به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «دولت سرّی» عنوان یکی از تازهترین آثار منتشر شده توسط انتشارات سوره مهر است که با تمرکز بر خاطرات جمعی از رزمندگان و آزادگان در اردوگاه موصل 2 نوشته شده است. محمد باغانی، نویسنده این اثر که سابقه کار در حوزه ادبیات دفاع مقدس و تاریخ شفاهی دارد، در کتاب جدید خود پای صحبت جمعی از آزدگانی نشسته که به مدت هشت سال در یکی از اردوگاههای عراق اسیر بودهاند.
کتاب روایتی است شیرین از همدلی انسانها در شرایط بحرانی و سخت. نویسنده تلاش کرده است در کنار پرداختن به واکنش انسانها در چنین موقعیتی، غربت آنها را در فضای دلگیر و تنگ اسارتگاه، جایی که یک دیوار آنها را از دنیا جدا کرده، نیز بپردازد.
ادبیات دفاع مقدس طی سالهای اخیر به عنوان یکی از شاخههای ادبی پرمخاطب در کشور تبدیل شده است. در این میان، ادبیات اردوگاهی با تغییر رویکرد و با نزدیک شدن به احوالات انسانها و واکنش آنها در شرایط بحرانی، به عنوان یکی از گونههای پراقبال در سالهای اخیر بوده است. خبرگزاری تسنیم با باغانی درباره کتاب جدید او به گفتوگو پرداخت که در ادامه میخوانید:
*تسنیم: کتاب «دولت سرّی» از جمله تازهترین آثار در حوزه ادبیات اردوگاهی است که به روایت خاطرات جمعی از آزادگان در اردوگاه موصل 2 میپردازد. تاکنون آثار متعددی با تمرکز بر این دسته از خاطرات منتشر شده است، وجه تمایز این اثر با دیگر آثار مشابه چیست؟
این کتاب با تمرکز بر خاطرات جمعی از آزادگان ایرانی در اردوگاه موصل 2 در شهر موصل نوشته شده است. این آزادگان، نیروهایی بودند که در عملیات خیبر به اسارات دشمن در میآیند. عمده این نیروها جزو نیروهای سپاه بودند و در حین عملیات، از سربازان گرفته تا فرماندهان به صورت یکجا به اسارات نیروهای بعثی در میآیند.
این دسته از نیروها در حین عملیات خیبر وقتی به امید پیروزی از هورالعظیم رد میشوند تا بتوانند ضربات مهلکی بر بعثیها وارد کنند، دچار یک مشکل میشوند و همین امر سبب میشود تا آنها به اسارت درآیند. ابتدا توفیقاتی در این عملیات کسب میکنند، موفق میشوند که بزرگراه الاماره به بصره و ناصریه را قطع کنند؛ به طوری که در میان لشکر سوم و چهارم عراق فاصلهای میاندازند و ارتباط آنها را مختل میکنند، اما به دلیل نرسیدن نیروهای پشتیبانی و کمکی که در باتلاق گرفتار شدهاند، به اسارت درمیآیند. همچنین قرار بود که یکسری امکانات نیز برای آنها از راه هوایی منتقل شود که این امر هم صورت نمیگیرد.
در هر صورت این نیروها به اسارت درمیآیند. در ابتدا آنها را به بصره و بغداد و سپس به اردوگاه موصل منتقل میکنند. در اردوگاه به دلیل اینکه عمده این نیروها از نیروهای سپاه بودند، برخورد بدی با آنها صورت میگیرد و با کلمات بدی از آنها استقبال صورت میگیرد. اما عملکرد این اسرا سبب شده تا خاطرات متفاوتی از دوران اسارت خود داشته باشند. آنها در واقع تا جایی که میتوانستند تلاش کردند تا این تهدید و محدودیتها را برای خود به یک فرصت تبدیل کنند.
نیروها در ابتدا تصمیم میگیرند که از خود دربرابر بعثیها گردنکشی نشان ندهند، با آنها درگیر نشوند و هرگز به فکر فرار از اردوگاه نیفتند. پس از آن تصمیم میگیرند که سازمانی با فرماندهی فرمانده خود تشکیل دهند. در ذیل این سازمان شوراهایی به منظور انجام امور مختلف تشکیل میدهند؛ از شورایی برای نهضت سوادآموزی گرفته تا شورای پزشکی، کمیته امداد، هلال احمر و ... .
افراد این شوراها به صورت مخفیانه نشستهایی را تشکیل میدادند و در آنجا درباره امور مختلف تصمیمگیری و برنامهریزی میکردند. قرار بوده هرچه بعثیها میگویند، نیروها مخالفتی نشان ندهند، اما در مجموع کار خود را انجام دهند. اتفاقات جالبی در این روزها برایشان رخ میدهد. موفقیتهای آنها در نهایت سبب حساس شدن نیروهای بعثی میشود و اعلام میکنند که هر نوع تجمعی ممنوع است، اما اسرا کار خود را ادامه میدهند تا جایی که در نهایت، افسران بعثی اعلام میکنند که در مدت این هشت سال، شما همواره از ما جلوتر بودید، شما اسیر ما نبودید، بلکه ما اسیر شما بودیم.
اگر بخواهم به جزئیات بیشتری اشاره کنم، باید بگویم که این کمیتهها و شوراها هرکدام مسئولیت یک حوزه را برعهده داشتند. یکی از کمیتههای جالبی که تشکیل شده بود، کمیته نهضت سوادآموزی بود که وظیفه آموزش به اسرا را داشت. یکی از مسئولان آموزش و پرورش که او نیز به اسارت درآمده بود، اعلام کرده بود که به هر یک از آزادگان، طبق سوابق تحصیلی که در ارودگاه داشته، مدرک تحصیلی اعطا میشود. این مدرک بعدها در ایران نیز تأیید شد. تعدادی از اسرا که سواد نداشتد، از این طریق باسواد میشوند و گاهی تعدادی از آنها، به مرتبه دیپلم میرسند. کتابهای درسی نیز در اردوگاه تألیف میشد، هرکسی که خط خوشی داشت، کار نوشتن و هر کس که هنری در نقاشی داشت، کار صفحهآرایی و تصویرگری را برعهده میگرفت. این چنین این کمیته به کار خود ادامه میداد.
یکی از بخشهای خواندنی و عبرتآموز در خاطرات آزادگان، همدلیهایی است که در آن ایام میان آنها وجود داشت. این همدلیها سبب میشد تا تصمیمات جالبی بگیرند. مثلاً اگر کسی بیمار میشد، باید کسی که در بهداری کار میکرد، برای فرد بیمار دارو یا آمپول میآورد. اسرا برای نگهداری این دارو مجبور میشدند که آن را در روغن پنهان کنند تا از چشم بعثیها به دول باشد. خاطرات از این دست در میان آزادگان این اردوگاه بسیار است که هر کدام لطف خاصی دارد. کتاب «دولت سرّی» در واقع به این نوع فعالیتها در دل بحرانها و محدودیتها توجه نشان داده است. در حال حاضر تعدادی از این آزادگان که پس از هفت هشت سال به کشور بازمیگردند، ادامه تحصیل میدهند و الآن پزشک هستند.
*تسنیم: برای نگارش کتاب با چند تن از این آزادگان مصاحبه انجام شده است؟
«دولت سرّی» حاصل گفتوگو با هشت تن از آزادگان در این اردوگاه است. اما تلاش کردیم که این روایتها از نوع دیگری نیز بررسی شود. کتاب پس از تدوین در اختیار 20 نفر دیگر از آزادگان قرار گرفت که کتاب را نقد و بررسی و روایتها را تحلیل کنند.
*تسنیم: در میان شاخههای مختلف ادبیات دفاع مقدس، ادبیات اردوگاهی نمونه کاملی از نحوه مواجه شدن انسانها با شرایط بحرانی و مشکلات است. فکر میکنید انتشار چنین آثاری در مقطع کنونی چه کمکی به مخاطب جوان میکند؟
مقاومت و ایستادگی دو درس مهم در این روایتها است. بسیاری از نعمتها و امکانات در کشور وجود دارد که حاصل این مقاومت اسرا و ایثار رزمندگان بوده است، اما در حال حاضر به چشم ما نمیآید. مثلاً در خاطرات اسرا میخوانیم که آنها شرایط سختی برای انجام عبادات خود داشتند. بعثیها آنها را از نماز و روزه منع کرده بودند، اما آنها نانی را پنهان میکردند و با خوردن همان تکه نان در نیمه شب و جرعهای آب، روز را روزه میگرفتند.
از این منظر کتاب «دولت سرّی» و دیگر عناوینی که با محوریت ادبیات اردوگاهی منتشر شده، به خوبی میتواند محدودیتها و ظرفیتها را به مخاطب امروز تلنگر بزند و به او یادآوری کند که این امکانات از چه راه سختی حاصل شده است.
*تسنیم: خاطرات آزادگان معمولاً ویژگیهای خاص خود را دارد. تلفیقی است از ایثار و حس غربت. برای هر خاطرهنگاری ممکن است بخشی از این خاطرات، همیشه همراهش باشد و در ذهنش باقی بماند. برای شما کدام بخش از خاطرات تکاندهنده و سخت بود؟
به نظرم سختیها و محدویتهای آسایشگاه از جمله بخشهای تکاندهنده این خاطرات است. اسرا معمولاً با جمعیتی حدود 160 نفر در یک سالن در کنار هم زندگی میکردند، بیآنکه این سالن هیچگونه امکانات رفاهی داشته باشد. همین سبب میشد که آنها برای انجام کوچکترین امور خود دچار سختی شوند. اگر کسی بیمار میشد، هیچ راهی برای بردن او به بیمارستان نداشتند.
در کنار همه اینها فضای ناراحتکننده و غمگین اسارتگاهها گاه تحمل این روزها را سختتر میکرد. در خاطرات برخی از این اسرا آمده است که آنها برای دیدن آسمان و ستارهها، مجبور میشدند که تکتک از یک فضای کوچک بیرون را نگاه کنند. آسمان همیشه برای آنها یک مربع کوچک بود که گاهی ستارههایش در نور چراغهای آسایشگاه گم میشد.
انتهای پیام/