به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، حضرت زینب (س) دختر بزرگوار امیرالمؤمنین و فاطمۀ زهرا (س) و سومین فرزند آن بزرگواران پس از امام حسن و امام حسین علیهما السلام است. این بانوی بزرگوار تحت تعلیم و تربیت خاندان وحی به چنان مقام قربی نزد خداوند متعال و اهلبیت علیهمالسلام دست یافت که برترین خوبان عالم به این مقام غبطه میخورند؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مورد فرزندان حضرت فاطمه سلامالله علیها میفرماید «وُلدِ فاطِمَةَ فَانَا وَلِیُّهُم وَ عُصبَتُهُم، وَ هُم خُلِقُوا مِن طِینَتِی ویل للمکذبین بفضلهم، من أحبهم أحبه اللّه و من أبغضهم أبغضه اللّه؛ فرزندان فاطمه که من ولیّ و سرپرست نَسَبی آنها هستم، از طینت و خمیره ذات من آفریده شدهاند، وای بر آن کسان که فضل و بزرگواری ایشان را تکذیب کند و هر که آنها را دوست بدارد، خدا او را دوست میدارد، و هر که با آنها دشمن باشد، خدا او را دشمن دارد» از آنجایی که رسول گرامی اسلام (ص) در این حدیث قیدی را دربارۀ فرزندان حضرت فاطمه (س) مطرح نفرمود، میتوان گفت علاوه بر امام حسن و امام حسین علیهما السلام، شامل زینب و امکلثوم سلامالله علیها نیز میشود.
وقتی به سیرۀ رفتاری این بانوی بزرگوار مینگریم، به همین حقیقت دست مییابیم؛ همچنان که حضرت زینب (س) در عین فعالیتهای اجتماعی، در اوج ادب و حیا قرار داشت و منش رفتاری خویش را بر پایۀ تبعیت از ائمه علیهمالسلام بنا نهاده بود؛ از این جهت در سختترین لحظات خاندان وحی، در کنار ایشان باقی ماند و مانندی سربازی فداکار از حریم عترت دفاع میکرد و پشتیبانی خویش را اعلام میداشت و در این مسیر، لحظهای به عقب باز نگشت.
آگاهی حضرت زینب از واقعۀ کربلا
همچنین گزارشهای حدیثی حاکی از این است که زینب سلامالله علیها کاملاً از رویدادهای کربلا آگاهی داشتند. بنابر روایتی امیرالمؤمنین علیهالسلام در هنگام شهادت خویش، حضرت زینب (س) را از وضعیتی که برای او پیش میآید، آگاه میکند، در این روایت آمده است
«در واپسین لحظات عمر مبارک امیرالمؤمنین دخترش زینب از پدر میخواهد تا حدیثی که امایمن برایش نقل کرده را بازگوید. ایشان میفرماید دخترم، گویا تو و دختران اهل بیت را مینگرم که به صورت اسیر و در نهایت پریشانی وارد این شهر (کوفه) میکنند، به گونهای که بیم دارید مردم به سرعت شما را بربایند. دخترم؛ آن روز صبر کنید، صبر کنید، سوگند به خداوندی که دانه را میشکافد و انسان را خلق میکند، در آن روز در سراسر روی زمین غیر از شما و دوستان و شیعیان شما، دوستی دیگر برای خدا نخواهد بود...» (کامل الزیارات، نجف، مرتضوی، ج ا، ص266)
این بانوی بزرگوار آن هنگام که وعدۀ واقعۀ کربلا فرا رسید، مانند قبل و بلکه قویتر از گذشته وارد صحنۀ پیکار شد و با جان و زبان خویش به دفاع از حریم عترت پرداخت؛ همچنان که امام سجاد (ع) میفرماید «من در آن شبى که پدرم فرداى آن کشته شد، نشسته بودم و عمهام زینب نزد من بود و از من پرستارى میکرد؛ فِی تِلْکَ الْعَشِیَّةِ الَّتِی قُتِلَ أَبِی فِی صَبِیحَتِهَا وَ عِنْدِی عَمَّتِی زَیْنَبُ تُمَرِّضُنِی» (الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ج2، ص93)
در بُعد عبادت فردی نیز در کنار شیعیانی مثل حضرت عباس (ع) و حضرت علی اکبر (ع) همواره سرآمد روزگار بود؛ نشان به اینکه پس از ماجرای عاشورا یعنی آن زمان که سختیها بر خاندان عترت هجوم آورده بود و دشمن از هر سو بر آنان هجوم میآورد و ایشان را مورد آزار و اذیت قرار میداد، دست از عبادت و تهجد بر نداشت؛ در این باره امام سجاد علیهالسلام فرمود «عمتی زینَب ما تَرکت تَهجدَها طولَ دَهرها حتّی لیلة حادی عشر من المُحَّرم؛ عمهام زینب در طول زندگیاش نماز شبش را ترک نکرد؛ حتی شب یازدهم مُحرم». یا در دیگر روایت خطاب به حضرت زینب (س) فرمود «أنْتِ بِحَمْدِاللَّه عالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ و فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَة؛ به حمداللَّه تو عالمِ معلمندیده و فهمیدهای فهم نیاموخته هستی»؛ این عبارت گویی اشاره به علم لدنّی آن بانوی بزرگوار دارد.
انتهایپیام/