نرگس کیانی: «خانواده آقای هاشمی» فقط قصه خانوادهای که تعدادی از آنها به کار تعزیه و تعدادی دیگر به کار تخت حوضی مشغولند، نیست. این نمایش ایرانی، داستان خانواده تئاتر ایران هم هست.
خانوادهای که خانهشان «دَر» ندارد، در را کندهاند تا بعدها دری آهنی بگذارند و مشخص نیست این بعدها کِی از راه میرسد. این خانواده صاحب تمام این خانه بیدروپیکر هم نیست و ناچار است آنچه را دارد با کسی که تا پیش از این از وجودش خبر نداشته است، قسمت کند. این خانواده حتی به ناچار پذیرفته است که نظارت بر آنچه انجام میدهد، جزئی جدانشدنی از کارش است. جزئی جدانشدنی که در «خانواده آقای هاشمی» داماد خانواده است که قبل از دادن مجوز اجرا با قیچیای در دست به تماشای اثر مینشیند.
«خانواده آقای هاشمی» به نویسندگی علی عاملهاشمی و کارگردانی مشترک او و هادی عامل و با بازی مسعود حجازیمهر، هادی عامل، فهیمه باروتچی، علی عاملهاشمی، بهادر اورعی، سینا رازقی، فاطمه عباسی، سالار دریامج، فرشته قاسمپور و یاسمن رضازاده هر شب ساعت ۱۹:۱۵ در تماشاخانه سنگلج روی صحنه میرود و آنچه در ادامه میخوانید گفتوگویی است با نویسنده، یکی از کارگردانان و یکی از بازیگران این اثر نمایشی؛ علی عاملهاشمی.
با توجه به این که در دوران شیوع کرونا تمرین کرده و روی صحنه رفتهاید میخواهم بدانم عملکرد ادارهکل هنرهای نمایشی را در این دوران چگونه دیدید؟ با ذکر این نکته که مدیریتکردن در شرایط عادی، انجام وظیفه روزانه است و در دوران بحران است که شَمِ مدیریتی میخواهد، امری که متاسفانه شاهدش نبودیم.
نام این ادارهکل، ادارهکل هنرهای نمایشی است و هنگامی که نمایشی وجود ندارد طبیعتا وجود آن نیز زیر سوال میرود و در واقع نمیتوان پاسخی برای این سوال یافت که مدیرکل این اداره، مدیر چه چیزی است و چه کاری انجام میدهد. پس هنگامی که در بحرانی مانند کرونا قرار میگیریم که نمایشی وجود ندارد، وظیفه این ادارهکل، حمایت است.
ما در طول دوران شیوع کرونا، در میان گزارشهایی که در خانه تئاتر دریافت میکردیم، شاهد مطالبی در مورد ابتلاء به سوءتغذیه بازیگران یا دستیاران کارگردان یا دستیاران صحنهای بودیم که عضو این نهاد صنفی هستند و تا پیش از این روزگارشان را با درآمد حاصل از کار در حوزه تئاتر میگذراندند. البته شاید مدیران و مسئولان ادارهکل هنرهای نمایشی هم به عنوان بخشی از خانواده تئاتر، شاهد این مشکلات بوده اما توانی برای حلوفصل آن نداشتهاند.
هر پروژه تصویری مجوزداری که آغاز میشود همه عوامل آن واکسینه میشوند، اتفاقی که از طریق نامهنگاری سازمان سینمایی و صداوسیما با وزارت بهداشت برای اهالی سینما، تلویزیون و شبکه نمایش خانگی رخ داد اما برای تئاتریها نه
وقتی شرایط این چنین است، گاهی اوقات لازم است صدایمان را بلند کنیم. کاری که من تلاش کردم به سهم خود طی سه نامه انجامش دهم و بگویم ما جان بر کف و در صف اول، روی صحنه رفتهایم. تماشاگران ماسک میزنند و با فاصله از یکدیگر مینشینند ولی ما روی صحنهایم و نمیتوانیم حین اجرا، استفاده از ماسک و فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت کنیم. حال تصور کنید، یک نفر از اعضای گروه به کرونا مبتلا شود. در بهترین حالت، اجرا به مدت دو هفته تعطیل خواهد شد و در نبود هیچ حمایتی، دو هفته تعطیلی به معنای خرجکردن از جیب برای رساندن اجرا به سرانجام است.
من خطاب به نهادها و مراکز گوناگونی، از جمله انجمن هنرهای نمایشی استان تهران، ادارهکل هنرهای نمایشی، سالن و... نامه نوشتم و درخواست کردم جزو کسانی قرارمان دهند که داوطلبانه، متقاضی تزریق واکسن ایرانی کرونا میشوند تا دست کم مصون باشیم و اجرایمان تعطیل نشود. این درخواست به معنای برتری ما یا تفاوتمان با دیگران نیست و صرفا به علت شرایطی است که شغلمان برای ما ایجاد کرده است.
و در واقع داوطلب مشارکت در پیشبرد امری پزشکی هم شدهاید.
دقیقا و مگر تعداد کل تئاتریهایی که اکنون در تمام کشور روی صحنه هستند، چند نفر است؟ و آیا نمیتوان با یک نامهنگاری شرایطی را فراهم کرد که این هنرمندان به عنوان کسانی که در صف اول فراهمکردن شرایط بازگشت جامعه به روال معمول قرار دارند، واکسینه شوند؟ و این در حالی است اهالی دنیای تصویر، بازیگران تلویزیون و سینما، واکسینه شدهاند.
با واکسن ایرانی؟
نه. در واقع هر پروژه تصویری مجوزداری که آغاز میشود همه عوامل آن واکسینه میشوند، اتفاقی که از طریق نامهنگاری سازمان سینمایی و صداوسیما با وزارت بهداشت رخ داده است اما برای اهالی تئاتر نه و حتی صدایمان که گفتیم اگر نه با یکی از واکسنهای موجود که به عنوان داوطلب با واکسن ایرانی، واکسینهمان کنند به جایی نرسید. کاری که ابدا دشوار نیست اما انجام نشد. ما حتی گفتیم اکنون که واکسن خریدوفروش میشود، هزینه واکسن از مبلغی که ادارهکل هنرهای نمایشی به عنوان کمکهزینه اجرا پرداخت میکند، برداشته شود اما هیچ کدام از این اتفاقات رخ نداد و خودمان را اینطور راضی میکنیم که شاید زورشان نرسید و شاید اگر برای انجام این کار، فشار میآوردند همان امتیاز انتقال اهالی تئاتر از گروه شغلی ۳ به ۲ هم ملغی میشد و به همان وضع قبل مبتلا میشدیم که به محض اندکی جهش این بیماری منحوس سالنهای تئاتر تعطیل میشدند.
و این در حالی است که اهالی سینما و تلویزیون و شبکه نمایش خانگی، کمتر از اهالی تئاتر، دیگران را در معرض خطر قرار میدهند. چرا که دست کم آنها در رویارویی مستقیم با تماشاگر قرار ندارند، اتفاقی که در سالن تئاتر عکس آن را شاهد هستیم.
بله، دقیقا. آنها با یکدیگر، یعنی با گروه خودشان در ارتباطند و ما با مردم.
یکی از اتفاقاتی که انجمن هنرهای نمایشی کشور بر آن مانور خبری داد، افتتاح فاز نخست تلویزیون تئاتر ایران بود. اتفاقاتی که همزمان با سیونهمین جشنواره تئاتر فجر در بهمن ۱۳۹۹ رخ داد و هدفش «توجه به مستندنگاری»، «جلوگیری از نابودی گنجینههای هنری»، «ایجاد سازوکاری قانونی برای عرضه آثار در فضای مجازی»، «ضبط باکیفیت نمایشها در حد استاندارد»، «برقراری امکان ارتباط هنرمندان با مخاطبان خود در ایران و همه فارسیزبانان دنیا» و «رونق اقتصادی تئاتر» بود اما پس از گذشت حدود ۴ ماه از افتتاحش، چیزی جز یک «هیچ» از آن در دست نیست. به عنوان یکی از فعالان عرصه تئاتر در مورد این پلتفرم چه میدانید؟
ما با انجمن هنرهای نمایشی صحبت کردیم و به ما گفتند قراردادی وجود دارد که میتوانید امضا کنید و طبق آن تلویزیون تئاتر ایران مبلغی به شما میپردازد به این شرط که فیلمِ تئاترتان به مدت دو سال در اختیار این پلتفرم باشد و هر مبلغی که در طول این دو سال از فروش بلیت آن و دیده شدنش توسط مخاطب به دست آمد میان شما و ما تقسیم شود.
مشکل این قرارداد چه بود؟ این بود که وقتی به پلتفرمهای دیگر سر میزنید بخشی را تحت عنوان فیلمتئاتر میبینید و مبلغی که آنها بابت خرید حق پخش به گروه نمایشی میپردازند تا محتوای تولیدشدهشان را خریداری کنند بسیار بیش از مبلغ حاصل از دو سال ماندن آن محتوا در تلویزیون تئاتر ایران است، چرا که به عنوان مثال بیشترین بازدید تلویزیون تئاتر ایران در خود جشنواره تئاتر فجر، ۴۴۰ کلیک بود. این عدد را ضرب در بهای بلیت ۱۰ هزار تومانی کنید و وقتی به عدد چهار میلیون و چهارصد هزار تومان رسیدید بدانید که تمام این مبلغ اندک هم به گروه تعلق نمیگیرد و میان پلتفرم و گروه تقسیم میشود.
صدای تئاتریها که گفتند اگر نه با یکی از واکسنهای موجود که به عنوان داوطلب با واکسن ایرانی، واکسینهمان کنید شنیده نشد. ما حتی گفتیم اکنون که واکسن خریدوفروش میشود، هزینه واکسن از مبلغی که ادارهکل هنرهای نمایشی به عنوان کمکهزینه اجرا پرداخت میکند، برداشته شود اما باز هم نشد
برای آن که موضوع شفافتر شود مثالی میزنم. در موقعیتی فرضی تلویزیون تئاتر ایران ۱۰ میلیون تومان به شما پرداخت میکند تا حق پخش را خریداری کند و میگوید ۷۰ درصد مبلغ حاصل از کلیک هر تعداد تماشاگری که به تماشای فیلمتئاترتان نشستند برای شما و ۳۰ درصد برای تلویزیون تئاتر ایران اما پلتفرمهای دیگر، به عنوان مثال حق پخش را با پرداخت ۵۰ میلیون تومان میخرند و میگویند تمام مبلغ حاصل از فروش به آنها تعلق خواهد گرفت. من بعید میدانم طی دو سالی که فیلمتئاترتان در تلویزیون تئاتر ایران قرار دارد بتوانید مابهالتفاوت این دو مبلغ خرید حق پخش، یعنی ۴۰ میلیون تومان را، از راه دیدنشدن کارتان به دست آورید. ضمن این که ۴۰ میلیون تومانِ دو سال دیگر طبیعتا ارزش ۴۰ میلیون تومان دو سال قبل را ندارد.
در واقع مشکل اصلی این است که فقط من و شمای نوعی از وجود تلویزیون تئاتر ایران باخبریم و آن هم به این علت است که در دل تئاتریم اما هیچ کجا، بیلبوردی یا بنری در سطح شهر و در خیابانها دیدهاید که بگوید «تلویزیون تئاتر»ی وجود دارد؟! من نمیگویم این تبلیغات باید به اندازه دیگر پلتفرمها باشد اما یک صدم آنها که میتواند باشد. در حالی که نیست و فقط خودمان میدانیم که میدانیم چنین چیزی وجود دارد.
در واقع به واسطه عدم تبلیغات نمیتوان روی تعداد کلیک و دیدهشدن اثر حساب کرد و به واسطه کاهش روزبهروز ارزش ریال، نمیتوانید روی پولی که هم که قرار است دو سال بعد به دستتان برسد حساب کنید.
دقیقا.
۵۸۲۵۹