به گزارش اقتصادنیوز به نقل از روزناه شرق، در انتخابات اخیر، سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان راضی به حضور در انتخابات نشدند و حتی آرای باطله از رأی همتی فزونی یافت تا اصلاحطلبانِ قدرتمحور بار دیگر زخمی عمیق بر پیکره جریان اصلاحات وارد کرده باشند.
حالا اما راحتتر میشود سخن گفت. جبهه اصلاحات در تمام اینسالها از سرمایه اجتماعی خود غافل ماند و نسبتش با مخاطبانش پادگانی شده بود؛ به این معنی که طیفهایی از اصلاحطلبان تصور میکردند سرمایه اجتماعیشان سربازهایی گوش به فرماناند که هر زمان پدرخواندهها اراده کنند بیهیچ چون و چرایی رأی خود را به نفع اصلاحات به صندوق میاندازند و فراموش شده بود که اینها مردماند؛ همان مردمی که روزگاری به دلیل گفتمان اجتماعی اصلاحات، به خاتمی رأی داده بودند، نه به درخواست، بیانیه یا سفارش بزرگان اصلاحات و اگر روزگاری تکرارهای خاتمی مؤثر واقع میشد، پیوندی قلبی میان او و بدنه اجتماعی اصلاحطلبان برقرار بود.
حالا میتوان گفت که جریان اصلاحات در بدترین شرایط خودش از سال 76 تا کنون قرار دارد؛ حتی شرایطی بدتر از اوضاع بعد از انتخابات 88، زیرا اگر در آن زمان اصلاحطلبان ازسوی سیستم سیاسی طرد شده بودند، اکنون از جانب حامیانشان مورد اقبال قرار نمیگیرند و شاید حالا که دیگر انتخابات ریاستجمهوری هم به پایان رسیده است و بحث حضور اصلاحات در قدرت سالبه به انتفاع موضوع است، میتوان به همان ایده بازگشت اصلاحات به جامعه رجوع کرد؛ ایدهای که البته سالهاست ازسوی دلسوزان جریان اصلاحات مطرح میشود، اما برخی با شیوهای پراگماتیستی حضور در سیاستِ رسمی را ارجح بر همهچیز میدانستند؛ غافل از آنکه حضور در قدرت نیز با میل مردم محقق میشود.
حالا میتوان با آسودگی بیشتر اصلاحات را بازهم در دانشگاهها، بازار، کوچه و خیابانها و صدالبته در دل مردم بُرد و بعد از این، از سر یک توفیق اجباری در تحلیلها از عنصر مردم غافل نشد. حالا وقت تغییر است اما اینبار تغییر اصلاحطلبیِ قدرتمحور به اصلاحطلبیِ جامعهمحور. حالا میشود بازهم از مردم سخن گفت و بر تقویت بنیان مردم تکیه کرد. امروز وقت اصلاح است؛ اصلاحِ اصلاحات و شاید در این اصلاح لزوما نیروهای مرسوم و تکراری اصلاحطلب نتوانند نمایندگی مردم و خاصه طبقه متوسط را بر عهده بگیرند اما حتما بازهم «اصلاحات» میتواند جای خود را در اندیشه مردم باز کند.