به گزارش همشهری آنلاین به نقل از فارس «علی شریعتی مزینانی» جامعهشناس بود؛ در روستای کوچک مزینان در استان خراسان به دنیا آمد و بعدها وسعت جغرافیای جهان را و تاریخ جهان را شناخت و محقق و اسلامشناس و ادیب و شاعر و متفکر شد و مبارز بود علیه طاغوت. چگونه مبارزه میکرد؟ با زبان و با قلم؛ نویسنده و سخنران هم بود. ایرانیها او را به سخنرانیهایش میشناسند و جاذبه کلام و بیانش و اینکه عاشق علی (ع) بود و عاشق حسین (ع) بود و حیران فاطمه (س) بود و شیفته زینب (س) بود و عاشق هر کسی بود که فریاد حق و عدالتخواهی بلند کرد در تاریخ و عاشق آزادی و بیداری و برابری بود.
مثل هر روشنفکر دیگری طرفداران و مخالفانی داشت و هنوز هم دارد. بسیار هم پیش آمد و پیش میآید که برخی افراد به برخی سخنان و نظرهای او اشکال میگیرند و جالب همینجاست که بحث درباره شریعتی هنوز ادامه دارد؛ انگار ناشناخته مانده هنوز. روشنفکری بود اخلاقگرا و معناگرا که میگفت: «تمامی تاریخ به سه شاهراه اصلی میپیوندد: آزادی، عدالت و عرفان!» وظیفه روشنفکر را هم چنین تعریف میکرد: «کار اصلی هر روشنفکری در این جهان و در این عصر، یک مبارزه آزادیبخش فکری و فرهنگی است برای نجات انسان از منجلاب وقیح سرمایهداری و استثمار طبقاتی». و خودش هم همین کار را کرد و ارادتش به اسلام و تشیع را هم به آن آمیخت و شد نماد روشنفکری دینی و روشنگری و شد یکی از نظریهپردازان انقلاب اسلامی ایران.
از علی شریعتی صدها کتاب و جزوه و سخنرانی باقی مانده است که به صورت مجموعه آثار در ۳۶ جلد چاپ شده است. تاکنون حدود ۳۰۰ کتاب هم برای تأیید یا رد نظرهای وی نوشته شده و در بیشاز ۵۰۰ کتاب از اندیشههای وی یاد شده است. خلاصه اینکه قضاوت درباره شریعتی دشوار است و شناخت شریعتی خودش یک رشته تخصصی محسوب میشود که به مطالعه و تدقیق فراوان نیاز دارد. حالا بماند که مطالعه و فهم برخی آثارش بهویژه در حوزه جامعهشناسی بسیار دشوار است و کار هر کسی نیست. علاوهبرآن شریعتی شخصیتی چندبعدی دارد و البته شعور تیزبین هم دارد. شریعتیِ مورخ و تاریخشناس چه دیده باشد در تاریخ ایران و امتهای اسلامی در دوران معاصر خوب است؟ خودش میگوید: «من بهعنوان کسی که رشته کارش تاریخ و مسائل اجتماعی است ادعا میکنم در تمام این دو قرن گذشته در زیر هیچ قرارداد استعماری، امضای یک آخوندِ از نجف برخاسته نیست در حالی که در زیر همه این قراردادهای استعماری امضای آقای دکتر، آقای مهندس فرنگبرگشته است. این یکطرف قضیه از طرف دیگر پیشاپیش هر نهضت مترقی ضداستعماری در این کشورها همواره بدون استثناء قیافه یک یا چند عالم راستین اسلامی و بهخصوص شیعی وجود دارد».
شریعتی به بیداری اسلامی اعتقاد داشت و غربستیز هم بود و آن نوگرایی و ماشینیسم و تمدن تازه و بهشتِ دنیایی را که غرب نوید میداد به سخره میگرفت. برای مبارزه با سلطه فرهنگ و سبک زندگی غربی هم ایده جالبی داشت؛ «یکی از راههای مبارزه با غربزدگی، شناختنِ واقعی غرب است».
از همه جالبتر اینکه علی شریعتی در دهه ۵۰ شمسی درباره آمریکا چه گفته باشد خوب است؟ خیلیها نشنیدهاند اما یک جمله جالب درباره آمریکا دارد که خودش بهترین حُسنختام است: «آمریکا! آمریکا! این بلاهت عظیم و توحش متمدن و بدویت مدرن و خشونت با اتیکت و غارت قانونمند و خوشبختی زشت و آزادی لَش و دموکراسی احمق و اندیویدوآلیسم [فردگرایی] قالبریزیشده و استانداردیزه و بالاخره همان جاهلیت عرب».