به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، جدیدترین رمان رضا استادی با نام «لاگجری» بهتازگی توسط نشر سخن به بازار عرضه شده است و برخلاف آثار دیگر نویسنده که مدت زمانی طولانی را روایت میکند، تنها در دو روز، روایتگر قصهای ملتهب و پُر افت و خیز است.
رضا استادی از روزنامهنگاران حوزه سینما و تلویزیون است که از سال ۱۳۷۵ در این عرصه فعالیت میکند. او همزمان با روزنامهنگاری، در حوزه فیلمسازی و داستاننویسی نیز فعالیت داشته است که حاصل فعالیت او در نویسندگی، انتشار سه رمان «هیچ وقت نامزد نبودیم»، «بدون تو غیرممکن بود» و «حمام ترکی» و همچنین مجموعه داستان «خونه خالی» است.
استادی که برای نگارش کتاب «لاگجری» تحقیقی چهار ساله را انجام داده است، درباره این رمان و حال و هوای آن میگوید: «لاگجری درباره فساد است و لایهای زیرین از فساد را به نمایش میگذارد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در تمامی این سالها بارها و بارها نام و تصویر بدهکاران بانکی، اختلاسگران، مفسدان اقتصادی و در یک کلام سلبریتیهای فساد، بر صفحه روزنامهها و رادیو و تلویزیون نقش بسته و مردم درباه آنها روایتهای گوناگونی را شنیده، دیده و خواندهاند اما کمتر به پشت صحنه این جریان پرداخته شده است. منظور از پشت صحنه، افرادی با تواناییهای علمی و تخصصهای مختلف هستند که در خدمت این سلبریتیهای فساد بوده و به آنها در تحقق اهدافشان کمک کردهاند. این کتاب، داستان زندگی یکی از این شخصیتها را که به عنوان مشاور رسانهای و برندینگ سالها در خدمت یکی از سلبریتیهای فساد بوده را روایت میکند. نام این شخصیت، «مزدک متحدزاده» است که با فرار رییس هلدینگِ اقتصادی که او در آن فعالیت میکرده، حالا قصد دارد شانس خود را برای یافتن شغلی در یک بخش اقتصادی سالم امتحان کند اما سالها حضور در یک ساختار فاسد، اجازه زندگی سالم به او نمیدهد و درگیریهای او در مسائل مالی و غیر اخلاقی، ساختار این رمان حدودا ۵۰۰ صفحهای را شکل میدهد.
به گفته استادی، این رمان پُرتعلیق در ۵۱ فصل و تنها در دو روز اتفاق میافتد. روز اول داستان در تهران و روز دوم داستان در شهر آنکارا ترکیه روایت میشود.
در بخشی از این رمان میخوانیم:
ویدا خندید و به مزدک گفت: «اینکه زن داری یا نداری هم اصلاً برای من مهم نیست. بیشتر مردای متاهل الان شبیه سوریهایها هستن که میخوان از سوریه بزنن بیرون. اونا هم میخوان از زندگی متأهلی بزنن بیرون.»
مزدک با شنیدن این حرف لبخندی زد و گفت: «زنا مثل تیغ ژیلت هستن. ممکنه تا مدتها ریش آدم رو بتراشن، اما آدم یه جایی دوست داره ژیلت قدیمی رو دور بندازه و یه تیغ جدید برداره!»
ویدا به حرف مزدک خندید و گفت: «ببین هنوز من نمیدونم فرمولم با تو چیه؟ تا وقتی باهات هستم که جذاب باشی برام. یادت باشه من از اون ژیلتهایی هستم که نمیذارم کار به اونجا برسه که دلت رو بزنم. هر وقت حس کردم میخوای منو مثل یه ژیلت عوض کنی، خودم یه صورت جدید پیدا میکنم و میذارم تو کف من بمونی.»
طرح جلد این کتاب که توسط سینا روح در گروه هنری کاربِه طراحی شده، تصویری از یک دست زنانه با بهرهگیری از ساعت رولکس به عنوان یکی از نشانههای زندگی لاکچری و همچنین تتویی از جزیره سانتورینی یونان است؛ جایی که یکی از مقاصد گردشگری ثروتمندان بوده. این دست با ناخنهای لاک خورده، بر روی ناخن انگشت سبابه، شاهد یک طراحی متفاوت از چهره اغواگرانه یک زن است. نکته قابل تامل اینکه کُل این دست، داخل طنابی شبیه طنابِ دار محاصره شده که احتمالا تعبیری از گرفتاری احتمالی و فرجام ناخوش آیند پرستوها است!
رضا استادی علاوه بر «لاگجری»، رمان دیگری با موضوع دفاع مقدس را هم در دست انتشار دارد.
۵۷۵۷