اکثر صاحبنظران، فارس را در قیاس با دیگر استانها، نه تنها توسعه یافته تلقی نمیکنند، بلکه باور دارند که این استان متناسب با وسعت، جمعیت، منابع و پتانسیلها، رشد نکرده بلکه بسیار عقب مانده است؛ اما دلایل این عقب ماندگی را تنها در سطوح مدیریتی ارشد سیستمها و سازمانها جست و جو می کنند و از سطوح میانی، خصوصا دایره اطلاع رسانی، روابط عمومی و ارتباطات، غافل ماندهاند.
به عقیده آگاهان، یکی از نقاط ضعف بزرگ در استان پهناور فارس، سپردن مسئولیت روابط عمومی به کسانی است که نه تنها دارای کمترین میزان دانش آکادمیک در این زمینه هستند، بلکه سواد رسانهای مورد نیاز، توانایی ایجاد و گسترش روابط با نهادهای رسانهای و کاریزمای مناسب برای ایجاد و توسعه بسترهای ارتباطی و انجام وظایف خطیر روابط عمومی در حوزههای دورن و برون سازمانی را ندارند.
امروز در فارس، اغلب مسئولان روابط عمومی سازمانها و دستگاههای دولتی و بعضا نیمه دولتی را افرادی تشکیل می دهند که به واسطه اتصال دوستی شخصی، حزبی، سازمانی و ... بدون ارزیابی لازم در خصوص شایستگیها، سکان یکی از مهمترین ارکان یک سازمان را در دست گرفته اند.
این ضعف خصوصا در سازمانهای سیاسی که مدیریت ارشد را در سطوح استانی و شهرستانی در دست دارند، به شکلی مشهود، عینیت یافته و طی این سالها و علیرغم نقدها، تاکیدات و توصیهها، تداوم یافته است. اگرچه این ضعف در دیگر نهادها خصوصا سازمانها و دوایر دولتی، در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... نیز وجود دارد.
نمود این ضعف بزرگ، که یکی از عوامل مهم در عقب ماندگیهای استان پهناور، مستعد، توانمند و سرشار از منابع، به شمار میرود را در رویدادهای مختلف، مشهودتر بوده و در بعضی مسائل، دامنه ملی و حتی بینالمللی یافته است.
ناتوانی در ایجاد یک سیستم کارآمد و تامین و توزیع محتوای مناسب برای اطلاع رسانی دقیق، شفاف و به موقع، ناکارآمدی در ایجاد همگرایی رسانهای، نا آشنایی با فضا و بایدها و نبایدهای فعالیت رسانهای، ناتوانی در بهرهگیری و البته جهت دهی مناسب به اخبار در مسیر مصالح اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و .... گاه منجر به عواقبی میشود که هزینههای سنگینی را به دنبال داشته و دارد.
امروز و با توسعه روز افزون فضای مجازی و ابزارهای جدید اطلاع رسانی که از یک سو منجر به کوچک و کوچکتر شدن دنیا و برداشته شدن مرزها و مرزبندیها شده و از سوی دیگر، پیوستگی عناصر سرعت و دقت در اطلاع رسانی را دستخوش دگرگونی کرده است؛ اهمیت حوزه روابط عمومی و ارتباطات، بیشتر و بیشتر هم نمود یافته و مورد تاکید قرار گرفته است.
اگرچه، برخی از صاحب نظران برای ارتقاء سواد رسانهای تلاش کرده و می کنند و معتقد هستند که باید همه افراد جامعه که در معرض شبکههای اجتماعی قرار دارند، دارای سواد مناسب و متناسب باشند؛ اما به نظر میرسد گام اول در این مسیر، تقویت بنیان روابط عمومی سازمانها در بخشهای دولتی، خصوصی و نیمه دولتی و البته قوت بخشیدن به توان رسانههای رسمی است.
فارس و شیراز، بارها و بارها از نقطه ناکارآمدی دوایر روابط عمومی و بخشهای اطلاع رسانی ادارات و سازمانها، لطماتی را تجربه کرده است.
لطمات وارده البته در ابعاد فرهنگی و سیاسی، بیش از سایر ابعاد بوده است؛ مشکلی که نمود بارز آن را در انتخابات 28 خرداد، به عینه دیدیم. اطلاع رسانی دیرهنگام و نبود کانونی مناسب برای هدایت مسئولان و مجریان انتخابات و مدیریت زمان و شیوه انتشار اخبار و اطلاعات، که یکی از عوامل آن، ناکارآمدی بخش روابط عمومی در سازمانهای سیاسی است، منجر به شایعات متعددی در سطوح مختلف شد؛ شایعاتی که حتی میزان مشارکت مردم در انتخابات را هم تحت تاثیرقرارد داد.
در این بین باید توجه داشت که بخش مهمی از ناکارآمدی دوایر و مسئولان دوایر روابط عمومی، به خصوصیات فردی مسئول باز نمیگردد، بلکه نوع نگاه مدیران و جایگاهی که برای این بخش در سیستم سازمانی خود تعریف کرده و میکنند، اهمیت بسیار بیشتری دارد.
باید امیدوار بود که در آینده، مدیران خصوصا کسانیکه قرار است در سطوح مدیریت ارشد استانی و شهرستانی، عهده دار مسئولیت باشند، این باور را در خود ایجاد کنند که داشتن یک اداره روابط عمومی قوی و توانمند، سهم بسزایی در کسب توفیق و تسهیل مسیر دشوار مدیریتی آنان خواهد داشت.
باید امیدوار بود که در آینده، مسئولان سازمانها و نهادها و سیستمهای مختلف، اداره روابط عمومی را در سطح یک حیاط خلوت برای بستن دهان حامیان، دوستان ناتوان، افراد ناکارآمد و ... ندیده و حتی آن را به لحاظ سیستمی، در سطح معاونتها ارتقاء بخشند و تاثیرات این اقدام و رویکرد را در کوتاه و دراز مدت، به شکلی ملموس درک کنند.
انتهای پیام