به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، بعد از چند سال مرارت رفتن از این مطب به آن مطب و خرج کردن میلیونها تومان برای درمان ناباروری، بالاخره تصمیم میگیرند که مسیرشان را برای رسیدن به هدف تغییر دهند و نوزاد یا کودکی را به فرزندخواندگی بگیرند.
به بهزیستی شیراز میروند، تمام مراحل دشوار، راهروها و اتاقهای پرپیچ و خم، جلسات طولانی و پرکردن چند ده صفحه فرم را میگذرانند، اما هنوز بعد از 6سال نتوانستهاند فرزندی را که میخواهند، به آغوش بکشند. آن روز که رفتند 35ساله بودند و حالا هر دو 41سالهاند و میگویند که دیگر آن ذوق و شوق روزهای اول را ندارند؛ «6سال پیگیری و چشمانتظاری کم نیست. آن دختری که ما در شیرخوارگاه دیدیم، یک نوزاد 4ماهه بود و حالا امسال باید به مدرسه برود. بهترین و طلاییترین سن رشدش را که میتوانست در کنار پدر و مادر باشد و از آغوش آنها محبت بگیرد از دست داد.
برای ما هم همین بود؛ همه این سالها از فرصت عشق ورزیدن به کودکمان محروم بودیم. روزی که دندانش درآمد، روزی که نخستین قدمهایش را برداشت، روزی که نخستین لغتها را به زبان آورد، همه اینها میتوانست بهترین روزهای ما باشد، اما از آن محروم شدیم. تازه الان هم که بعد از این همه سال پرونده ما تأیید شده، یک مانع جدیدی سر راهمان گذاشتند. توجیه میکنند که این سختگیریها نیاز است، اما نمیگویند این موانع چقدر میتواند فرصتسوز و آسیبزا باشد.»
مشابه روایت حوریه و همسرش جواد در بین زوجها و دختران مجردی که با اشتیاق فراوان بهدنبال فرزندپذیری میروند، زیاد است. قوانین و بوروکراسی شدید اداری که بخشی از آن برایشان نامفهوم و غیرمعقول بهنظر میرسد، در میانه راه مغموم و خستهشان میکند؛ روالی که بهنظر آنها باید متناسب با شرایط روز تغییر کند و بر سرعت این فرایند بیفزاید.
شیرین همدستپور سال90 برای فرزندپذیری تشکیل پرونده میدهد و سال94 امیرحافظ را در 11ماهگی از بهزیستی به خانه میآورد. سال98 دوباره برای فرزندپذیری اقدام میکند که با کودک نیازمند به درمان موافقت میشود و امیرکیان 3ماهه بهعنوان فرزند دوم به خانواده آنها میآید. شیرین اما وقتی برای فرزند سوم به بهزیستی میرود، بهگونه بدی با او برخورد میکنند؛ «وقتی برای فرزند سوم رفتیم، مسئول پرونده با لحن بدی گفت که به شما یا بچه بزرگسال تعلق میگیرد یا بچه ایدزی و هپاتیتی. ما از این طرز صحبت شوکه شدیم. اگر هدف مسئولان پرونده این است که میزان مقاومت و ثابتقدمی ما را ارزیابی کنند، راههای بهتر و مؤثرتری هم وجود دارد؛ مثل اینکه از مشاوران مجربی استفاده کنند که بتواند میزان توانایی زوجها یا مادران مجرد را ارزیابی کند یا روانکاوهایی که سلامت روحی آنها را تأیید کند. اینکه روال رسیدگی به پرونده را طولانی و متقاضیان یا کودکان و نوجوانان ساکن در بهزیستی را تحقیر میکنند، دور از شأن یک نهاد حمایتی مانند بهزیستی است.»
طولانی شدن فرایند فرزندپذیری و سختگیریهای شدید و پیاپی نهاد مرجع فقط بخشی از مشکل این خانوادههاست. آنها حتی پس از تمام شدن این مرحله و آمدن فرزندشان به خانه، باز هم با مسائل متعددی روبهرو میشوند؛ یکی از آنها طولانی شدن فرایند صدور شناسنامه است که خانوادههای بسیاری را سردرگم و کلافه کرده است. فاطمه دانشفر 33ساله که ابتدای امسال توانسته آروین 3ماهه را به فرزندی پذیرا باشد، در اینباره میگوید: «کودکانی که در بهزیستی نگهداری میشوند و کاندیدای واگذاری برای فرزندخواندگی هستند، کد ملی و شناسنامه ندارند، حالا در مدت زمانیکه آن نوزاد کد ملی ندارد نیاز به زدن واکسن و گرفتن بیمه عمر دارد و وقتی شناسنامه نیست عملا این دو اتفاق ناممکن میشود.
این مسئله بهخصوص برای والدین کودکان بیمار که نیاز به مراجعه به پزشک متخصص، تصویربرداری، آزمایش، عمل جراحی و... دارند، سختتر هم میشود؛ چراکه هم هزینه درمان آنها بالاست و باید بیمه تکمیلی داشته باشند و هم برای اجازه عمل و بستری شناسنامه نیاز است؛ درحالیکه از قبل میتوانند این بچهها را با کد یا مفهوم خاصی به رسمیت بشناسند و بعد از گرفتن شناسنامه، آن را تغییر دهند. متأسفانه هماهنگی میان بهزیستی و اداره ثبت احوال وجود ندارد.»
مسائل پیشروی مادران مجرد چندین برابر زوجهایی است که فرزندخوانده دارند. آنها در زندگی عادی خود و برای مسائل بعضا ساده مانند مسافرت رفتن باید از بهزیستی اجازه بگیرند؛ چون خودشان قیم فرزندشان نیستند. شکیبا، مادر مجردی که حالا یک فرزند 11ماهه دارد، میگوید که این موضوع زندگی بسیاری از مادران مجرد را مختل کرده است؛ «ما هم تمام تعهداتی را که یک زن و شوهر در زمان فرزندپذیری متعهد میشوند، امضا میکنیم و مورد ارزیابی مالی، روحی و روانی و... قرار میگیریم، اما چون مجرد هستیم، تا مدت زیادی قیم بچه محسوب نمیشویم؛ یعنی بهزیستی تا 18ماهگی قیم نوزاد معلول است و بعد از آن که این بچهها 18 ساله شدند بهزیستی باز هم بهخاطر داشتن معلولیت قیمومیت آنها را به عهده می گیرد که با این اوصاف برای آنها باید برای هر مسافرت، انجام هر عمل جراحی و... از بهزیستی مجوز لازم گرفته شود.
این درحالی است که بهزیستی به تعهد خودش عمل نمیکند. من بهعنوان مادر هنوز مدارک پزشکی دخترم را ندیدهام؛ چون بهزیستی در این زمینه بسیار خونسرد و آرام عمل میکند یا کمکهزینه ماهانه بهزیستی برای بچههای نیازمند درمان 600تا700هزار تومان است که آن را درست پرداخت نمیکنند؛ کمکهزینهای که باید بهحساب بچهها واریز شود و برای آیندهشان میتواند پسانداز خوبی باشد. برای رفتن به مسافرت دادستان باید تعیینتکلیف کند و اغلب موارد اجازه نمیدهند و میگویند بچه را به پرستار بسپارید و به مسافرت بروید، آیا پرستار امنتر از مادر است؟»
انتقاد والدین فرزندپذیر و مددکاران حوزه کودکان به نحوه مشاوره و آموزش متقاضیان هم برمیگردد. آنها معتقدند که به جای سختگیریهای بیمورد، باید افراد تأیید صلاحیت شده را با واقعیتهای فرزندپذیری و چالشهای آن بیشتر آشنا کنند و در طول زندگی نیز آنها را مورد ارزیابی و حمایت قرار دهند. مینا عیناللهی، مددکار و متخصص علومتربیتی در اینباره میگوید: «افزایش آمار طلاق والدین فرزندپذیر یا پشیمانی برخی خانوادهها در ادامه مسیر و برگرداندن کودکان به بهزیستی نشان میدهد که این سازمان به وظایف خود در زمینه ارائه مشاوره به والدین درست عمل نکرده یا مسیر را در برخی موارد به اشتباه رفته است.
والدین ناآگاه میتوانند به این کودکان آسیبهای جدی وارد کنند. باید به جای درنظر گرفتن بنیه مالی قوی والدین، به داشتن روحیه سالم آنها تکیه شود. باید به جای کاغذبازیهای اداری آنها را در جلسات متعدد روانشناسی ارزیابی کرد و پس از واگذاری حق سرپرستی بر نحوه عملکردشان در تربیت کودک نظارت کافی داشت؛ نه اینکه موانع کمارزش مثل ندادن مجوز برای دریافت پاسپورت را پیش پای آنها قرار داد. الان وقتی فرایند فرزندپذیری تمام میشود، نظارتها به حداقل ممکن میرسد که درست نیست.»
طبق آخرین آمار سازمان بهزیستی، 26هزار فرزند بیسرپرست تحت حمایت این سازمان قرار دارند که از این تعداد ۱۰هزار کودک در مراکز زیرپوشش و ۱۶هزار نفر هم از حمایت خانوادههای جایگزین برخوردار هستند؛ کودکانی که بهگفته جمعیتشناسان و مددکاران اجتماعی اگر با سرعت و دقت بهتری جذب خانوادهها شوند، زندگی کنونی و آینده آنها تغییر خواهد کرد.
وحید قبادیدانا، رئیس سازمان بهزیستی درباره چالشهای پیشروی فرزندخواندگی میگوید: سامانه فرزندخواندگی که در اردیبهشت سال۹۹ راهاندازی شد، تلاشی بود در راستای برطرف کردن مشکلات بوروکراسی در فرایند فرزندخواندگی، ما دنبال این بودیم که با اجرای این سامانه فرایند ثبت درخواست، رسیدگی، ارجاع، معرفی کودک و پیگیریهای متقاضیان به شکل الکترونیکی انجام شود.
او افزود: همچنین از مزایای این سامانه میتوان به این نکته اشاره کرد که همه افراد متقاضی سرپرستی کودکان چه در داخل کشور و چه در خارج میتوانند از طریق این سامانه، همه فرایندها را از مرحله ثبتنام تا پایان بهصورت الکترونیکی دنبال کنند و به همین دلیل نمیتوان گفت که این فرایند همچون گذشته پیچیده و سخت است.
اما آمارهای موجود از میزان متقاضیان فرزندخواندگی در استانهای مختلف نشان میدهد که مشکلات فرزندخواندگی در ایران همچنان زیاد است. بهطور نمونه ۳۶۵کودک بدسرپرست و بیسرپرست در ۲۴مرکز نگهداری کودک در استان البرز نگهداری میشوند که از این تعداد فقط ۲۰درصد از کودکان شرایط واگذاری را دارند و ۳۵کودک به فرزندخواندگی و امین موقت واگذار شدهاند. یا تعداد کودکان پشتنوبتی همدان در سال گذشته ۲۷۷نفر بوده است که فقط ۳فرزند در سنین ۵تا۷سال از سایر مراکز به آغوش خانواده رفتهاند.