به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مرکز هماندیشی و دانشافزایی استادان و نخبگان دانشگاهی، زیرمجموعه معاونت آموزشی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری، مأموریت اجرای برنامههای فرهنگی و فوق برنامه و نیز اجرای دورههای ویژه و تخصصی برای اساتید به ویژه اساتید معارف را تحت عنوان «نشستهای اندیشی و دانشافزایی و گفتگوی ماه» بر عهده دارد. تشکیل دورههای مهارتافزایی مثل روش تدریس، ابزارهای جدید ارائۀ دانش، ارتباط شایسته بین استاد و دانشجو و فنون مقالهنویسی از جمله برنامههای مهم این مرکز است. ایجاد ارتباط کارآمد بین مجموعههای سیاستگذار و تصمیمگیر نظام و نهادهای علمی و دانشی کشور که همان دانشگاهها هستند، از دیگر مأموریتهای مهم این مرکز محسوب میشود.
با حجتالاسلام حبیب محمد نژاد، مدیر مرکز هماندیشی و دانشافزایی استادان و نخبگان دانشگاهی نهاد درباره کمّ و کیف فعالیتهای این مرکز به گفتوگو نشستیم. در کنار این موضوع، مسئله اسلامی شدن علوم انسانی و دانشگاهها را در زاویهنگاه این نماینده نهاد نمایندگی معظم رهبری در دانشگاهها مورد بحث و چالش قرار گرفت.
* نشستهای هماندیشی که در دل دانشگاههای کشور برگزار میشود، آیا ظرفیت تولید علم را دارد؟
سوال خود را از تولید دانش و علم آغاز کردید، طبیعی هم است. دانشگاه محل تولید دانش است و در واقع یکی از مأموریتهای مهم دانشگاه همین امر است؛ اما کارکرد دانشگاه علاوه بر تولید علم، انتقال و ترویج تجربه و دانش، انتقال فرهنگ به نسل آتی و ارائه خدمات فنی و مشاورهای و... است. ساختار مرکز هماندیشی به صورت نشستی است. ممکن است در یک دانشگاه در طول یک سال، سه چهار نشست با اساتید برگزار شود. عموماً یک نشست هماندیشی، ظرفیت تولید علم ندارد، اما ظرفیت انگیزهدهی، هدفدهی و جهتدهی به علم را دارد. حتی مانند همایشها ظرفیت ترویج علم را هم دارد. در مسئلۀ بیانیۀ گام دوم انقلاب و در حوزۀ علوم انسانی در دانشگاه علامه طباطبایی، نشستهایی برگزار شد و حتی منتج به انتشار چند جلد کتاب هم شد. این آثار، محصول ارائههای متعددی بود که در نشستها انجام میشد. یا در دانشگاه تهران نشست هماندیشی با عنوان فساد علمی برگزار شد. پس از آن نشست، چند نفر از اساتید با من تماس گرفتند و تصریح داشتند موضوع نشست خیلی تاثیرگزار بود. علاقهمند شده بودند که مجلهای علمی پژوهشی با همین موضوع تولید و ساختار علمی وزارتخانه و دانشگاه را نقد کنند؛ به این معنا که چرا در بدنۀ دانشگاهها و مراکز علمی ما امکان فساد علمی وجود دارد و مثلاً این امکان را فراهم میکند که یک دانشجو پایاننامهاش را خودش نگارش نکند و بخرد. یا چرا این امکان ایجاد میشود که استادی راهنما بتواند آنگونه که شایسته است پایان نامهای را راهنمایی نکند؟ عیوب این ساختار کجاست؟ بنابراین یک نشست توانست برای اساتید انگیزه ایجاد کند تا سراغ راهکارها بروند. در عرصۀ فنی هم به همین شکل است.
دارالفنون نسخه عاریتی غرب بود
* یکی از دغدغههای اصلیِ رهبر معظم انقلاب، موضوع اسلامی شدن دانشگاهها و خصوصاً اسلامی شدن رشتههای علوم انسانی است. به نظر شما در این چهل سالی که از عمر انقلاب اسلامی میگذرد، چقدر در این زمینه موفقیت کسب کردیم؟
موضوع علوم انسانی اسلامی، بحثی تمدنی و موضوعی عمیق است. اینکه انتظار داشته باشیم دانشگاهی که اساسش بر علوم و مبانی غیر اسلامی استوار است، بعد از چهل سال تولید علم اسلامی کند، انتظار صحیحی نیست. در کشور ما دو نهاد علمی وجود دارد.
در کنار نهاد حوزه که مبادی، مبانی و محتوای علمش اسلامی است و تا دورۀ صفویه تنها نهاد علمی کشور بود، از اواخر قاجار، نهاد دومی به نام دانشگاه یا دارالفنون، منقطع از پیشینۀ خود به صورت عاریتی تأسیس شد تا دانش تولید شده از غرب را به جوانان این مملکت آموزش دهد. در این ساختار و محتوا مشاهده میکنیم هیچ ارتباطی با مبانی اسلامی وجود ندارد و کاملا غربی است و مبانی خود را از فلسفه غرب میگیرد.
این مشکل وقتی بخواهد برطرف شود، یعنی علمی تولید کنیم که مبانی و مبادی آن، از اسلام است، رویداد مهمی است و اگر دستی در کار داشته باشید، خواهید دانست مجاهدت طاقتفرسا میخواهد. دین اسلام هم که روی کار آمد، از همان ابتدای کار، زایش علم اتفاق نیفتاد بلکه مدتها به طول انجامید تا بر همگان اثبات شود اسلام این ظرفیت را دارد که مبادی و مبانی علم را تعریف کند به طوری که نتیجۀ آن، تمدن اسلامی باشد.
تحول علم در حوزه علوم انسانی بیشتر از سایر رشتههاست
معتقدم با تمام نقصانهایی که داشتیم، اتفاق بسیار مهمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی رخ داده است، نشان به اینکه شاهد تولید علمهای بسیار زیادی مخصوصاً در عرصۀ علوم اسلامی بودیم. اتفاقاً معتقدم در علوم انسانی اتفاقات بیشتری در تحول علم نسبت به سایر علوم رخ داده است؛ مثلاً ما در مبانی فکریِ علوم تجربی، هنوز خیلی مؤثر نبودیم؛ یعنی یک پزشک و یا مهندس خیلی کمتر از مبانی علمی اسلامی متأثر است، چرا که خیلی نمود فرهنگی و دینی ندارد و نخبگان هم خیلی روی آن حساس نیستند.
* به نظر میرسد شما روال فعلی در علوم انسانی را راضیکننده ارزیابی میکنید؛ این مسئله سبب نمیشود ما منفعلانه رفتار کنیم؟ در حالی که شاهد چالشهایی در عرصههای متعدد علوم انسانی هستیم.
راضیکننده زمانی است که در همه عرصههای جامعه خود، علم اسلامی را لمس کنیم. تا زمانی که این اتفاق نیفتد، انسان احساس رضایت نخواهد داشت؛ اما بحث من این است که اقدامات صورتگرفته نا امیدکننده هم نیست؛ مثلاً این رویداد را که پس از استقرار جمهوری اسلامی، دانشگاهی به نام باقر العلوم یا مؤسسه امام خمینی (ره) تأسیس شد، کوچک نشماریم. درست است که محصولشان هنوز التقاطی است و معتقدیم محصول نابی نیست که انتظار داشته باشیم حاصل آن تمدن اسلامی باشد؛ چرا که مثلاً در حوزه اقتصاد، یک محتوایی از اقتصاد غرب و قسمتی هم از آموزهها و احکام اسلامی گرفته شده است و محصولی به نام اقتصاد اسلامی بیرون آمده است. خودمان هم در انتها میبینیم اقتصاد اسلامی به معنای واقعی کلمه نیست، اما آیا باید زحمات بسیاری که علما و اندیشمندانمان در حوزۀ علوم اسلامی در این چهار دهه کشیدهاند را نادیده بگیریم؟ من میگویم این نوع نگرش، ظلم است.
اساتید روانشناس ما علاقه به تعامل علمی با حوزه علمیه دارند
* اگر بخواهم به طور عینی با شما صحبت کنم، در عرصهای مثل روانشناسی، شاهدیم بیشتر از آنکه روانشناسی ما رویکرد اسلامی داشته باشد، رویکردی غربی دارد، تا حدی که اگر خانوادهای بخواهند از مشاوره استفاده کنند، به سختی میتوانند با یک روانشناسی که آشنا به مبانی دینی باشد، ارتباط بگیرند. این خود، حاصل دانشگاههای ماست. حتی دیدیم فردی که مسلمان و متدین وارد این رشته میشود، اما خروجیاش عمدتاً فارغالتحصیلی با نگرشی کاملاً غربی است.
در یک نظرسنجی که از اساتید داشتیم، دریافتیم در عرصۀ روانشناسی، موضوع روانشناسی اسلامی برایشان جلب توجه کرده است. اساتید روانشناس ما علاقه دارند با افرادی که در حوزۀ علمیه تربیت شدند، همنشینی کنند تا تبادل علمی اتفاق بیفتد و ارتقایی در دانش آنها رخ دهد. همان طور که اشاره کردید، این مسئله را که یک فرد مسلمان قصد دارد نزد روانشناس برود و از او مشاوره بگیرد، اما رویکرد آن مشاوره، غربی است، ساده مینگریم. باید عرض کنم مهارتهایی که آن مشاور روانشناس آموخته است، کمتر از دستیابی به علم و فناوری موشکی که سپاه میسازد و به فضا میفرستد، نیست؛ بنابراین برای آنکه به مشاورهای برسیم که کاملاً مبانی اسلامی را در بر گیرد، زمان میبرد.
بارها در محافل علمی در این موضوع با دانشجویان اختلاف نظر داشتهام که بنده معتقد بودم ما در حوزۀ بانکداری اسلامی کار خیلی بزرگی کردیم، هرچند ایدهآل نیست. محصول چند سدۀ جهان، این بانکی است که در اختیار ماست، حال ما چهل سالی است که سعی کردیم کمابیش تحولی در آن ایجاد کنیم. بنده معتقدم کار بزرگی انجام گرفته، اما دانشجویان میگویند «خیلی ساده میگیرید و کاری شاخصی انجام نشده است. آنچه رخ داده مناسب زمان تلف شده نیست».
* نقش و جایگاه نهاد رهبری در دانشگاهها چگونه است؟
نهاد رهبری به هیچ وجه خود را مجموعهای نظارتی معرفی نکرده است، بلکه مأموریت آن، بسترسازی فعالیتهای فرهنگی و سیاسی در دل دانشگاهها، آن هم با حضور خود اساتید و دانشجویان است. نهاد مثل دادگاه و دادسرا نیست که کسی را بازخواست کند. نقش مرکز هماندیشیِ نهاد هم ایجاد زمینه برای تبادل آرا است. برای همین هم در جایی که نیاز است، از اساتید حوزه و دانشگاه دعوت میکند. ما شرایط تبادل نظر ایجاد میکنیم؛ تأکید میکنم که مرکز هماندیشی، محل نظارت بر دانشگاه نیست. ما در دانشگاه کار فرهنگی میکنیم.
قرار نیست استادی که در غرب تحصیل کرده و سعی میکند علم خود را به دانشجویان انتقال دهد، جلویش بایستیم، هرچند نظری مخالف با ما داشته باشد. بایستی در علم تضارب آراء صورت گیرد و حرفهای ناب از آن استخراج شود.
* به نظر میرسد آنجا که مقام معظم رهبری درباره گام دوم انقلاب سخن میگویند، یعنی زمانی است که باید مبانی که کار کردیم، به منصه ظهور برسانیم؛ اما آیا ما به مبانی دست یافتیم؟
به نظر میرسد رهبر معظم انقلاب دستاورد گام اول انقلاب را مؤثر ارزیابی میکنند و به همین جهت موضوع گام دوم انقلاب را مطرح میکنند. تمدن از مبانی آغاز میشود، اما خودمان هنوز در مبانی تمدنی سِیر میکنیم.
گام دوم انقلاب، زمینه ساز تحقق تمدن اسلامی است
* چقدر امیدوارید به اسلامی شدن دانشگاهها؟
خیلی امید دارم؛ اگر بنا باشد گام دوم انقلاب مانند گام اول، چهل ساله طی بشود، گام دوم، زمینه ساز تحقق تمدن اسلامی است. گام دوم، مقطع آغاز تأسیس تمدن اسلامی است.
* مجموعه شما با توجه به گام دوم انقلاب، چه تغییری در سرفصلهای این دورهها داده است؟
یکی از مأموریتهای مرکز هماندیشی، برگزاری دورههای آموزشی دانشافزایی برای اساتید است. در دانشافزایی، سرفصل دورهها را بر اساس گام دوم بازنگری کردیم و در هفتههای آتی رونمایی خواهیم کرد. علاوه بر این، طی این دو سالی که از بیانیۀ گام دوم انقلاب میگذرد، تقریباً یکدهمِ نشستهای ما به تبیین بیانیه گام دوم انقلاب اختصاص داشت؛ یعنی چیزی حدود صد و پنجاه نشست. اساتید علاقه داشتند با محتوای بیانیه گام دوم آشنا شوند. حتی بعضی نشستها از حالت نظری به عملی سوق داده میشد؛ مثل موضوع مواسات. حاصل این نشستها، تشکیل گروههای جهادی اساتید در برخی دانشگاهها شد.
* از این دست طرحها را که در سطح اساتید اجرا میکنید، در عرصه دانشجویی به عنوان خلأ احساس نکردید؟آیا نمیخواهید همین کارها را درخصوص دانشجویان هم انجام دهید؟
ما اگر همین مقدار را تأمین کنیم، هنر کردیم. نزدیک به 80 هزار هیئت علمی در دانشگاهها هستند. همین امر برای ما مأموریت بسیار بزرگی است. طرحهای زیادی قابل اجرا داریم که مصمم هستیم انجام دهیم یکی از این طرحها، طرح اندیشوران است.
* آیا در مأموریتی که برای مجموعه تعریف کردید، آیندهای در نظر دارید که بر اساس آن تعریف کرده باشید باید از نقطه «آ» به نقطه «ب» برسید؟
سؤال شما نشان میدهد که نیاز است بیشتر درباره ماهیت کار نهاد در مرکز هماندیشی توضیح دهم. اینجا قرارگاه هدایت وفرماندهی نیست. در هر دانشگاه، شورای هماندیشی با حضور مسئول دفتر نهاد نمایندگی، رئیس دانشگاه، معاون فرهنگی دانشگاه، جهاد دانشگاهی و بسیج اساتید وجود دارد. این شورا، در ابتدا دو سال درباره مأموریت دفتر هماندیشی تصمیم میگیرد. ملاک برنامهریزی، نیازهای فرهنگی ــ علمی دانشگاه و یا استان و در برخی موارد کشور است. جمعبندی نهایی این شورا به اطلاع نهاد مرکز میرسد. البته سیاستهای فرهنگی کلی و یا حتی اولویتهای موضوعی به صورت پیشنهاد از سوی ستاد مرکزی به دفاتر هماندیشی دانشگاه ابلاغ میشود.
* اگر بخواهید محصول این بیست و چند و اندی ساله که از عمر مجموعه میگذرد، معرفی بفرمایید، به چه گزارههایی اشاره میکنید؟
این نشستها مقطعی هستند. ما اگر بخواهیم به طور پیوسته موضوعی را پیگیری کنیم، لازمهاش این است که اساتید بتوانند هستههایی را تشکیل دهند و نشستها استمرار داشته باشد. ممکن است در موضوع مهدویت، اساتیدی علاقه به فعالیتهای پژوهشی و آیندهپژوهی داشته باشند، همچنان که این موضوع، مسئلهای بسیار مهم و ضروری است. ممکن است در زمینه میانرشتهای قرآن، اساتید ما علاقه به ورود داشته باشند تا ارتباط رشته خود با قرآن را بیابند. ممکن است در راستای بیانیه گام دوم انقلاب، هستهای شکل دهند تا با شرکتهای دانشبنیان تعامل داشته باشند و به این موضوع بپردازند. ممکن است اساتید دانشگاهی مثل شریف بگویند ما اساتید دانشگاه شریف علاقه داریم مؤسسات و شرکتهای دانشبنیان اطراف خود را رصد کنیم و ببینیم در راستای تحقق بیانیه گام دوم انقلاب در حیطه مأموریت خود، چقدر اهتمام دارند. تحقق این اهداف نیازمند شکلگیری هستهها و مجموعههای منسجم و پیوسته است. این اهداف با برگزاری نشست محقق نمیشود.
یکی از کارهایی که زمین مانده، ارتباط مستمر اساتید با بدنه اجرایی و تقنینی کشور است. حاصل این ارتباط، تبادل علم و تجربه بین این مجموعههاست. طرح اندیشوران با همین رویکرد از سوی مرکز هماندیشی ارائه شده است. به این صورت که اندیشکدههایی را در دانشگاهها با هدف تحقق ارتباط بین دانشگاه و مجموعههای خارج از دانشگاه مثل مجلس و دولت فراهم کنیم.
طبق این طرح، اندیشکدههایی با موضوع متناسب با ظرفیت هر دانشگاه تأسیس میشود و علاوه بر اساتید، نمایندگان مجلس و مدیران اجرایی استانها به عضویت این اندیشکده در میآیند. اتفاقاً بنده در یکی از این نشستها که با حضور امام جمعه شهر مربوطه و یکی از نمایندگان محترم مجلس آن شهر همراه بود، حضور داشتم. پس از آنکه امام جمعه صحبت کرد، رؤسای دانشگاه اصرار داشتند مسائل خود را مطرح کنند. همین اتفاق هم افتاد. نماینده مجلس هم در آن نشست گفت ما به عنوان نماینده مردم شهرمان وظایفی بر عهده داریم. ما میخواهیم دانشگاه به ما کمک کند تا با دستِ پر به کمیسیون برویم؛ مثلاً وقتی مطرح میشود آب را از خلیج فارس میخواهند به یزد بکشند، من به عنوان نماینده باید فرصتها و تبعات منفی آن را از شما اساتید پیگیر باشم. آیا این طرح به نفع استانم است یا به ضرر آن؟ یعنی زمینهای فراهم میشود تا نماینده مجلس از دانش اساتید بهرهمند شود. استاد دانشگاه با مسائلی آشنا میشود که مسائل واقعی هستند و در دانشگاه به موضوعاتی که کاربردی نباشد نخواهد پرداخت. دانشگاه هم مشکلاتی در مسیر انجام وظیفه خود دارد که با طرح این مشکلات در این جلسات، راهکار حل آنها را مییابد.
انتهایپیام/