بهطور حتم وقتی که « ولادیمیر پوتین » و « جو بایدن » روسای جمهور روسیه و آمریکا در اتاق ملاقات خود در هتل «لاگرانژ» شهر ژنو سوییس مقابل هم قرار گرفتند، فهرستی طولانی از مسائل مورد مناقشه برای یک جدال دیپلماتیک داشتند.
پوتین پیش از دیدار با بایدن در سخنانی به تعریف از ترامپ به عنوان یک سیاستمدار مستقل پرداخته بود و بایدن هم از ضرورت هوشیاری در مقابل دولتمرد قدری همچون ساکن کاخ کرملین سخن گفت. در نهایت نیز مهمترین دستاورد برگزاری این دیدار بازگشت سفرای طرفین به پایتختها بود، اما این اتفاق نمادین به هیچ عنوان انتظارات را از این دیدار طولانی برآورده نکرد.
اگر روایتهای دو طرف را از این دیدار در کنار هم قرار دهیم تنها به یک نتیجه میرسیم؛ نقاط اختلاف گسترده اما با سطح تنش پایین و تثبیت شرایط وجود که هر دو طرف نیز تلاش میکنند به آن پایبند بمانند.
گرچه با در نظر گرفتن نگاه دو طرف به شرایط فعلی میتوان انتظار داشت که حفظ ثبات فعلی در روابط دو طرف به تدریج امکانپذیر نشود.
* بایدن به دنبال نگاه «جورج کنان» است
ریشه ادامه این بحران مزمن را میتوان در نگاه دولت فعلی بایدن به روسیه دانست. از نگاه شخص بایدن و تیم سیاست خارجی او «روسیه» همچنان یک مورد ایدئولوژیک در سیاست خارجی آمریکاست. بر خلاف ترامپ که پوتین را مردی قابل اطمینان برای طیف گستردهای از معاملات میدانست، بایدن همان نگاهی به روسیه و پوتین درد که «جورج کنان» سفیر اسبق آمریکا در سال 1946 به اتحاد جماهیر شوروی زمان استالین داشت.
از نگاه بایدن کاخ کرملین و نهادهای مهم در این کشور از سوی پوتین و متحدان سابق وی در ک.گ.ب اشغال شده که با سرکوب آزادیطلبان روس و ملیگرایی افراطی به دنبال حفظ تسلط حکومت تزارگونه خود در مسکو است. از دید دولت بایدن همین نگاه ناآرام سبب میشود تا روسیه نهتنها تهدیدی برای تمام همسایگان خود باشد بلکه عملاً به دنبال ایجاد ناآرامی در دموکراسیهای غربی باشد.
البته در مقابل، روسها هم دلایل خود برای نگرانی از آمریکاییها و غربیها دارند. هماکنون واحدهای زمینی ارتش آمریکا و ناتو در نزدیکی مرزهای غربی روسیه هستند و تنها 700 کیلومتر با مسکو فاصله دارند. این مساله همانقدر برای کرمیلن تکاندهنده است که استقرار یک لشکر ارتش روسیه در 700 کیلومتری واشنگتن!
* نقاط همکاری بین دو طرف کجاست؟
اگر بخواهیم به معدود نقاط مشترک روابط بین آمریکا و روسیه اشاره کنیم به ضرورت حفظ پیمان محدودسازی سلاحهای هستهای میرسیم.
دولت بایدن از همان ابتدای حضور خود در کاخ سفید بر این نکته تاکید کرد که به دنبال تمدید پیمان استارت 3 برای حفظ توازن فعلی در نیروهای هستهای دو کشور است. بر اساس این پیمان نباید تعداد موشکهای بالستیک و زیردریاییهایی که قابلیت حمل کلاهک هستهای دارند، برای طرفین بیش از 700 فروند و موشک بالستیک و زیردریایی غیر مستقر از 800 فروند بیشتر باشد. همچنین، نباید موشکهای بالستیک و زیردریاییهایی که دارای کلاهک هستهای هستند، برای هر یک از طرفین از 1550 فروند تجاوز کند.
هم دولت روسیه و هم دولت آمریکا خواستار حفظ این پیمان به عنوان شاکله اصلی حفظ امنیت هستهای هستند. البته این مساله دلیل بر این نمیشود که دو طرف به دنبال نوسازی تجهیزات پرتاب هستهای نباشند؛ همانگونه که آمریکاییها به دنبال توسعه سلاحهای هستهای تاکتیکی و روسها به دنبال ساخت موشکها و سلاحهای هایپرسونیک همچون سامانه «ونگارد» برای عبور از سپر دفاع موشکی آمریکاییها هستند.
این مساله در همین دیدار اخیر بایدن و پوتین به عنوان تضمینی برای دوری از یک جنگ هستهای بار دیگر مورد تاکید قرار گرفت.
علاوه بر این طیف گستردهای از تفاهمهای بینالمللی وجود دارد که آمریکا و روسیه میتوانند منافذی برای همکاری دوجانبه برای آنها بیابند. از جمله این موارد ورود دوباره آمریکا به پیمان پاریس و یا همکاری بر سر مذاکرات احیای برجام است. در کنار این دولت بایدن تلاش میکند تا با نرمشهای موضعی، روسها را نسب به حفظ وضعیت موجود دلگرم کند، همان اتفاقی که در خصوص معافیت خط لوله نورد استریم 2 روی داد.
* ادعاهای حقوق بشری و جنگ سایبری نوک پیکان نبرد دوجانبه
در مقابل، فهرست چالشهای دوطرف بسیار طولانیتر از این نکات مشترک است. اولین نقطه چالش در مورد روابط طرفین ادعاهای حقوق بشری غرب درباره نحوه تعامل روسیه با معترضین داخلی است.
نقطه اوج این چالش مربوط به دستگیری «آلکسی ناوالنی» مخالف روس از سوی دولت این کشور است. از نگاه دولت بایدن اپوزیسیون روسیه که از گذشته روابط بسیار خوبی با غرب و آمریکاییها داشتند میتوانند اهرم فشار مناسبی در مقابل دولت روسیه باشند.
حمایت آمریکا از این گروهها سبب میشود تا نارضایتی عمومی در روسیه افزایش یافته و تلاش پوتین برای نشان دادن یک جامعه یکپارچه در مقابل غرب تضعیف شود. البته تاکنون نظرسنجیها نشان میدهند که تجربه مردم روسیه از حاکمیت غربگرایان در دهه 1990 میلادی آنچنان تلخ بوده که کوچکترین تمایلی برای کاهش حمایت از دولت پوتین وجود ندارد. با این حال و به احتمال زیاد دولت بایدن تلاش خواهد کرد تا زمینه را برای فعالیت این گروهها فراهم کند. حتی احتمال تبادل برخی از زندانیان در روسیه با روسهای دستگیر شده در غرب همچون دوران اوباما نیز محتمل است.
علاوه بر بحث ادعاهای حقوق بشری، موضوعات مرتبط با حملات سایبری از موضوعات جدی مورد مناقشه بین آمریکا و روسیه است که اتفاقاً در دیدار اخیر بین پوتین و بایدن نیز مطرح شده است.
ظاهراً در این دیدار بایدن فهرست نهادها و موسساتی که در صورت حمله به آنها از سوی هکرهای روسیه آمریکا نیز با تمام قوا نسبت به آن واکنش نشان خواهد داد را به پوتین ارائه کرده است.
آمریکاییها در پشت بسیاری از حملاتی که به زیر ساختهای آمریکا میشود دست پنهان روسها را میبینند. کمااینکه در جریان حمله به یک شرکت خط لوله آمریکایی یک گروه هکری خواستار یک باج چند میلیون دلاری شد.
عدم وجود خط مرزهای روشن در خصوص حملات سایبری نیز بر وخامت اوضاع بین دوطرف اضافه کرده است. روشن نیست که چه اقداماتی میتواند به عنوان یک اقدام جنگی و ضرورت یک اقدام سخت تعبیر شود. همین مساله میتواند به راحتی آتش یک بحران تمامعیار را روشن کند.
آمریکاییها علاوه بر حملات سایبری به شدت از جنگ هیبریدی روسها در خصوص تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی در آمریکا هراسان هستند. برخی از دموکراتها مدعی هستند که عملیات روسها در انتخابات سال 2016 برای حمایت از «دونالد ترامپ» یک واقعیت غیرقابل انکار است.
شرکتهای بزرگ فناوری در آمریکا همچون فیسبوک و توییتر تاکنون تلاش کردهاند تا با بستن حسابهایی که به نظر میرسد از چنین تبلیغاتی حمایت میکنند اقدامات ادعایی روسها را کماثر کنند. با این حال، بعید است که دولت بایدن ماجرا را تمام شده بداند؛ از این رو میتوان انتظار داشت که بحران در این خصوص همچنان بین دوطرف ادامه پیدا کند.
* گسترش ناتو
بحران دیگر در روابط دوطرف که به نظر میرسد همچنان مثل یک دمل در آستانه انفجار باشد، حضور گسترده نیروهای آمریکایی در نزدیکی مرزهای روسیه و تردد مداوم ناو شکنهای آمریکایی در دریای سیاه و بالتیک باشد.
روسها چندی پیش در واکنش به نفوذ یک کشتی بریتانیایی به مرزهای آبی روسیه در دریای سیاه اعلام کردند که از مرزهای خود حتی با اقدام نظامی دفاع میکنند. البته طرف مقابل نیز تلاش کرده تا با گشتهای مداوم هوایی و دریایی به خصوص در مناطق نزدیک به خاک اروپا نسبت به این اقدام واکنش نشان دهند.
فعلاً در سیاست دولت بایدن هیچگونه انعطافی درخصوص تغییر این مسیر دیده نمیشود و به نظر میرسد که تجمع نیرو در نزدیکی مرزهای روسیه سیاست غیرقابل تغییر است. نظیر همین مساله در مورد عضویت گرجستان و اوکراین در ناتو نیز وجود دارد.
هردو کشور به صورت جدی الحاق به ناتو را در دوران بایدن به عنوان یک گزینه جدی در نظر دارند. اوکراینیها امیدوار هستند تا از این مسیر حمایت لازم برای گرفتن مناطق تصرفشده توسط روستبارهای شرق اوکراین را پیدا کنند. در ماههای گذشته نیز اوکراین به دنبال حمله گسترده به مناطق خودمختار شرقی بود که باز هم در لحظات آخر واکنش روسها همه چیز را عقب انداخت.
گرجستان هم از سال 2008 میلادی در پی پیوستن به ناتو است و حالا با رویکرد دولت بایدن این کشور هم تحقق آروزی خود را نزدیک میبیند. در صورت الحاق این دو کشور به ناتو میتوان گفت که مرزهای روسیه بهشدت در مقابل نفوذ نیروهای ناتو آسیبپذیر میشود و نیروهای آمریکایی میتوانند فاصله خود را تا مسکو به 500 کیلومتر برسانند.
در این مورد هم سکوت روسها بسیار بعید به نظر میرسد.
* دوره معاملههای بزرگ به سر آمده است
با در نظر گرفتن موارد فوق میتوان گفت که به احتمال زیاد خبری از معامله بزرگ در روابط بین روسیه و آمریکا در دوره بایدن نخواهد بود.
در وضعیت حاضر حفظ شرایط فعلی یک موفقیت بزرگ دیپلماتیک بین دوطرف خواهد بود. روسها به شدت امیدوارند تا رشد چین به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی برگهای بازی بیشتری را در اختیار آنها قرار دهد کمااینکه این کشور هماکنون مهمترین شریک اقتصادی مسکو است.
شاید تمرکز آمریکا بر تهدید چین تا حدی از جو منفی میان دو طرف بکاهد اما آن را به طور کامل از بین نخواهد برد.
البته همه اینها با اما و اگر همراه است. تنها چیزی که در شرایط فعلی قطعیت دارد اختلاف عمیقی است که بین دو طرف وجود دارد و دیدارهای جذاب و با پوشش رسانهای فراوان نیز نخواهد توانست این فاصله را کم کند. واقعیت این است که روسیه و آمریکا با دیوار بلندی از بیاعتمادی و مسائل غامض روبهرو هستند که علیرغم وجود برخی پتانسیلهای دوجانبه برای همکاری به نظر میرسد هیچ چشماندازی برای گرم شدن روابط دوطرف وجود ندارد.