فیلم سینمایی «آروارهها / Jaws» ساخته استیون اسپیلبرگ روایتی اغراق آمیز از حمله کوسهها به شناگران در نوار ساحلی است؛ روایتی تکان دهنده که مورد اقبال تماشاگران قرار گرفت و در عین حال اسباب هراس بیشتر از کوسهها نزد عموم را فراهم ساخت.
به گزارش «تابناک»؛ جدا از ترساندن و بهتزده کردن خیل عظیمی از سینماروها و صدمه زدن به میزان درآمد تمامی سواحل تفریحی آمریکای شمالی برای مدتهای طولانی، دو نکتهی بسیار مهم دربارهی «آروارهها / Jaws» جلب توجه میکنند. با فروش بیش از ۲۵۰ میلیون دلاری این اثر در سینمای داخلی (در برابر بودجه تنها ۱۲ میلیون دلاریش)، «آروارهها» طرحی را برای فیلمهای بلاکباستر تابستانی خلق کرد که از آن زمان تا کنون با دقت دنبال شده است. «آروارهها» اولین فیلم بسیار بزرگ فصل تابستان شد اما چون که هالیوود به خوبی از داستانهای موفقیت درس میگیرد، این اثر آخرینِ آنها نبوده است.
این فیلم همچنان یک کارگردان کمتر شناخته شده به اسم « استیون اسپیلبرگ » را از سایهها به بیرون و فهرست کارگردانهای درجهی یک کشاند. « اسپیلبرگ » به سرعت و پس از موفقیت « آروارهها » به سراغ ساخت آثاری مثل «برخورد نزدیک از نوع سوم / Close Encounters of the Third Kind»، « مهاجمین مقبره » ( Raiders of the Lost Ark ) و « ای. تی: موجود فرازمینی » ( E.T the Extra Terrestrial ) رفت ( تنها شکست سینمایی او در آن سال فیلمی دربارهی جنگ جهانی دوم با نام ۱۹۴۱ بود ).
وقتی که « اسپیلبرگ » ساخت « آروارهها » را قبول کرد احتمالا هیچ تصوری دربارهی چالشهایی که با آنها در مسیر تبدیل رمان پرفروش « پیتر بنچلی » به یک فیلم سینمایی عظیم مواجه بود نداشت. او تصور میکرد که این اثر یک بازسازی از اثر تلوزیونیش یعنی « دوئل » ( Duel ) خواهد بود با این تفاوت که در آب اتفاق میافتد. همانطور که او در مصاحبههای اخیرش به آن اشاره کرده:« جوان و بیپروا بودم، یا شاید هم احمق ». در حالی که نتیجهی تلاشهای « اسپیلبرگ » اثری بسیار تماشایی و هیجانی شد اما تعداد آزمایش و خطاهایی که در نهایت به آنجا رسید فراتر از حد تصور بوده. امروزه با وجود تکنولوژی جلوههای ویژهی بصری ( CGI ) که تا این اندازه پیشرفت داشته، ساختن و تکمیل کردن فیلمی مثل « آروارهها » تلاش چندان زیادی نخواهد طلبید. اما ساخت این فیلم در سال ۱۹۷۴ آغاز شد جایی که جلوههای ویژهی بصری در حد انیمیشنها، مدلسازی صفحهی آبی و چیزهایی از این قبیل بودند. ساخت یک کوسهی ۱۰ متری امری بسیار دشوار و سخت بود.
گفتهای وجود دارد که « احتیاج مادر اختراع است » و این مسئله هیچوقت به اندازهی موردی که برای « آروارهها » پیش آمد درست نبوده است. در طی یک ساعت ابتدایی اثر ما در صحنههایی از کوسههایی را میبینیم که در حال حرکت سریع و جدا از یکدیگر اند. حتی پس از اینکه هیولای اصلی اولین بار هیبت ترسناکش را نشان می دهد، دوربین به خوبی بر روی او ساکن نمی شود. در ۱۵ دقیقهی پایانی است که وقتی او به یک قایق حمله کرده و آن را خرد میکند و با شخصیتهای مثبت اصلی اثر درگیر میشود، میتوانیم نگاه دقیقی به او بیاندازیم. در همان سکانسهای پایانی است که کاملا مشخص میشود چرا « آروارهها »[ی این کوسهها ] انقدر کم در تصویر میآیند؛ ظاهر آنها تصنعی است. اگر فیلم « اسپیلبرگ » تا اینجا ما را تا این اندازه درگیر تعلیق خود نکرده بود قطعا از خنده به این کوسهها و تصنعی بودنشان دلدرد میگرفتیم.
« اسپیلبرگ » اعتراف کرده بود که در صورتی که تکنولوژی فیلمسازی در آن زمان بهتر میبود و کوسهی مکانیکی عملکرد بهتری میداشت، او خیلی زودتر آن را به ما نشان میداد. به طرز طعنهآمیزی همین نقص باعث شکلگیری یکی از نقاط قوت فیلم شده است؛ با مخفی نگهداشتن کوسه از بینندگان فیلم میتواند که تعلیق را در سطح بسیار بالایی خلق بکند. تعداد خیلی زیادی از کارگردانانِ بعد از « اسپیلبرگ » از این رویکرد « کم، بیشتر است » در ساخت فیلمهای هیولایی خود بهره برده اند اما تعداد آنهایی که از این تکنیک تا این اندازه عالی استفاده کرده اند کم است.
در یک نگاه کلیتر، « آروارهها » رمانی را دنبال میکند که بر اساس آن ساخته شده است اما مشخصا « اسپیلبرگ » تصمیم گرفته تا یک سری جنبههای مشخص داستان را به خاطر تاکید بیشتر بر روی تعلیق و اکشن کمرنگ تر بکند. « پیتر بنچلی »، نویسندهی کتاب، خود نویسندهی فیلمنامهی اصلی هم بود ( که باعث شد به افتخار نویسندگی مشترک نائل بیاید )، فیلمنامهای که بعدها توسط « کارل گاتلیب » و چندین نویسندهی دیگر تکمیل شد..
آروارهها ما را با « مارتین برودی » ( روی شیدر )، رئیس پلیس جزیرهی مسکونی کوچکی به نام Amity آشنا میکند. « مارتین » به این جزیره آمده است تا از شلوغیهای نیویورک دور بشود اما عادتکردن به این سبک زندگیش برایش کار سختی است. تمامی این مسائل حدود یک هفته قبل از چهارم جولای دچار تغییر میشود وقتی که بدن تکه تکه شدهی یک شناگر جوان در ساحل یافت میشود. دلیل مرگ « کورونر » حملهی کوسهها اعلام میشود. وقتی که شهردار ( موری همیلتون ) و اعضای شورای شهر به « مارتین » اجازهی بستن ساحل را نمیدهند، او درخواست یک متخصص کوسهها را به ایالت میدهد. « مت هوپر » ( ریچارد درایفس ) نصیب او میشود، کسی که به نظر هر چیز ممکن و غیرممکنی دربارهی کوسهها را میداند.
در پی اضافه شدن به تعداد مرگهای این حوادث، شهردار مجبور میشود تا اعتراف کند که تصمیم قاطعی دربارهی این وضعیت باید گرفته شود. « مارتین » یک ماهیگیر و همچنین یک شکارچی کوسهها به نام « کوئینت » ( رابرت شا ) را استخدام میکند، کسی که ادعا میکند در ازای ۱۰ هزار دلار، کابوس این جزیره را از بین خواهد برد. او به همراه « مارتین » و « مت » راهی و کشاکش زندگی و مرگ با موجودی که تا به حال نظیرش را ندیده است میشود. این قضیه فرصت مناسبی برای « مت » است تا بتواند یک کوسه را از نزدیک خوب مطالعه کند. و برای « مارتین » هم این تجربه نیازمند این است که بر ترسش از آب غلبه بکند.
به خاطر اینکه ستارهی فیلم « آروارهها » کوسهی داستان است، « اسپیلبرگ » متحمل هیچگونه فشاری برای استخدام کردن یک بازیگر بزرگ برای نقش اصلی نشد. در عوض این آزادی عمل به او داده شد که به سراغ بازیگر کمتر شناخته شدهای برای این نقش برود. « روی شریدر » که اوج دوران کاری خودش را در دههی ۷۰ دید توانسته تا حس انسانیت را به این شخصیت بیاورد؛ همذاتپنداری با مارتین اصلا کار سختی نیست چرا که او واقعی به نظر میرسد. « ریچارد درایفس » که در زمان ساخت این فیلم بازیگر شناختهشدهای نبود توانسته تا مت را بسیار جذاب و با انرژی و درایت بسازد. « رابرت شا » اولین انتخاب « اسپیلبرگ » برای نقش « کوئینت » نبود ( لی مارتین را برای این نقش برگزیده بود ) اما در هر صورت او توانسته تا کیفیت غیر قابل باوری به این نقش ببخشد.
بهیادماندنیترین صحنهی فیلم جایی است که « مارتین » برای اولین بار به این هیولا نگاهی میاندازد. پس از انداختن چند ماهی در دریا، او نگاهش را لحظهای برمیگرداند. وقتی که برمیگردد، نگاهش به درون حلق آن کوسه است. او شروع به فرار میکند و مشهورترین جملهی این فیلم را به زبان میآورد:« به قایق بزرگتری نیاز داریم ».
موفقیت عظیم « آروارهها » منجر به ساخت سه دنبالهی ضعیف شد، دنبالههایی که هر کدام از نسخهی قبلی خود بدتر بودند. در هر صورت اولین نسخه همچنان بهترین باقی ماند. وقتی که صحبت از اینگونه تعلیق میشود هیچ فیلمی هنوز هم نمیتواند که روی دست « آروارهها » بلند بشود اگرچه که بسیاری چنین تلاشی کرده اند. و همچنان که زمان به پیش میرود، به نظر نمیرسد که فیلمی بتواند به آن نزدیک هم بشود.