به گزارش الف دکتر "آلن گابون" رئیس دپارتمان ادبیات و زبان های خارجی در دانشگاه "ویرجینیا وستلیان" آمریکا در مقاله ای در میدل ایست آی نوشت، برخلاف تبلیغات جریان اصلی رسانه ها، جنبش های اسلامی قادرند تعاملات مدنی را گسترش داده، مقابل اغوای تندروی برخی گروه ها بایستند و به یکپارچگی مسلمانان در غرب کمک کنند.
<<پس از حوادث 11 سپتامبر و آغاز "جنگ با تروریسم"، اسلام هراسی در سراسر غرب به شدت گسترش یافت. این روند با تحقیر تمام مسلمانان صورت گرفت که آنها را تروریست های بالقوه و "طرفداران نیروهای جهادی" می خواندند و اکنون نیز دامنه های آن به جنگی نه فقط با تروریسم واقعی، بلکه "اسلام گرایی"، "اسلام سیاسی" و غیرمسلمانانی افزایش یافته است که "چپ گرایان-اسلامی" خوانده می شوند.>>
<<در برخی کشورهای خاص، به ویژه فرانسه – که پس از نخستین "قائله روسری" در سال 1989 به آزمایشگاه غرب برای تجربیات اسلام هراسانه تبدیل شده، این گونه عملیات تعقیب و آزار، حتی به سیاست های رسمی دولتی تبدیل شده است. در سایر کشورهای غربی نیز اغلب شاهد گسترش این سیاست ها هستیم. پس از فرانسه، دانمارک اعلام کرد تحقیقات خود را در خصوص افزایش به اصطلاح فعالیت "چپ گرایان-اسلامی" در دانشگاه هایش آغاز می کند...>>
<<در هر صورت این نوع دیدگاه منفی گرایانه اکنون به دنبال سانسور، ممنوعیت و جنایی جلوه دادن هر چیزی هستند که به عنوان "اسلام سیاسی" ارائه می شود حتی وقتی که چنین ماهیتی نداشته باشد. در این پروژه به تمام معنا تجاری، دولت ها، رسانه های اصلی، اندیشکده ها و بخش هایی خاص از دانشگاهیان، در قالبی بسیار خطرناک از اسلام و مسلمانان قرار داده می شوند که تهدیدی برای امنیت ملی و به عبارت معروف تر، "تمدن غربی" محسوب می شوند. در این فضا است که محافظه کاری دینی، اصول گرایی، تندروی، اسلام سیاسی، اسلام گرایی، تندروی غیرخشونت آمیز و تروریسم جهادی (چه واقعی و یا بالقوه)، همگی مفاهیمی هستند که با هم اشتباه گرفته می شوند.>>
<<نتیجه این فریبکاری آن است که معنویت های دینی، نظیر تاکید بر آیین ها و رعایت پوشش های اسلامی، بلافاصله به عنوان "دروازه ای" به سوی جهادگرایی تلقی می شود... اما این مساله ظاهرا فقط برای مسلمانان این گونه است. سیاست های دوگانه اسلام هراسانه سبب می شود یهودیان، مسیحیان و سایرین در این جوامع از این اذیت و آزار مصون بمانند.>>
به تازگی این رویکرد حذفی، تعاملات آرام و مدنی مسلمانان را هدف قرار داده است << حتی زمانی که این مشارکت بر اساس قوانین نهادهای دمکراتیک و در چارچوب جوامع ما صورت گرفته باشد. مثلا کنار گذاشتن مادران محجبه از سفرهای کوتاه مدرسه به این بهانه که حجاب آنها مغایر اصل جدایی دین از سیاست است، یا ممنوع کردن سازمان های غیردولتی مخالف نژادپرستی نظیر نهاد Collective Against Islamophobia در فرانسه به این بهانه که سازمانی اسلامی است، تنها دو نمونه اخیر از حملات سازمان یافته به حقوق اساسی مسلمانان است...>>
<<"ژاک رانسیر" فیلسوف برجسته در تحلیل این جنگ نوین با اسلام گرایی، می گوید هدف از این مساله، تلاش "برای مجرمانه دانستن تمام مبارزات اجتماعی و اقدامات مدنی است که به نفع گروه های مهاجر و اقلیت هایی صورت می گیرد که قربانی تبعیض هستند، و برای این منظور آنها را به صورت بالقوه عوامل تروریسم جهادی می نامند. این سیاست ها نه تنها آشکارا ضددمکراتیک بلکه عمیقا غیرسازنده هستند... >>
تحقیقات نشان می دهد مشارکت مدنی در جامعه حتی زمانی که با حسی از وظیفه شناسی دینی تشدید شده باشد، در واقع عاملی قوی برای یکپارچگی است، و به تقویت احساس دلبستگی به جامعه، شهروندی و برخورداری از هویت در کشور کمک می کند. << دولت های ما، از طریق مقابله و حتی ممنوعیت اشکال قانونی و مثبت تعاملات سیاسی و مدنی، خطر تشدید پدیده هایی را به جان می خرند که مدعی اند قصد مبارزه با آنها را دارند، نظیر "تندروی" و "جدایی طلبی اسلامی". دولت ها با جلوگیری از تبدیل شدن مسلمانان به بازیگران سیاسی، به آنها فقط احساس جدایی از جامعه و دوست نداشته شدن می دهند، که این وضع به بروز یاس، خشم و سرخوردگی منجر می شود. >>
<<اسلام سیاسی – از جمله مواردی که شاید در فرهنگ های سیاسی غرب چندان جایگاهی نداشته باشند- به جای آن که ممنوع شود و یا این که با نگاهی پارانویایی و ترس به آن نگریسته شود، باید در جامعه تشویق شده، محملی برای تعامل باشد و یا دستکم تحمل شود... جنایی خواندن جنبش های خاص سیاسی اسلامی احتمالا بدترین رویکرد است، سیاست های تبعیض آمیز دقیقا همان چیزی است که گروه هایی نظیر داعش امیدوارند در جوامع غربی شاهد آن باشند زیرا در این صورت می توانند مسلمانان را که دچار خشم و یاس هستند، در آغوش بگیرند. ارائه تصویری اشتباه از "اسلام گرایی" که انعطاف ناپذیر و آفت جهانی برای دمکراسی خوانده می شود، به نادیده گرفتن تنوع در جنبش های اسلامی منجر شده است. اختلافات و تفاوت های ناسازگاری میان این جنبش ها وجود دارد که آنها را از هم جدا می کند...>>
<<"جاسلین سیساری" یکی از اندیشمندان برجسته جهان در امور اسلامی، می گوید این ادعا که اسلام سیاسی به خشونت و تندروی منجر می شود، قرائتی نادرست است و این حقیقت را نادیده گرفته که اگر اسلام گرایی می تواند در شرایط مشخص دروازه ای به سمت تندروی باشد، همچنین قادر است "دروازه ای به سمت جهانی بینیِ دمکراتیک تر و مردم پسندتر باشد.">>
<<" آن کلمنتی لاروک" نویسنده فرانسوی در کتاب خود با عنوان "اسلام گرایی در قدرت" نشان داده است احزاب یا جنبش های اسلامی زمانی که به قدرت می رسند، به اعتدال و اصلاح خود متمایل بوده اند و از گروه های تندرو به ویژه جهادی ها که "بوسه های مرگ هستند" متفاوتند...>>
<<سایر کارشناسان امور اسلام از جمله "جان ال اسپوسیتو" نیز نشان داده اند پروژه اسلامی در بطن خود حاوی تحقیقات برای عدالت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است و این که این "آرزو" یکی از برجسته ترین ویژگی های اغلب احزاب و جنبش ها است.>>
<<در موارد متعدد ثابت شده است اگر اسلام گرایان شانس حضور در قدرت را داشته باشند، کاملا مایل هستند از طریق قوانین دمکراتیک حکومت کنند. جنبش النهضه در تونس که عملکردش می تواند به احزاب غربی درس های فراوان در فضای مدنی و دمکراتیک بدهد یک نمونه از این احزاب است... نمونه مهم دیگر، "محمد مرسی" رئیس جمهور سابق مصر و جنبش اخوان المسلمین است. حکومت آنها شاید کوتاه بوده باشد زیرا با کودتای نظامی ژنرال عبدالفتاح السیسی در سال 2013 عمرش به پایان رسید. و اتفاقا سیسی یکی از خودکامه ترین دیکتاتورهای جهان است که دستانش به خون زیادی آغشته شده. این در حالی است که آمریکا و اتحادیه اروپا از وی حمایت بی چون و چرا به عمل می آورند در حالی که اسلام گرایان را به دلیل آن که چندان دمکرات نیستند، هدف انتقاد قرار داده اند!...>>