چند وقتی است که شیوع ویروس کرونا بر تمامی ابعاد زندگی بشر سایه انداخته و مشکلات فراوانی را در جهان و ایران به وجود آورده است که بحران اقتصادی یکی از مهمترین آنها است. در چنین شرایطی که کشور و به ویژه صنعت نمایشگاهی با بحران مواجه شده است، این سوال مطرح میشود که نقش دولت و ذینفعان این صنعت در زمینه سیاستگذاری در شرایط بحران کرونا چیست و آیا میتوان انتظار داشت که سیاستگذاری در زمینه صنعت نمایشگاهی به گونهای صورت میگرفت تا این بحران کمترین خسارت را به این صنعت وارد کند؟
تغییرات بسیار سریع، عدم اطمینان درباره برآورد وضعیت و راهکارهای کنترل آن، عدم اطلاعات کافی و آگاهی تصمیمگیرندگان، عدم اطمینان در مورد وضعیت و راهکارهای آن و محدودیت زمانی و انتخاب گزینهها از جمله مهمترین ویژگیهای شرایط بحرانی است که تصمیمگیران باید با توجه به جوانب این شرایط اقدام کرده و در خصوص اتخاذ سیاست درست تصمیمگیری کنند، اما فرآیند سیاستگذاری در چنین شرایطی که ادراک ذینفعان و تصمیمگیران از بحران واحد نیست، با مشکل مواجه میشود و اگر فرآیند سیاستگذاری از گذشته نیز با مشکل مواجه باشد در شرایط بحرانی قطعا نه تنها نمیتواند کمکی به حل بحران کند، بلکه حتی تصمیمات و سیاستهای اتخاذ شده میتواند تاثیر منفی بر روند اجرا گذاشته و بر سردرگمی و فشار زمانی در شرایط بحرانی بیفزاید.
در فرآیند سیاستگذاری، نخستین مرحله شناسایی مشکل، تعریف و دستورکار قرارگرفتن مساله است. به عبارت دیگر سیاستگذاری عمومی به این مساله میپردازد که مسائل چگونه شناسایی و تعریف میشوند و چگونه در تقویم سیاستگذاری جای میگیرند. بنابراین سیاستگذاری به گفته جیمز اندرسون یک جریان است و نه یک تصمیم اتخاذ شده در یک زمان مشخص و رها شده. در دنیای امروز وظیفه دولتها سیاستگذاری است و در شرایط بحران، این وظیفه بیش از پیش حساس میشود. زیرا در چنین شرایطی، ادراک و برداشت تصمیمگیرندگان در خصوص مشکل و مساله، سنگ بنای سیاستگذاری است و میتواند بر روند کلی تصمیمات و سیاستها تاثیرگذار باشد. به نظر میرسد در زمینه بحران کرونا تصمیمگیران و مسوولان امر در زمینه صنعت نمایشگاهی در مرحله نخست، شناخت و درک درستی از شرایط نداشتهاند که البته با توجه به ابعاد بحران، امری طبیعی است، اما با گذشت زمان و روشنتر شدن وضعیت و پیامدهای کرونا، به نظر میرسد در بر همان پاشنه سابق چرخیده است. همین درک و ادراک گاه متناقض و متفاوت از شرایط بحرانی کرونا و تاثیر آن بر فعالیتهای نمایشگاهی، سبب شد تا در دیگر مراحل سیاستگذاری یعنی ارائه و انتخاب راهحلها نیز شاهد از هم گسیختگی امور باشیم.
مهمترین مساله در مرحله ارائه راهحلها، توجه به اجرایی بودن راهحل و همچنین توجه به تاثیر آن بر فعالان صنعت نمایشگاهی است. در مورد راهحلهای ارائه شده در خصوص راه چاره برای صنعت نمایشگاهی در شرایط بحران، این سوالها پیش میآید که ارائه راهحل برگزاری نمایشگاه با رعایت پروتکلهای بهداشتی و تصمیمگیری بر اساس آن، بهترین راهحل ممکن بوده است؟ آیا در کنار این راهحل، راهحلهای جانبی برای کمک به فعالان صنعت نمایشگاهی ارائه شد؟ آیا نمیشد به گونهای تصمیم گرفت تا با کوچکترین مسالهای شاهد وقفه در برگزاری رویدادها نباشیم؟ همین کمبود راهحلهای مناسب برای مقابله با بحران، در مرحله تصمیمگیری نیز تاثیرگذار بوده و سبب شد سیاستهایی اتخاذ شود که مبتنی بر امکانسنجی همه جوانب نباشد. در واقع در مرحله تصمیمگیری نگاه سازمانی مبتنی بر این امر نبوده است که بر اساس آن بتواند منافع همه گروهها و افراد جامعه را با توجه به تمام محدودیتها و مشکلات در نظر بگیرد. برای همین است که سیاستهای اتخاذ شده بر اساس شرایط و نیازهای همه فعالان و سایتهای نمایشگاهی چه در تهران و چه در شهرستان نیست و ما شاهد مشکلات بیشماری برای برخی سایتها و برگزارکنندگان نمایشگاهی هستیم.
پس از مرحله تصمیمگیری، مرحله اجرا و سپس مرحله بازخورد است. در مرحله اجرا، کنترل و نظارت کاملا از بالا به پایین در بحث اجرای سیاستهای مربوط به بحران کرونا در صنعت نمایشگاهی نه تنها ممکن نیست، بلکه مطلوب هم نیست. در اجرای سیاستها، باید به نیروها و سازمانهایی که مسوول اجرای سیاستها هستند نیز توجه کرد، آنهم به این دلیل که مجریانی که سیاستها را اجرا میکنند و به اصطلاح در بطن اجرا هستند، میتوانند درک کنند که یک سیاست چقدر اجرایی است یا با چه انعطافی میتوان آن را اجرا کرد. در پایان مراحل سیاستگذاری، مرحله ارزیابی است. اگر ارزیابی یک سیاستگذاری به درستی صورت نگیرد و همچنین نقش بازیگران و افراد شاغل در نهادها و سازمانهای مسوول در بحث فرآیند سیاستگذاری بررسی نشود، میتواند تاثیر بسیار مخربی بر شرایط بحرانی داشته باشد و ممکن است در طول بحران زمانی متوجه اشتباهات شویم که از لحاظ زمانی فشار بیشتری ایجاد شود که این امر بر تشدید بحران خواهد افزود.
مراد از این نوشتار، آسیبشناسی سیاستگذاری در عرصه صنعت نمایشگاهی در شرایط بحران کرونا است. هرچند به نظر میرسد موارد ذکر شده درخصوص فرآیند سیاستگذاری در شرایط عادی نیز مورد توجه ذینفعان و مسوولان قرار نمیگیرد و یکی از دلایل اصلی آن این است که در فرآیند سیاستگذاری در ایران انحصار قدرت تصمیمگیری در دست دولت است که این مساله دو مشکل عمده ایجاد میکند. نخست آنکه تعداد محدودی کنشگر در فرآیند سیاستگذاری نقش ایفا میکنند و نهادها و سازمانهای غیردولتی در این روند نقش کمرنگی دارند. دومین مشکل عمده، پراکندگی مراکز تصمیمگیری در خود دولت و عدم هماهنگی میان آنهاست. گفتنی است که این مشکل مختص به صنعت نمایشگاهی نیست، بلکه دخالت دولت و تمرکز همه امور در دست آن، سبب شده در سایر کلان بحرانها مانند بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و...، سیاستگذاری مناسب صورت نگیرد و ما شاهد تصدیگری بخش دولتی در امور باشیم تا اینکه دولت به دنبال سیاستگذاری برای رفع مشکلات باشد.