حمیدرضا صدر مفسر فوتبال و منتقد سینما صبح امروز بر اثر بیماری سرطان درگذشت. حمیدرضا صدر به عنوان کارشناس فوتبال در ویژه برنامه جام جهانی 2020 حضور داشت.از حمیدرضا صدر به عنوان دوست صمیمی عادل فردوسی پور یاد می شود. حمیدرضا صدر در روزنامه ها و مجلات زیادی داخل ایران مشغول به کار بوده همچنین حمیدرضا صدر در داشنگاه لیدز یونایتند انگلستان رشته هنرهای زیبایی خوانده است.
به گزارش رکنا به نقل از طرفداری، دلمان تنگ می شود، برای روایت های حمیدرضا صدر از داستان هایی که هرگز ندیده بودیم اما وقتی او تعریف شان می کرد، انگار آن اتفاقات جلوی چشم مان رخ داده بود و با پوست و گوشتمان حس شان می کردیم. دلمان تنگ می شود برای زمانی که حمیدرضا صدر از فیلم یا بازی محبوبش در فوتبال می گفت، چنان چشمانش برق می زد و با شور و اشتیاق حرف می زد که تک تک سلول های بدنمان تحت تاثیر قرار می گرفت. دلمان تنگ خواهد شد برای دیدارها و تورنمنت هایی که قرار است برگزار شوند اما حمیدرضا صدری نیست که آن ها را روایت کند؛ البته شاید هم دیگر گوش ما صدای روایت های شنیدنی صدر را نشنود
روزگار عجیبی است، آنچه را دوست داریم می گیرد، می برد و دیگر پسش نمی دهد؛ ما می مانیم و سال ها خاطره!
غرق شدن واژه عجیبی است؛ راستش را بخواهید علاوه بر اینکه عجیب است، کمی هم سخت است! غرق شدن در سینما، غرق شدن در فوتبال، غرق شدن در هر چیز دیگری نیازمند این است که روحمان پرواز کند و برای دقایقی وارد دنیای دیگری شود تا آنجا را حس کند.
در این میان جدا از معدود کسانی که دیوانه وار در دنیاهای خودشان غرق می شوند، درست مثل هر عبور و مرور دیگری گویی برای غرق شدن در دنیاهای دیگر نیازمند یک فرد هستیم؛ فردی که بدون هیچ تردیدی در دنیای فوتبال حمیدرضا صدر بود.
حمیدرضا صدر از آن دست آدم هایی بود که از حرف زدنشان سیر نمی شدید؛ حمیدرضا صدر وقتی حرف می زد، روح شما را با خودش به دنیای فوتبال می برد، نه دنیای فوتبال عادی بلکه دنیایی که از نگاه و فلسفه او خلق شده بود. وقتی به خودمان می آمدیم می دیدیم ساعت ها گذشته و همچنان حمیدرضا صدر روایت می کند. انگار دنیای فوتبال از نگاه صدر آنقدر بزرگ و پر از شور و شوق بود که کسی دلش نمی خواست بیرون بیاید.
امروز خبری شنیدیم که باورش سخت است؛ حمیدرضا صدر درگذشت.
یادش بخیر، انگار همین دیروز بود که در برنامه خندوانه نشست و به رغم تمام صحبت های شنیدنی اش گفت:
زیاد به مرگ می اندیشم، خیلی زیاد، خیلی زیاد (با تاکید بسیار). وودی آلن یک نمایشنامه به نام مرگ دارد که در ابتدایش می گوید مهم نیست مرگ کی و کجا به سراغم می آید، مهم این است وقتی می آید آنجا نباشم.
حیف، هزاران حیف این بار حمیدرضا صدر خسته و شکسته از نبرد مرگ و زندگی با سرطان، جایش را عوض نکرد و یک جا نشست تا مرگ بیاید؛ گویی خسته شده بود، از مبارزه، از زندگی و شاید از آدم هایش.
حمیدرضا صدر این بار وقتی مرگ به سراغش آمد، روبروش نشست و آنچنان فوتبال را برایش روایت کرد که شاید مرگ هم عاشق فوتبال شد. شاید هم باید مدت ها پیش مرگ را به چشم می دید اما از فرشته مرگش خواسته بود آخرین آرزویش هم برآورده شود.
یادتان است؟ حمیدرضا صدر در ویژه برنامه جام جهانی 2018 میهمان عادل فردوسی پور بود. وقتی حرف از مرگ شد، لحنش تغییر کرد و گفت:
بدترین زمان مرگ وسط یک تورنومنت است. وقتی یک تورنومنت تمام می شود، آمادهای حتی مرگ را هم در آغوش بگیری.
صدر به آرزویش رسید؛ یورو را تا پایان دید و چند روز پس از پایان یورو، چشم هایش را بست و برای همیشه رفت. کسی چه می داند شاید فرشته مرگ هم همراه صدر به تماشای یورو نشسته باشد، شاید او هم مجذوب صدر شده باشد؟
دلمان تنگ می شود، برای روایت های حمیدرضا صدر از داستان هایی که هرگز ندیده بودیم اما وقتی او تعریفشان می کرد، انگار آن اتفاقات جلوی چشممان رخ داده بود و با پوست و گوشتمان حس شان می کردیم.
دلمان تنگ می شود برای زمانی که حمیدرضا صدر از فیلم یا بازی محبوبش در فوتبال می گفت، چنان چشمانش برق می زد و با شور و اشتیاق حرف می زد که تک تک سلول های بدنمان تحت تاثیر قرار می گرفت.
دلمان تنگ خواهد شد برای دیدارها و تورنمنت هایی که قرار است برگزار شوند اما حمیدرضا صدری نیست که آن ها را روایت کند؛ البته شاید هم دیگر گوش ما صدای روایت های شنیدنی صدر را نشنود.
حمیدرضا صدر؛ آیا او واقعا مرده است؟ مرده آن است که نامش به نکویی نبرند...
یک بار هم حمیدرضا صدر گفته بود:
فوتبال باعث می شود ما با همه دل مشغولی ها و دغدغه کنار هم جمع شویم. فوتبال ما را از واقعیت جدا نمی کند بلکه برای مدتی اجازه می دهد روی موج سوار شویم، سرمان را بیرون بیاوریم و نفسی تازه کنیم. فوتبال در دوران سخت بیشتر به چشم می آید چون فوتبال از دل سختی ها به وجود آمده است.
حمیدرضا صدر هم رفت، ما ماندیم و فوتبالی که دیگر راوی اش را از دست داده است. حمیدرضا صدر درست می گفت، فوتبال باعث می شود ما کنار هم جمع شویم و برای دقایقی از همه چیز دور شویم؛ آقای صدر عزیز روزی دوباره همه ما کنار شما می نشینیم تا با همان شور و اشتیاق برایمان دنیایتان را روایت کنید؛ تا آن زمان نام تان را با قلمی جاودانه بر قلب فوتبال حک می کنیم تا یادمان نرود علاوه بر یک توپ گرد، روزگاری مردی هم بود که لبخند و گاهی گریه را در وجودمان رقم زد.
به قول شاعر بلند مرتبه؛ مرده آن است که نامش به نکویی نبرند... شما زنده هستید آقای صدر، در تک تک خاطره های فوتبالی ما زنده هستید...
احسان افشاری (شاعر) می گوید «مرگ چیزی علیه بودن نیست، مرگ چیزی علیه حافظه است» و تا حافظه فوتبالی ما یاری می کند، شما زنده هستید آقای دکتر...
حمیدرضا صدر چه کتاب هایی نوشته است؟