اما آیا این حضور در هر صورت به نفع بازار سرمایه تمام شده و موجب رونق این بازار میشود؟ پاسخ کارشناسان به این سوال مثبت، ولی با اما و اگر همراه است. آنان معتقدند حضور سرمایهگذاران خرد در بازار سرمایه و ورود نقدینگی به این بازار باعث رونق بورس میشود، اما از یک سو باید زیرساختهای حضور آنان مهیا شود و از سوی دیگر در صورتی که دانش کافی ندارند بهصورت مستقیم برای سرمایهگذاری اقدام نکنند و معاملات خود را به صندوقهای سرمایهگذاری بسپارند.
محمدرضا سماوی، کارشناس بازار سرمایه: فلسفه وجودی بازارهای مالی مثل بازار سرمایه کمک به بخش واقعی اقتصاد است؛ یعنی منابع مازاد خانوارها را به سمت و سوی بنگاههای مالی که نیازمند منابع مالی هستند سوق دهند. معمولا این اتفاق در بازار اولیه میافتد، کما اینکه اگر بازار ثانویه پررونق باشد، روی بازار اولیه هم اثر مثبتی میگذارد. بنابراین اگر بازار سرمایه پویا باشد میتواند به بخش واقعی اقتصاد مخصوصا تامین مالی بنگاهها کمک کند.
جدا از آن فرصتی هم برای اشخاص حقیقی و حقوقی برای سرمایهگذاری در این بازار فراهم میشود. اما اثر سرمایهگذاران خرد در رونق بازار سرمایه به ضریب نفوذ این بازار بستگی دارد. اکنون در کشورهای پیشرفته به دلیل اینکه سرمایههای خرد و کوچک با تعداد زیاد به بازار جذب میشوند، تامین مالی بنگاهها نسبت به اینکه بخواهند از طریق بانک تامین مالی کنند، راحتتر است. در بازار سهام ما در سالهای قبل بیشتر افراد متمول یا نهادهایی که دارای سرمایههای درشتی بودند، حضور داشتند، اما در دو سال اخیر ضریب نفوذ بازار سرمایه افزایش پیدا کرده است. افزایش ضریب نفوذ اولا باعث شده که به بازار توجه بیشتری شود و افرادی که در راس کار قرار دارند مثل دولتمردان و نهادهای نظارتی، مشکلاتی را که بازار قبلا داشت حل کنند. از سوی دیگر افراد با فرهنگ سرمایهگذاری در بورس آشنا میشوند و میتوانند منابع خوب سرمایهگذاری داشته باشند.
اینکه حضور افراد با سرمایههای خرد مخصوصا در کشورهای جهانسومی که اقتصاد در حال پیشرفت دارند، افزایش پیدا کند یا بهعبارتی ضریب نفوذ بازار افزایش یابد، اثر بسیار مثبتی بر رونق بازار دارد، اما باید به این نکته نیز توجه کرد که ممکن است این حضور عملکرد عکس هم داشته باشد؛ مثل اتفاقی که سال گذشته افتاد و باعث ریزش بازار شد. چرا این اتفاق افتاد؟ دولتمردان مردم را برای سرمایهگذاری در بورس دعوت کردند، اما برای این دعوت زیرساختها آماده نبود. بهترین کاری که دولت میتوانست بکند این بود که آن حجم از نقدینگی را به سمت بنگاههایی که نیاز به تامین مالی دارند هدایت کند؛ این کار میتوانست از طریق عرضه اولیه بیشتر یا افزایش سرمایه از محل سلب حق تقدم انجام شود، ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد. نقدینگی از سمت سرمایهگذاران خرد به سمت بازار آمد، اما به موازات آن شرکتهایی که در بازار بودند افزایش پیدا نکرد و این نقدینگی به سمت تولید واقعی هدایت نشد.
این مساله باعث شد حجم نقدینگی به سمت سهمهای موجود در بازار برود و به حبابی شدن قیمت آنها منجر شود. اگر دعوت سرمایهگذاران خرد بهصورت مدیریتشده صورت میگرفت و پولها به سمت تولید میرفت، میتوانست باعث رونق بازار شود؛ بدون اینکه ریزش پرشتابی را تجربه کنیم. در هر صورت توصیه به سهامداران خردی که دانش کافی برای سرمایهگذاری در بورس ندارند، این است که چه در فاز صعودی و چه زمانی که بازار در حال اصلاح یا ریزش است، از طریق صندوقهای سرمایهگذاری وارد بازار شوند؛ چون صندوقها را افراد حرفهای مدیریت میکنند. افرادی هم که میخواهند مبالغ قابلتوجهی در بازار سرمایهگذاری کنند، میتوانند بهصورت تخصصی از خدمات نهادهای مالی یا شرکتهای سبدگردانی استفاده کنند. با توجه به افزایش ضریب نفوذ بازار سرمایه و حضور بیش از ۵۰میلیون سهامدار در این بازار باید در حوزه فرهنگ سازی بیشتر تلاش شود. مردم هم باید آموزشها را جدیتر بگیرند.
احسان رضاپور، کارشناس بازار سرمایه: اصل گردش معاملات روزمره بازار از محل حضور و فعالیت سرمایهگذاران خرد شکل میگیرد که بخشی از آنها نگاه کوتاهمدت و بخشی دیگر نگاه بلندمدت و میانمدت به بازار دارند. بخشی هم با رویکرد معاملهگری در بازار حضور پیدا میکنند که حضورشان میتواند به رونق معاملات و گردش نقدینگی در بازار و جابهجایی سهام بین گروههای مختلف کمک شایانی کند.
اساسا شور و نشاط بازار را باید وابسته به حضور و مشارکت سرمایهگذاران خرد در بازار دانست. اما سرمایهگذاران خرد طبیعتا ویژگیهای متفاوتی با سهامداران نهادی و اشخاص حقوقی دارند که با نگرش بلندمدت سرمایهگذاری خود را انجام میدهند. یکی از ویژگیهای آنها این است که اولا منابع کوچک و خرد دارند و نگاهشان به بازار کوتاهمدت است. از سوی دیگر بیشتر تحتتاثیر اخبار پیرامون بازار قرار میگیرند؛ در واقع هیجانات و مسائل ناشی از شایعات و شنیدههای بیرون بازار میتواند با واکنشهایی از سمت آنها مواجه شود. بهعبارت دیگر وقتی انتظار مثبتی از بازار وجود دارد، گرایش آنها به سرمایه در بازار شدیدتر و شدت تزریق پول به بازار تقویت میشود. بیشواکنشی میتواند باعث شود که قیمت سهام شرکتها از ارزش واقعی آنها دور شود. دور شدن ارزش سهام از قیمت ذاتی خود، هم میتواند در سمت مثبت اتفاق بیفتد و هم در سمت منفی. مثل شرایطی که ۶ماه اول پارسال تجربه کردیم.
یعنی سیلی از سرمایهگذاران خرد به دلیل انتظارات مثبت آن بازدهی خیرهکننده را در بازار رقم زدند و بعد از آن هم التهاب و ترس آنان در نیمه دوم سال ریزش پرشتاب بازار را ایجاد کرد. معاملات ناشی از هیجانات باعث میشود سهامداران در هر قیمتی فروشنده باشند و تحلیلهایشان از پشتوانه علمی برخوردار نباشد. بنابراین رفتار آنان میتواند بازار را متاثر کند و آسیبهایی به بازار از دو سمت بزند.
برای اینکه چنین اتفاقهایی نیفتد و بازار سرمایه با حضور سرمایهگذاران خرد رونق بگیرد، باید سراغ سرمایهگذاری غیرمستقیم رفت. وقتی صندوقهای سرمایهگذاری سهامی در بازار وجود دارد که مدیران آنها حرفهای هستند و صلاحیتشان هم تایید شده است، سرمایهگذاران خرد میتوانند از طریق آنان وارد بازار شوند. هر چه سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری در بازار به سمت صندوقهای سرمایهگذاری هدایت شوند، هم اثرات مثبت روی بازدهی این افراد خواهد داشت و هم باعث رونق بازار میشود؛ چراکه تجمیع منابع در دست افراد حرفهای خواهد بود. بنابراین این اتفاق هم به نفع سرمایه خرد است و هم به نفع بازار.