عصر ایران؛ امیر حسن خدیر- در پی صعود خیرهکنندۀ تیم «هوادار» با هدایت و مالکیت «رضا عنایتی» از لیگ دستۀ اول فوتبال ایران به لیگ برتر، زمزمههایی به گوش میرسد که به دنبال خرید امتیاز آن هستند و اعداد متفاوت و وسوسه کنندهای هم اعلام یا شنیده شده است.
با اصل فروش هیچ مجموعه/شرکت/ باشگاه/ بنگاهی نمیتوان مخالف بود چرا که یکی از اهداف برخی از صاحبان باشگاهها و تیمها از صعود میتواند همین واگذاری باشد یا شاید سرمایهگذار و حامی مالی نخواهد یا نتواند هزینههای سنگین حضور در رقابتهای لیگ برتر را تحمل کند یا نخواهد یا نتواند در اندیشۀ قهرمانی یا کار کردن با بازیکنان اسم و رسمدار و گران باشد یا ترجیح دهند باز یک تیم دستۀ اولی دیگر را در دست بگیرند.
تا اینجا مشکلی نیست. مشکل از آنجا ناشی میشود که بخواهند نام تیم را هم تغییر دهند. به عبارت دیگر هویت تیم را نابود کنند و نام تیم سقوط کردۀ خود را بر آن بگذارند.
درست است که خود عنایتی پس از مالکیت و مدیریت، نام «سرخ پوشان پاکدشت» را به «هوادار تهران» تغییر داد اما هنوز هویتی برای خود به دست نیاورده بود و هواداری که در لیگ یک شناخته شده نبود کجا و هواداری که کاری کارستان کرده و به لیگ برتر آمده کجا؟
فلان کارخانۀ خودروسازی یا کارخانۀ سیمانسازی که در لیگ برتر تیم ندارد و میخواهد تیم داشته باشد میتواند حامی مالی «هوادار» شود یا حتی آن را بخرد اما تغییر اسم، کار درستی نیست.
برخی میگویند قطریها هم چنین میکنند و نام را تغییر میدهند. بله، اما آنجا بحث هویت و قومیت مطرح نیست و شرکت ها در هم ادغام می شوند و نام تیم تغییر می کند.
در سال 2009 تیم «پلیس دوحه» به شرکت «لخولیا» واگذار شد و برای تأمین هزینهها دو باشگاه «لخولیا» و «الجیش» در هم ادغام و به «الدحیل» تغییر نام دادند و ما اکنون دُحیل یا الدحیل را می شناسیم.
در ترکیه اما خاستگاه و ریشه و هویت مهم است. «باشاک شهیر» در دستۀ سوم بود اما هواداران خود را داشت. یک ثروتمند تُرک، مالکیت باشگاه را به دست آورد و پله پله بالا آمد و در حال حاضر به یکی از قطب های فوتبال ترکیه با طرفداران خاص خود بدل شده است.
این طور نبود که امتیاز یک تیم تازه صعود کرده را خریداری کند و نام آن را به « باشاک شهیر» تغییر دهد!
در استانبول، هر منطقه باشگاه و هوادار خود را دارد. تیم «بشیکتاش» متعلق به منطقهای به همین نام است و «فنر باغچه» در بخش آسیایی ریشه و خاستگاه دارد و «گالاتاسرای ایسینیه» جوانان منطقه را جذب می کند و رشد می دهد.
پیش از انقلاب هم از این الگو پیروی می شد. تاج، در پی جذب جوانان نظام آباد و نازی آباد بود و شاهین به منطقۀ شهباز، چشم داشت و پاس به اکباتان و راه آهن هم مشخص است.
چلسی، همیشه چلسی است. چه مالک آن انگلیسی باشد، چه اسکاتلندی و چه روس.
«هوادار» هم باید هوادار بماند هر چند حق مالک است که آن را بفروشد و حق مالک جدید است که در پیراهن شرکت خود یا حامی مالی را تبلیغ کند. اما اگر چون فلان شرکت خریده نام را نباید تغییر داد.
بهترین مثال همچنان انگلستان است. لندن، تیم های بسیاری دارد و هر تیم نمایندۀ یک منطقه یا طبقه یا هویت است.
چلسی به بالانشین های لندن تعلق دارد و تاتنهام تیم منطقۀ یهودی نشین است.وستهام، کارگری و آرسنال برای طبفۀ متوسط در جنوب شرقی لندن.
مالک آرسنال صاحب بزرگترین شرکت تفریحی و ورزشی و سرگرمی منطقه به نام «کرونکی» است اما وقتی آرسنال را خرید نام آن را از آرسنال به کرونکی تغییر نداد یا کرونکی را به آرسنال اضافه نکرد تا بشود آرسنال کرونکی!
در گفت و گوهای فوتبالی از این که دوستی با حرارت از تیم «وستهام» طرفداری می کند تعجب میکردم خاصه این که می دیدم جوراب و کیف و کلاه و حتی مداد او آرم «وستهام» داشت. روزی پرسیدم سخت نیست طرفدار تیمی باشی که دهه هاست هیچ جامی به دست نیاورده و از آخرین جام اروپایی او نیم قرن میگذرد؟!
پاسخ داد: هواداری از وستهام، به هویت من تبدیل شده و ربطی به جام ندارد و آیا میدانی تیمشان سرپاست و حق پخش قابل توجهی دریافت میکنند و باشگاهشان در منطقه آپتون پارک لندن هر سال مجهزتر می شود؟
همچنین جالب است بدانید باشگاه «ویمبلدون» که در سال 1889 تأسیس و در سال 2004 منحل شد، به « میلتون کینز دونر» فروخته شد اما می بینید که نام خود را نفروخت. چرا که باور دارند نام، هویت است. فروشی نیست.
در همین ایران خودمان، مالکان روزنامه های کیهان و اطلاعات بعد از انقلاب عوض شدند اما نام، باقی ماند و همچنان کیهان و اطلاعات اند.
نام روزنامۀ «آیندگان» را اما تغییر دادند و شد «آزادگان» وهویت خود را ازدست داد و بعدی آزادگان را هم به نام دیگری که هر چند هنوز منتشر می شود اما انگار نیست و تأثیر خود را به کلی از دست داده است.
این که امیتاز تیم دیگر راه یافته به لیگ برتر را بخرند فی نفسه اشکال ندارد اما نه ان که نام آن را تغییر دهند و اسم تیم سقوط کرده را روی آن بگذارند.
رضا عنایتی آقای گل تاریخ ادوار لیگ برتر فوتبال ایران پس از ناکامی در مربی گری تیمهایی چون صبای قم، سیاه جامگان، پاس همدان و استقلال ب، بر خلاف انتظار و باور بسیاری با «هوادار» به لیگ برتر فوتبال ایران راه یافته و آن قدر بر علاقۀ خود به استقلال تأکید دارد که میگوید پس از استقلال، تیم هایی را که در آنها باز می کردم تغییر می دادم تا بیشترین مدت حضور من همواره مربوط به استقلال باشد و می تواند روی حمایت ویژۀ هواداران استقلال هم حساب کند.
اما اگر هم احساس کند داستان لیگ برتر جداست و نمیتوان در این رقابت قرار گرفت یا پیشنهادهای مالی جذاب و وسوسه کننده باشد و دیگری مالک شود، انتقادی به او و مالک جدید وارد نیست اما نام را نباید تغییر داد.
اگر فوتبال از یک بازی صرف به یک صنعت تبدیل شده و با سیاست و فرهنگ و جامعه شناسی گره خورده و غم و شادی به همراه دارد و احساسات میلیون ها نفر با یک گل برانگیخته می شود به خاطر جنبه های فراورزشی آن است و آن هم نیست مگر همین جنبه های جامعه شناختی و جا دارد از زنده یاد دکتر حمید رضا صدر یاد شود که به خاطر همین توجه، متفاوت بود.
اگر قرار بود نامها به سادگی تغییر کنند مالک آرسنال هم نام شرکت مهماتسازی خود را روی آن میگذاشت حال آن که در این صورت، هویت ارسنال زیر سؤال میرفت.
در ایران هم هواداران تیم های بزرگ از این مهم غافل نبودند. کما این که هواداران پرسپولیس به تغییر نام آن به «پیروزی» تن ندادند و قبل تر که مدت کوتاهی «آزادی» یا «چمران» هم شده بود و در تمام آن دوران تنها می گفتند: پرسپولیس و همین اصرار حرف آنان را به کرسی نشاند و به صورت رسمی هم پرسپولیس شد.
دربارۀ تغییر نام «تاج» به «استقلال» البته داستان تفاوت دارد. چون انقلاب 57 ضد سلطنتی بود و تاج، در فرهنگ ایران نماد پادشاهی است.
در شور و التهاب اوایل انقلاب نمی شد بگویی لقب امام زینالعابدین هم «تاجالبکایین» است و تاج به معنی افسر یا دیهیم تنها به شاهان تعلق ندارد. وقتی تاج از نشانها و پرچم برافتاده و به نشان شیر و خورشید هم سرایت کرده بود اصرار بر نام «تاج» به معنی پایان باشگاه بود ضمن این که «استقلال» انتخاب و تحمیل حکومتی نبود و نامی بود که خود مردم انتخاب کرده بودند مثل تغییر نام خیابان های آیزنهاور، پهلوی و شاهرضا به آزادی و مصدق و انقلاب.
پرویز خسروانی هم به رغم خلع از مالکیت، مدعی نبود و برای استقلال آرزوی موفقیت داشت و حتی نامه نوشت تا ملکی در ترکیه را تحویل مدیریت جدید باشگاه کند.
پس، کوتاه و روشن این که واگذاری تیم «هوادار» به مالک یا مالکان جدید غیر اخلاقی نیست. چرا که اتفاقا نشان میدهد فوتبالی ها میتوانند تیمداری کنند و تیمی را به لیگ برتر بیاورند و برای دیگران انگیزه ایجاد می کند. اما اگر مالک یا مالکان جدید بخواهند نام/ هویت را عوض کنند و نام شرکت/ کارخانه خود را روی آن بگذارند، بد است. هم بد و هم زشت!
چرا که تغییر نام، انکار و تضعیف و تحقیر هویتی است که شکل گرفته است.