گروه سیاسی خبرگزاری فارس، یادداشت- محمدکاظم انبارلویی: تا حالا از خود سؤال کردیم چرا صورت مذاکرات هستهای به کل سّری و گفتوگوها باید پشت درهای بسته صورت گیرد؟ این محرمانگی و سرّی بودن در حالی که آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان به عنوان دشمنان قسمخورده ملت ایران از متن و چند و چون مذاکرات مطلع هستند، متوجه چه کسی است؟
رژیم صهیونیستی به عنوان دشمنترین دشمنان ملت ایران به صورت «برخط» نهتنها از متن مذاکرات مطلع است، بلکه در حین مذاکرات عتاب و خطاب به ضلع گفتوگوکننده با تیم دیپلماسی ما دارد. این سرّی و محرمانه بودن فقط متوجه ملت ایران، نخبگان کشور و نمایندگان واقعی مردم است.
علت اصلی این محرمانگی آن است که موضوع مذاکرات «واگذاری منابع قدرت ایران» میباشد و این واگذاری سه مرحله دارد. اول: قدرت هستهای ایران، دوم: قدرت موشکی و تواناییهای منحصر به فرد نظامی ایران، سوم: جلوگیری از نفوذ منطقهای ایران و اجازه دادن به آمریکا و رژیم صهیونیستی که هر غلطی خواستند، در منطقه غرب آسیا بکنند.
مذاکرات از سال 82 دوران صدارت رئیس دولت اصلاحات شروع شد، طی 17 سال گذشته همه دولتهایی که روی کار آمدند، با آن درگیر بودند. علیرغم این که مذاکرات توافقاتی در پی داشت، اما هنوز به نتیجه نرسیده است. همین تیم برجامی که چوب حراج به دستاوردهای هستهای ایران زد، در سال 82 هم سکاندار مذاکرات بود و پای توافق سعدآباد امضا گذاشت، توافقی که امتیاز دادیم و هیچ چیز نگرفتیم، مثل برجام همه چیز دادیم، هنوز هیچ چیز نگرفتهایم!
راهبرد تیم دیپلماسی ما «بلدم بلدم» در رسیدن به توافق، لبخند به «خارج» و «اخم» در داخل بود. علیرغم این که این راهبرد هیچ دستاوردی نداشت، هنوز آن را ادامه میدهند.
آنها خبیثترین دشمن ملت ایران یعنی رئیسجمهور آمریکا را «مؤدب»و «باهوش» دانستند، اما همزمان منتقدترین مشفق خود را در داخل «بیادب» و مستحق چند قلم فحش و ناسزا و «بیعقل» و «کاسب» نامیدند.
نتیجه مذاکرات با همین آدم باهوش و باادب شد تشدید تحریمهای تودرتوی «ویزا»، «آیسا»، «سیسادا»، «کاتسا» و...!
حالا چرا مذاکرات، محرمانه است چون که اگر مردم میدانستند دشمنان ملت و نظام در این مذاکرات با چه تحکم، پررویی و بیادبی امر به تعطیلی دستاوردهای هستهای ایران میکنند، حتی یک لحظه اجازه نمیدادند دیپلماتهای ما با این اوباش و اشرار جهانی سر یک میز بنشینند و مذاکره کنند.
با آن که دیپلماتهای ما میدانستند هر توافقی با دشمن با این «توپ پر» حتی ارزش جوهری که با آن توافق را مینویسند، ندارد، اما بیرق «بلدم بلدم» مذاکره را به دوش میگرفتند و راهی اروپا و آمریکا میشدند. مذاکرات همیشه با لبخند دیپلماتیک طرف ایرانی شروع میشد و با اخم طرف آمریکایی و اروپایی ختم میشد، اما حوصله دیپلماتهای ما سر نمیرفت. اگر یکصدم این حوصله صرف گفتوگو در داخل با نخبگان و منتقدین میشد، امروز پرچم صنعت هستهای ایران بر قله علوم جهانی رخنمایی میکرد.
اینها فکر میکردند مشکل دیپلماسی کشور، کمبود لبخند در مذاکرات با آمریکاییها و ترشرویی با اروپاییهاست، اما هرچه صدای قهقهه آنها در تصاویر خبری بیشتر نشان داده میشد، کمتر نتیجه میگرفتند.
از زمان قاجار تاکنون توافق «برجام» تنها قراردادی است که با اجانب میبندیم و متن فارسی ندارد و متن انگلیسی آن معتبر و مورد استفاده دوست و دشمن است. اصحاب دیپلماسی ما حتی پس از توافق هم با عدم انتشار متن فارسی مورد قبول طرفین، بر محرمانگی و سرّی بودن توافق اصرار دارند، چراکه حرف اصلی آنها قبل از توافق و بعد از توافق، تعطیلی تأسیسات هستهای ایران، حتی آن قسمت که مربوط به رفع نیازهای «صنعتی»، «پزشکی»، «کشاورزی» و «انرژی» بود. اصلا موضوع «بمب» یک بهانه برای کلید زدن مذاکرات با دستاورد صفر برای ایران بود.
دیپلماسی خارجی در دولت اعتدال خلاصه شده بود، در مذاکره با «جهان»، جهان را هم در سه کشور آمریکا، انگلیس و فرانسه خلاصه کردند و رفتند در تله «برجام» گرفتار شدند و نمیدانند چگونه از آن خلاصی یابند.
جهان با وسعت بیش از 180 کشور در نقشه ارتباطات خارجی و دیپلماسی فعال در ذهن رئیس دولت و دیپلماتهای ما جایگاهی نداشت. روسیه و چین، با آن که با یکجانبهگرایی آمریکا مخالف بودند، مورد بیمهری قرار گرفتند. هند و پاکستان و 15 همسایه دیوار به دیوار مرزهای ما فراموش شدند و جزء «جهان» گفتوگوی دیپلماسی خارجی ما نبودند. آفریقا با آن همه ظرفیتهای عظیم و نیز آمریکای لاتین، برزیل، ونزوئلا و... را به فراموشی سپردند. رفتند با دولتی برای «گشایش اقتصادی» ایران گفتوگو کردند که مراودات اقتصادی آن با ما یکدهم مراودات اقتصادی کشور با افغانستان هم نمیشود.
برجام، خسارت عظیمی به اقتصاد کشور زد. وقتی در همین نشست خبری اخیر رئیسجمهور سخن از اخذ خسارت از دشمن میشود، در حالی که عمل به تعهدات اولیه آنان در برجام نه به بار و نه به دار است، رئیسجمهور ما با عصبانیت میگوید: میخواهید «جنگ جهانی» راه بیندازید؟
کسی که 40 سال است در شورایعالی امنیت ملی، مستقیم و غیرمستقیم حضور داشته است، هنوز نمیداند اگر دشمن بخواهد به ما حمله کند، رودربایستی ندارد. مگر اوایل انقلاب، آمریکاییها به طبس برای یک حمله وسیع و گسترده نیرو پیاده نکردند؟ مگر از 30 شهریور 59 از زمین، هوا و دریا به ایران حملهور نشدند؟ مگر ما آن وقت میخواستیم «بمب هستهای» بسازیم که اینها حمله کردند؟! چرا ملت را از جنگ میترسانند؟
در حالی که میدانند حرف دشمن در مذاکرات، ترس از جنگ ایران علیه آنها و محدود کردن قدرت آنها در منطقه است. چرا دیپلماتهای ما نمیخواهند به این ادراک برسند که آمریکا اگر میخواست بجنگد، باب تهاجم فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و تحریمهای ظالمانه را باز نمیکرد؟! اگر آنها حال جنگ داشتند، چرا بساط خود را از افغانستان و عراق دارند جمع میکنند و با التماس به گروههای جهادی میگویند به ما حمله نکنید، ما جدول زمانی خروج را به شما میدهیم؟!
آمریکا، کجای جهان با کشوری سرشاخ شده است که دو میلیون ارتشی، سپاهی و بسیجی پشت انبوهی از سلاح و مهمات در هوا، زمین و دریا منتظر این هستند که خشم و نفرت خود را علیه این همه تجاوز انسانی به حقوق ملت، علنی و عملی کنند؟!
«برجام» به صنعت هستهای ایران که میلیاردها دلار هزینه در چهار دولت روی دست بیتالمال گذاشته، آسیب زد و متأسفانه رئیس دولت اجازه نداد هیچ نهاد نظارتی مالی از دولت، مجلس و دستگاه قضائی در مذاکرات هستهای حضور یابد تا تقویم درستی از این خسارت به مردم بدهد.
برجام به اقتصاد ملی آسیب زد، ارزش پول ملی را به پایینترین حد در 40 سال گذشته رساند و تورم بیسابقهای را بر ملت تحریم کرد، برجام به عزت ملی و استقلال علمی کشور آسیب رساند و دستاوردی جز «تحقیر» ملت و «ترور» دانشمندان و تهدید توخالی دشمن نداشت.
رئیس دولت در عدم توفیق در سیاستهای خارجی که «برجام» نماد اصلی آن است، به مردم «بدهکار» است، اما هنوز در جایگاه «طلبکار» نشسته و منتقدین را با پاک کردن حافظه تاریخی مردم بدهکار معرفی کرده است.
حاشیهسازی برای انحراف افکار عمومی مردم فایده ندارد. مردم در نظرسنجیها دیدگاه خود را در مورد عملکرد دولت، در سیاست خارجی، کارکرد اقتصادی و ولنگاری فرهنگی و خلق دوقطبیهای کاذب برای سر کار گذاشتن نخبگان مطرح کردهاند.
مردم اعتراض دارند و میگویند: آقای روحانی در برجام، اصل 77، 152، 153 و 176 را نقض کرده است. جایگاه شورای امنیت ملی را وفق اصل 176 و جایگاه مجلس را در اصل 77 در مورد انعقاد قراردادها به رسمیت نمیشناسد و اصول 152 و 153 را در مورد محکمات و مقومات سیاست خارجی رعایت نکرده است. در حوزه اقتصاد، اصول 52، 53، 45 و 44 قانون اساسی را نقض کرده است، اما الان در قد و قواره مدعی اجرای اصول قانون اساسی ظاهر شده است تا کسی به او نگوید چرا این همه اصول قانون اساسی را علیرغم سوگند وفاداری به آن، نقض کردهای؟!
او در همه این مدت که صدارت دولت را در دست داشته، یک حرف درست زده است و آن این که؛ «فهم درست از قانون اساسی وجود ندارد» و مصداق این حرف، خود اوست، چراکه پس از 40 سال هنوز نمیداند یا نمیخواهد بداند که طبق قانون اساسی، مفسر اصول قانون اساسی، شورای نگهبان است و مفسر قانون عادی، مجلس است و حرفهایی میزند که شایسته یک مدعی حقوقدانی نیست.
از این حرفها بوی «تحکم» و «اقتدارگرایی» بیرون میآید. این رویکرد باب «گفتوگو» را در داخل میبندد. دشمن را برای گرفتن امتیازات بیشتر تحریک میکند و در این میان منافع و مصالح ملی قربانی «خودحقبینی»، «خودمحوربینی» و «خودمرکزبینی» رئیسجمهور میشود.
اینهمه خسارت از نقض سوگند ریاست جمهوری و نادیده گرفتن آن ناشی میشود. خداوند آخر و عاقبت رئیسجمهور ما را ختم به خیر گرداند.
انتهای پیام/