«قلم» مقولهای است که خداوند در قرآن به آن قسم خورده است. نویسندگان، محققان و منتقدین که کارشان «قلمزنی» است باید نسبت به آن مسئولیت داشته باشند تا با بهکار بردن صفاتی مانند «عالی» و «بینظیر» برای فیلمهایی مانند «خانه پدری» دچار «قلمفرسایی» نشوند.
واقعاً در این اثر موهوم و تخریبگر، منتقدین چه چیزی دیدهاند که آن را عالی خطاب میکنند و میگویند که «عالی» کمترین صفتی است که میتوان برای «خانه پدری» بهکار برد؟ آیا با همین قلم و دیدگاه درباره جاودانههای تاریخ سینمای ایران و جهان نیز مینویسند و فیلمهای «علی حاتمی» و «مسعود کیمیایی» و «داریوش مهرجویی» را نیز عالی خطاب میکنند؟ بالأخره کدام عالی است، «مادر» علی حاتمی که زنش در همان خانه قدیمی کرامت دارد یا «خانه پدری» که زنش کتک میخورد؟
گویا اصرار منتقدین وطنی برای عالی بودن فیلم متکی بر فرم و تکنیکهای کارگردانی است. مانند فیلمبرداری تمام فیلم در یک لوکیشن و میزانسن فیلم و رعایت خط فرضی و...؛ با فرض اینکه تمام این موارد درست باشد، باید نتیجه گرفت که منتقدین محترم و باسواد سینمای ما حتی اگر سخیفترین و بیحیاترین محتوا هم در خدمت بهترین تکنیک باشد آن را ستایش میکنند. احتمالاً این منتقدین گرامی همانهاییاند که «عشق» «گاسپارنوئه» و دیگر زبالههای سینما را که حتی تماشاگران فرانسوی در حالی که به آن فحش میدهند سالن «کَن» را ترک میکنند، تجسم هنر عالی و کمال هنر میدانند.
واقعیت این است که «فاجعه» کمترین صفتی است که برای این فیلم داعشی میتوان خطاب کرد. فیلمی که سوژه آن را یا باید از زیر پونز طهران قدیم و یا در لابلای صفحات پوسیده تاریخ اجتماعیات نانوشته نویسندهای خیالپرداز پیدا کرد.
«خانه پدری» خانه هیچکدام از زنان ایرانی نیست، خانه هیچ یک از مادران و همسران و دختران ایرانی نیست. «خانه پدری» عصبانیتها و خشونتهای فروخوردهای است که طبق نظریه «آینه» که عموم منتقدین طرفدار سینمای بدنه اجتماعی ما آن را دیدگاه طراز سینمای ایران میدانند، ماحصل بازتاب خیالات نویسنده از درون خود بهسوی خود او است.
اوج تعجب و حیرت ما، اصرار مدیران سینمایی کشور بر وجود اصلاحیههای فیلم است. چیزی که اصلاً وجود ندارد اما باز در مصاحبههای بعدی خود میگویند که فیلم اصلاح شده است. آقای معاون نظارت، این که کاری ندارد، لطفا دست در جیب کنید و یک بلیط برای همین «سینما چارسو» بگیرید و در اولین سانس بعد از یک ربع شاهد زجرآورترین سکانس تاریخ سینمای ایران باشید.
آیا سازمان سینمایی نذر کرده است که فیلمهای توقیفی را هر طور که شده ولو آسمان به زمین بیاید اکران کند تا شعار حمایتگری برای سینماگران بدهد؟ 10ها مشکل سینمایی و صنفی مختلف مانند مسئله بیمه و صندوق هنرمندان، این قشر را بیچاره کرده است و آن وقت مدیران سازمان بهفکر اکران این فیلم بهدرد نخور و آزار دهنده میافتند که سیمای مرد ایرانی را چنین لجنمال میکند؟
در چنین شرایطی تشویق منتقدین از این فیلم بیشتر بازی با آبروی حرفه «نقد فیلم» است که دیگر هر کسی رویش نمیشود خود را به مردم «منتقد» معرفی کند زیرا با تعریفی که آنان از فیلم میکنند و مردم را به سینما میفرستند باید پاسخگوی جواب آنان زمانی که از سینما بیرون میآیند باشند. بهکار بردن توصیفات عالی توسط منتقدین برای فیلمی که مردم هنگام خروج از سالن نمایش فیلم به آن ناسزا میگویند نشان از بینسبتی فضای محفلی منتقدین با مخاطبین سینما است.