زندهیاد محمد گلبن، نویسنده و پژوهشگر حاج حسین را اینگونه به یاد میآورد: «من در محله پله نوروزخان در بازار تهران زندگی میکردم که «حاج حسین آقا ملک» هر روز ساعت ۹ صبح میآمد و به کتابخانه میرفت. قضیه مربوط به سال ۱۳۳۰ میشود که هنوز از پا نیفتاده بود. او نظم خاصی در کتابخانه داشت. هر کسی سر جا و سر کارش بود، از او حساب میبرد. هر روز سر ساعت ۱۰ دقیقه به ۹، سر پله نوروزخان از ماشین پیادهاش میکردند و یواش یواش تا کتابخانه میرفت. منزلشان در باغ صبا بود. همان جایی که امروز خیابان شریعتی، خیابان ملک است. بعضی موقعها هم ظهر از همین راه برمیگشت، بعضی موقعها هم از طرف مسجد شاه میرفت. مسجد شاه نماز میخواند و به منزل میرفت. بعد از ظهرها من کم دیدم که به کتابخانه بیاید چون کتابخانه تا ساعت ۸ شب باز بود.
حاج حسین آقا جوانی اش را مدتی در مشهد بوده و در مشهد تجارتخانه بزرگی داشتند، ملک و املاک بزرگی داشتند ولی وقتی که به تهران آمد، کتابخانه را در تهران دایر کرد. ولی بیشتر تابستانها سری به مشهد میزد و عموما اینجا مشغول کتابخانه بود. کتابخانه تمیزی بود؛ از خانههای قدیمی که مخصوص کتابخانه درست شده بود و بالایش کتابخانه ملک نوشته شده بود. حاج حسین آقا آن چیزی را که به درد خودش و کتابخانه میخورد، به هر طریقی بود از دست نمیداد. ایشان خیلی حسابگر بود و سعی میکرد هر چیزی را به قیمت بخرد. به هر حال آقای ملک، کاری کرد کارستان». گفته میشود رضا شاه برای تصاحب اموال زمینداران ترفند خاصی داشت و اینکه در مهمانی از زمینی تعریف میکرد و وقتی صاحب زمین به تعارف میگفت «پیشکش» کاغذ و قلم را آماده میکرد و زمین را از چنگ صاحبش بیرون میآورد. گلبن در این زمینه میگوید: «حاج حسین زرنگ هم بود. نقل شده که رضا شاه در یک میهمانی به حاج حسین آقای ملک میگوید که حاج حسین آقا باغ خیلی خوبی است. میگوید قربان اینجا وقف زوار امام رضا است.»
مهدی محقق، ادیب و نسخهپژوه درباره خدمات ملک میگوید: «حاج حسین آقا، اولا علمدوست بود، فقط به قول فرنگیها کلکسیونر نبود که کتاب جمع کند. کتابها را خودش هم میخواند و حتی بعضی از کتابها را به خط خودشان استنساخ کرده بودند. حتی نسخه کاملی از یک دیوان شعر را خودشان استنساخ کردهاند. جمعآوری این کتابها و به آسانی در اختیار استفادهکنندگان گذاشتن، خدمت بزرگی به فرهنگ این مملکت بوده است.»
ژاله آموزگار، نویسنده و پژوهشگر هم درباره اشراف حاج حسین به آثارش توضیح داده است: با وجود اینکه سالهای آخر، ایشان به دلیل مرض دیابت، بیناییشان را از دست داده بودند، حتی میگفتند که ندیده نسخهها را میشناختند؛ یعنی مثلا میگفتند که فلان نسخه را برای من بیاورید و وقتی برایشان میآوردند، میگفتند برای من از خطش بگو. مثلا میگفتند که خط ثلث است و خط ثلث یا نسخ معمولی است، میگفتند نه نه نه، نسخه من خط نسخ عالی دارد و این تذهیبها را دارد و این را اشتباه آوردید، همان نسخه اصل را بروید و بیاورید. من در مقابل ایشان سر تعظیم فرود میآورم، یعنی فکر میکنم اینها آدمهای بزرگیاند؛ بزرگ به معنای واقعیاش.»
حاج حسین ملک ۴ مرداد ۱۳۵۱ در سن ۱۰۱ سالگی در تهران درگذشت.