عصر ایران؛ مهرداد خدیر- وزیر آموزش و پرورش گفته است: «90 درصد دانشآموزان دوست دارند مدرسه ها باز شود. جمعبندی جهانی هم این است که باید ازطریقی مدارس را بازگشایی کنیم و از امروز معلمان آماده میشوند تا از مهر دوباره به مدرسهها بازگردند.»
از سال پیش در همین مرداد ماه تا حالا هر چند وقت یک بار آقای حاجی میرزایی دربارۀ ضرورت حضور دانش آموزان در مدارس صحبت کرده است.
تقریبا میتوان گفت او در این یک سال بارها و بارها گفته بهتر است مدرسهها باز شود و در عین حال تصمیم نهایی را به ستاد ملی کرونا واگذار کرده است.
اما اگر قرار است ستاد کرونا نظر بدهد و تا حالا هم وفق نظر آن عمل شده چرا وزیر آموزش و پورش مدام این جمله را تکرار میکند که «آموزش حضوری بهتر و مؤثرتر از آموزش مجازی است؟»
مگر کسی در این گزاره تردید دارد یا می خواهیم خودمان را بفریبیم که به رغم زحمات معلمان و دبیران و فشار مضاعف به آنان، محصلان در سال تحصیلی 1400-99 عملا چندان نیاموختند و در امتحانات هم غالبا از روی دست هم نوشتند و پاسخ ها یا شبیه کتاب بود یا شیبه همکلاسی! هر چند با تغییر شیوۀ امتحان می شد تدبیری اندیشید اما خود ساختار هم انگار حوصلۀ ابتکاری در این زمینه نداشت یا از بس وزیر گفته بود باز میشود همه موقت می دانستند ومنتظر گشایش بودند و در نهایت باز نشد و یک سال تحصیلی بی سابقه در تاریخ آموزش و پرورش ایران رقم خورد. به گونه ای که دانش آموزانی از ابتدا تا انتهای سال تحصیلی معلم خود را از نزدیک ندیدند و تنها صدای او را شنیدند.
معلوم است که مدرسه باید حضوری باشد و در گوشی تلفن همراه نمیشود درس داد و یاد گرفت و به خاطر کرونا و از سر اضطرار تن داده شد و همین هم مغتنم بود چون از یک سوموجب شد به هر حال افتان و خیزان سال سپری شود و از جانب دیگر بچه ها سلامت بمانند یا به خانواده ها منتقل نکنند.
بسیار روشن است و به شیوۀ انشاهایی که در ساختار کلیشه ای به بچه های ما یاد می دهند واضح ومبرهن است که جناب حاجی میرزایی طرفدار گشایش مدرسهها و آموزش حضوری است و ستاد ملی کرونا مجوز نداده اما چرا هر چند روز یک بار اعلام میشود؟ مگر رییس سازمان لیگ فوتبال یا رییس سازمان سینمایی هر روز اعلام می کنند اگر تماشاگران به ورزشگاه و سینما بیایند یا بیشتر بیایند بهتر است که سوزن آقای وزیرروی این صفحه گیر کرده است؟
تازه گیرم باز شود. مگر قرار است در دولت بعدی هم ایشان باشد که حرص میخورد؟
به جای تکرار این جمله که از مرداد پارسال هر از گاهی اعلام شده و محقق هم نشده میتواند بگوید به رغم تعطیلی فیزیکی مدارس آموزش تعطیل نشد و معلمان کار خود را ادامه دادند وهیچ گاه این حس نه به محصل نه به والدین نه به کادر آموزشی دست نداد که آموزش تعطیل است و این دستاورد کوچکی نیست.
از آقای حاجی میرزایی البته همچنین میتوان پرسید آن 90 درصد را از کجا آوردهاند؟ تا آنجا که ما در اطراف مان میبینیم به سن وسال بچهها و نوع مدرسه و پایۀ تحصیلی آنها ربط دارد.
بله،بچه های دبستانی دوست دارند باز شود و در دبیرستانی ها در مقاطعی که امتحان حضوری یا تغییر مقطع یا کنکور داشنگاهی دارند نیز دوست دارند باز شود. اما بقیه که عادت کردهاند در رختخواب و با گوشی در کلاس حاضر شوند و دسته جمعی امتحان دهند خیلی هم دلتنگ مدرسه نیستند و بعید است شمار آنان 10 درصد باشد. شاید به 40 یا 50 درصدی سر بزند!
اگر ورزش و هنر و فعالیت های گروهی و اجتماعی جدی گرفته می شد دل بچهها برای گروه تنگ میشد اما در ساختار کهنه مبتنی بر محفوظات و با نگاه نظم محوراز بالا به پایین که کل آموزش و پرورش را به «گدار» برای «گذار» از کنکور بدل کرده شاید خیلی هم دوست نداشته باشند به مدرسه بروند یا از گوشی های محبوب دل بکنند و بیشتر نگران صیانت مجلس انقلابی از اینترنت اند و احتمالا اگر معلم فارسی از آنان بپسد صیانت یعنی چه می نویسند یعنی قطع اینترنت یا کاهش سرعت یا به جای «ب. ام . و» اینستاگرام، ماشینی که می خواهند اختراع کنند!
پرسش جدی تر اما این است: آیا می شود روزی 300 نفر از کرونا بمیرند و منع تردد شبانه به خاطر پرهیز از دورهمی همچنان برقرار باشد و در ساعات روز 20 تا 30 کودک و نوجوان را کنار هم بنشانیم و «همنفس» کنیم؟ کافی است یکی مبتلا باشد و عطسه وسرفه و بچه های دیگر و خانوادهها را درگیر کند.
اگر پدر و مادرها نفرستند چه؟ کی می تواند تضمین بدهد؟
پس کل داستان، تحتالشعاع وضعیت کرونا و از ارادۀ وزیر کنونی و بعدی خارج است. وگرنه کی شک دارد که بچهها باید به مدرسه بروند و گوشی، مدرسه نیست و تا همین جا هم واقعا معلمان به لحاظ روحی خیلی اذیت شده و عجبا که کم هم حرف هم نشنیدهاند.
یک دبیر تاریخ میگفت پیش تر بچه ها نیز همراهی میکردند و الزاما آموزه های کتاب را منتقل نمی کردم و حالا یک نفس باید حرف بزنم و حس می کنم به جز محصلین دیگران هم می شنوند یا ضبط می شود و مطلقا احساس امنیت ندارم و مدام حس می کنم صدای من از بلندگوی شهر دارد پخش می شود یا دارند از من فیلم می گیرند.
معلم دیگری می گفت وسط کلاس ناگهان مادر یکی از دانش آموزان دکترای خود را به رخ می کشد و از من ایراد می گیرد و با من وارد بحث می شود در حالی که درِ کلاس در را که می بستی معلم، مسلط بود و مدیر هم باید اجازه می گرفت.
اینها همه روشن است اما این هم مشخص است که تا کرونا هست مدرسهها را نمی توان باز کرد و معلوم نیست وزیر آموزش و پرورش چرا این قدر دنبال آموزش حضوری و بازگشایی است؟
شمار قربانیان اگر روند نزولی بگیرد و به روزانه 20 تا 30 نفر برسد بله. ولی با این آمار که نمیتوان.
با این وصف به آقای محسن حاجی میرزایی که سوزن او یک سال است روی خبر باز شدن مدرسه ها گیر کرده به طعنه میتوان گفت «خسته نباشی پهلوان» چون می دانی گوشی جای مدرسه را نمی گیرد. جدای این روی انصاف و در روزهای آخر وزارت هم می توان گفت خسته نباشی پهلوان. چرا که اگر مدام برای باز شدن مدرسه ها زمان تعیین نمی کرد چه بسا با وضعیت بودجه کسانی به صرافت تعدیل نیرو در آموزش و پرورش میافتادند ولی او به شکلی سخن گفت و طراحی کرد که انگار نه انگار مدرسهها باز نیست و همه احساس کردند کادر آموزشی مثل قبل مشغول است. حتی معلم ورزش و ناظم مدرسه که حضور مجازی آنان بلاموضوع به نظر میرسید.
پهلوان قصۀ ما البته جوری صحبت می کند که انگار قرار است بماند حال آن که برادران اصول گرا آماده اند این وزارتخانه را هم فتح کنند و باید انتظار داشته باشیم از این پس وزیر بعدی هر هفته یک بار بگوید مدرسه حضوری بهتر از مدرسه در گوشی است و اگر ستاد کرونا اجازه دهد مدرسه ها باز می شود.
اگر قرار باشد حاجی میرزایی برود و حاجی بابایی برگردد البته او بی میل نیست وعده های دوران وزارت را تکرار کند اگرچه حالا کف گیر به ته دیگ خورده و هنر حاجی میرزایی همین بود که تا همین جا کشید!
دلاور و پهلوان اصلی البته فرهنگیان شریفی هستند که تا دل به قدری افزایش خوش می کنند تورم از آنها پیشی می گیرد و هر نقدی که به ساختار آموزش و پرورش داشته باشیم منافاتی با ارزش تلاش آنان ندارد.