این یادداشت توسط «وحید رجبلو» مدیرعامل توانیتو استارتاپ فعال در حوزه معلولان و توان یابان نوشته شده است.
همیشه به این فکر میکنم اگر پنجاه سال پیش با همین شرایط فیزیکی و روحیه جنگجو به دنیا می آمدم ، با نبود این امکاناتی که تکنولوژی در اختیارم قرار داده ، تنها روحیه ام امکان داشت به کارم بیاید؟! همین روحیه جنگجوییام را میگویم که میگویند اگر دو درصد توانایی جسمی داری می توانی دنیا را زیر و رو کنی و به هم نوعانت کمک کنی و هر جواب منفی برایم انگیزه کار بزرگتر میشود. این روحیه را چطور در پنجاه سال میتوانستم داشته باشم؟ احتمالا پودر ناچیزی در زندگیام بود یا به تعبیری بهتر، پرندهای بود که دوست داشت پرواز کند اما نمیتوانست. حالا که پرواز کردیم چرا به ما شلیک میکنید؟
تنها راه ارتباط معلولین در کشور از این طریق است، کدام طریق؟ شبکههای اجتماعی جهانی و اینترنت به معنای جهانی آن؛ به معنای واقعا جهانی! اگر شبکههای اجتماعی جهانی نبودند ما نمیتوانستیم با یکدیگر آشنا شویم چه مانده حمایت شویم و به استخدام در بیاییم. دنیای ارتباطات برای معلولین آوردههایی داشته که باید در دل این خانوادهها باشید تا بتوانید به اهمیت دنیای مجازی بدون مرز برای معلولان پی ببرید. معلولانی که سایه افسردگی آنها را خفه کرده بود حالا با اتصال به پلتفرمهای جهانی راهی برای خود پیدا کردهاند که پیش از این میسر نبود.
می خواهم بدانم بدون تکنولوژی و اتفاقا همین پلتفرمهای خارجی که دمشان گرم، اصلا می شد وحید رجبلو در سطح بین الملل دیده شود و جزو ده جوان تاثیر گذار جهان قرار گیرد و از این طریق بتواند کلی کمک برای مردم دارای معلولیت کشورش جذب کند؟! من توانستم و دیگران میتوانند اما اگر این پلتفرمها نباشند، یک «نه» بزرگ پاسخ به سوال بالاتر من خواهد بود.
اگر این ارتباطات جهانی بود چنین چیزی امکان نداشت ، در بهترین حالت من نویسنده یک کتاب می شدم که کلی بعد از انتشار کتاب ام شاید اخبار بیات زندگی ام را کسی می خواند و برای نسل بعد یک قدم برداشته میشد. با همان کتاب چند سالی زندگی میکردم و سپس باز در کنج افسردگی جا میگرفتم. این ارتباطات جهانی بود که من و دوستانم را رها کرد و به ما بال و پر داد، چرا باید این بال و پر قیچی شود؟ برای آنکه عدهای از آن خوششان نمیاید؟
حالا در عصر ارتباطات دیگر نمی شود و نباید به پنجاه سال پیش برگشت ، چرا که تعداد جوان های دارای معلولیت و حتی توانمندی که از همین پلتفرم های خارجی که به حقوق ما از دید عزیزان مجلسی تجاوز می کنند ، کسب درآمد می کنند آنقدر زیاد هست که با بیکار شدن آنها کمر جامعه یکجا بشکند. طرح صیانت فضای مجازی مجلس آنقدر ترکش بر همه عرصهها، از گردشگری گرفته تا اشتغال زنان سرپرست خانوار دارد که شاید بیکار شدن قشر معلولین به چشم نیاید اما بگذارید آن را فریاد بزنم و تاکید کنم که این مساله برای خانوادهها کمرشکن خواهد بود؛ برای قشر معلولان فاجعهآمیز خواهد بود و عواقب آن سیاهتر از آن چیزی است که میتوان فکرش را کرد.
والدین عزیزی که فکر می کنید این طرح ربطی به خانواده شما ندارد ، عزیزانِ دل ، کافیست فقط تصور کنید که فرزند عزیزتان برای به روز شدن معلوماتش به جای پلتفرم داخلیِ [زوم] برود در [گوگل] و سرچ کند و آنوقت مجرم بشود؛ از دانش مهم روز دنیا عقب بماند و نتواند دسترسی به منابع جهانی نداشته باشد. منابع علمی و دانشی او محدود شود و نتواند در این زمینهها پیشرفت کند.
جالب نیست مجلس عزیز کشورمان به جای اینکه طرح حمایت از حقوق معلولان که تصویب هم شده را اجرایی کند در شرایطی که فرزند کوچکی مثل من که از تکنولوژی و آی تی سر در می آورد و برای تعامل دولت و افراد دارای معلولیت و دیده شدن و شاغل شدنشان تلاش می کند این طرح را تصویب کرده ؟!
داستان شوخی نیست عزیزان من ، داستان رشد گیاه بائوباب در سیارک شازده کوچولوست ! امروز ساده به چشم می آید و فردا تک تکمان سرباز وظیفه ی این طرح هستیم. باید رژه برویم و بله قربان گویان به هر دستوری تن دهیم و در محیط پادگان زده فضای مجازی زندگی کنیم؛ بدون آنکه مرخصی داشته باشیم.
خانم و آقای مجلسِ کشورم که کار شما قرار است حل معضلات جامعه باشد ، واقعا به نظر شما معضل جامعه الان این موضوع است؟ چه کسی گفته فضای مجازی در حال حاضر بزرگترین دغدغه ماست؟ من از زبان هیچکس نشنیدم که فضای مجازی باید دغدغه اصلی باشد. ما که شکایتی نداریم از شرایط! گردنمان از مو باریکتر! منِ شهروند عادی تمام تلاشمو تا آخرین حد توانم کردم و می کنم که بچه های دارای معلولیت کشورم که به خاطر کم توجهی شما گوشه ای رها شدن با تواناییهای خود در هر زمینه ای بتوانند چرخ سنگین زندگیشان را بچرخانند ، بعد شما کاری جز چوب لای چرخ گذاشتنشان ندارید؟ چرا نمیگذارید لااقل ما ثمره میوههایی که سالها برای آن خون و دل خوردیم را ببینیم و آیندگان را پرورش دهیم؛ کاری که بازهم تاکید میکنم باید شما میکردید و خودمان کردیم.
می دانید! الان نه از نا کارآمدی این طرح در کره شمالی می خواهم بگویم ، نه نا دیده گرفتن مسائل بزرگ و بیآبی در برخی استانهای کشور و واکسن و چسبیدن به موضوعی که نمی دانم از آخر حتی کدوم دولت قرار است به گردن بگیرد و هدف سیاسی اش را پیش ببرد .
الان دیگر خسته ام ولی کوتاه نمی آیم .
اینجا کشورم است، وطنم ، تک تک مردمش هم خون و هم وطنم هستند و من به عنوان یک فرد که حتی مجلسی هم نیست و با آنها نشست و برخاست هم ندارد؛ احساس مسئولیت دارد خفه ام می کند. نمی شود به قهقرا برویم و منتظر باشیم؛ انتظار بس است. باید عملی انجام داد. نمیخواهم منتظر یک نفر باشم که بیاید آماری دهد و بگوید که چقدر جوان با این طرح بیکار میشوند و این کشور توانایی تحمل این همه بیکار را ندارد و قهرمان بشود و کار تمام بشود. من منتظر قهرمانسازیهای احتمالی نیستم و میخواهم خودم با شما برخیزم و همبستگی داشته باشیم تا بتوانیم کاری کنیم. آقایان که این روزها میگویند این طرح ده میلیون شغل ایجاد هم میکند و نمیدانم چطور به این استدلال میرسند فقط میدانم نباید سکوت کرد و اعتراض شاید به جایی برسد.
ساده بگویم عزیزانم ، به همبستگی نیاز داریم ، برای همین از همه شما عزیزان می خواهم به این کارزار رای بدهید و شما دوستان دارای معلولیت عزیز هم در مورد طرح صیانت و عواقب آن در زندگی خودتان بنویسید تا دیده شود تا به امید خدا تجدید نظری در این طرح به نفع وطن صورت گیرد. همه باید درباره آن حرف بزنند، عزیزان! سکوت جایز نیست. ساکت نباشید.