سیفالاسلام قذافی، پسر دوم معمر قذافی دیکتاتور پیشین لیبی تا شروع قیام لیبی، در فوریه ۲۰۱۱ سیف برای کشورهای غربی، بهعنوان بهترین امید این کشور برای اصلاحات شناخته میشد. او با ظاهر زیبا، عینک بدون لبه و زبان انگلیسی بیعیب و نقص، کاملا متفاوت از پدر پرتلاش اما نامنظم خود به نظر میرسید.
سیف در مدرسه اقتصاد لندن تحصیل کرده بود و به زبان دموکراسی و حقوق بشر صحبت میکرد. او دانشمندان علوم سیاسی محترمی را پرورش داد و برای جوانان لیبیایی در زمینه مدنی سخنرانی میکرد.
برخی از دوستان غربیاش حتی از او بهعنوان نجاتدهنده بالقوه لیبی صحبت میکردند. اما با وقوع انقلاب، سیف با اشتیاق به سرکوب وحشیانه رژیم قذافی پیوست.
شورشیانی که ۹ماه بعد به پیروزی رسیدند، به راحتی میتوانستند پاداشی با طعم اعدام به او بدهند، درست مانند پاداشی که پدرش و دیگر مقامات عالیرتبه این کشور گرفتند.
در عوض، سیف خوش شانس بود که توسط یک تیپ مستقل که او را در برابر دیگر گروههای شورشی محافظت میکردند، اسیر شد و او را به زینتان، منطقه اصلی خودشان در کوههای جنوب غربی پایتخت بردند.
سیف همچنین تحت تعقیب دیوان کیفری بینالمللی بود و همین امر او را به گروگان ارزشمندی تبدیل میکرد. حتی پس از برگزاری انتخابات لیبی در سال ۲۰۱۲، زینتانیها او را به عنوان زندانی نزد خود نگه داشتند.
در سالهای بعد، لیبی به سرزمین شبهنظامیان متخاصم تبدیل شد. تروریستها انبارهای تسلیحات این کشور را مورد غارت قرار دادند و به شورشها و جنگها در شمال آفریقا و خاورمیانه دامن زدند. قاچاق انسان رونق گرفت و موج مهاجران را از دریای مدیترانه به اروپا فرستاد. داعش در سواحل لیبی یک خلافت کوچک ایجاد کرد.
به تدریج، لیبیاییها درباره سیفالاسلام که تجزیه لیبی را در روزهای اولیه شورش ۲۰۱۱ پیشگویی کرده بود، متفاوت فکر کردند. گزارشهایی وجود داشت مبنی بر اینکه او توسط اسیرانش آزاد شده است و حتی او قصد دارد برای ریاستجمهوری نامزد شود. اما هیچکس نمیدانست او کجاستدیدهبان حقوق بشر گفته بود که از سال ۲۰۱۴ هیچ مدرکی مبنی بر زنده بودن او وجود نداشت. اکثر افرادی که در لیبی با خبرنگار نیوریوک تایمز ملاقات کردند، گفتند نمیدانند سیف مرده است یا زنده.
خبرنگار نیوریوک تایمز که موفق به گفت گو با سیف الاسلام شده روایت می کند هنگام خروج از شهر و حرکت به سمت جنوب غربی به سمت کوههای نفوسا، با هیچیک از بازرسیهایی که انتظار داشتم، برخورد نکردیم. پس از حدود دو ساعت، بهآرامی از قلههای قهوهای زنگزدهای بالا رفتیم و به فلات زینتان رسیدیم.
«سالم» در حاشیه یک روستا ایستاد و به من و عکاس همراه من، جهاد انگا گفت که منتظر بمانید. چندی نگذشت که یک تویوتا لندکروز سفید پشت سر ما ایستاد و مردی با لباس سفید و تر و تمیز ظاهر شد. او به ما گفت تلفنهایمان را در ماشین «سالم» بگذاریم. لندکروز، زرهپوش بود و درهای آن آنقدر سنگین بود که تمام صداهای دنیای بیرون را از بین میبرد. راننده ما، خود را محمد معرفی کرد، سپس حدود بیستدقیقه بدون ردوبدل کردن کلمه رانندگی کرد و وارد محوطهای شد. او جلوی یک ویلای مجلل دوطبقه ایستاد. محمد در جلویی را باز کرد و از یک ورودی کمنور عبور کردم. صدایی گفت: خوش آمدید و مردی جلو آمد و دستش را دراز کرد.
شکی نبود که سیف است؛ اگرچه صورتش پیرتر به نظر میرسید و ریش بلندی داشت و حالا خاکستری هم شده بود. او میگوید انگشت شست راست و انگشت سبابهاش را از دست داده و آن هم در نتیجه ترکش ناشی از حمله هوایی در سال ۲۰۱۱ حادث شده است. او یک لباس سیاه به سبک خلیجی با حاشیههای طلایی به تن داشت، گویی که اصلا رئیس یک دولت است و یک دستار زیبایی هم روی سرش پیچیده بود. پس از سکوتی ناخوشایند، از سیف پرسیدم که آیا او هنوز زندانی است؟ او به من گفت که او یک مرد آزاد است و یک بازگشت سیاسی را سازماندهی میکند. او گفت که شورشیانی که یک دهه پیش او را دستگیر کردند از انقلاب دلسرد شدند و سرانجام فهمیدند که او میتواند یک متحد قدرتمند باشد. سیف لبخند میزند و در شرایطی که در حال تبدیل شدن از اسیر به شاهزاده اسبسوار است، لبخند میزند. او گفت: «اصلا قابل تصور است؟! مردانی که قبلا نگهبان من بودند، اکنون دوستان من هستند.»
سیف از غیبت طولانیاش در زندگی عادی استفاده کرده، جریانات سیاسی خاورمیانه را زیرنظر گرفته و بیسر و صدا نیروی سیاسی پدرش، یعنی جنبش سبز را سازماندهی کرده است. او درباره اینکه آیا نامزد ریاستجمهوری شده است یا نه پاسخ صریحی نمیدهد؛ اما معتقد است که جنبش او میتواند وحدت از دست رفته به کشور را بازگرداند.
سر و صداهای مبارزات انتخاباتی او در بسیاری از کشورها، از جمله آمریکا، موثر بوده است پسر قدافی می گوید: سیاستمداران چیزی جز بدبختی برای شما به ارمغان نیاوردهاند. زمان بازگشت به گذشته فرا رسیده است.
آنها به کشور تجاوز کردند. کشور را زمینگیر کردند. نه پولی نه امنیتی. در اینجا اصلا زندگی وجود ندارد. به پمپ بنزین سر بزنید، اصلا بنزینی وجود ندارد. ما نفت و گاز را به ایتالیا صادر میکنیم - نیمی از ایتالیا را روشن میکنیم- و خودمان اینجا خاموشی داریم. این بیش از یک شکست است و این یک ناکامی مفتضحانه است.
حالا ۱۰سال پس از سرخوشی انقلابشان، اغلب لیبیاییها با ارزیابی سیف همراه هستند. در طرابلس، هتل گراند، یک هتل نیمساخته از بلوکهای خاکستری عظیم و مخروطی شکل است که در احاطه جرثقیلهای بزرگ قرار دارد و تنها صدای مطلوب، صدای مرغان دریایی است که به گوش میرسد. این یکی از دهها پروژههای ساختمانی است که با حمایت سیف در سال ۲۰۱۱ بالا رفت؛ اما پس از انقلاب، نیمهتمام ماند و از آن زمان دست نخورده باقی مانده است.
دهها تپه خالی دیگر چشمانداز لیبی را تحتالشعاع قرار میدهد؛ چراکه حامیان مالی خارجی لیبیاییها حاضر نیستند یکدرصد دیگر هم برای چنین مکان بیثباتی ریسک کنند. برخی از فرماندهان جنگی لیبی بسیار ثروتمند شدهاند- لیبی روزانه حدود یک میلیون بشکه نفت تولید میکند- اما بسیاری از مردم روزانه دچار قطع برق میشوند و این قطعی ساعتها طول میکشد و برای تامین آب آشامیدنی هم تلاش کافی وجود ندارد. طرابلس و دیوار دیگر شهرهای بزرگ مملو از سوراخهای گلوله هستند که یادآور جنگی است که بیش از یک دهه ادامه داشته است.
در حال حاضر، کشور در آرامش بهسر میبرد. ماموران پلیس متحدالشکل در خیابانها دیده میشوند و آدمرباییها و ترورها بهطور اساسی کاهش یافته است.
این نظم عمدتا کار دیپلماتهای سرسخت سازمان ملل متحد است که در به سرانجام رساندن آتشبس میان دو جناح اصلی کشور در ماه اکتبر زحمت زیادی کشیدند و سپس دو طرف را در یکسری جلسات حاضر کردند که درنهایت منجر به تشکیل دولت موقت وحدت شد. انتخابات پارلمان و ریاستجمهوری جدید قرار است در ماه دسامبر برگزار شود. بسیاری از مردم لیبی میترسند که صلح دوام نیاورد. در زیر نمای وحدت، لیبی عملا هنوز به دو قسمت تقسیم میشود و نیمه شرقی آن تا حد زیادی توسط خلیفه حفتر، فرمانده نظامی خودکامه کنترل و اداره میشود.
انتخابات احتمالا این شکاف را التیام نمیبخشد. آنها حتی ممکن است کشور را دوباره به سمت جنگ برگردانند. این امر در شرایطی صورت میگیرد که یکی از شخصیتهای تفرقهانگیز بالا بیاید و سیف ممکن است تفرقهانگیزترین آنها باشد.
بهرغم وضعیت شبحوار سیف، آرزوهای ریاستجمهوری او بسیار جدی گرفته میشود. طی مذاکراتی که منجر به تشکیل دولت کنونی لیبی شده است، طرفداران سیف اجازه شرکت در آن را پیدا کردند و آنها تاکنون ماهرانه مانور دادهاند و توانستهاند قوانین انتخاباتی را که مانع از نامزدی وی میشد، لغو کنند. دادههای محدود نظرسنجی در لیبی نشان میدهد تعداد زیادی از لیبیاییها - تا ۵۷درصد در یک منطقه- به او «اعتماد» دارند. تلاشها برای زنده ماندن سیاسیاش از دو سال پیش شروع شده بود؛ جایی که حتی برای کشتن وی مبلغ ۳۰ میلیون دلار جایزه تعیین شده بود.
یک شب در ضیافت افطار ماه رمضان در طرابلس، از چهار لیبیایی که در اوایل دهه ۲۰ سالگی خود به سر میبردند، پرسیده شد که چه کسی را بهعنوان رئیسجمهور انتخاب خواهند کرد. سه تن از آنها نام سیفالاسلام قذافی را به زبان آوردند. یک وکیل لیبیایی به نیوریوک تایمز گفت که با تلاشهای غیررسمی خودش در حوزه نظرسنجی، متوجه شده است که از هر ۱۰ لیبیایی هشت یا۹ نفر به سیف رای میدهند.
البته سیف با یک مانع جدی از خارج روبهرو است: وی بهدلیل نقشش در سرکوب ۲۰۱۱ در دادگاه کیفری بینالمللی بهدلیل جنایت علیه بشریت تحت تعقیب است. وی در دادگاه جداگانهای که در سال ۲۰۱۵ در طرابلس برگزار شد، و از طریق قفسی در زینتان از طریق یک لینک ویدئویی در این دادگاه ظاهر شد و به اعدام با تیراندازی محکوم شد.
اما سیف مطمئن است در صورتی که اکثریت مردم لیبی او را بهعنوان رهبر خود انتخاب کنند، میتوان درباره این مسائل حقوقی مذاکره کرد. یکی از مزایای سیاسی سیف نام اوست. یکی دیگر، این واقعیت عجیب است که پسر معمر قذافی-همان مردی که در سخنرانی خود در سال ۲۰۱۱ وعده جاری شدن رود خون را داده بود-اکنون توسط بسیاری از لیبیاییها بهعنوان پاکترین نامزد ریاستجمهوری شناخته میشود. بازگشت سیفالاسلام برای بسیاری از لیبیاییها راهی برای بازگشت به فرصتهایی است که در طی یک دهه از دست رفته است.
با این حال او بازگشت خود را یکباره نمیبیند. او به من گفت:من ۱۰ سال است که از مردم لیبی دور بودهام. شما لازم است که آرامآرام بازگردید. شما باید مثل یک رقاص با ذهن آنها کمی بازی کنید.
منبع:دنیای اقتصاد