نخست روزهای صفوف دبستان بود که شور به سمت آسمان رفتن پرچمش را هر صبح تجربه میکردیم و سرود ملی را زمزمه و رفته رفته میآموختیم این حس وصف ناشدنی دوست داشتن و گرامی شمردنش را.
کوچکتر از آن بودیم برای درک جان دادن در راه حفظ میهن اما این را نیز آهسته آهسته، مردان و زنانی از جنس ایثار به ما آموختند، آنهنگام که با پارچه سه رنگش به آغوش خاکشان باز میگشتند. سبز میشدند و میروییدند در قرمزی خونشان و پاکتر از هر سفیدی بر صفحه روزگار ماندگار میشدند.
حالا نوبت قهرمانان زنده بود که در میدان رقابت عرصههای مختلف پای افتخارِ اوج گرفتن نامش بایستند و دور افتخار بزنند، همانگونه که تختیهای پهلوان پیش از آنها… میدان رقابت هرچه بود تفاوتی نداشت آنچه برای قهرمانان مهم میآمد حفظ اقتدار و افتخارآفرینی برای میهن بود.
آن روزها مقابل توپ و تانک رقیب متجاوز ایستادند و مایه فخر شدند و این روزها باز هم برای فخر میهن، رقیب را به خاک میکشند و توپ را در زمین حریف نقش زمین میکنند.
گاهی پاس گل میدهند و غزال تیز پا میشوند برای فتح دروازهها و هدیه شادمانگی به یک ملت و گاهی وزنه غیرت را روی سر میبرند.
از آن روزهای تختیها و خادمها تا همین روزهای معروفها و سردارها همه و همه برای ماندگاری نام ایران جنگیده و میجنگند، جنگی که نابرابری آن به واسطه شرایط خاص کشورمان در جهان در مواجهه با سوءنیتهای سیاسی بر کسی پوشیده نیست، چه بسیار داوریهای ناعادلانه در میادین مختلف ورزشی که سالها شاهد آن بودیم و اشکهای قهرمانانمان که گرچه از ناداوری بر قلب یک ملت جاری میشد اما از غیرت و بزرگی نام میهنمان کم نکرده و نخواهد کرد.
ایرانیان قرنهاست ثابت کردهاند که حرفهای بسیاری برای گفتن دارند و با وجود تمام ناملایمتیها و تبعیضهایی که در عرصه بینالمللی برآنها روا داشته شده، نام خود را در عرصههای مختلف از علم تا هنر از سیاست تا ورزش ماندگار کردهاند.
اما ثبت خاطرات این قهرمانیها به ویژه در عرصههای ورزشی برای آیندگان موضوع دیگری است که اگر مهمتر از این افتخارات نباشد کمتر از آن هم نیست، آنچه لازمه تداوم و استمرار آن خواهد شد، و این همان پاس گل قهرمانان میادین مختلف ورزشی به هنرمندان ساحت هنر و به ویژه سینماست.
سینمای ایران حالا به یمن توفیقات بیشمار در بسترهای بینالمللی، سینمایی پرآوازه است، میان کشورهای نام آشنای هنر هفتم میدرخشد و امروز به ابزاری قدرتمند برای بیان آنچه میاندیشد تبدیل شده است، عرصهای برای گفتوگو با سایر ملتها.
سینما در چنین شرایطی میتواند با روایت مصائب و مسائل ورزش و ورزشکاران ایرانی در عرصههای جهانی علاوه بر معرفی بیش از پیش آنها، تکریم تلاش و همتشان و الگوسازی برای نسل جوان، شرایط بیان حقایق ناگفته را فراهم کند.
پرده نقرهای، می تواند پرده از حقایق بردارد و زبان اعتراض قهرمانانی باشد که سالها علیرغم شایستگی قربانی بیعدالتی و زد و بندهای سیاسی بر علیه ایران و ایرانی شدند.
گرچه سینماگران خوش عهد و ذوق کشورمان تاکنون نیز از این مهم غافل نماندند و همان عرقی که ورزشکارانمان را به قهرمانان ملی و بینالمللی بدل کرده، نیروی محرک هنرمندان نیز بوده است و بارها قهرمانی و پهلوانی ورزشکاران ایرانی را دستمایه ساخت و تولید آثار خود قرار دادهاند، اما به نظر میرسد تا ادای حق مطلب و ادای دین سینما به ورزش کشور راه بسیار و موضوعات مغفول مانده بیاندازه است، به ویژه برای سینمایی که نشان داده با مخاطبانی رو به روست که به موضوع قهرمان و قهرمانی اقبال نشان میدهند و وطن دوستی در رگ و ریشهشان رخنه کرده. مخاطبانی که هم با روایت پهلوانی و مظلومیت جهان پهلوان تختی همراه میشوند و هم پس از گذشت سالها از جنگ تحمیلی هشت ساله با دیدن تصویر رشادت رزمندگان در جبهه مقاومت بر پرده با چشمانی متاثر از ایثار مدافعان وطن، سالن سینما را ترک میکنند.
ایران اینروزها پیش از هر زمان دیگری نیازمند همت و غیرت ملی است، اجماع هنر و هنرمندان با ورزش و ورزشکاران، بی شک، بر حس وطنپرستی و وحدت ایران خواهد افزود تا نام این کهن سرزمین پارسی همیشه و همواره پرآوازه باقی بماند و بر تارک دنیا بدرخشد.