به گفته محققان واکنش مغز ما در مقابل افکار و اخبار منفی یک مواجهه انطباقی است که برای تداوم بقای انسان ضروری و حاصل تکامل است؛ اما جهان چنان به کام مردمان تنگ آمده که چنین تعاریفی به تلخندهایی عمیق دچارمان می کند و سخنان علی اکبر قاضی زاده روزنامه نگار و پژوهشگر حوزه رسانه و ارتباطات مدام در ذهن تداعی می شود که می گفت: «مردم خیلی وقت است که دیگر به ما رسانهها اعتماد ندارند؛ چون به آنها چیزی نمیدهیم».
واقعیت اینست که هجوم بدخبرها امان بریده و خبرنگاران نیز پا به پای همه اقشار درگیر، دویده اند و نایی برای پاسداشت هفدهم مردادماه – روزی به نامشان – برایشان نمانده است اما چاره ای نیست چون وظیفه تعهد می آفریند؛ لذا، برآن شدیم تا در آستانه این روز پای کلام استادان خبر بنشینیم و باز از محضرشان بیاموزیم.
عافیت طلب شده ایم
سید حسین ضیابری سیدین از سال ۶۳ فعالیت مطبوعاتی را آغاز کرده است و یکی از بنیانگذاران خانه مطبوعات و نخستین رئیس خانه مطبوعات گیلان است که در مجمع عمومی انتخاب شد؛ در بازنگری اساسنامه خانه مطبوعات، اساسنامه جدید را نوشت که برای اداره کل مطبوعات ارسال و از آنجا به سراسر کشور برای اجرا ابلاغ شد.
ضیابری به چهره ای آرام در جامعه رسانه ای استان شناخته می شود و تمایل به سخن ندارد و بیشتر از فعالان خبری استان دلگیر است؛ اما روی سخن را از سر فروتنی به خود می داند و می گوید: آنچه می گویم گله مندی از خود است و روی سخن به دیگر همکاران ندارم.
هنوز ایرنا را امین می داند و با اندوهی در کلام می گوید: متاسفانه رسانه ها به آفت های زیادی دچار شده اند؛ برخی خود خواسته و برخی از بیرون تحمیل شده است؛ بواسطه این آفت ها نمی توان کار استانداردی ارائه داد من هم آنچه منتشر می کنم یک درصد مورد پسند من نیست مثل اینست که چشم و دست و پای یک راننده را ببندید بعد از او بخواهید رانندگی کند.
او ادامه می دهد: کار موثر از نظر جامعه باید بررسی شود؛ متاسفانه به گمانمان کار ما یک کار بی نقص است و جامعه هم باید آن را بپذیرد؛ بپذیریم آنچه ما در اختیار جامعه می گذاریم دیگر مورد پسند جامعه نیست، جامعه مطالبات عمیق تری دارد رسانه ها در شرایط موجود نمی توانند جامعه را اقناع کنند.
ضیابری رسانه های امروزی را تریبون روابط عمومی ها می داند و می گوید: جامعه می خواهد رسانه پرسش گر باشد؛ مطالبات جامعه را از مدیران درخواست کند؛ همه اینها نقد به خودم است و به بقیه رسانه ها کار ندارم، نگران این هستم کاری که انجام می دهیم بجای اینکه در راستای احقاق حقوق مردم باشد فشاری نیز به جامعه وارد کند.
وی ادامه می دهد: مطبوعات الان را با زمان مشروطه مقایسه کنید به چه نتیجه ای می رسید؟ نقد منصفانه در ارتباط با مسائل روز جامعه در مطبوعات پیدا می شود؟ مشروطه دوران طلایی مطبوعات بود؛ مطبوعات مطالبات اجتماعی را پیگیری می کردند اما الان هیچ مطالبه ای را در رسانه ها نمی بینیم.
این فعال رسانه می گوید: امروز در مطالعه مطبوعات به جایی رسیده ام که وقتی مطبوعات را ورق می زنم شاید برای هر مطبوعه پنج دقیقه وقت صرف نکنم؛ در گذشته چنین نبود، سرمقاله بن مایه مسائل هفته بود و ستون های سرمقالات سرشار از مطالبات مردم بود و مردم، خواسته های خود را در همان مطبوعه دوصفحه ای می دیدند.
وی ادامه می دهد: اما الان چنین چیزی نیست مطبوعات ما شده است پایگاه خبری مدیران، ایراد نمی گیرم اما وقتی چنین مطبوعه ای تولید می شود نباید توقع تیراژ شاخص داشت؛ باید به دغدغه و مطالبات مردم در آن پرداخته شود آیا توانستیم خوراک فکری برایشان باشیم؟و یا مطالبی که منتشر می کنیم دردی از جامعه دوا می کند؟ وقتی به خواسته های مردمی توجه نمی کنیم مردم نیز رغبت نشان نمی دهند.
ضیابری می گوید: مطبوعات خود را پس از قانون، مجلس و احزاب رکن چهارم می بینند اما آیا هست؟ البته نمی شود خرده هم گرفت رسانه ها می خواهند سر پا بمانند و برای اینکه تداوم انتشار داشته باشند باید با دستگاه های مختلف تعامل کنند و این تعامل قلم وابسته آفریده و عافیت طلب شده ایم.
او با اشاره به روزنامه جنگل (در سال ۱۹۱۷ توسط جنبش جنگل در گیلان تأسیس شد) و آزادی نقد در آن می گوید: رابطه مردم با رسانه رابطه ای تنگاتنگ بود؛ اما الان آیا مردم را راغب به رسانه ها می بینید؟ وقتی رسانه صدای مردم نباشد مردم از آن می بُرند ...من رسانه را به خودی و غیر خودی تقسیم نمی کنم پیام باید ارسال شود مردم از اطلاعات نادرستی که داده می شود زده شده اند حال این رسانه می تواند کتاب و یا فضای مجازی باشد.
وی ادامه می دهد: همین فضای مجازی چقدر توانسته نیاز مخاطب را برآورده کند؟ آیا دستور آشپزی کار رسانه است آیا در بالندگی فکرمن نقش دارد؟.
وی با طرح سوالی که آیا فضای مجازی ژاپن پیشرفته تر است یا ما، می گوید: دو روزنامه بزرگ و پر تیراژ ژاپن که آساهی شیمبون و یومیوری شیمبون هستند هر روز دو وعده صبح و عصر منتشر می شوند و گذشته از تعداد صفحه های پرشمارشان ۶۰۰ کامیون روزنامه ها را از مراکز چاپ به مراکز توزیع می برند، در حالی که فضای مجازی آنها هم از ما وضعی به مراتب بهتر دارند اما مطبوعات توانسته اند اعتماد مردم را به دست آورند.
ضیابری می گوید: متاسفانه ما نتوانستیم در دل مردم جا باز کنیم نوع نگاه ما به مطالب حرفه ای نیست درک صحیحی از کار رسانه نداریم.
این مدیر مسئول می گوید: عوامل بسیاری در عقب ماندن مطبوعات ایران از جامعه قابل ذکر است اما گذشته از بسیاری از مسائل مرتبط با حاکمیت، نقش ما به عنوان کسانی که دست اندرکار انتشار یک نشریه هستیم پررنگ است.
ضیابری می گوید: توانایی فکری، دیدگاه حرفه ای، خاستگاه نگاه و دیدگاهمان، کاربلدی و حرفه ای بودن، نوع روابطی که با کانون های قدرت و ثروت برقرار می کنیم و... نمونه هایی از این فاکتورها هستند.
وی می گوید: ما نتوانسته ایم دل مردم را به دست آوریم؛ انتقاد من به همکارانم در نشریات دیگر نیست بلکه این موضوع مطالبه ای است که من به عنوان یک روزنامه نگار از خودم دارم؛ من نتوانسته ام جامعه را با خود همراه کنم، اگر می توانستم تیراژ نشریه ام این نمی بایست می شد که الان هست.
مردم را دریابید
محمدتقی پوراحمد جکتاجی با نام ادبی م.پ.جکتاجی متولد ۱۳۲۶ روزنامه نگار، محقق، مترجم ، شاعر و داستان نویس گیلک است که پیش از انقلاب فعالیت در عرصه رسانه را آغاز کرد و از سال ۷۱ با انتشار دوماهنامه فارسی - گیلکی همچنان ماندگار است.
جکتاجی از مفاخر فرهنگی استان است و به پاس تلاش های او همایش ها برگزار شده؛ سراغش را که بگیرید محله زادگاهش حاجی آباد رشت را نشان می کنند و پی که می گیریم، در دفتری ساده و قدیمی لابه لای انبوه کتاب هایی آغشته به نام سرزمینش، گیلان دوستان را پذیرا می شود.
جکتاجی معمولا اهل مصاحبه نیست اما همیشه روی خوشش شامل حال ایرنا شده است؛ اما این بار فضای رسانه ای را تلخ می داند و به هیچ عنوان حاضر به مصاحبه نیست اما می گوید گپ و گفت دوستانه را ترجیح می دهد؛ ازین همصحبتی به خود می بالیم اما گفتم استاد! تردید نداشته باشید کلامتان برایمان غنیمت است و بخشی از کلامتان در گفت و گو با خبرنگار ایرنا گزارش می شود؛ می خندد ...
جکتاجی می گوید: نمی خواهم منفی سخن بگویم؛ هنوز هم امیدوار و معتقدم خبرنگار باید مطالبه گر حقوق مردم باشد؛ آیا هست؟
وی ادامه می دهد: فضای مجازی برای ذائقه متوسط جامعه محبوب شده است؛ برای آنانی که هیچوقت مطالعه مکتوب و عمیق ندارند؛ زمانی خواهد رسید که آن ذائقه تنوع طلب سرعت خواه، همین فضای مجازی را هم پس می زند و به رسانه ای دل خواهد بست که ماناتر باشد و ادبیات، عشق و زندگی ارائه دهد.
این پژوهشگر و فعال فرهنگ و مطبوعات معتقد است: شاید اگر ما مقداری اصل شفافیت و آزادی مطبوعات را لحاظ کنیم؛ نشریات نوشتاری بتوانند بار دیگر ایجاد جذبه کنند، شاید جوانان بار دیگر بجای مطالعات ناقص مجازی، کتاب دست بگیرند و رو به مطالعات عمیق بیاورند.
وی باز هم بر انجام نشدن مصاحبه مبسوط تاکید می کند و می گوید: اگر مطبوعات نوشتاری آزادی عمل داشته باشند، محتوا محور و صادق باشند، شاید کمتر مردم جذب رسانه بیگانه شوند که بالطبع اهداف خویش را دنبال می کنند؛ انگار همه چیز الان بهم ریخته است اما امیدوار هستم؛ روزهای خوش می آیند...
اینک که در ادامه فراز و فرود رسانه ای، جهان چنان بر مردمان تنگ آمده که رسانه ها در میدان انتشار، گوی سرعت در همرسانی بدخبرها را از هم ربوده و در هجوم بدخبرها استادان خبر تاکید بر انتشار مطالبات مردمی دارند ما نیز بعنوان رسانه تاکید می کنیم اگر این روزها ارتقاء سواد رسانه را می شنوید که به زبان ساده و از نگاه استاد یونس شکر خواه - از استادان رسانه - مثل یک رژیم غذایی است که هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر؛ چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه و یا اینکه میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید استوار باشد؛ تنها برای اینست که این روزها با بروز یک بحران، اخبار جعلی، بی منبع و غیرمسئولانه در فضای مجازی می پیچد و کارشناسان حوزه ارتباط و رسانه از مردم و مسئولان و حتی خود رسانه ها می خواهند با ارتقاء سواد رسانه، اندیشه، بررسی منبع خبر، به اشتراک نگذاشتن مطالب پیش از اطمینان از صحت و تسلط بر خشم و عصبانیت پیش از انتشار آن، «بهداشت اطلاعات» را رعایت کنند تا امنیت روان در این ازدحام خبری به مخاطره نیفتد.
خیرالکلام؛ نخستین نشریه ای بود که به سال۱۲۸۶ سرآغاز تاریخ پربار روزنامه نگاری گیلان را رقم زد؛ باشد که روزگار چنان خوش باشد که باز کلام ها همه خیر باشد و تنها دغدغه مان ارتقاء، پیشرفت و توسعه باشد...