فروتن است؛ آنقدر که در اولین برخورد بعید است متوجه شوید او مسلط به دو زبان خارجی و دنیادیده است. عمرش را برای «پرستاری» در ایران گذاشته و یکی از اعضای تیمی است که پایه «روانپرستاری» و «پرستاری نوین» در ایران را بعد از انقلاب گذاشتهاند اما هیچوقت از او «من» نمیشنوید و هر چه را که انجام شده، حاصل کار «تیم» میداند.
یکی از دیوارهای خانهاش پر از گواهینامههایی است که در طول سالهای فعالیتش دریافت کرده؛ از مدرکی که سفیر فرانسه در ایران به او داده تا مدرکی که از Royal College Of Nursing انگلستان گرفته است.
طلعت شهریاری در خانوادهای که همه اهل ادبیات بودهاند متولد شده است و خواهر دکتر اسدالله شهریاری طنزنویس سالهای دهه ۳۰ ایران است. پدرش هم شعر میسروده، خودش هم همین طور اما دیوان اشعارش را چاپ نکرده. او هم میخواسته سمت ادبیات برود و قصد نداشته پرستار شود اما بعد از یک دو دو تا چهارتا سراغ علوم تجربی میرود. با اینکه برخی از اطرافیانش سعی کردند تصمیمش را تغییر دهند و به او میگفتند «پرستاری شبکاری دارد و نگهداری از بیمار سخت است»، با این حال او راهی را میرود که انتخاب کرده و وارد دانشکده پرستاری میشود.
۲۸ سال از عمرش را صرف تدریس کرده و بعد از مدتی تمایلش برای آموزش کمتر شده است زیرا «دست برای تدریس زیاد شد» اما در تمام این سالها هیچ وقت پشت میزنشین نبوده. حتی زمانی که ریاست دانشکده پرستاری و مامایی را بر عهده داشته روی کار دانشجویانی که به بیمارستان روزبه میرفتند، نظارت میکرده و با آنان همراه میشده.
تعداد بیماران روانی در زمان جنگ قابل ملاحظه بود
او در زمان جنگ ایران و عراق به عنوان عضو هیئت علمی دانشکده پرستاری و مامایی و همراه با یک تیم چندنفره به مدت یک ماه به پشت جبههها اعزام میشود تا بیماران را در یک کلینیک روانپزشکی در بهبهان بررسی کنند؛ بیمارانی که تحت تاثیر موج انفجار شرایط عادی خود را از دست میدادند یا افرادی که هیستریکال بودند. این تیم بررسی میکرد و نتایج تشخیصهایی را که معمولا درست بودند به پزشک مربوطه ارائه میداد: «زمان جنگ، بیمارانی داشتیم که از جبهه میآمدند و موج انفجار آنان را روانی کرده بود. عدهای هم هیستریکال بودند و میگفتند فلج شدهاند و نمیتوانند اسلحه در دست بگیرند. در واقع به صورت ناخودآگاه تمارض میکردند. معمولا برای این دسته از بیماران دارو تجویز میکردند و بعد از مدتی دوباره به جبهه برمیگشتند. بیمارستان بهبهان بخش روانی نداشت به همین دلیل بیمارانی که نیاز به بستری داشتند به اهواز و شهرهای دیگر منتقل میشدند. تعداد بیماران روانی در زمان جنگ قابل ملاحظه بود. عدهای به انتخاب خود و بنا بر علاقهشان جنگیدن را انتخاب کرده بودند و برخی دیگر هم در موقعیتی بودند که باید به جبهه اعزام میشدند بنابراین طبیعی بود که از کشتهشدن بترسند. از طرفی موج انفجار هم خواه ناخواه روی کارکرد مغز تاثیرگذار بود. به هر حال تعداد افرادی که در زمان جنگ مراجعه میکردند قابل توجه بود و حتی برخی از مجروحان را به اروپا منتقل میکردند.»
به عقیده شهریاری، پرستاری در بحران یکی از بخشهای قابل توجهی است که دخالت پرستاران را میطلبد زیرا در طول تاریخ بارها شاهد بحرانهای مختلف مثل بیماریها، سیلها، زلزله یا حتی جنگهای عظیم بودهایم. به همین دلیل زمانی که در رشته روانپرستاری در مقطع لیسانس تدریس میکرده دروسی همراه با بررسی کل بحرانها را آموزش میداده است: «کتاب «روانپرستاری» ترجمه من و سه نفر از همکارانم است که یک کتاب مرجع محسوب میشود و در مقطعی نایاب شد و بعد از مدتی تجدید چاپ نشد چون باید بروزرسانی میشد. در این کتاب به همه بحرانها پرداخته شده است.»
او ادامه میدهد: «به نظر من در حال حاضر هم باید دورههای بحرانی و خاص را برای پرستارانی که در بخشهای کرونا فعالیت میکنند، آموزش دهند تا آنان بتوانند هم از ابتلای خود و خانوادههایشان به کووید۱۹ پیشگیری کنند و هم توانایی درمان بیمار را داشته باشند. البته من در جریان نیستم که این دورهها برای پرستاران گذاشته شده یا نه اما صد در صد به دوره بحران در شرایط فعلی نیاز است. فشار روحی و روانی و استرس فقط به پرستارانی که در بخش کرونا فعالیت میکنند، مربوط نمیشود بلکه این موضوع درباره پرستارانی هم که در بخشهای دیگر از جمله بخش روانی فعالیت میکنند صادق است. یکی از قواعد حفظ سلامتی پرستاران جابهجایی آنهاست. در عین حال پرستاری که در بخش روانی فعالیت میکند باید دورههای لازم را دیده باشد و به عبارتی روانپرستار باشد. به صورت کلی آموزشهای تکمیلی برای حفظ سلامتی پرستار و بیمار اهمیت بسیاری دارد.»
پرستاری به معنای پزشکی بدون نسخهنویسی است
این استاد پیشکسوت بین صحبتهایش به سالها قبل رجوع میکند؛ زمانی که خودش دانشجو بوده است: «ما در زمان دانشجویی دورههای مختلف آموزشی را روی مانکن میگذراندیم و سپس به کارهای بالینی میپرداختیم. وقتی هم که فارغالتحصیل میشدیم بنا بر تشخیص مِترون یا همان مدیر پرستاران به بخشهای مختلف بیمارستان تقسیم میشدیم که این تقسیمبندی هم قواعد خاص خودش را داشت. گاهی پرونده های دانشجویی را بررسی میکردند و بنا بر امتیازها و استعدادهای پرستار، او را برای یک بخش انتخاب میکردند. برای مثال انتخاب من به عنوان پرستار بیمارستان روزبه بیربط هم نبود و بنا بر نمرههایی که داشتم برای این کار انتخاب شدم. البته مترونها گاهی تمایلات پرستار را هم در نظر میگرفتند و اگر پرستاری از جایی که کار میکرد ناراضی بود، جایش را تغییر میدادند اما در کل همه پرستارها باید تمام مهارتها را آموزش میدیدند. معمولا همه دانشجویان پرستاری در بیمارستان ۱۰۰۰ تخت خوابی سابق دوره میدیدند. من افتخار شاگردی دکتر محمد قریب را هم دارم. هر بار که دکتر برای ویزیت میآمد، باید پرستاران حضور میداشتند. در واقع پرستاری به معنای پزشکی بدون نسخهنویسی است و یک پرستار باید تمام دورههای آموزشی را بگذراند. آن زمان اکثر استادان ما تحصیلکرده فرانسه بودند و حالا بسیاری از آنها فوت شدهاند. قبل از انقلاب همه به دانشکده پرستاری میبالیدند و با آن پُز میدادند. حتی به خاطر میآورم وقتی ملکه انگلیس به ایران سفر کرده بود از دانشکده ما هم دیدن کرد و هنگام حضور او ما و استادان را بهصف کرده بودند.»
او زمان تحصیل با انگلیسیها درس میخوانده؛ حتی یکی از مسئولانی که با آنها کار میکرده معلول جنگی بوده و یک چشم خود را در جنگ کریمه از دست داده بوده. شهریاری دیسیپلین آن مسئول را هیچوقت فراموش نمیکند و خودش هم عاشق انگلستان میشود. حتی در مقطعی فرصت مطالعاتی در این کشور را هم پیدا میکند و یک گزارش مفصل برای رئیس وقت دانشکده مینویسد اما با همه علاقهای که به انگلستان داشته هیچوقت نتوانسته ایران را برای همیشه ترک کند: «هیچوقت نتوانستم کشور دیگری را برای زندگی انتخاب کنم و همیشه دلتنگ ایران میشدم. حتی زمانی که برای گذراندن دورههای مختلف به کشورهای دیگر دعوت میشدم این امتیاز را به دوستانم میبخشیدم و برخی از آنان بعد از آنکه دورههای تحصیلی را گذراندند همانجا ازدواج کردند و ماندگار شدند.»
حقم بود که دکترای افتخاری دریافت کنم
شهریاری یک سِرتیفیکیت هم از سفیر فرانسه در ایران دارد و آن را هم کنار گواهینامهها و لوحهای دیگر به دیوار چسبانده است. او سالها زبان فرانسه میخوانده و یک ترم مانده بود تا مجوز تحصیل بدون آزمون را در دانشگاه سوربن بگیرد که انقلاب میشود و سفارتخانهها بسته میشوند. با اینکه او در تحصیلاتش همیشه شاگرد اول بوده اما موفق نمیشود دکترایش را بگیرد: «آن زمان نمرات بر اساس حروف الفبا یا از یک تا ۴ محاسبه میشدند. معدل فوق لیسانس من عدد ۴ و معدل ۲۰ حالا بود و میتوانستم بدون کنکور، دکترا بخوانم اما خودم خبر نداشتم و مثل حالا نبود که کسی راهنماییمان کند. زمانی هم که تصمیم گرفتم دکترا بخوانم، شرایط سنی گذاشتند. اما بعد از مدتی شرایط سنی را هم حذف کردند. یکی از تاسفهای من این است که چرا نتوانستم مدرک دکترایم را بگیرم. حالا هم اگر بخواهم ادامه دهم نیاز به تکاپو دارد که سنم اجازه نمیدهد. نه اینکه نیازی به عنوان دکترا داشته باشم اما معتقدم دکترا حقم بود. فکر میکنم حقم بود با توجه به خدماتی که در سطح ایران انجام دادهام دکترای افتخاری را دریافت کنم.»
او سالها عضو اصلی ستاد انقلاب فرهنگی برای برنامهریزیهای پرستاری و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی هم بوده است.
اولین حقوقی که این پیشکسوت برای پرستاری میگیرد، ۲۰۰ تومان بوده است: «آن زمان با این پول میشد کارهای زیادی کرد حتی پسانداز هم میکردم. آخرین حقوقم هم به ۱۱ هزار تومان رسید. آن زمان سفرهای بسیاری میرفتم؛ از آمریکا گرفته تا کانادا و دور اروپا. با ۱۰ هزار تومان تور اروپا میخریدم و با کلی سوغاتی به ایران برمیگشتم. آن موقع قیمت دلار ۷ تا تکتومانی بود.»
شهریاری هیچوقت از اینکه رشته پرستاری را انتخاب کرده پشیمان نشده و میگوید: «از نظر شخصیتی کمک به دیگران در سرشتم بود. شاید به همین دلیل بود که همیشه سراغ بیماران رهاشده میرفتم. وقتی برای بیماری کاری انجام میدادم، از نظر روانی و جسمی احساس خوشایندی داشتم. نه تنها من بلکه همه تیمی که کار میکردیم چنین احساسی داشتیم. دوست داشتیم بیمار با رضایت خاطر بخش را ترک کند گرچه هیچ کاری بدون کاستی هم نیست. آن زمان به ما اهانتهایی هم میشد. برای مثال همراه بیمار چند تومانی پول میداد و میگفت «به بیمار ما رسیدگی کن». این رفتار برای ما بسیار آزاردهنده بود. فکر میکنم هنوز هم افراد اینچنینی وجود داشته باشند.»
بیمار، یک کتاب زنده است
او در تمام سالهای کاریاش سعی کرده فقط در کتابها غرق نشود بلکه به صورت عملی هم در جریان کار باشد: «سعی کردم اطلاعاتم درباره بیماریهای جدید و درمانهای جدید بروز باشد. دانشجویان همیشه میخواستند و میخواهند شیک عمل کنند و در کتابخانه بیمارستان مطالعه کنند در حالی که انجام کارهای فیزیکی برای پرستاری بسیار مهم است و معمولا دانشجویان از این کار فرار میکردند به همین دلیل ما آنان را مجبور میکردیم در کنار بیمار باشند و با آنان صحبت کنند. پرستاری، این طور نیست که فقط نگاهی به بیمار کنی و رد شوی. من همیشه به دانشجویانم تاکید میکردم که بیمار، یک کتاب زنده است و مشاهدات پرستاری بسیار مهم هستند. پرستاران باید بدانند روی بیمار مطالعه کنند و زمانی که یک بیمار را تکان میدهند و او درد دارد، متوجه شوند که بیمار از چه موضوعی رنج میبرد. اما در حال حاضر پرستاری در واقعیت خودش گم شده و تعداد پرستارنماها هم کم نیست.»
حالا برخی از شاگردان شهریاری همکار سابق او در دانشگاه علوم پزشکی تهران شدهاند و گاهی خبری از استادشان میگیرند؛ همانطور که شهریاری سراغ استاد ۹۵ سالهاش را میگیرد و معتقد است مادر پرستاری ایران استادش «هما فولادی» است که سابقه تدریس در آمریکا و انگلستان را هم دارد. او همچنان در قید حیات است و شهریاری هر چند وقت یک بار با او تماس تلفنی میگیرد و جویای احوالش میشود.
طلعت شهریاری در یک نگاه
به گزارش ایسنا، طلعت شهریاری بیست و دوم مردادماه سال ۱۳۱۶ از خانوادهای کرمانشاهی در مشهد مقدس به دنیا آمد.
سوابق تحصیلی:
- اخذ دانشنامه لیسانس پرستاری از دانشکده علوم پزشکی تهران
- طی دوره آموزشی Teaching Method Course با عنوان دانشجو - مدرس ممتاز از Royal College Of Nursing لندن انگلستان
- اخذ دانشنامه کارشناسی ارشد در رشته بهداشت روانی و روانپرستاری از دانشگاه علوم پزشکی ایران
سوابق خدماتی و آموزشی:
- خدمات بالینی در بخشهای عمومی و تخصصی بیمارستانهای وابسته به دانشگاه تهران
- خدمت در دانشکده پرستاری و مامایی بعنوان مدرس، عضو هیئت علمی و رئیس دانشکده (به مدت ۳ سال پس از انقلاب اسلامی) و بالاخره مدیریت گروه روانپرستاری تا آخرین روزهای خدمت در سال ۷۵
- راهنمایی، مشاورت و نظارت بر تدوین متجاوز از چهل پایاننامه کارشناسی ارشد در دانشگاه های کشور
- خدمات آموزشی در سایر دانشگاههای کشور: همکاری با دانشگاه تربیت مدرس بعنوان مدرس، استاد راهنما، مشاور و ناظر جهت پایاننامههای تحصیلی دورههای کارشناسی ارشد پرستاری
- همکاری با دانشگاههای علوم بهزیستی و توانبخشی و علوم پزشکی اصفهان به عنوان استاد راهنما، مشاور و ناظر در مورد پایاننامههای کارشناسی ارشد پرستاری
- راهاندازی دوره کارشناسی ارشد روانپرستاری با سمت مدیریت و تدریس به همراه گروه روانپرستاری دانشگاه تهران در دانشگاه علوم پزشکی شهید باهنر کرمان
- عضو اصلی ستاد انقلاب فرهنگی و سپس شورای عالی انقلاب فرهنگی از بدو تاسیس بمدت ۱۳ سال
- مسئول گروه تخصصی پرستاری و مامایی در مرکز نشر دانشگاهی جهت چاپ و انتشار کتب درسی علمی بمدت ۱۰ سال
- عضویت در شورای عالی گسترش و تامین نیروی انسانی وزارت فرهنگ و آموزش عالی (حدوداً ۳ سال)
- اعزام به خطه جنوب بعنوان تامین نیروی انسانی و خدمت آموزش و درمانی در بیمارستان شهر بهبان در زمان جنگ تحمیلی بمدت ۳۰ روز
- شرکت در کنگرهها و سمینارهای علمی سراسری در زمینه روانشناسی، روانپزشکی و گرایشهای مختلف پرستاری بعنوان سخنران اصلی، عضو هیئت علمی و عضو هیئت رئیسه در دانشکده روانشناسی و انستیتو روانپزشکی تهران، دانشگاههای علوم پزشکی اصفهان، علوم بهزیستی و توانبخشی امام حسین (ع) و دانشگاه همدان
تالیفات:
- سرپرستی، ترجمه و ویرایش کتاب درسی روانپرستاری با همکاری گروه مترجمان از انتشارات مرکز نشر دانشگاهی
- ترجمه و تدوین متون درسی مختلف از آخرین مراجع علمی ایران و جهان که فرصت چاپ آنها به دست نیامده است و در حد درسنامه باقی ماندهاند
فعالیتهای پس از بازنشستگی:
- تدریس در چند دوره کارشناسی پرستاری به دعوت دانشکده پرستاری وابسته به نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران (نهاجا)
- طی دورههای مقدماتی و پیشرفته هیپنوتراپی در انجمن علمی هیپنوتیزم بالینی ایران و اخذ مدارک مربوطه (۱۳۸۵)
انتهای پیام