به گزارش ایرنا، ماجراجوییهای کشورهای غربی در خاورمیانه موجی از آوارگی و بیثباتی را در منطقه طی دو دهه گذشته ایجاد کرده است. از دخالت نظامی آمریکا و متحدانش در افغانستان، عراق، سوریه و لیبی تا حمایت تسلیحاتی از رژیم سعودی در جنگ یمن و اعمال سیاست فشار حداکثری علیه ایران، اوضاع منطقه را تشدید و اکوسیستم جمعیتی را تغییر داده است.
از همان ابتدای حمله نظامی ائتلاف متجاوز آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ که به بهانه جنگ علیه تروریسم صورت گرفت، موجی از مهاجران و آوارگان افغان به مرزهای اروپا سرازیر شدند و بحران جدیدی را در این منطقه پدید آوردند. این بحران با حمله ائتلاف یادشده به عراق، لیبی و سوریه و چند سال بعد پیدایش گروه تروریستی داعش، تشدید شد.
در این میان، بازار قاچاق انسان و انتقال پناهجویان به اروپا به جای اسکان آنها در کمپهای سازمان ملل داغ شد. قاچاقچیان با دریافت مبالغ سنگین جان هزاران پناهجو را به مخاطره انداخته و تاکنون بالغ بر ۴۰ هزار نفر جان خود را در طول مسیر از دست دادهاند.
یک خانواده ایرانی پنج نفره هم سال گذشته در مسیر مهاجرت به انگلیس، در کانال مانش غرق شدند و جان باختند.
گزارشها حاکیست که قاچاقچیان دو هزار پوند (حدود ۶۸ میلیون تومان) برای انتقال هر نفر مهاجر از بندرکاله (فرانسه) به سواحل جنوبی انگلیس سوداگری میکنند. همین میزان هم کموبیش برای مهاجرت از خاورمیانه تا شمال اروپا خرج دارد.
بنابر آمارهای منتشر شده، جمعیت مهاجران در جهان از سال 1990 تا سال 2019 از ۱۵۳.۰۱ میلیون نفر به ۲۷۱.۶۴ میلیون نفر رسیده است که سهم مهاجران ایرانی از ۱.۴۵% در سال ۱۹۹۰ به ۲.۲۹% درصد در سال ۲۰۱۹ تغییر یافته است.
ماجرا تنها به مهاجرت غیرقانونی پایان نمییابد و خود شروعی پرمخاطره برای مهاجران محسوب میشود. آوارگی چندین ساله در کمپهای کشورهای مقصد و ممالک به اصطلاح توسعه یافته آغاز میشود که حکایت دردناک و روایتی دلخراش است.
یک خیر ایرانی در انگلیس که خواست نامش فاش نشود از اوضاع اسفناک زنان و کودکان مهاجری تعریف میکرد که هفتهها با همان لباس مهاجرت در سرپناههای موقت زندگی میکنند تا تکلیف اقامت آنها تعیین شود. این درحالیست که در این مدت نه از خدمات رفاهی خبری است نه از رعایت موازین حقوق بشری.
اما اتحادیه اروپا برای سامان دادن به اوضاع آوارگان و جلوگیری از تمرکز آنها در یک ناحیه، سهمیهای را برای اعضای اتحادیه در نظر گرفت. این تصمیم به ظاهر بشردوستانه، در اصل باعث تقویت گفتمان ضد مهاجرتی و جریان راست افراطی در اروپا شد تا جایی که مردم انگلیس در همهپرسی سال ۱۳۹۵ با وجود موافقت اتحادیه اروپا با تبصره پیشنهادی دولت دیوید کامرون موسوم به ترمز اضطراری پذیرش مهاجران، به خروج از اتحادیه رای دادند و به این ترتیب برگزیت به نماد قدرت جریان ضد مهاجرتی و راست افراطی در عصر معاصر تبدیل شد.
همان سالها با پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و خیزش جریانهای پوپولیستی در برخی کشورهای اروپایی چون فرانسه و ایتالیا نگرانیها در این زمینه افزایش یافت و بساط گفتمان بیگانههراسی و اسلام ستیزی به حدی پهن شد که برخی احزاب سیاسی ناگزیر به پذیرش تعاریف جدیدی در این حوزه شدند.
در انگلیس حزب کارگر تعریف اسلام هراسی را به رسمیت شناخت و حزب حاکم محافظهکار هم به رواج دیدگاه اسلام هراسی در این حزب موافقت کرد.
لذا میتوان اینگونه نتیجه گرفت که اصل آوارگی مهاجرانی که درخواست اقامت آنها در اروپا، پس از سالها کشوقوس پذیرفته میشود تازه آغاز میشود. زندگی در سایه سنگین افکار ضد مهاجرتی و قوانین لائیک کشورهای میزبان که با اعتقادات دینی و خانوادگی پناهجویان سنخیتی ندارد، تجربهای بس دشوار و دردناک است که به تدریج در زندگی افراد بروز و ظهور میکند.
در این میان برخی از ایرانیان که به دلیل فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها و سیاست ظالمانه فشار حداکثری آمریکا به صف آوارگان ملحق شدهاند و به زندگی در غربت تن میدهند، آیندهای مبهم و حتی تاریکی را در پیش خواهند داشت.
یک روایت تلخ
تجربه هموطنانی که حتی بنا به دلایل موجهی چون تحصیل یا کار در کشورهای اروپایی اقامت دارند، شاهدی بر این ادعاست که زندگی در غربت چقدر میتواند برای ایرانیان دشوار باشد. روایت تلخ زندگی سید «عیسی موسوی» تبعه ایرانی که از اواخر دهه ۸۰ میلادی تاکنون در سوئد زندگی میکند و پنج سال است از فرزندانش جدا شده، نمونهای از صدها مورد تبعیض علیه اقلیتهای مذهبی به ویژه مسلمانان در غرب است.
موسوی در کتابی که به تازگی منتشر کرده است سرنوشت خود را به تفصیل توضیح داده و میگوید سوئد در حال اجرای پروژه هویتزدایی کودکان و فروپاشی خانوادههای مسلمان است. پروژهای که به گفته او از سال ۱۹۹۴ میلادی بهعنوان شکل جدیدی از بردهداری مدرن در سوئد شکل گرفت تا کودکان مسلمان به بهانههای مختلف از کانون خانواده جدا و از آموزههای فرهنگی، دینی و اجتماعی اجدادی خود بیبهره شوند.
این شهروند ایرانی میگوید که سیاستمداران سوئدی پس از سال ۱۹۹۰ جو بسیار مسمومی را علیه اسلام و مسلمانان در این کشور حاکم کردهاند. مؤسسات دولتی و همچنین انجمنهای اجتماعی به ظاهر مستقل از طریق کمکهای اقتصادی وابسته به دولت و پشتوانه مجلس پروژه هویتزدایی را پیش میبرند.
موسوی که حالا قربانی قوانین ضد حقوق بشری سوئد شده و طبق حکم دادگاه از سال ۲۰۱۶ به این سو از ایفای نقش پدری محروم شده است، در کتابش مینویسد: «در روند هویت زدایی، کودکان مسلمان سوئد حق رفتن به مدرسه و کودک ماندن را ندارند. کودکان از حق هر آنچه که آنان را یادآور زندگی خانوادگی می کند محروم می شوند حتی خرسکی که با آن عادت به خواب داشتند. هیچ چیز حتی کفش و لباس هم این کودکان اجازه ندارند با خود ببرند. در این فرآیند آنها بطور کامل از همه چیز و همۀ افراد و محیطی که در آن انس گرفته و از قبل می شناختند جدا شده و اجبار به انس با محیط جدید، افراد ناشناس، لباس نو و اسباب بازی متفاوت میشوند و اسم این را در سوئد ”بهترین برای فرزندان” می گذارند.»
این تبعه ایرانی از سپتامبر ۲۰۱۶ به این سو از ملاقات با دو دخترش کیمیا و کیانا محروم شده و با ارائه مستنداتی در کتابش ادعا میکند که دادگاه در سلب حضانت فرزندانش تبعیض آمیز عمل کرده است. در فرازهایی از کتاب او آمده است: « کیانای من آخرین حرفش این بود که "میخواهم امشب کنار بابا بخوابم" و کیمیّای من نمیتوانست دل از من بِکَنَد. به آنها گفته بودم "بروید، به سوالها جواب بدهید بعد به بابا زنگ بزنید، من می آیم و شما را می آورم". اما از تاریخ ۲۰۱۶.۰۹.۱۴ نه کیمیّا توانسته بابا را بغل کند، نه کیانا توانسته در آغوش مطمئن و گرم پدر بخوابد.»
موسوی نمونهای است از آنچه که برای مهاجران در کشورهای دیگر رخ میدهد، حتی اگر شدت و حدت آن به یک اندازه نباشد.
پیگیریهای بهعمل آمده نشان میدهد که بخش کنسولی سفارت جمهوری اسلامی ایران در سوئد طی یادداشتی به وزارت خارجه آن کشور خواستار بررسی و ارائه توضحیاتی در این خصوص شده اما هنوز پاسخ روشنی دریافت نکرده است.