هنر با احساس عجین است و ذوق و قریحه و اینها همه در هنرند و هنر جلوه گر اینهاست. از این رو میتوان با نگاهی فراتر از واژگان بشر ساز به هنر نگریست. از دریچه این نگاه عالم و آفرینش خداوند جلوه های والا و برتر خلقت هنرمندانه اند و خداوند خود هنرمندترین هنرمندان. در هنر نوعی رستگاری نهفته است و این رستگاری با زبانهای گوناگون طرح میشود.
هنرمند جلوههایی از درون و طبیعت بکر خویش را در ظرف هنر میریزد و همین است که مخاطب را شیفته آن میکند. گویی هنرمند پرده از زنگار روح خویش کنار میزند و جانمایه انسانی و اخلاقی خویش را مینمایاند و به مصداق شعر مولانا:
هرکه را کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روگار وصل خویش
هنر علاوه بر لطافت بخشی روح و جان هنرمند او را جدا میکند از آلام و رنجهایی که نامرادیهای روزگار بر او سرازیر کرده است. هنرمند متعهد و مسئول به دنبال شکل دهی جامعهای آرمانی و اخلاقی است. نیکیها و ارزشهای معنوی و اخلاقی. آنچه انسان باید باشد و نه آنچه که هست همه و همه دغدغه هنرمند واقعی است.
در زبان فارسی و در میان آثار ادبی ما رویکرد نزدیکی میان ادبیات و هنر برقرار است و دربسیاری از متون نظم و نثر به اهمیت هنر اشاره شده است. سعدی در جایی هنر را برتر از گوهر میداند و حافظ هنر را ساحتی بی پیرایه، زلال و روشن میداند و آن را از غرض ورزی و پلشتیها دور میشمرد و به یاری از ابیات دیگر شعرا که در پای هنر را میتوان در آن جست.
زبان هنر روان، بیپیرایه، بکر و بی زنگار است لذا شاید از بهترین ابزارها برای انتقال آموزههای فردی و اجتماعی است. این ویژگی هنر را به نوعی متمایز میسازد.
امروزه با توجه به رویکردهای متعدد در حوزه های فرهنگی و ... باید در کنار شیوههای مرسوم زبان هنر را نیز پاس داشت و او را مجالی داد برای حضور موثر در پیشبرد اهداف والای فرهنگی جامعه و بسط آموزههای اجتماعی .
این مسئله بهویژه در میان کودکان و نوجوانان که اولین مواجهههای خود را با جهان پیرامون تجربه میکنند اهمیتی بیشتر و در خورتر دارد. انس و الفت کودکان با هنر عرصه بروز استعدادها، مجالی برای توانمندسازی فردی، تلطیف روحی و تقویت و رشد اعتماد به نفس در آنان است .
بسیاری از آلام روحی با هنر تسکین مییابد. گاه همنشینی با یک گل و یا ساعتی پرسه در طبیعت که آینه تمام نمای هنر خداوند است آدمی را فرسنگها از دردهای درون خویش دور میکند.
همواره در کنار دیدگاهی که هنر را برای خود هنر میپسندد دیدگاهی دیگر مطرح است که هنر باید به کمال آدمی بیندیشد. درک زندگی که خود معانی و تعاریفی ژرف دارد در گذر زمان گاه در آثار هنری متجلی شده است. در دورانی هنر فقط به جنبههای مادی و گاه زبانی برای اتصال آدمی به جهان ماوراء و بنیانهای معرفتی و کمالگرا روی نشان داده است اما هنر باید ابزاری برای کمال ما باشد نه فقط وسیله لذت گذرای ما.
بازتاب آنچه زندگی است باید در هنر متعالی نمایان شود و این آنگاه میسر میشود که هنرمند خود به جنبههای اخلاقی،انسانی پایبند و در جستوجوی کمال باشد.
یادداشت از علیرضا احمدی خرم فعال فرهنگی هنری
انتهای پیام