به گزارش خبرگزاری مهر، «نوری المالکی» رئیس ائتلاف دولت قانون عراق در سخنانی در آستانه اولین سالروز شهادت سردار سلیمانی گفتگویی را با شبکه العالم انجام داده است که مشروح آن را مطالعه می کنید.
حاج قاسم بسیاری از نقشههای تغییر هویت منطقه را نقش بر آب کرد
*این روزها مصادف است با سالگرد شهادت سرداران پیروز، شهیدان حاج قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس که توسط آمریکا به شهادت رسیدند. به نظر شما چرا آمریکا دست به چنین جنایتی زد؟
من هم به همین مناسبت به همه آزادگان و رزمندگان و همه انقلابیون و خانوادههای شهدا و خانواده این دو شهید حاج قاسم و حاج ابومهدی المهندس تسلیت عرض میکنم و از خدا میخواهم این دو شهید را قرین رحمت بیکران خود کند. وقتی که معمولاً جنگ بین دو کشور به جاهای باریک کشیده میشود، ترور رهبران و فرماندهان در رأس اهداف کشورهای متخاصم قرار میگیرد. اگر این قاعده را در مورد جنگ بین ایران و آمریکا – که جنگی بسیار خشونت بار و عمیق و پر چالش و پُرافتوخیز است –تطبیق دهیم، متوجه میشویم که ترور فرماندهانی که پیروزیهای بسیار به ارمغان آوردهاند، حرکتی طبیعی است. این دو شهید بسیاری از نقشههایی را که قرار بود در منطقه اجرا شوند، متوقف کردند. به عبارت دیگر، حاج قاسم سلیمانی، رحمت الله علیه، با ادامه مبارزه و پشتکار در جهادش توانست بسیاری از نقشهها را که برای تغییر هویت منطقه طراحی شده بودند، نقش بر آب کند.
از یمن گرفته تا سوریه و لبنان و عراق… او رهبری خنثی کردن طرحها و توطئهها را بر عهده گرفت و به ملتها، جنبشها و به برخی جریانها در این کشورها کمک کرد، مقاومت کنند و یکپارچه شوند تا در مواجهه با طرحها و توطئهها برای سرنگونی قوی شوند.
من در اینجا سوریه را مثال میزنم؛ برنامهریزی شده بود تا سوریه را با طرح و توطئههایی که در آنها اسرائیل، کشورهای عربی و آمریکا مشارکت داشتند، ساقط شود و با سرنگونی نظام سوریه تحت رهبری دکتر بشار اسد، قصه تمام نمیشد و پروژه به پایان نمیرسید بلکه بعد از سقوط نظام دمشق، گروههای تروریستی النصره و القاعده وارد خط میشدند تا بتوانند در لبنان، عراق و اردن فعالیت داشته باشند و با نقشآفرینی اسرائیل، بحران بزرگی در منطقه شکل میگرفت.
موضع حاج قاسم سلیمانی و دیگر همرزمانش این بود که از سوریه حمایت و دفاع کند و آنها مقاومت کنند. من بدون هیچ ترس و لکنتی میگویم که اگر احتمال سقوط نظام سوریه را بدهیم ارتش عراق را وارد خواهیم کرد و در سوریه خواهیم جنگید. چرا؟ زیرا سقوط نظام دمشق باعث آشفتگی در سرتاسر منطقه خواهد شد.
حاج قاسم بارزترین الگو در مقابله با هرگونه تلاش برای سرنگونی نظام سوریه بود و او این نقش را در عراق و در لبنان و در یمن نیز ایفا میکرد بنابراین، طبیعی بود که آمریکا حاج قاسم سلیمانی را هدف قرار دهد؛ به زبان ساده میگوییم زیرا که حاج قاسم «طرحهای آنها را تخریب کرد». حتی برخی کشورهای عربی طرح و توطئههایی را برنامهریزی و هزینههایی پرداخت میکردند تا از مهمترین و شاخصترین رهبران مانند حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و دیگر برادران عراقیمان که جهاد میکردند و الگو بودند، خلاص شوند.
ماجرای درخواست عراق از آمریکا هنگام حمله داعش به عراق
*هنگامی که داعش به عراق حمله کرد و بخشهای گستردهای از کشور را تحت اشغال درآورد، شما نخستوزیر وقت بودید و از آمریکا خواستید تا به موجب توافق امنیتی به وظایفش عمل کند؛ اما آمریکا از عمل به وظایف خود شانه خالی کرد و شما با تهران و حاج قاسم تماس پیدا کردید. اگر امکان دارد در این باره بیشتر بگویید.
ما از آمریکا نخواستیم تا به موجب توافق امنیتی به ما کمک کند بلکه از آمریکا درخواست کردیم تا توافقنامه را اجرایی کند. میان ما و آنها یک توافقنامه چارچوب راهبردی وجود دارد که به موجب آن اگر دموکراسی در عراق هدف گرفته شود؛ به درخواست دولت عراق، آمریکاییها باید حمایت و کمک لازم را فراهم کنند نه آنکه به کشور بیایند و وارد جنگ شوند. ما از دولت آمریکا خواستیم تا به موجب توافق، به ما سلاح بدهند؛ سلاحهایی که از آنها خریداری کرده بودیم؛ زیرا در مواجهه با داعش و القاعده و حامیان آنها بودیم و آنها از سلاح و تجهیزات و قدرت بالایی برخوردار بودند در حالی که ما سلاح کافی نداشتیم. آمریکاییها تجهیزات و موشک و ذخایر را از ما منع کرده بودند؛ از این رو از آنها خواستیم تا دستکم طبق قرارداد عمل کنند.
آمریکا عراق را در مقابل داعش تضعیف کرد
*چرا مخالفت کردند؟
مصیبت بزرگ اینجاست. ما توافق کردیم که نیروهای آمریکایی از عراق عقبنشینی کنند. این توافق در زمان جمهوریخواهان و در زمان جورج بوش بود. عقبنشینی در زمان دموکراتها و در دوره ریاست جمهوری اوباما بود. به نظر میرسد که طرف نظامی آمریکایی با عقبنشینی نیروها از عراق چندان موافق و خرسند نبود؛ موجی از نارضایتی و چالش در آمریکا بوجود آمد موجی مبنی بر اینکه در عراق اموال بسیاری هزینه کردیم و افراد و نیروهایی را از دست دادیم و اینک بدون هیچ دستاوردی از عراق خارج میشویم. این غیر ممکن است؛ پس از آن عملیات مجازات دولت عراق و مجازات مالکی که عاملی در عقبنشینی نیروهای آمریکایی از عراق بود، آغاز شد.
دونالد ترامپ رئیس جمهور فعلی آمریکا دولتهای سابق را متهم کرد که آنها باعث شکل گیری داعش بودند و اگر این سخن صحت داشته باشد و البته واقعیتر هم به نظر میرسد. ما نمیگوییم که آنها داعش را تشکیل دادند؛ اما در قبال آن سکوت کردند و حمایت کردند و حمایت تسلیحاتی از ما را متوقف کردند و طرف عراقی را به نفع عملیات داعش تضعیف کردند. در واقع آنچه که رخ داد، مجازات عراق بود.
در صورت پیروزی داعش در عراق باز هم عراق در دست دولت آمریکا باقی میماند
*اما این مجازات تا مرزهای بغداد رسید و امکان سقوط بغداد نیز وجود داشت!
بله؛ اما حتی اگر بغداد سقوط میکرد؛ اینها حاکمان بغداد نخواهند بود. این احمقها امثال داعش و طالبان پیشروی میکنند و میجنگند و منفجر میکنند؛ اما در نهایت شکست میخورند و نمیتوانند هیچ پیروزی را نگه دارند در نتیجه در صورتی که داعش پیروز میشد، باز هم عراق در دستان دولت آمریکا باقی میماند.
*دولت آمریکا در آن زمان کمکی نکرد، ایران و بویژه حاج قاسم چگونه با این مسأله برخورد کردند؟
صراحتاً ما از دولت آمریکا خواهان سلاح و تجهیزات و ابزارهای ذخیره شدیم. برخی سلاحهای آمریکایی مانند ابرامز را در اختیار داشتیم؛ اما این تانکها فاقد تجهیزات بودند. تلاش کردیم تا تجهیزات را از مصر خریداری کنیم؛ اما آنها نپذیرفتند زیرا آمریکا خرید این سلاح را مشروط کرده بود که تجهیزات آنها را فقط با موافقتشان بدهند. در واقع ما ذخایر نداشتیم و حتی هلیکوپتر و جنگندهای اف -۱۶ را نیز با تاخیر یک سال به ما دادند و با این تدابیر توان ما را تضعیف کردند. ما سلاح داشتیم؛ اما سلاح ما در آن حد نبود که با چنین حملهای که از حمایت منطقهای و بینالمللی برخوردار بود، مقابله کند. از این رو به هر قیمتی به دنبال سلاح بودیم. به لهستان و بلغارستان رجوع کردیم و بر خرید سلاح توافق کردیم؛ با این حال، سلاح آنها با تاخیر به دست ما میرسید و ما در شرایط اضطراری بودیم. درگیریها در مرزهای بغداد و سامرا و کربلا بود. ما بر خرید سلاح توافق کردیم؛ اما سلاح در زمان مناسب به دست ما نمیرسید از این رو با حاج قاسم سلیمانی توافق کردیم که ایران این سلاح ها را در اختیار ما بگذارد. از ایران سلاح خریداری کنیم و این نقطه قوت و لطف بزرگ جمهوری اسلامی و بویژه حاج قاسم است.
همواره به صورت مستقیم با حاج قاسم دیدار میکردم
*چگونه با حاج قاسم تماس برقرار کردید و این درخواست چگونه صورت گرفت؟
من روابط عادی و طبیعی با ایشان داشتم و همواره با او دیدار میکردم و به نزد ما میآمد.
جزئیات حمایت و فروش سلاح ایران به عراق
*مستقیماً؟
بله، به صورت مستقیم. هنگامی که آن اتفاق افتاد، او در بغداد بود و پرسید چگونه میتوانیم به شما کمک کنیم. به او گفتم که سلاح در اختیارمان بگذارید. به ما سلاح بفروشید؛ اما فوراً سلاح میخواهیم. این مرد و نیز رهبری جمهوری اسلامی هیچ کوتاهی نکردند. چنانچه امروز بر سر سلاح توافق میکردیم، فردا این سلاح به دست ما میرسید. مانند بلغارستان و لهستان و آمریکا و دیگر کشورها نبود که به یک سال زمان نیاز داشتیم تا سلاح را به دست ما برسانند؛ اما اگر امروز با ایران توافق می کردیم و فردا سلاح اعم از سلاحهای سبک و متوسط و برخی سلاحهای سنگین، به دست ما میرسید و مستقیماً وارد خط نبرد میشدند و اگر این سلاحها به کارشناس نیاز داشته باشند، کارشناسان به همراه سلاحها میآمدند و به میدانهای نبرد میرفتند تا روند استفاده از این سلاح و یا آموزش مبارزان و مجاهدان را مدیریت کنند. این نقطه قوت جمهوری اسلامی ایران و حاج قاسم است که نباید فراموشش کنیم. آنها با فراهم کردن سلاح از انبارهای خودشان، این امکان را برای نیروهای ما فراهم کردند تا به مقابله با داعش بپردازند.
همچنین آنگاه که در مساله جنگنده با مشکل مواجه شدیم و آمریکا از اعطای سلاح لازم امتناع میکرد، من به روسیه رفتم و از پوتین درخواست سلاح کردم. پوتین گفت که کارگاههای ما متوقف شده و به زمان نیاز داریم تا برای شما هلیکوپترهای پیشرفته بسازیم. از او خواستم تا جنگندههایی از انبار ارتش روسیه به ما بدهند و آنها نیز ۴۴ هلیکوپتر پیشرفته میل ۳۵ و میل ۲۸ به عراق ارسال کردند.
جمهوری اسلامی ایران با هدایت و رهبری آیت الله خامنهای (حفظه الله) به ما کمک کرد. ما جنگنده در اختیار نداشتیم. هلیکوپتر داشتیم؛ اما جنگندههایی که بتوانیم با آنها پایگاههای داعش در صحرا را هدف بگیرم در اختیار نداشتیم. از جمهوری اسلامی ایران از طریق حاج قاسم سلیمانی درخواست کردیم تا جنگندههای سوخو به ما بدهند. ایرانیان به سرعت ۸ جنگنده به ما دادند پس از آنکه ما این جنگندهها را خریداری کردیم. این جنگندهها به موشک، ذخایر و تمام تسلیحات مجهز بودند. خلبانان عراقی به ایران رفتند و با این جنگندهها به کشور بازگشتند و مستقیماً به میدان نبرد رفتند تا مواضع داعش را هدف بگیرند. اگر این جنگندهها نبودند، اوضاع ما بسیار دشوار میشد. حتی روسیه نیز تعدادی جنگنده سوخو به ما داد.
میخواهم از ماهیت نبرد به شما بگویم که چقدر دشوار و خطرناک بود. از قبل برای آن برنامه ریزی شده بود و در آن انواع سلاحها به کار رفت و حامیانی در داخل عراق و برخی استانها داشت. داعش وجود نداشت. بلکه در محلهای تحصن در فلوجه زاده شد و در این مناطق و برخی مناطق غربی حامیانی پیدا کرد. فقط بخش اندکی از عشایر و روسای آنها در کنار ما بودند. مساله بسیار دشوار و خطرناک بود؛ اما موضع جمهوری اسلامی ایران در مجهز کردن ما به سلاح و کارشناس و نیز موضع روسیه، ما را در متوقف کردن داعش یاری کرد. در ابتدا میخواستیم داعش را از بغداد دور برانیم و در این راه موفق شدیم؛ اما پس از آن به عملیات بازپسگیری و آزادسازی مناطق پرداختیم و به آمرلی و طوزخرماتو رفتیم و سامرا را پس گرفتیم.
من از این موضوع آگاه بودم و بیشتر از یک سال قبل درباره آن هشدار داده بودم، وقتی حوادث سوریه آغاز شد برادران در کادر رهبری جمع شدند، به آنان گفتم که طوفان سیاه طایفهگری عراق را درخواهد نوردید و برخی از بخشهای ارتش عراق منحل خواهد شد چراکه این جنگ طایفهای است و برخی از استانها سقوط خواهد کرد، ما باید از عمق عراق به ویژه کربلاء و خط بغداد و سامراء دفاع کنیم و پس از آن در مناطق غربی بجنگیم و آن را مستحکم کنیم. پس از مدتی، این مناطق تقویت شد و در معرض مشکل قرار نگرفت، ما با آنان در مناطق دیگری که بر آن سیطره یافته بودند، جنگیدیم، به آنان گفتم که ما نیازمند بسیج نیروها هستیم، در چنین حالتهایی در صورتی که حادثهای رخ دهد به مردم پناه میبریم تا جایگزین ارتش شوند که منحل خواهد شد.
پس از مدتی ارتش و پلیس از هم پاشید، چرا که در یک لحظه ۳۰ هزار پلیس از موصل عقب نشینی کردند لذا از مردم خواسته شد کسانی که دارای سلاح و تجربه هستند راهی جبهه شوند، این یک بسیج عملی بود، به آنان گفتم که این شبیه بسیجی است که جمهوری اسلامی ایران وقتی بعثیها به این کشور حمله کردند، تشکیل داد و اینکه چگونه این بسیج در برابر حمله ایستاد و مانع نفوذ نیروهای عراقی به خاک ایران شد.
خاطراتی از آشنایی و دوستی با حاج قاسم
*اشاره کردید که از مدتها قبل روابط خاصی با حاج قاسم سلیمانی داشتید، آیا امکان دارد که یکی از خاطرات شیرین یا تلخ خود با حاج قاسم در زمان جنگ را برای ما بیان نمایید؟
من در واقع حاج قاسم سلیمانی را نمیشناختم، اولین بار روز ۹ / ۴ یعنی روز سرنگون کردن مجسمه صدام و پایان حکومت حزب بعث در نشستی که در تهران داشتیم به عنوان رهبران حزب الدعوه با ایشان دیدار کردیم، او تقاضای این دیدار را کرده بود و ما با او دیدار کردیم و در آن زمان با حاج قاسم آشنا شدم، چرا که من در سوریه ساکن بودم نه ایران، به رغم آنکه به مدت ۷ سال در ایران زندگی کردم؛ اما در پادگان اهواز و در میان نیروهای شهید صدر مستقر بودم. پس از آنکه در آن دیدار با حاج قاسم آشنا شدم همان روز تصمیم گرفتم وارد عراق شوم، به این دلیل که صدام سقوط کرده بود؛ البته اطرافیان کوشیدند مرا برای دیدارهای دیگر نگه دارند؛ اما به آنان گفتم که من میروم و بقیه دیدارها را شما انجام دهید، چراکه بغداد سقوط کرده و تحت سلطه نیروهای خارجی است پس ماندن ما در اینجا بیمعنی است.
همان شب وارد عراق شدم و پس از آن دیداری با حاج قاسم نداشتم تا زمانی که در سال ۲۰۰۶ نخست وزیر عراق شدم و در خانه سید عبدالعزیز حکیم رحمت الله علیه برای صرف صبحانه جمع شدیم و آنجا بود که بیشتر با حاج قاسم آشنا شدم، از آنجا بود که روابط طبیعی میان دو کشور بر اساس مشترکات بین عراق و جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. ما و حاج قاسم نیز همان مشترکات را داشتیم که مملو از همکاری و تعامل بود. روابط پایدار آغاز شد؛ اما این رابطه پس از مطرح شدن موضوع مقابله با داعش گسترش یافت. حاج قاسم سلیمانی، رحمت الله علیه، در عراق حضور داشت، در صورتی که میخواست از آن خارج شود فقط یک یا دو روز بود و سپس به عراق باز میگشت چراکه خود و تمام امکاناتش را وقف عراق و حمایت از نیروهای عراقی کرده بود، ما مناطقی بسیار صعب العبور در کوههای حمرین و غیره داریم؛ اما او در آنجا پایگاه پهپادی ایجاد کرد تا اقدام به شناسایی کند.
حتی در صورتی که رساندن برخی از انواع تسلیحات برای ما دشوار بود، او به شیوه خاص خود از طریق مرز، این تسلیحات را به مناطق درگیری میرساند حتی اگر این سلاح، توپخانه بود، به جرأت میگویم که حاج قاسم سلیمانی هر نوع ابزار یا سلاحی که در زمینه مقابله با داعش به آن احتیاج داشتیم به عراق آورد. هر توافقی که درباره تسلیحات بود حاج قاسم میآمد و بهطور مستقیم در آن نقش داشت، سلاح را به قیمتی بسیار ارزانتر از کشورهای فروشنده سلاح به ما میداد. این رابطه من با حاج قاسم بود، بالطبع چنین روابطی باید بسیار پیچیده و دارای اختلاف نظر باشد؛ اما رابطه من و ایشان رابطهای مسئولانه، قانونی و دوستانه بود، همیشه به خانهام میآمد، در روزهای جنگ با داعش، نقشه را روی زمین میگذاشتیم و تصمیم میگرفتیم که حرکت از کجا باشد چرا که او در این زمینه باتجربه بود. هنوز نقشههایی که حاج قاسم سلیمانی بر روی آن علامت زده بود که مثلاً باید آن را از اینجا آزاد کنیم یا از اینجا وارد شویم، موجود است.
*جنایت علیه حاج قاسم سلیمانی به عنوان میهمان عراق، آن هم در خاک عراق، به نظر شما، مسئولیت دولت عراق در این زمینه چیست؟ و دولت چگونه با این جنایت برخورد کرد؟ در صورتی که شما به جای آقای «عادل عبدالمهدی» بودید، چگونه با این جنایت برخورد میکردید؟
اولاً، این یک جنایت پلید و نقض حاکمیت عراق بود، دوم آنکه یک میهمان بلندپایه و عزیز برای عراق و عراقیها مورد هدف واقع شد و سوم اینکه ترور، شیوه باندهاست نه کشوری مانند آمریکا که شعار آزادی و دموکراسی سر میدهد؛ اما این چنین اقدام زشتی را مرتکب شد و ما و تمام دنیا این اقدام را محکوم کردیم. طبیعی است که وقتی این جنایت در خاک ما روی داده است، دولت عراق باید عاملان این جنایت را شناسایی و به قوه قضائیه تحویل دهد و اعلام کند که آیا اتباع یا طرفهای عراقی در آن دخالت داشتهاند یا خیر.
یا اینکه مشخص کند که برخی طرفهای منطقهای در آن دخالت داشتهاند یا خیر؛ اما ما به عنوان عراق توضیح کافی درباره نحوه این جنایت ندادهایم؛ البته گفته شده که پهپادها از فلان پایگاه پرواز کرد و خودروی حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس را هدف قرار داد؛ اما سؤال این است که چه کسی به آنان خبر داد که حاج قاسم اکنون در بغداد است؟ یا اینکه از فرودگاه بغداد خارج شده است؟ این موضوع نیازمند کشف عاملان و بازخواست طرفی است که در ورای این حادثه بوده است. من شنیدم که در قوه قضائیه درباره این موضوع تحقیق شده است و چهبسا نتایج آن به زودی اعلام شود؛ اما در هر حال، در این خصوص بسیار تأخیر شده است. درباره چنین جنایت شنیعی نباید این قدر تأخیر شود؛ با این حال، به نظر میرسد که قوه قضائیه نقش سازمان اطلاعات و دستگاههای امنیتی را ایفا میکند.
*آقای حیدر العبادی گفت که پرواز هواپیماهای آمریکایی در آن شب با مجوز عراقی بوده است، شما به عنوان شخصی که نخست وزیر بودید، به ما بگویید که آیا اصلاً عراق حاکمیتی بر آسمانش دارد؟ آیا این مجوز با آگاهی آقای عادل عبدالمهدی صادر شده بود که گفته از آن آگاهی نداشته است؟ چگونه این حادثه روی داد؟
من این موضوع را به طور اصولی بررسی میکنم. اینکه آقای العبادی گفته که پرواز هواپیماهای آمریکایی با موافقت عراق بوده است، در صورتیکه موافقت شده تا هواپیماها بیایند و حاج قاسم سلیمانی را هدف قرار دهند، این موضوعی خطرناک است و به این معنی است که دولت عراق همدست بوده است و با حمله به هدف موافقت شده است؛ اما موضوع موافقت با ورود هواپیماها، روزمره است و هر روز هواپیماها داخل و خارج میشوند، چون عراق و دولت عراق، کمک آمریکا را در این زمینه خواستار شده است. ما دارای جنگندهها و هواپیماهای ترابری هستیم که وارد میشوند، همچنین تانک داریم، و پایگاه عین الاسد را نیز داریم لذا در صورتی که منظور آن است که این هواپیماها در چارچوب توافق موجود با فرماندهی آمریکا با موافقت دولت عراق وارد شدهاند، این موضوع طبیعی است و اشکالی ندارد؛ اما در صورتی که منظورش آن است که هواپیماهای آمریکایی برای اجرای آن مأموریت با آگاهی دولت عراق وارد شدهاند، مسئولیت به عهده دولت و نخست وزیر عراق است.
*آیا دولت عراق پس از این نقض خطرناک حاکمیت کشور و این حمله میبایست روابطش را با آمریکا قطع میکرد؟
قطع رابطه مرتبط با مجموعهای از مسائل است. ساده نیست که با کشوری که در برخی امور بزرگ با آن درگیر هستیم و نیروهایش در خاک ما هستند و با آن روابط دیپلماتیک و توافقاتی داریم، قطع رابطه کنیم؛ البته تحقیق باید انجام شود و این جنایت محکوم شود، وقتی عاملان و حامیان این جنایت و جزییات آن کشف شود آن وقت باید درباره آن احکام قضائی صادر شود همان طور که به ما درباره صدور چنین احکامی وعده داده شده است.
*مدتی قبل فرمانده نیروی قدس ایران به بغداد آمد و با شخصیتهای سیاسی و فرماندهان مقاومت دیدار کرد، آیا با وی دیدار کردید و نظرتان درباره این دیدار چیست؟
بله به دیدنم آمدند و درباره روابط دوجانبه گفتوگو کردیم و موضوعی خارج از روابط معمول مطرح نشد.
آمریکایی ها از من ناراحتند چون طرحهایشان در منطقه را خراب کردم
*چرا آمریکا از نوری المالکی خشمگین است؟
نشانههای خشم آمریکا چیست؟ آمریکا از ایران، آیت الله خامنهای، سید حسن نصرالله، بشار اسد، المالکی و فلانی خشمگین است، این ارزشی ندارد. طبیعی است که وقتی المالکی شخصی است که تسلیم نمیشود یا اجازه نقض حاکمیت و منافع عراق را نمیدهد، آنها این را برنمی تابند و از او خشمگین میشوند؛ اما جهت اطلاع شما عرض میکنم که تمام حکومت آمریکا از المالکی خشمگین نیستند، من سالهاست که با آمریکاییها ارتباط طبیعی دارم و با آنان توافقاتی امضا کردهام؛ اما اینکه خشمگین شده باشند، طبیعی است، چرا که شاید منافع آنان به خاطر سیاستهای المالکی متضرر شده است، اوباما رئیس جمهور سابق آمریکا در خاطراتش با اشاره به این موضوع نوشت که من در دیدار با المالکی گفتم، نظرت درباره اینکه شماری از نیروهای آمریکایی در عراق باقی بمانند، چیست، او بدون تأمل گفت که حتی یک سرباز آمریکایی نیز نباید در عراق باقی بماند.
چهبسا شاید این منطق و شیوه به مذاقشان خوش نیامده باشد یا مثلاً در کنفرانس مطبوعاتی من و اوباما در کاخ سفید، علیه بشار اسد سخن گفته شد و به وی تهمتهای زیادی زدند و خواستار سرنگونی و اخراج وی شدند؛ اما من اعتراض کردم و گفتم که کسی حق ندارد به رئیسجمهور یک کشور دیگر بگوید از کشورت برو، بلکه مردم آن کشور مسئولند، مسئولان دیگر در کاخ سفید و در دیدار با رئیس جمهور چنین سخنی نمیگویند، شاید این مواضع صریح باعث خشم آنان شده باشد.
یکی از آنان به من گفت که المالکی با سیاستش طرح آمریکا در منطقه را در هم کوبیده است و من هم گفتم، مثلاً چه اتفاقی افتاده که این طرحها نابود شده است؟ گفت به این دلیل که شما مانع سرنگونی بشار اسد شدید، این پروژه با سقوط بشار اسد شروع میشد؛ اما شما با محاصره کامل سوریه مخالفت کردید و به هواپیماها و رزمندگان عراقی اجازه دادید که به سوریه بروند، همین اقدام بود که باعث شد این طرحهای از پیش طراحی شده، خراب شود. شاید این باعث ناراحتیشان شده است، آنان از دست المالکی ناراحتند به این دلیل که پروژه شان را خراب کرده است.
نباید به طایفهگری بازگردیم
*سید «مقتدی الصدر» رهبر جریان صدر خواستار بازسازی «خانه شیعی» شد، چگونه با این دعوت برخورد کردید؟ اساساً رابطه شما با این جریان چگونه است؟
ما اصطلاح خانه شیعی را پشت سر گذاشتیم و میان نیروهای اسلامی-شیعی بر سر تشکیل چارچوب هماهنگی توافق کردیم. اکنون این چارچوب موجود است، ۵ یا ۶ نشست هفتگی برگزار شده است که در سطح سران احزاب و گروههای سیاسی از جمله جریان صدر بوده که شامل ۷ رهبر شیعی است، ما مینشینیم و مسائل را بررسی میکنیم، بر سر هر آنچه امکان توافق باشد توافق میکنیم و آنچه را که بر سر آن توافق نمیکنیم، کنار میگذاریم، الان هستههای این پروژه موجود است؛ اما نه تحت عنوان خانه شیعی، چراکه ما مایل نیستیم که خانه شیعی در مقابل خانه سنی باشد و مجدداً به طایفهگرایی بازگردیم لذا به این اصطلاح معترضیم، توافق ما آن است که نام آن، چارچوب هماهنگی میان نیروهای اسلامی شیعی باشد که این موضوع ادامه دارد.
من با هر نوع دعوت به وحدت موافقم و گفتم که از دولت عراق میخواهم با هیچ دولتی در جهان غیر از اسرائیل، خصومت نکند، به مصلحت ما نیست که خصومتی داشته باشیم؛ اما روابط با کشورها باید ابتدا بر اساس مصلحت عراق باشد و دوم آنکه همانطور که گفتم «دوله القانون» و حزب «الدعوه» و المالکی، نمیخواهند خصومتی با هیچیک از طرفهای ملی عراقی اعم از کُردی، سنی و شیعه باقی بماند، من دستم را به طرف هر شخصی دراز میکنم که میخواهد به خصومت یا اختلافات موجود پایان دهد، این سخن شامل تمام اشخاصی است که در صحنه حاضرند، من هیچ پیششرطی ندارم جز یک شرط، و آن اینکه هر شخصی که میخواهد با ما توافق کند باید به ما ثابت کند که کشور، قوانین و حاکمیتش را محترم میشمارد، غیر از این حرفی ندارم و از آنان چیزی برای خود یا حزبم یا ائتلاف دوله القانون نمیخواهم؛ من میخواهم هر کسی که با او دیدار میکنم یا او با من دیدار میکند بر اساس اصل حفظ کشور، حاکمیت و قانونش باشد لذا از هر دعوتی در این چارچوب که بتواند به اختلافات پایان دهد، استقبال میکنم، کشور تحمل اختلافات بیشتر از آنچه را که اکنون موجود است، ندارد، به نظر من مهمترین موضوع در زمینه مبانی یا رویکردهای فراکسیونها، آن است که چگونه به فراکسیونهایی تبدیل شوند که کشور را محترم میشمارند و به حاکمیت و قانونش ایمان دارند.
*آیا ممکن است که در نتیجه این دیدارها، ائتلاف ملی در انتخابات آتی مجدداً ایجاد شود؟
بارها گفتیم که ما استقبال میکنیم و هیچ مشکلی با ایجاد ائتلاف ملی گسترده با حضور تمام نیروهای سیاسی موجود اعم از پارلمانی یا دولتی نداریم. اینجا از طریق شبکهتان به تمام برادرانمان میگویم در صورتیکه بخواهید میان ما یک ائتلاف ملی در سطح انتخابات و پس از آن باشد، ما از آن استقبال میکنیم؛ میخواهیم ائتلافی میان ما و سایر شرکای ملی با اهل سنت و کُردها ایجاد شود چراکه آنها شریک و مسئول هستند. آنها در قبال ما مسئولند و ما در قبال آنها مسئولیم و همه ما در قبال عراق مسئول هستیم.
*مدتی در روابط شما با سید مقتدی صدر تیرگی ایجاد شد و میانجیگریهایی برای زدودن این تیرگی انجام شد، الان روابط شما با یکدیگر چگونه است؟
هیچ شخصی نزد من نیامده که بگوید من واسطه میان شما هستم. این مسائل را فقط در رسانهها میبینم و میشنوم؛ اما من همواره گفتهام که از میانجیگری استقبال میکنم و مشکلی با این نوع روابط و حل مشکلات و انتقال به مرحلهای جدید از همکاری ندارم؛ اما گویا دیگران آن را به عنوان میانجیگری فهمیدهاند، من صراحتاً گفتم که استقبال میکنم و دستم برای همکاری و پایان دادن به اختلافات دراز است؛ اما از رسانهها میشنوم که فلان طرف یا فلان شخص میانجی شده است، این مسأله تا این لحظه صحت ندارد.
با قانون جدید انتخابات مخالف هستم
*قانون انتخابات جدیدی وجود دارد، پیش بینیهای شما درباره موضع ائتلاف دولت قانون در سایه این قانون جدید چیست؟
ما با این قانون جدید مخالف هستیم و به آن اعتراض کردیم زیرا متوجه آثار تخریبی آن بر زیرساختها و عملیات سیاسی و نیز بر پارلمان هستیم. این قانون، پارلمانی تفکیک شده به بار خواهد آورد و انتخابات در حوزههای متعددی بدون آمار کلی ساکنان و شناسایی مرزها میان شهرستانها و استانها برگزار خواهد شد. من تأکید میکنم که ما با قانون حوزههای متعدد مخالفیم زیرا نتایجی مخرب برای فرایند سیاسی به بار خواهد آورد؛ اما در هر صورت، رأیگیری انجام شد و پس از آنکه استانها متوجه شدند، این قانون غیرقابل اجراست زیرا به عنوان مثال، دو شهر در یک حوزه انتخاباتی هستند در حالی که فاصله میان آنها ۱۸۰ کیلومتر است، کمکم اعتراضها بالا گرفت و همگان خواستار انجام تعدیل و اصلاحاتی در قانون جدید شدند؛ چراکه اجرای آن غیرممکن و نتایجش نامشخص است. ممکن است برخی طرفها از آن سود ببرند؛ اما در کل سودی برای فرایند سیاسی کشور ندارد.
امروز ائتلاف دوله القانون از محبوبیت و همدلی بیسابقه مردم برخوردار است. این همدلی حاصل تفاوت اوضاع در زمان حکومت ائتلاف دوله القانون و دستاوردها و خدماتش و اخراج نیروها و مسائل متعددی در عرصه اقتصادی، سیاسی و امنیتی است. در آن زمان، عراق بسیار پیشرفت کرد. مردم دستاوردهای دوران ائتلاف دوله القانون را به یاد می آورند. از این رو است که تمام اقشار کشور اظهار همدلی میکنند و من هر روز با هیأتهای متعددی دیدار میکنم.
برای نخست وزیری تلاشی نمیکنم؛ اما اگر نخست وزیری به سمت من گام بردارد، من استقبال خواهم کرد
*با توجه به این همدلی آیا ممکن است برای نخستوزیری کاندید شوید؟
من گمان میکنم این همدلی گسترده است و در میان دیگر گروهها نیز بینظیر به نظر میرسد؛ البته برای تمام برادران و دوستان خود در گروهها و نیروهای دیگر نیز احترام قائلم و هر کدام طرفداران خود را دارند؛ اما من درباره هواداران خود سخن میگویم که به نظرم پایگاه مردمی گستردهای داریم و در انتخابات شرکت خواهیم کرد و پیشبینی ما این است که نتایج بهتری ثبت خواهیم کرد؛ اما درباره مسأله نخستوزیری، من بارها تأکید کردم که تمایلی به کاندیداتوری ندارم؛ اما اگر شرایط ایجاب کند و فضا فراهم گردد و از من درخواست شد که نخستوزیر گردم، از ادای وظایف خود و عمل به مسئولیتها و خدمت به عراق و مردم عراق باز نخواهم ایستاد. من برای نخستوزیری تلاشی نمیکنم؛ اما اگر نخست وزیری به سمت من گام بردارد، من استقبال خواهم کرد تا به مردم خدمت کنم.
*آیا شما با اجرای انتخابات زودهنگام در ماه ششم سال ۲۰۲۱ موافقید؟ در ابتدا در خصوص این تاریخ اعتراضاتی وجود داشت… آیا در شرایط فعلی امکان اجرای انتخابات در این تاریخ وجود دارد؟ نظر شما چیست؟
ما با اجرای انتخابات زودهنگام موافقیم؛ اما از آنجا که کمیساریا جدید است، تمام کارکنان آن جدید هستند، قانون انتخابات جدید است و اجرای آن نیز دشوار است، تأکید کردیم که تاریخ تعیینشده مناسب نیست و نمیتوان در این تاریخ انتخابات برگزار کرد. کمیساریا نیز شخصاً به من گفت که ما نمیتوانیم در ماه ششم ۲۰۲۱ انتخابات را برگزار کنیم. اینک نیز سخن از ماه دهم و یا ماه یازدهم است و امیدواریم بتوانیم در این تاریخها انتخابات را برگزار کنیم. من نگرانم که انتخابات به سال ۲۰۲۲ در ماه چهارم موکول گردد. ما از هر تاریخ زودهنگامی که کمیساریا قادر به تحقق آن است، حمایت میکنیم. کمیساریا قادر به برگزاری انتخابات در ماه ششم نیست. این مسأله تقریباً تمام شده است و اینک سخن از ماه دهم یا یازدهم است. در صورتی که دولت اموال و حمایت لازم را فراهم کند و اگر کمیساریا تمام مقدمات و زمینهسازیهای لازم برای انتخابات را مهیا کند، انشاءالله در ماه دهم یا یازدهم برگزار خواهد شد. ما صراحتاً به دنبال اجرای انتخاباتی امن هستیم تا تقلب در آن صورت نگیرد زیرا تقلب در انتخابات سابق بسیار گسترده بود.
همچنین میزان مشارکت بسیار اندک بود و از ۱۹.۴ درصد فراتر نرفت که این میزان مشارکت غیرقابل قبول است. ما خواهان مشارکت گسترده مردمی هستیم. به دنبال میزان مشارکت ۶۰ درصدی هستیم تا فرایند سیاسی در کشور به ثبات برسد. ما خواهان نیروهای امنیتی برای تامین امنیت صندوقهای رأی و حفظ آنها از متقلبان هستیم. کارتهای هوشمند باید لغو گردد؛ با این کارتها میتوان دو یا سه و یا چند بار رأی داد. خوشبختانه! کمیساریا خواستههای ما را اجابت کرد. بنابراین ما خواهان برگزاری انتخابات و خواهان انتخابات زودهنگام هستیم؛ اما با مشارکت عالی تا اینگونه بگوییم واقعاً انتخابات داشتیم بدون آنکه تقلبی در آن صورت گیرد و یا میزان مشارکت اندک باشد و هیچ گونه نقص امنیتی در تأمین امنیت صندوقهای رأی وجود نداشته باشد.
*با توجه به فضای موجود و قانون انتخابات جدید، نقشه سیاسی چگونه خواهد بود؟
نقشه سیاسی را اکنون هیچکس نمیتواند پیشبینی کند زیرا در انتخابات عوامل متعددی دخیل است؛ اما آنچه که مورد توافق است، آن است که دولت آتی نیز یک دولت ائتلافی خواهد بود که تابع قانون و فراکسیون بزرگتر در پارلمان است و نه فراکسیونی که در انتخابات پیروز میشود زیرا این فراکسیون حق تشکیل دولت را ندارد. دولت آتی نیز یک دولت پارلمانی خواهد بود بدین معنا که حاصل توافق میان فراکسیون ها در پارلمان است و به موجب آن رییس جمهور و رییس پارلمان انتخاب خواهند شد.
*گفته شده است که قانون انتخابات جدید سهم شیعیان را به میزان ۲۰ کرسی در پارلمان به نفع دیگر گروهها کم خواهد کرد...
ما میشنویم که برخی از برادران که در زمینه محاسبات و ارزیابیها تجربه دارند، این را میگویند.اما برخی دیگر می گویند که چنین امری صورت نخواهد گرفت. برخی دیگر نیز تأکید میکنند که فقط ۴ یا ۵ کرسی از سهم شیعیان در مناطق مختلف کم خواهد شد. من گمان نمیکنم از سهم شیعیان چیزی کم شود مگر شاید تعداد محدودی.
*آینده حزب «الدعوه الاسلامیه» در سایه شرایط عراق و چنددستگیها در این حزب قدیمی پس از جدایی «حیدر العبادی» را چگونه می بینید؟ آیا امکان وقوع چند ادغام میان ائتلاف دوله القانون و ائتلاف الفتح یا دیگر گروههای سیاسی وجود دارد؟
حزب الدعوه، حزبی است که بر تغییر تأکید دارد و از طریق ایجاد تغییر در جامعه به مشارکت در فرایند سیاسی چشم دوخته است. هدف اصلی ما ایجاد جامعهای درستکار و متغیر است. با استناد به آیه کریمه «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»، تا زمانی که جامعه را تغییر و اصلاح نکنیم، نمیتوانیم یک نظام سیاسی صحیحی روی کار بیاوریم. حزب الدعوه ۲۷ سال بهصورت محرمانه برای اصلاح ساختار و جامعه تلاش میکند و واقعاً توانستیم اصلاح کنیم و با جریان های فکری الحادی و غیرالحادی روبرو شویم و دستاوردهای زیادی داشتیم.
ما چنین نقش و وظیفهای را کنار نخواهیم گذاشت خواه در دولت و در سمت نخستوزیری باشیم یا نباشیم. ما حزبی هستیم که بر تغییر اجتماع تاکید میکند و اگر جامعه تغییر نکند، فرایند سیاسی اصلاح نخواهد شد. آنچه که اخیراً در جامعه از «انتفاضه» و قتل و وجود افراد نفوذی در جامعه ما رخ داد اگر جامعه در عمل به اسلام و تفکر اسلامی، تغییرپذیری و انسجام خود را حفظ میکرد، افراد مرتبط به برخی سفارتخانهها قادر نبودند آنچه را که نامش انتفاضه گذاشتند، راهاندازی کنند و دست به قتل و سوزاندن و دیگر اقدامات تخریبی بزنند.
هدف ما اصلاح جامعه است. حال اگر فلان شخص از حزب الدعوه الاسلامیه خارج شود، این مسأله کاملاً طبیعی است. در طول تاریخ هر حزب اسلامی و یا غیر اسلامی شاهد این گونه مسائل بوده است زیرا ممکن است دیدگاه متفاوتی مطرح شود و یا برخی از فعالیت حزبی خسته شوند و یا مشکلی با برخی مسئولان حزب ایجاد شود. ما از خروج برخی افراد از حزب بدبین نمی شویم زیرا این امر کاملاً طبیعی است. آنچه که برای ما مهم است آن است، کسی که از حزب خارج می شود همچنان نگران اسلام و عمل به اسلام باشد. ما افتخار میکنیم که کسانی که از حزب خارج میشوند همچنان افرادی متدین هستند و به افرادی فاسد و غیرمتدین تبدیل نشدهاند؛ اما به عنوان یک حزب کاملاً طبیعی است و حزب با خروج برخی افراد تحت تأثیر قرار نمیگیرد.
ما تلاش میکنیم تا تمامی برادران در کنار ما باشند؛ اما اگر کسی تصمیم بگیرد که دیگر نمیتواند ادامه دهد ما به تصمیمش احترام میگذاریم. این مسأله طبیعی است که برخی از برادران طی یک یا دو یا پنج سال از فعالیت خسته شوند و برخی دیگر در عرض ۴۰ یا ۵۰ سال. ما نیز ممکن است از فعالیت خسته شویم و کنار برویم تا نسل جدیدی بر سر کار آید. ما نسل جدیدی از جوانان را آماده سازی میکنیم. ما میخواهیم این حزب و پیام آن ادامه یابد. حزب الدعوه یک حزب اقتدارگرا نیست؛ بدین معنا که اگر قدرتی نداشته باشیم پس باید حزب را کنار بگذاریم؛ کسی که این گونه میاندیشد، دوست و همراه ما در حزب نیست. اینگونه افراد حزب الدعوه و تأسیس آن و راهبرد آن را خوب درک نکردهاند.
از نظر ما، قدرت یک عامل کمککننده است و اگر به طور کامل آن را از دست بدهیم، این چیزی از اهمیت حزب کم نخواهد کرد. ما همچنان بر لزوم کار و فعالیت برای اصلاح جامعه و ترویج اندیشه اسلامی ومبارزه با آنانی که خواهان اسقاط امت هستند، تأکید میکنیم.
*رابطه شما با مصطفی الکاظمی چگونه است با توجه به آنکه ائتلاف دوله القانون در ابتدا مخالفتهایی داشت؟
مالکی: همچنان مخالفتهایی داریم و بیانیههایی صادر کردیم و گفتیم که مشارکت نمیکنیم و رأی نمیدهیم و در دولت شرکت نمیکنیم؛ اما در عین حال، گفتیم که این دولت اگر دست به اقدامی مثبت بزند، از آن حمایت خواهیم کرد و اگر اقداماتش منفی باشد، مقابله میکنیم. چندی پیش آقای مصطفی الکاظمی نزد من بود و به او یادآور شدم که بیانیهای صادر کردیم و گفتیم که با شما مشارکت نمیکنیم؛ اما اگر از ما بخواهید تا در مسألهای که مثبت باشد و منفعتی برای کشور داشته باشد، ما هیچ کوتاهی نکردیم. او نیز تأیید کرد. ما نقش و موضعی را که اتخاذ کردیم، منکر نمیشویم.
عملکرد الکاظمی ضعیف است
*بهطور کلی عملکرد دولت و عملکرد آقای مصطفی الکاظمی را چگونه ارزیابی میکنید؟
مالکی: عملکردش ضعیف است و نگرانم که عملکرد ضعیف بر توان کشور و آینده آن تاثیر بگذارد. من یک شخص را متحمل این عملکرد ضعیف نمیدانم، تمام شرکای فرایند سیاسی مسئولیت عملکرد دولت را به عهده میگیرند. اینکه طرفی شریک فرایند سیاسی باشد و دست به اقدامات مخرب بزند و در روز روشن از امکانات آن استفاده کند و در شب به آنانی که دست به اقدامات تروریستی میزنند، تبدیل شود، این امر غیرقابل قبول است. فرایند سیاسی باید منسجم و قوی باشد. من بر این باورم که بهطور کلی اوضاع ضعیف و خطرناک است و گروههای سیاسی باید مسئولیت آن را به عهده بگیرند تا دولت خواه از لحاظ اقتصادی و یا امنیتی از هم نپاشد.
*سهم جنبش اکتبر در انتخابات آتی چقدر است؟
به صراحت بگویم که سهمی ندارند؛ البته نمیگویم سهم آنان صفر است؛ اما چیز قابلتوجهی نیز کسب نمیکنند.
ما بدون الحشد الشعبی احساس خطر میکنیم / احتمال میدهیم داعش جدید در راه باشد
*فشارهای قوی بینالمللی به عراق درباره الحشد الشعبی وارد میشود، الحشدالشعبی و دولت عراق چگونه در برابر این فشارها مقاومت میکنند؟
الحشدالشعبی قدرت مقاومت دارد، ما چگونه الحشدالشعبی را تأیید میکنیم؟ چگونه الحشدالشعبی به قانونی مصوب در پارلمان تبدیل شد؟ چگونه الحشدالشعبی میداند که به رکنی اساسی از ارکان عملیات امنیتی تبدیل شده است؟ لذا مجموعه این ویژگیهای الحشدالشعبی به آن قدرت میبخشد و تمام کسانی که میخواهند الحشد الشعبی سرنگون شود شکست خواهند خورد، صراحتاً میگویم که ما بدون الحشدالشعبی احساس خطر میکنیم، الحشدالشعبی فقط نمیتواند در عملیات علیه داعش قدیم سهیم باشد بلکه باید آماده مقابله با داعشیهای جدید باشد. ما احتمال میدهیم داعش جدید در راه باشد مانند آدمرباییها یا قتلهایی که در برخی از مناطق انجام میدهند، لذا الحشدالشعبی یک ضرورت است و پس وقتی چیزی ضرورت دارد همه کسانی که به مصلحت ملی اهتمام میورزند، باید این ضرورت را حفظ کنند.
*ارزیابی شما از چنددستگیهایی که رخ داده، چیست؟ از الحشد مرجعیت و غیره.
من اطلاعاتی ندارم، اما درک می کنم که الحشد همان الحشد است؛ اما آن را به اسامی مختلف مینامند، تمام الحشد، حشد است، الحشد با فتوای مرجعیت همراه شد، پس باید الحشد مرجعیت باشد، چرا که تمام الحشد، به فتوای مرجع عالیقدر آیت الله العظمی سید سیستانی لبیک گفت، پس اصل آن است که الحشد مرجعیت باشد، و لزومی ندارد که فرقی میان الحشد و مرجعیت یا الحشد غیرمرجعیت قائل شویم.
سعودیها باید رویکردشان در قبال عراق را تغییر دهند و حکومت عراق را محترم بشمارند
*عربستان سعودی برای تقویت حضورش در عراق و گسترش رابطهاش با دولت عراق در تلاش است و چهبسا این با رویکردهای قبلی سعودی که از سال ۲۰۰۳ روند سیاسی در عراق را به رسمیت نشناخت، در تضاد باشد، علت این تغییر در رفتار با عراق چیست؟ آیا تاکتیک جدید حکومت سعودی زیر نظر آمریکاست؟ به طور کلی، ارزیابی شما در خصوص پرونده سعودی در عراق چیست؟
شخصاً کوشیدم که بهترین روابط را با عربستان سعودی ایجاد کنم. اولین سفرم پس از نخست وزیر شدن، به سعودی بود، با شاه و وزیرخارجه دیدار کردم و با آنان درباره ضرورت حل اختلافات گذشته که رژیم سابق مسبب آن شده بود، سخن گفتم و اینکه باید دو کشور عربی همسایه مسلمان با یکدیگر همکاری کنند چراکه دارای منابع و روابط مشترک هستند؛ اما واقعیت آن است که این تلاشها با شکست مواجه شد، حتی طرفهایی مانند آمریکا کوشیدند فضای میان ما و سعودیها را تلطیف کنند؛ اما آنها ناموفق بودند، این طرف سعودی بود که نمی پذیرفت با ما رابطه برقرار کند. به عنوان مثال، جرج بوش به من گفت که به عربستان میروم و با شاه صحبت میکنم تا رابطه با عراق را بهبود بخشد، به او گفتم که هرگز نمیتوانی؛ اما او گفت من با آنان رابطه دارم و میتوانم و زمانی که از عربستان سعودی بازگشت به او گفتم چه شد؟ گفت نتوانستم کاری انجام دهم، پادشاه درباره این موضوع فکرش بسته است و نمیخواهد با شما رابطه برقرار کند، از من پرسید، چرا شما میخواهید رابطه برقرار کنید؛ اما او نمی پذیرد؟ گفتم، این مشکل ناشی از اختلاف در صدر اسلام و پس از درگذشت پیامبر (ص) میان ما مسلمانان است که خلیفه اول چه کسی باشد؟ برخی از مسلمانان گفتند که خلیفه اول باید امام علی (ع) باشد که پیامبر به جانشینی ایشان وصیت فرموده بودند؛ اما عدهای ابوبکر را خلیفه اول میدانستند که در سقیفه انتخاب شد.
پادشاه عربستان تا زمان حال، در آن حال و هوا سیر میکند و بر آن اساس رفتار میکند؛ اما الان دولت جدید آمده و درباره تمایلش به برقراری روابط دو جانبه سخن میگوید، ما نیز استقبال میکنیم؛ اما معیار ما برای برقراری این رابطه، مصلحت، امنیت و حاکمیت عراق است، هر قدمی که برداریم، این معیار ماست. اینکه مصلحت عراق چیست؟ آیا مصلحتی در آن است؟ آیا در آن خطر هست؟ آیا چالشی برای حاکمیت ما خواهد بود؟ آیا خدشهای به امنیتمان وارد خواهد کرد؟ در صورتی که چالشی برای امنیت، اقتصاد و حاکمیت ما ایجاد نخواهد کرد، به خدا! از سعودی استقبال میکنیم که بیاید، در عراق فعالیت و سرمایهگذاری کند؛ اما باید بدانند که رویکردشان نباید نفوذ در عراق یا حکومت آن باشد، از آنان میخواهیم حکومت عراق را محترم بشمارند کما اینکه ما به حکومت سعودی احترام میگذاریم، ما میخواهیم بر اساس منافع مشترک و بدون دخالت در امور داخلی طرف مقابل با یکدیگر همکاری کنیم.