این روزهای کرونایی از زبان یک «فوکال پوینت»

خبرگزاری فارس دوشنبه 01 شهریور 1400 - 13:38
این روزهای کرونایی از زبان یک «فوکال پوینت»

خبرگزاری فارس-همدان، زهره عباسی صالح؛  پسری جوان در راهروی بیمارستان بی‌قرار، راه می‌رود و گریه می‌کند، گاهی ضجه می‌زند؛ «خدایا، بجز مادرم کسی را ندارم، به فریادم برس». هر از چندگاهی گوشه راهروی بیمارستان، کنار بی‌کسی‌اش زانوی غم بغل می‌گیرد و در خلوت خود خاطراتش را مرور می‌کند، گاهی بلند می‌شود و با پاهای لرزان به سمت پذیرش می‌رود و التماس می‌کند لحظه‌ای مادرش را ببیند، حرف‌هایش در هق‌هق گریه نامفهوم است، دکتر که وارد می‌شود، ، به سمتش می‌دود، دست به دامان او می‌شود و التماس می‌کند مادرش را ببیند، دکتر او را به آرامش دعوت می‌کند، می‌گوید: «پسرم به خاطر تو می‌گوییم، پس فقط چند دقیقه...»

مادری ناله‌کنان صدا می‌زند: «بچه من کجاست؟ خانم دکتر! بچه من کجاست؟ تو را به خدا نجاتم بدید، دارم می‌میرم» صدایش در نجوای درد و ناله گم می‌شود! دکتر سعی می‌کند او را آرام کند: «نگران نباش، بچه‌ات سالم است، چرا بی‌تابی می‌کنی، بهت قول می‌دهم به زودی مرخص می‌شوی و او را می‌بینی». روی برمی‌گرداند و با چشمانی اشکبار از بخش خارج می‌‌شود.

مردی جوان پس از هفته‌ها درگیری ریه، از زیر دستگاه ونتیلاتور خارج می‌شود. لحظه، لحظه وصف نشدنی است، در دل زن جوان غوغایی به پا شده، او همانی بود که پریشان‌حال هفته‌ها پله‌های بیمارستان را بالا و پایین می‌کرد و دنبال خانم دکتر می‌دوید تا یک روزنه امید برای نجات همسرش بیابد.

اینجا بیمارستان سیناست! بخش عفونی و یکی از بیمارستان‌های سانتر کرونای همدان، ۱۹ ماه است با ویروس عجیب و غریب دست و پنجه نرم می‌کند، بیماران عفونی زیادی را در خود می‌بیند، تعدادی از آنها پس از مدت‌ها درد و رنج، با حال خوب مرخص شدند و تعدادی هم اما با وجود تلاش‌های کادر درمان راه به جایی نمی‌برند جز پیچیده شدن در لای پارچه‌های سفید، در سردخانه بیمارستان.

این بار چندم است که تماس تلفنی‌ام بی‌پاسخ می‌ماند، می‌دانم درگیر است، این روزها دکترکرامت وظیفه سنگینی بر دوش دارد، شب و روزش شده رسیدگی به بیماران کرونا و کمتر او را پیدا می‌کنیم، اما به بهانه «روز پزشک» می‌خواهم با ایشان مصاحبه‌ای داشته باشم. نهایت این می‌شود که پیامک می‌کنم: «خانم دکتر! وقت دارید گفت‌وگویی با هم داشته باشیم؟»، ساعت‌ها بعد، تقریبا یک نصف شب پاسخ می‌شنوم،«انشاء الله فردا، ساعت یک و نیم تا دو بعد از ظهر». در وقت تعیین شده تماس برقرار می‌شود، موقع ناهار است و استراحت، صدایی پشت گوشی می‌شنوم، حس می‌کنم خسته باشد، نمی‌دانم چطور شروع کنم، از یک طرف می‌خواهم در مورد «فوکال پوینت» صحبت کند و از طرف دیگر مانده‌ام که مبادا مزاحم استراحتش باشم، راحت حرفم را می‌زنم و می‌گویم «مزاحم استراحتتان که نیستم؟!» پاسخ می‌دهد: «نه عزیزم، هرچه می‌خواهید بپرسید، یکی دو ساعتی وقت دارم» و این جواب، مقدمه‌ای می‌شود برای مصاحبه‌ام.

فارس: از خودتان بگویید، چند سال است سابقه طبابت دارید؟

 فریبا کرامت هستم، سال ۷۴ بود که کارم را در همدان شروع کردم، فعالیتم از رئیس بخش عفونی شروع شد که در حال حاضر هم این مسوولیت را دارم. مدیر پژوهشی دانشگاه، مشاور رئیس دانشگاه علوم پزشکی در امور زنان، سه دوره به مدت هشت سال مدیر گروه عفونی بودم و در حال حاضر مدیر دستیاری و رئیس مرکز تحقیقات بروسلوز، رئیس بخش عفونی و فوکال پوینت علمی کووید ۱۹ استان هستم. در این بین مسوولیت‌های دیگری هم داشتم.

فارس: می‌فرمایید یک فوکال پوینت چه کاری انجام می‌دهد؟

تمام هماهنگی‌ها و دستورالعمل‌هایی که از سوی وزارت بهداشت ابلاغ می‌شود و نیاز به آموزش پزشکان دارد از سوی او انجام می‌شود. وظیفه‌ من فوکال پوینت علمی است، کسی که کار اجرایی نمی‌کند اما از لحاظ علمی هر مشکلی پیش آید نظر داده و هماهنگ می‌کند. در ستاد کرونا حضور دارم و شرایط بیماری را تشریح می‌کنم تا مسوولان در جریان امور باشند، متخصصین فوکال پوینت شهرستان‌ها تماس می‌گیرند و در خصوص مشکل بیماران مشورت و اطلاعات دریافت می‌کنند.

 قریب به ۲۰۰ نفر از پزشکان مراکز ۱۶ ساعته معاونت بهداشتی در گروه واتساپی با من ارتباط دارند، من هم پاسخگوی مشکلات و نحوه درمان بیماران طبق سوالاتی که دارند، هستم. در کمیته‌های مادران کووید ۱۹، کمیته عوارض واکسن کووید ۱۹ و کمیته علمی کووید ۱۹ استان عضویت دارم و راهنمایی‌ها را انجام می‌دهم. متخصص عفونی بیمارستان سینا هم هستم و ۱۹ ماه هم است که در حال خدمت به بیماران مبتلا به کرونا هستم.

فارس: چرا شما برای مسوولیت فوکال پوینت انتخاب شدید؟

قبلا فوکال پوینت آنفولانزا بودم و با شیوع بیماری کرونا هم بنا به تشخیص رئیس دانشگاه علوم پزشکی همدان، فوکال پوینت کووید ۱۹ را هم بر عهده گرفتم و ابلاغم به فوکال پوینت دانشگاهی کووید ۱۹ و استانی خورد.

فارس: از نحوه فعالیت خود در این زمینه بیشتر برایمان بگویید

همان طور که گفتم یک گروه واتساپی داریم که متخصصان عفونی و داخلی و فوکال پوینت‌های شهرستان‌های مختلف آنجا عضو هستند و هر مشکلی باشد مطرح می‌کنند، ما هم با توجه به اطلاعات علمی نکات لازم را عنوان می‌کنیم. اگر بیماری حال مساعد نداشته باشد و در مرکز استان شرایطی فراهم باشد و تخت خالی، بنا به تشخیص انتقال را انجام می‌دهیم. چند وقت پیش خانم بارداری را از ملایر انتقال دادم و هر کاری بود انجام دادیم اما درگیری ریه شدید بود و متاسفانه فوت کرد.

حساسیت ما روی زنان باردار بسیار است و دوست داریم آنها بهترین خدمات را بگیرند و کمترین مرگ و میر و بستری را داشته باشند، می‌دانید که اگر یک مادر از دست برود یک خانواده با مشکلات زیادی مواجه می‌شود، همه ما دوست نداریم این صحنه‌ها را ببینیم.

همیشه سعی می‌کنم اطلاعات علمی را در اختیار همکارانم قرار دهم و به همین خاطر هر سوالی داشته باشند، بی‌پاسخ نمی‌گذارم، شبانه‌روز گروه واتساپی‌ام را چک می‌کنم و شده حتی نصف شب هم تا حد توان پاسخگوی دوستان هستم.

فارس: در حال حاضر شرایط بیماری کووید ۱۹ را چگونه می‌بینید؟

شرایط خوبی نداریم؛ وضعیت استان قرمز است و اکثرا استان‌ها هم این شرایط را دارند، مرگ و میر ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر در روز در کشور گویای شرایط خوبی نیست. متاسفانه عوارض پیک پنجم بیشتر از آن است که انتظار داشتیم، هرچند انتظار هم بود تعداد بیماران دو برابر پیک چهارم باشد چراکه تمام موج‌های بعدی از موج قبلی بدترند و هر موجی با شدت درگیری بیشتری می‌آید. دلیل آن هم جهش ویروس‌هاست، خصوصا نوع دلتا قدرت سرایت و شدت بیشتری دارد و ریه‌ها را بیشتر درگیر می‌کند. در نوع دلتا، درگیری ریه همان روزهای ابتدایی دیده می‌شود در حالی که در نوع قبلی بیماری در هفته دوم دیده می‌شد. سرعت پیشرفت این بیماری بیشتر است و گاهی بیماران دو روز بعد بیماری، با خلط خونی و تنگی نفس شدید به بیمارستان مراجعه می‌کنند که ۵۰ درصد ریه‌های آنها درگیر شده است.

فارس: از بخش عفونی بیمارستان سینا برایمان بگویید؛ این روزها با بیماران زیادی مواجه است؟

قبل از کرونا، تعداد بیماران کم اما تنوع بستری در بخش عفونی بیمارستان بسیار بود و از عفونت‌های سیستم ریوی گرفته تا اداری، مغزی، پا، استخوان، مفاصل، تب مالت را در برمی‌گرفت اما از زمان شیوع کرونا بیمارستان چون سانتر کووید ۱۹ شده است، بیشتر بیماران با درگیری تنفسی را پذیرش می‌کند که بین ۱۲۰ تا ۱۵۰ نفر متغیر است.

مدیریت بیماری کرونا در این بیمارستان به نحوی است که در برهه‌ای تخت‌های نورولوژی به بیمارستان شهید بهشتی و بعثت منتقل شدند تا پذیرش بیماران عفونی بیشتر باشد. در حال حاضر در بیمارستان سینا پنج پزشک متخصص عفونی فعالیت دارند و به بیماران خدمات ارائه می‌دهند. 

در حالی که بیشترین بیماران را مبتلایان به کرونا  تشکیل می‌دهند اما بیماران مبتلا به تب مالت نیز مراجعاتی دارند. بیماران عفونت‌های استخوانی را در طبقه دوم بستری می‌کنیم و در طبقه پایین بیمارستان اکثر بخش‌ها به بیماران کووید ۱۹ اختصاص دارد.

فارس: گویا وضعیت بیماری تب مالت هم در  استان خوب نیست؟

بله، متاسفانه آمار تب مالت رو به افزایش است و هر سال نسبت به سال قبل وضعیت بدتر می‌شود، خصوصا در دو سال اخیر به دلیل بیماری کرونا مردم ترس دارند و دیرتر به مراکز درمانی مراجعه می‌کنند و به همین دلیل در وضعیت شدید بیماری مراجعاتی دارند.

فارس: از کادر درمان و شرایط سخت‌شان بگویید

این روزها کادر درمان حال خوشی ندارند، خصوصا با این شرایط و پیک بیماری، هر روز برای ما خاطراتی رقم می‌خورد که بیشتر رو به تلخی است، چون از دست رفتن یک هم‌وطن هم برای ما سخت است و غیرقابل تحمل؛ شاهد مرگ عزیزانی هستیم که خانواده‌هایشان تاب و تحمل ندارند.

درست است که بسیاری از بیماران حتی با شرایط بد و آن هم زیر دستگاه ونتیلاتور، بهبود یافتند و از بیمارستان مرخص شدند و به آغوش خانواده برگشتند که انگار این لحظه‌ها دنیا را به ما داده باشند اما اتفاقات بد هم می‌افتد. جوانان ۲۸ ساله، ۳۸ ساله و ۴۰ و اندی ساله پس از مدت‌ها زیر دستگاه ونیتلاتور، نجات می‌یابند و این بسیار شیرین است اما چه بگوییم از کسانی که اوضاع وخیمی دارند و با وجود تلاش‌های ما کار به جایی نمی‌برند.

با شدت درگیری کووید ۱۹ و از طرفی دارویی که صد درصد برای این بیماری پیدا نمی‌شود و اثرات نسبی هم دارند، نمی‌توان به راحتی از کنار این بیماری رد شد و نادیده گرفت. تلاش پرسنل بهداشتی و همکاران بیمارستان هم این است که هر بیماری که وارد مجموعه درمانی می‌شود، مانند عزیز خود از او مراقبت کنند و هر کاری می‌توانند دریغ نکنند اما این ویروس واقعا ناشناخته است.

فارس: از خاطرات کرونایی که درگیر آن شدید هم می‌گویید؟

از کجا برایتان بگویم، از خاطرات تلخی که با از دست دادن مادر پسری جوان رقم خورد یا مادری که با حال بدِ بیماری فارغ شد و فرزندش را بی مادر گذاشت و رفت. یادم است پسر ۳۰ و اندی ساله، فرزند شهید بود و مادرش در بیمارستان بستری، می‌گفت ۶ ماهه بودم که پدرم شهید شد و مادرم بزرگم کرده است، متاسفانه مادرش درگیری ریه پیدا کرد، مدتی زیر دستگاه ونتیلاتور بود، دو روز قبل اینکه از زیر دستگاه بیرون آید حال عمومیش کمی بهتر شده بود، پسرش خیلی اصرار داشت مادر را ببیند که بردم و دید، شاید ۵ یا ۶ دقیقه بیشتر طول نکشید و به صورت کلامی و اشاره مادرش سفارشی کرد و دستخطی نوشت. متاسفانه روز بعد مادرش بدحال شد و ۴۸ ساعت بعد فوت کرد. این یکی از خاطرات بسیار تلخم بود، چون به فرزندی امید بهبودی مادرش را داده بودم. به حال پسری گریه کردم که دیگر نه پدری داشت و نه مادری. مثل پسرم دوستش داشتم و دارم و اگر پیامم را می‌شنود به او می‌گویم که امیدوارم زندگی خوب و آرامی داشته باشد و از خداوند می‌خواهم به او همسری خوب هدیه کند. او اگر مادرش را از دست داده است، من هستم و جای مادرش را پر خواهم کرد، تنها بیماری بود که واقعا از ته دل می‌گویم برای او احساس مادری داشتم که وقتی به سمتش رفتم و تسلیت گفتم به مانند پسرم به او ابراز محبت کردم و در غمش شریک شدم.

خاطرات همه‌اش تلخ نیست، ماجراهای شیرین هم دارد، جوانی ۳۲ ساله با دو فرزند کوچک، با اینکه زیر دستگاه ونتیلاتور بود خوشبختانه بعد از دو یا سه هفته از زیر دستگاه خارج و کاملا بهبود یافت و بعد از پنج هفته مرخص شد.

نمی‌دانم شنیدید یا نه، اخیرا همکار خود دکتر ایروانی را از دست دادیم، او بیمار خودم بود، اولین پزشکی که در اثر کرونا جان باخت، صحنه دردناکی بود، همسرش هم از همکاران ماست و به این خانواده‌ باید تسلیت گفت و در غمشان شریک شد.

یادم که می‌افتد می‌بینم، صحنه‌های بسیار دردناکی را تجربه کردم، خصوصا مرگ‌ سه مادر جوان که به تازگی زایمان کرده بودند، برای یکی از مادران ختم بارداری دادیم و او بعد از تولد فرزندش، با درگیری شدید و ۸۰ درصد ریه، در جوانی فوت کرد. 

مرگ مادران باردار بسیار سخت است، وقتی دستت را می‌گیرند و می‌گویند «خواهش می‌کنم خانم دکتر نجاتم بده» و من باید بگویم «چیزی نیست خوبی می‌شوی و وقتی سزارین بشوی کار تمام است»، عمل که انجام می‌شود و بچه را تحویل بخش نوزادان می‌دهی، متاسفانه شاهد از دست رفتن مادر می‌شوی، این صحنه‌ها دردناک است و دلخراش، خیلی سخت است که فرزندی به دنیا بیاید و بدون مهر مادری بزرگ شود و مادری که زجر می‌کشد و به سمت تولد فرزندش می‌رود و نگران است که سرنوشت او چه می‌شود و در آخر بچه اول و دومش هر دو بدون مادر می‌مانند.

چند روز پیش مادری از ملایر داشتم، خانمی چهل ساله و جوان، دو هفته بود که سزارین شده بود و درگیری ریوی شدیدی داشت که به مرکز پذیرش دادیم و متاسفانه بعد از چند روز در زیر دستگاه در بیمارستان سینا فوت کرد، اینها خیلی عذاب‌آور است و خداوند به همه ما رحم کند و شبانه روز تنها دعایم این است که خداوند به مردم سلامتی، صبر و تحمل بدهد تا این دوران را بگذرانیم.

امیدوارم خداوند این توان را به ما بدهد که در خدمت مردم باشیم و چیزی هم که ما از مردم می‌خواهیم این است که خود به فکر خود باشند. سیستم بهداشتی دیگر خسته شدند، اگر برخی به فکر آنها نیستند، حداقل به فکر خود باشند. بعضی از پرسنل بهداشتی دو بار و برخی سه بار به کرونا مبتلا شدند و عزیزان آنها از پدر و مادر گرفته تا فرزند و همسر نیز گرفتار بیماری بودند. با این وجود نهایت سعی آنها این است که به مردم خود خدمت کنند، و آنها را به آغوش خانواده‌هایشان بازگردانند اما انگار برخی خود مراقب خود نیستند. کاش یک لحظه تصور شود که نکند عزیزان خود ما از بین بروند.

 جشن و عروسی، مهمانی و تولد و عزاداری فرقی نمی‌کند، اگر تجمع باشد خطرناک است، خصوصا در پیک پنجم که با شرایط سختی مواجه هستیم. سرایت ویروس هزار برابر شده است، تجمع که باشد دیگر قدرت سرایت نوع اول نیست، بلکه خیلی بیشتر و خطرناک‌تر است و باید خود به فکر خود باشیم و رعایت کنیم.

در پیک قبلی بیماری فوتی‌ها ۳۰۰ نفر بودند و حال اینها آمار رسمی هستند و اگر آمار غیررسمی را اعلام کنیم، باید ضرب در سه شود، یعنی سه برابر آنچه آماری که در اثر کووید ۱۹ جان خود را از دست دادند، در کشور از دست داده باشیم و امروز هم بیش از ۵۰۰ نفر.

به این فکر کنید که متاسفانه پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها دارند نصف می‌شوند، آیا نسل‌های بعدی پدربزرگ و مادربزرگ نمی‌خواهند؟!. خیلی خطرناک است که ویروس دلتا سنین دهه‌های دو و سه را بیشتر درگیر می‌کند و در حال حاضر مرگ‌های ما مرگ‌های افراد مسن نیست و میانگین سنی پایین آمده است که اگر قبلا بالای ۶۰ سال بودند، در حال حاضر به ۵۰ و ۴۰ سال و حتی به ۳۰ سال رسیده‌اند.

امروز در بیمارستان سینا دو خانم جوانی بستری هستند که یکی مادر دو بچه و یکی مادر سه بچه کوچک هستند، خوشبختانه به تازگی از زیر دستگاه بیرون آمدند، خوشحالیم که بهبود یافتند و می‌توانند به جمع خانواده برگردند. اینها مادران جوان بودند و فرزندانشان کوچک که اگر اتفاقی برایشان می‌افتاد، شرایط خیلی سخت می‌شد  متاسفانه مادرانی که از دست رفتند و بغض ما ترکید. چند روز پیش ۱۰ دقیقه در اتاقم نشستم و گریه کردم. موقعی بود دکتر ایراوانی فوت کرد، گویی یک لحظه همه اتفاقات جلوی چشمم ظاهر شد، آن مادری که فوت کرد، آن پسر و آن نوزادانی که بی مادر شدند.

نمی‌خواهم ناراحت شوید اما وقتی فردی مستاصل می‌شود، حس می‌کند نمی‌تواند کاری انجام دهد و هر لحظه شاهد مرگ عزیزانی است، سخت است. آن تلاش‌هایی که می‌کنی اما بیمار فوت می‌کند، توان ما را می‌گیرد، دلیل اینکه می‌گویند پیشگیری بهتر از درمان است، به خاطر همین اتفاقات است.

کافی است آنهایی که رعایت نمی‌کنند سری به بیمارستان سینا بزنند، اکنون در حیاط بیمارستان بیماران منتظر تخت‌های خالی هستند، این بیمارستان سانتر بیماران کرونایی است و مراجعه‌کنندگان  بیشتری دارد. چون این مرکز درمانی پنج متخصص عفونی دارد، همه مایلند متخصصان عفونی آنها را معاینه و درمان کنند، به این بیماران هم حق می‌دهیم اما پزشکان هم ظرفیتی دارند و سایر پرسنل هم همینطور.

در حیاط بیمارستان سینا افرادی با اکسیژن‌ خون ۸۹ و ۸۸ درصد نشستند تا تخت خالی شود و فکر کنید بعد از دو ساعت اکسیژن خون به ۷۰ درصد برسد و نتوانیم کاری برای آنها انجام دهیم.

وقتی تجمعات کم شود و مردم پروتکل‌ها را رعایت؛ پرسنل بهداشتی ـ درمانی می‌توانند نفسی بکشند و اکسیژن و وسایل هم برسد و میزان داروها هم کافی باشد، پرستاران هم بهتر می‌توانند به بیماران خود رسیدگی کنند؛ در این موقعیت یک پرستاری به جای اینکه ۱۵ بیمار داشته باشد، پنج بیمار دارد و رسیدگی به آنها هم راحت می‌شود.

خستگی روحی و روانی یک طرف و حجم کار از طرف دیگر توانی برای پرسنل بهداشتی و درمانی نگذاشته است، وقتی پیک بیماری می‌شود و بیماران بستری می‌شوند، آنها را زودتر از زمانی که باید در بیمارستان باشند، مرخص کنیم تا به مداوای دیگر بیماران برسیم، ممکن است تعداد بیماران بد حال افزایش یابد، چون بیماری کرونا به یکباره اکسیژن خون افراد را پایین می‌آورد.

متاسفانه پیک پنجم بیماری دو برابر پیک چهارم، تلفات می‌گیرد و بستری داریم و فعلا تعداد مراجعات بیماران روبه افزایش است که امیدوارم به جایی نرسیم که بیماران را کف راهروهای بیمارستان بخوابانیم.

فارس: خانم دکتر! واکسیناسیون چقدر در کاهش بیماری تاثیر داشته است؟

واکسیناسیون بسیار مهم است، اگر هر واکسنی بود، استفاده کنید. هر فردی هم از من سوال کرد این را گفتم که همه واکسن‌ها مورد تایید هستند. تنها راه راهایی از بحران کرونا واکسیناسیون ۷۵ درصدی مردم جهان‌ است و تا ایمنی نسبی حاصل نشود، جهش ویروس کم نخواهد شد. تا موقعی که واکسن نزنیم و واکسیناسیون را به درصد بالایی نرسانیم این وضعیت ادامه خواهد داشت.

عده‌ای از هموطنان ما در کشور واکسینه شدند اما چون ایمنی نسبی حاصل نشده، نمی‌توان به آنها اطمینان داد که دیگر مبتلا نخواهد شد. اخیرا چند نفر از پرسنل بهداشتی ما چون بهمن و اسفندماه واکسن زده بودند، درگیر بیماری شدند، در این شرایط سطح ایمنی واکسن هم پایین می‌آید و باید دوز سه و یا یادآور هم بزنند. بالاخره وقتی مردم واکسن نزنند ایمنی پایین می‌آید و آنهایی که واکسن زدند، باز هم در معرض خطر خواهند بود.

باید روند واکسیناسیون در کشور سرعت یابد که خوشبختانه طی دو هفته اخیر این موضوع را شاهد هستیم. توصیه می‌کنیم مردم هر واکسنی را بزنند و این را هم اطلاع‌رسانی کنید که مردم به نوع واکسن نگاه نکنند فقط بزنند. واکسن ایمنی نسبی ایجاد می‌کند و ایمنی نسبی باعث می‌شود شدت بیماری کم شود و کاهش شدت بیماری باعث کاهش تعداد بستری می‌شود.

واکسیناسیون باعث می‌شود کسی هم مبتلا شد علایم خفیف‌تری داشته باشد و این یعنی کاهش بستری، بستری‌هایی که برای سیستم هزینه‌بر است. وقتی واکسن می‌زنید و علایم بیماری خفیف، نه تنها به سیستم هزینه تحمیل نمی‌شود بلکه کسانی که بیماری زمینه‌ای دارند می‌توانند بیماری خود را کنترل کنند و شدت بیماری در آنها بیشتر نشود.

در حال حاضر ویروس «لامبدا» در کشور پرو است که اگر آن نیز انتشار یابد با قدرت بالایی که دارد خطرناک خواهد بود که تنها راه مقابله واکسیناسیون است. هرآنچه سرعت تولید واکسن و واردات واکسن بیشتر شود می‌توان بیماری را کنترل کرد. سیاست‌گذاران و مسوولان باید چاره ای بیاندیشند که خوشبختانه طی دو هفته اخیر سرعت واکسیناسیون بسیار بهتر شده است.

در کنار واکسیناسیون رعایت پروتکل‌های بهداشتی بسیار مهم است. حداقل سعی کنیم دورهمی و مهمانی‌ها را مدیریت کنیم و تنها افراد درجه یک و نزدیک گهگداری با هم رفت و آمد داشته باشند چراکه به برخی نیز حق می‌دهیم بعد از ۱۹ ماه دوری‌های مکرر حداقل با خانواده‌های خود رفت و آمد داشته باشند اما آن هم باید مدیریت شود و باعث سرایت بیماری نشود. اگر علایم بیماری در شما وجود دارد به منازل هم نروید، فاصله‌ها را رعایت کنید، روبوسی نکنید، خرید ضروری لازم است اما تا جایی که امکان دارد خرید آنلاین باشد و خریدهای غیرضروری را به تعویق بیاندازید.

امروز با پیک پنجم مواجه هستیم اما متاسفانه اگر به خیابان بوعلی گذرتان بیافتد می‌بینید که درصد بسیار کمی شاید کمتر از ۳۰ درصد مردم ماسک می‌زنند و خیلی‌ها هنوز باور ندارند عزیزانی یکی پس از دیگری فوت می‌کنند. متاسفانه یک خانواده‌ای وقتی داغدار می‌شود تازه می‌خواهد همه پروتکل‌ها را رعایت کند.

برخی‌ها متاسفانه اعتقادی به وجود کرونا ندارند اما مگر شوخی است روزانه ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر را از دست بدهیم که حتی این آمار بیشتر است، اگر برخی‌ها سری به بیمارستانها بزنند و ببینند چه تعداد بیمار بستری هستند و هر روز چند نفر فوت می‌کنند آن موقع شرایط پزشکان و پرسنل بهداشتی و صحبت‌های آنها را درک می‌کنند. متاسفانه میزان رعایت پروتکل‌های بهداشتی در بین مردم پایین است و باید آگاهی و اطلاع‌رسانی ارتقا یابد.

نحوه استفاده من از ماسک طوری است که وقتی از خانه بیرون می آیم، حتی از داخل منزل آن را می‌زنم تا موقعی که به بیمارستان برسم و ماسک N۹۵ استفاده کنم تا وارد بخش ICU شوم، بیرون از آنجا هم ماسک دیگری تا به خانه برسم دارم، یک بار ماسکم را پایین نمی‌آورم، حتی داخل خودرو باشم و خودم تنها. افراد وقتی ماسک می‌زنند نباید دست به سطح آن بزنند چون آلوده است تا اینکه آن را خارج کنند و در سطل زباله بیاندازند.

برخی‌ها ماسک را زیر دماغ و برخی زیر چانه می‌گذارند و این رفتارها باعث ابتلا می‌شود. متاسفانه نحوه صحیح استفاده از ماسک در جامعه مشخص نشده است، برخی‌ را می‌بینم ماسکی را از توی جیب خود خارج و استفاده می‌کنند که بسیار چرک و آلوده است که حتی استفاده نکنند بهتر است و سالم می‌مانند. مدت استفاده از ماسک‌های جراحی چند ساعت است و باید مدام تعویض کرد، اگر افرادی توانایی مالی برای خرید این ماسک‌ها ندارند ماسک پارچه‌ای استفاده کنند تا مدام بشویند و استفاده کنند. کسانی که از دو ماسک استفاده می‌کنند کمتر مبتلا می‌شوند و اینها نکاتی است که باید آموزش داده شود.

در دوران کووید ۱۹ نباید آموزش قطع شود و هر لحظه فرصت و امکان بود برای آگاهی مردم تلاش شود تا بتوانیم کرونا را کنترل کنیم، این نباشد که هیچ کاری نکنیم و بگوییم خدا کمک می‌کند، خداوند فرموده است که از شما حرکت و از من برکت، خداوند به ما عقل داده تا بر اساس عقل و اختیار کارهایی را انجام دهیم و تنها منتظر معجزه نباشیم. کسی که مدام در تجمع حضور می‌یابد و ماسک نمی‌زند و می‌گوید تاکنون مبتلا نشده این نشان از بی‌مبالاتی و تبلیغات سوئی است که ممکن است به گوش دیگران برسد و جان آنها هم به خطر بیافتد. مگر نگفته‌اند کووید ۱۹، ۸۰ درصد علایم خفیف می‌دهد و بقیه شدید و از این ۲۰ درصد، بیش از ۸۰ درصد فوت کنند، مهم نیست؟!

فارس: خانم دکتر! با این مشغله‌هایی که در حوزه پزشکی دارید چطور به دیگر کارهایتان می‌رسید؟ 

برای تمام امور زندگی‌ام برنامه دارم، شاید باور نکنید حتی نیم ساعت از زندگی‌ام بدون برنامه نیست، از ۶.۵ صبح که بلند می‌شوم، برنامه‌ریزی دارم که چه زمانی به بیمارستان بروم، چه ساعتی جلسه باشم، چه زمانی به خانه برگردم و بعد برای رفتن به کلینیک مهیا باشم.

معتقدم انسان بدون برنامه‌ریزی نمی‌تواند زندگی کند و خداوند را شاکرم که خود کمک می‌کند و همسر نازنینی هم دارم که تمام کم و کاستی‌ها را تحمل کند و با عشق به زندگی ادامه می‌دهیم.

خوشبختانه فرزندان عاقل و بزرگی دارم که آنها نیز برای زندگی خود برنامه دارند و من می‌توانم بیشتر به جامعه خدمت کنم. دو پسر دارم که تحصیلات مهندسی را بنا به علاقه خود ادامه دادند و در حال حاضر در تهران مشغول کارند.

فارس: گویا شما هم به کرونا مبتلا شدید، از آن دوران برایمان بگویید

بله، همسرم بار اول خفیف گرفت و بار دوم شدید، بار دوم با هم مبتلا شدیم، علایم بیماری‌‌ من خفیف بود و خوشبختانه چند روز بیشتر طول نکشید اما همسرم درگیری شدیدی داشت، ۱۰ شب، هر شب باید در دمای ۴۰ درجه با داروهایی تبش را پایین می‌آوردم، آبان ماه سال گذشته بود که ۱۰ روز درگیر بیماری او بودم. همسرم دو هفته در استعلاجی بود اما ۱۰ روز به شدت بیمار بود و باید مراقبش می‌بودم، با وجود اینکه خودم بیمار بودم اما باید به او هم می‌رسیدم و خوشبختانه علایم خفیفم باعث شد بتوانم از او هم مراقبت کنم.

بیماری کرونا طوری است که نمی‌توان از دیگران کمک خواست که مبادا آنها هم درگیر شوند، وقتی سرکار می‌رفتم روزی می‌شد که سه بار با همسرم تماس می‌گرفتم و جویای حالش بودم تا مشکلی نداشته باشد، این تنها دغدغه من نبود و تمام پرسنل اینطور هستند، هنگامی که عزیزانشان درگیر می‌شود از یک طرف باید به بیماران خود برسند و از طرف دیگر به بیماران بیمارستان‌ها و هموطنان خود، در بسیاری از همکارانم بیماری کرونا شدت داشت و حتی خانواده‌های آنها هم که با درگیری ریه دست و پنجه نرم می‌کردند.

اغلب متخصصان عفونی مبتلا شدند و تعداد ابتلای پرسنل بهداشتی هم بالا بوده است. بسیاری از پزشکان استان در بیمارستان شهیدبهشتی و سینا بیمارانم بودند و اکثرا درگیر شدند و بسیاری از آنها هم بهبود یافتند. نسبت به دکتر ایروانی خیلی متاثر شدم، تنها پزشکی است که متاسفانه در اثر کرونا از بین ما رفت، پزشک جوانی که دو فرزند کوچک دارد. ایشان با درگیری شدید ریه در کمتر از ۱۲ ساعت  که زیر دستگاه ونتیلاتور بود، تمام کرد. دندانپزشک بود و همسرش هم همینطور، متاسفانه دندانپزشکان هم چون ارتباط چهره به  چهره دارند بیشتر درگیر می‌شوند و با وجود اینکه ماسک و شیلد هم استفاده می‌کنند اما چون سرایت بیماری بالاست، درگیر می‌شوند.

فارس: گویا دکتر ایروانی دو دوز واکسن هم زده بودند اما متاسفانه فوت می‌کنند؟ 

بله، شدت و سرایت کرونا دلتا بالاست و وقتی ایمنی کامل نباشد کسانی هم که واکسن زده‌اند، در خطرند. جامعه پزشکی همدان به خاطر از دست دادن این پزشک خیلی متاثر شد. وقتی ایشان فوت کردند چنان متاثر شدم که داشتم دیوانه می‌شدم و می‌گفتم چرا آخر پزشک شدم که آنقدر جانکاه باشد که یکی یکی مرگ‌ هموطنان و همکارانی را ببینم. دقایقی گریه کردم  و بعد آرام شدم، با خودم گفتم «فریبا! این را در نظر بگیر که چه تعداد از افراد را نجات دادی و چه تعداد افرادی که به آغوش خانواده‌های خود برگشتند،  شغل ما هم همین است و اگر قرار باشد برای یک اتفاقی اینقدر بهم بریزم نمی‌توانم به داد دیگران که برسم، خدایا کمکم کن این دردها را تحمل کنم» و همین را که گفتم، بلند شدم و رفتم و ۳۵ بیمار دیگر را هم دیدم.

همیشه با خدایم راز و نیاز می‌کنم و می‌گویم «خدایا! کمی از تمام خوبی‌هایی که داری به من هم بده، کمی مهربانی،کمی محبت، کمی بخشش، کمی سخاوت» و خداوند همه صفات و خوبی‌ها را دارد و می‌تواند بدهد کافی است، بخواهیم.

فارس: چطور شد که به همدان آمدید و به مردم این استان خدمت می‌کنید؟

اهل بابل هستم و آنجا به دنیا آمدم، تا ۱۸ سالگی در استان گلستان بزرگ شدم اما بعد برای دانشگاه به تهران رفتم، دانشگاهم در رشته پزشکی عمومی در تهران بود و بلافاصله بعد از آن تخصصم را هم در دانشگاه شهید بهشتی تهران شروع کردم. اسفند ماه سال ۷۳ فارغ‌التحصیل شدم و در سال ۷۴ در دانشگاه همدان عضو هیات علمی به صورت مستقیم شروع به کار کردم. ۲۷ سال است که در خدمت مردم عزیز همدان هستم و آنها را بسیار دوست دارم، با اینکه شمالی هستم اما همدان را خیلی دوست دارم و بعضی مواقع از خود همدانی‌ها هم بیشتر دلم برای این شهر می‌سوزد، همدان را به عنوان شهر تاریخی با مردمانی خوب می‌شناسم، واقعا همدان نعمت است و خیلی اینجا را دوست دارم. اینکه روزی به همدان آمدم و اینجا زندگی کردم پشیمان نیستم و بلکه خیلی خوشحالم، شاید بگویند چرا همدان را آنقدر دوست دارم اما نمی‌دانم واقعا همدان را جور دیگری دوست دارم.

همسرم اهل بهار همدان است، با برادرم که پزشک متخصص داخلی است، در دانشگاه تهران همکلاس بودند و از این طریق با او آشنا شدم و خیلی زود سال چهارم پزشکی ازدواج کردم. به خاطر همسرم به همدان آمدم و شروع به کار کردم و از ابتدا هم اینجا را، شهر خودم می‌دانستم و هیچگاه حتی یک بار آرزو نکردم که جای دیگری باشم و در شهر دیگری طبابت کنم. شغلم را هم خیلی دوست دارم و در حد توان به هموطنانم خدمت می‌کنم و مردم هم قدردان زحمات پزشکان بوده و هستند.

فارس: روز پزشک را بار دیگر به شما تبریک می‌گوییم و برایتان آرزوی موفقیت می‌کنیم، ممنون از اینکه وقت ارزشمند خود را به ما اختصاص دادید، به عنوان حرف پایانی بهترین هدیه‌ای این روز برای شما چیست؟

تنها آرزویم این است که در این روز بگویند کرونا تمام شد، از دست کرونا بسیار خسته‌ام و شبانه‌روز دعا می‌کنم و دست رو به آسمان می‌برم و می‌گویم «خداوندا! این ویروس کرونا را از کره زمین بردار»، سلامتی مردم، خودم و خانواده‌ام همیشه جزو دعاهایم است. دعا می‌کنم سلامت باشم و بتوانم سرپا باشم و به مردم خدمت کنم. هر روز که با خداوند حرف می‌زنم، می‌گویم خدایا به من سلامتی بده تا این روز هم بتوانم بیمارانم را ببینم و به درمان آنها برسم، آرزویم سلامتی همه مردم است، دعا می‌کنم جامعه پزشکی در سلامت کامل باشند تا به مردم خدمت کنند. امیدوارم مردم پروتکل‌های بهداشتی را رعایت کنند و تا جایی که می‌توانند کمک حال ما باشند که در واقع کمک به خودشان است.

این روزها چیزهایی را می‌بینم که ناراحتم می‌کند، از اینکه می‌بینم در جاده گنجنامه افرادی دور تا دور هم نشستند و قلیان می‌کشند، بدون اینکه ماسک زده باشند و قلیان را از این دهن به آن دهن می‌دهند، گویا کرونا اصلا وجود ندارد، دلم را به درد می‌آورد. با این کارهاست که بیماری سرایت می‌یابد. اخیرا بیماری داشتم که متاسفانه فوت کرد، همراه دوستانش در یک مهمانی با هم بودند و دو نفر از دوستان او چه کارها که برایش نکردند تا زنده بماند، از خرید دستگاه فیلتر تا دعا و التماس. اما متاسفانه فوت کرد، آنها شاهد فوت دوست خود بودند که می‌دانستند خود مقصر هستند که دو هفته پیش کنار هم بودند، حال پیک‌نیک باشد یا عروسی یا عزاداری فرق نمی‌کند، تجمع، تجمع است  باید سعی کنیم عامل فوت عزیزی نباشیم.

امیدوارم از این شرایط سخت کرونا به زودی عبور کنیم.گاهی به خاطر فشارهای روحی و روانی می‌گویم دیگر ادامه نمی‌دهم اما این حال فقط چند دقیقه است، واقعیت این است که در زندگی‌ام یاد گرفتم همیشه امیدوارم باشم چرا که ناامیدی بدترین اتفاق است. همیشه مثبت‌اندیشی و امید است که ما را به ادامه زندگی سوق می‌دهد و اتفاقات خوب را رقم می‌زند.

انتهای پیام/89026/

منبع خبر "خبرگزاری فارس" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.