شورای خلیفهگری ارامنه اصفهان و جنوب ایران پیشتر اعلام کرده بود که به احترام کادر درمان و برای رعایت شیوهنامههای بهداشتی، جشنی به مناسبت سال نوی میلادی در کلیسای وانک و محله ارمنینشین جلفا برگزار نمیشود؛ با این وجود، رفتم محلۀ جلفا و وارد مغازهای شدم که روبروی کلیسای وانک قرار داشت؛ مغازهای وابسته به خانه سالمندان ارامنه که محصولات دستساز زنان هنرمند این خانه را میفروخت. در ویترین، لباسهای بافتنی قرمز و سفید چیده شده بود و مراجعان کمی داشت.
از دیانا قاراخانیان، تنها فروشندهاش خواستم برای مخاطبان ایسنا بگوید که ارمنیها امسال برای جشن سال نوی میلادی برنامهای دارند؟ جوابم را اینطور داد: «اول من سال نوی مسیحی را به همۀ هموطنان ایرانی و خارج از کشور تبریک میگویم و امیدوارم سال خوب و پر برکتی داشته باشند، بعد هم دختر جان، ارمنی و مسلمان ندارد. همه بندۀ یک خداییم و برای رعایت سلامتی و دوری از این مریضی هم باید رعایت کنیم. مخصوصاً ما که سنمان بالا رفته؛ اگرچه به پیری و جوانی نیست و وقتی وقتمان تمام شود دیگر...» جملهاش را ادامه نداد. دستهایش را نگهداشته بود توی هوا، ابروهایش را برده بود بالا و دلش نمیخواست در آستانۀ سال نو اسم سیاه مرگ را به زبان آورده باشد.
پرسیدم: در خانه چه؟ برای خودتان هم جشن نمیگیرید؟ گفت: «ما در جنگ ارمنستان و آذربایجان جوانانی را از دست دادیم و هنوز چیزی نگذشته. هنوز داغداریم. به احترام این جوانان هم درخت نمیگیریم و جشن آنچنانی نداریم. مشتریها هم امسال کمتر خرید میکنند.»
از او تشکر و خداحافظی کردم. دعا کرد که هر چه زودتر بساط این مریضی ناخوانده جمع شود و بعد هم جوانها به خواستههایشان برسند.
وارد یک فرشفروشی شدم، پسری با سبیل سیاه سلام کرد و در پاسخ به تقاضای مصاحبهام گفت: من ارمنی نیستم، از مغازه موبایلی بپرسید او ارمنی است. بعد در را باز کرد و به صاحب مغازه موبایل فروشی گفت: «هرموند، تو با اینها مصاحبه کن.»
ده قدم جلو رفتم و صبر کردم آن مرد جوان، کرکره مغازه را بالا بدهد و پشت میزش بایستد. گفت: «اسم من هرموند میرزاخانیان است و آمادهام.» گفتم: امسال برای جشن سال نوی میلادی برنامهای دارید؟ بدنش را صاف کرد و خیلی رسمیگفت: «با توجه به مشکلاتی که برای تمام دنیا بهویژه کشور ماه هست امسال جشن سال نویی در کار نیست. اقوام هم دورهم جمع نمیشوند و هر کس در خانه خودش با استفاده از شبکههای اجتماعی به دیگران سال نو را تبریک میگوید. در کلیسا هم مراسمی نیست.»
پرسیدم: یعنی درخت کریسمس را در خانه نمیگذارید؟ توضیح داد: «درخت برای این است که وقتی مهمان میآید هدیهاش را از زیر آن بردارد، وقتی مهمانی نیست درخت هم نیست. فکر نمیکنم ارامنه امسال از درخت استقبال کرده باشند.»
از او تشکر کردم. گفت: «همین؟» گفتم: بله و خندیدم. رفت بیرون و با صدای بلند به فروشندۀ فرش گفت: «من مصاحبه کردم. دیدی ترس نداشت؟»
درِ کلیسای وانک بسته بود و روی آن اطلاعیه شورای خلیفهگری به چشم میخورد. با هراچ درآوانسیان، مدیر چاپخانه کلیسا و نویسندۀ کتاب «تاریخ کلیسای وانک» تماس گرفتم، گفت که در کلیسا مشغول کار است و به لطف او، آن درِ چوبی بزرگ به روی من باز شد.
دقایقی بعد در چاپخانه نشسته بودیم و آقای درآوانسیان داشت دربارۀ سالِ نوی متفاوتِ ۲۰۲۱ میگفت: «ما هر سال این موقع درخت را چیده بودیم اما امسال هنوز در خانه کسی به من نگفته درخت را پایین بیاور! اصلاً نمیدانیم رنگ سال چیست که بخواهیم تزیینات درخت را آن رنگی بخریم و وصل کنیم! حس عید نیست.
گمان نکنم شب عید ارامنه دورهم جمع شوند چون اگر جمعی هم باشد، همه از هم میترسند. من هم نمیتوانم مثل هر سال مادرم را شب سال نو از خانه سالمندان به خانه بیاورم چون ممکن است خداینکرده مبتلا بشود و بعد برگردد و دیگران را هم مبتلا کند. خوشبختانه ارامنه شیوهنامهها را رعایت میکنند. تزیینی هم در خیابان و کلیسا انجامنشده تا مردم را جذب نکند و تجمعی ایجاد نشود.
اگر سال قبل این موقع جلفا بودید بابانوئلها را میدیدید که در خیابان راه میرفتند و با مردم عکس میگرفتند اما امسال خبری نیست.»
پرسیدم: از سال گذشته تاکنون چه اعیادی داشتید که به خاطر کرونا لغو شده؟ و جواب داد: «جشن مهمی که از دست دادیم جشن رستاخیز بود. ۱۵ یا ۱۶ روز بعد از عید آن را برگزار میکردیم اما امسال میسر نشد. برای مراسم «تبرک آب» هم هر سال روحانیان به منزل ارامنه میآمدند و خانه را تقدس میکردند که سال پیش این اتفاق نیفتاد و فقط یک مراسم کلی با حضور تعدادی کم در حیاط کلیسا برگزار شد. برای سالروز نسلکشی ارامنه، هر سال در کلیسا جمع میشدیم اما سال قبل هر کس در خانه خود شمع روشن کرد.
خلاصه بگویم زندگی مذهبی تقریباً تعطیلشده و کلیساها هم بسته هستند. قرار بود کلیسای گئورگ باز شود و افراد کمی بتوانند بروند دعا بخوانند و برگردند که به خاطر شدت گرفتن کرونا این برنامه هم اجرا نشد.»
ارامنه نیز عزیزانی را به خاطر کرونا از دست دادهاند؟ پاسخش به سؤال من چنین بود: «بار اول فقط چند نفر مبتلا شدند اما بار دوم که شدیدتر بود اغلب مردم گرفتند و بله، فوتی هم داشتیم. همسرم، خواهر و مادر ۹۱ سالهاش که به برونشیت مبتلاست هم کرونا گرفتند اما به لطف خدا بهبود پیدا کردند.»
حرف پایانی او هم به دعا ختم میشد؛ دعا برای برچیده شدن بساط کرونا و بازگشت زندگی به حالت عادی؛ آرزویی که مدتی است، بر همۀ آرزوهای آدمیان، پیشی گرفته.
انتهای پیام