موسیقی هنری بسیط و گسترده است که بهاقتضای شرایط این قابلیت را دارد که جفت بدحالان یا خوشحالان شود. بهعبارتی این هنر، هم در شادی و هم در عزا و هم مناسکهای دینی و مذهبی کاربرد دارد. افزون بر موارد اشاره شده این هنر از خاصیت درمانی بالایی برخوردار است و میتواند امراض روانی و جسمانی را برطرف سازد.
بدیهی است در شرایط کنونی با خیز برداشتن موج پنجم کرونا، بسیاری از افراد و خانوادهها بهدلیل هراس از مبتلا شدن به این ویروس و از دستدادن عزیزان خود از نظر روانی در شرایط بسیار بغرنجی قرار گرفتهاند که این مسئله زنگ خطر را نهتنها برای سلامت جان؛ بلکه برای سلامت روانی جامعه به صدا درآوردهاست. بنابراین در این شرایط برخی از هنرها میتوانند نقش موثری در کاهش اضطراب، استرس و فشارهای عصبی ایفا کنند. از جمله این هنرها میتوان به موسیقی و عنصر صدا اشاره کرد که بهمثابه درمان فضایی را برای فرد ایجاد میکند که در محیطی آرامبخش وجودش را از تنشهای عصبی و اخبار منفی تسویه کند. موسیقیدرمانی تخصصی است که متاسفانه آنگونه که باید در ایران شناسانده نشده است.
یکی از متخصصان این حوزه در تعریف این رشته میگوید: «موسیقیدرمانی در اینجا به معنای کاربرد ماهرانه موسیقی و عناصرِ آن از سوی موسیقیدرمانگر است که با پشتیبانی از همحسی، برای ایجاد ثبات سلامت، شناخت روان و عاطفه، احیای معنویت و درکِ روابط اجتماعی بهکار گرفته میشود و همچنین اعتبار و توانمندسازی را ترویج میدهد. موسیقیدرمانی یک حرفه درمانی تائیدشده علمی-عملی است که در قالب برنامههای گروهی و انفرادی ارائه میشود و با دیگر رشتهها از جمله پزشکی، علوم اجتماعی و روانشناسی تعامل دارد.»
سلام ریاضی، موسیقیدان، آهنگساز، موسیقیدرمانگر و صدادرمانگر است. وی متولد سال ۱۳۶۱ و دانشآموخته دانشکده علوم درمانی دانشگاه هایدِلبِرگ، آکادمی صدای وَرمز، دانشکده موسیقی دانشگاه هنر تهران و دانشکده زبان و ادبیات دانشگاه آزاد تهران است. او معرف مدل تداوم یادآوری؛ یک مدل پیشگیری موسیقی درمانی برای تحلیل حافظه است. افزون بر این، ریاضی بنیانگذار «آچارصدادرمانی» در ایران و سازنده ساز «چَنگِتَن» است. در ادامه با سلام ریاضی در خصوص موسیقی درمانی، آچارصدادرمانی و همچنین چَنگِتَن و تاثیر آن در کاهش تنشها و فشارهای عصبی به گفتوگو نشستهایم که از نظر شما مخاطبان میگذرد.
آقای ریاضی نخست برای مخاطبان ما در خصوص نقش و اهمیت موسیقیدرمانی در کاهش تنشهای عصبی و ناآرامیهای روانی توضیح بدهید؟
موسیقی و صدا بر ما در سطوح مختلفی اثر میگذارد. تاثیر هر نوع موسیقی بر هر فرد متفاوت است، پس بهدستآمدن آرامش و برقراری ارتباط با یک قطعه موسیقی، موضوعی فردی است. بسیاری از مردم، موسیقیهای عامهپسند را برای حس آسایش گوش میکنند، ولی آنچه در واقع روی میدهد پرت شدنِ حواس است. این موسیقی آنچنان نفعی برای سلامتی ندارد و مانند بسیاری از اصوات میتوانند در نقش فرکانسهای غیرمفید ظاهر شوند. همانا که هر سلول بدن، یک تشدیدگر صداست و سلولهای تشکیلدهنده دستگاهها و اعضای بدن، هر یک طنین و فرکانس خود را دارند. ممکن است از برخی صداها احساس ناراحتی نکنیم، ولی این بدن است که آزرده میشود. این حالت را هنگامی میتوانید تجربه و حس کنید که یکی از صداهای اضافی که آن را دیگر از روی عادت نمیشنوید، ناگهان قطع شود. برای مثال زمانیکه یخچال منزل شما خوب کار نمیکند یا موتوربرقی که در نزدیکی شما روشن است، پس از چندی به صدای آنها خو میگیرید. در این وضعیت اگرچه از صدای آنها دیگر ناراحت نمیشوید؛ اما بدن شما در حال واکنش نشاندادن به آنهاست. هنگام قطع صدای اضافی، ناگهان احساس راحتی میکنید. انگار باری را از دوش شما برداشتهاند. شواهد نشان از این مهم دارد که در معرض چنین اصواتی بودن، باعث فشار خون بالا، تنش و نداشتن تمرکز میشود.
پس با توجه به توضیح شما، موسیقیدرمانی صرفا برای آدمهای بیمار نیست و هر فردی میتواند در جلسات آن شرکت کند!
بله؛ قطعا موسیقیدرمانی فقط مختص افراد بیمار نیست؛ چراکه موسیقیدرمانی میتواند اعتمادبهنفس، روابط اجتماعی، مهارتهای ذهنی و دیگر تواناییهای یک فرد سالم را ارتقا دهد و اختلالات را با ایجاد ارتباط، پالایش احساسات، خودآگاهی نسبت به خود و محیط رفع کند.
از طرفی، هیچ نظریه یا یک شیوه درمانی وجود ندارد که تمام پاسخها را برای رفع نیاز وضعیتهای مختلف بشری دارا باشد. از سوی دیگر، موسیقی تحول در اندیشه بهوجود میآورد تا زمانی که انسان با الگوهای اندیشهای اختلالزا، خود را مقاوم نشان دهد، به سوی رهایی و هوای تازه سوق نمییابد. موسیقی در بهتحول انداختنِ اندیشه و روان موثر است. هریک از ما آگاهانه میتوانیم روشنایی انرژی و سلامتی موسیقی را هر چه بیشتر بهکار گیریم و انسانها را نیز از آن بهرهمند سازیم. تنها با آگاهی و دانستن چند اصل کلی و کاربرد چند تکنیک مقدماتی میتوانیم از صدا و موسیقی در جهت حفظ سلامتی بهره بگیریم. برای مثال، میتوانیم بیاموزیم که چگونه جداگانه یا همزمان از ریتمها، ملودیها، سازها و بیانِ صدا برای تاثیرگذاری روی خود بهره گیریم. با این آگاهی میتوانیم از همین لحظه تصمیم بگیریم که به قول معروف، خودمان را کوک کنیم.
روش خاص موسیقیدرمانی چیست؟
در یک جلسه موسیقیدرمانی، درمانجو(ها) زبانی موسیقایی را با صدای خود، به یاری سازها و یا انواع اشیائی که حالاتِ هیجانی و جسمانی را منعکس میکنند در قالب «بداهه» عرضه میدارند، با این مزیت که هیچ پیششرطی ضرورت ندارد و لازم نیست حتما سازی بنوازیم یا در زمینه تئوری موسیقی تحصیل کرده باشیم. این، تجربهای جدید و متفاوت از موسیقی به افراد انتقال میدهد. در واقع بداهه؛ قرینه «شاهراهی به ناخودآگاه»، بهمنظورِ «یک طریق» در رویکردهای فرایندِ عصبیِ موسیقیدرمانی کاربرد دارد.
بداههنوازی چه تاثیری بر مغز انسان دارد؟
بهطور کلی هنگام نواختن موسیقی، تعداد زیادی از مناطق مغز که مربوط به فرایندهای شناختی، انگیزشی و حرکتی هستند، فعال میشوند. هر مرحله در مغز که به موازات نواختن موسیقی به جریان میافتد به این ترتیب است: ۱. تصمیم برای اجرای یک عمل (PFC)، ۲. ترغیب عملِ حرکت (SMA)، ۳. انجام طرحهای کُنشی (۱M)، ۴. هماهنگی حرکتی شامل زمانبندی و ریتم (مخچه)، ۵. بازخورد قشر حسی-تنی اولیه (۱S )، ۶. کنترل شنوایی و صیقلزدن بازخورد (۱A)، ۷. کنترل تصویری و مکانیسمهای بازخورد (قشر بینایی) و ۸. نواخت حرکتی، اتوماسیون جریانهای کنش(BG).
آقای ریاضی آیا میتوان «زار» و «لِیوا» را که در جنوب ایران سابقهای طولانی دارند، زیرمجموعه موسیقیدرمانی دانست؟
نمونههایی که ذکر کردید، به آیینها و مراسمی اشاره دارد که از زمانهای قدیم تا به امروز در جاهای مختلف دنیا وجود داشته و همچنان در زندگی مردمان، جاری و ساری است. اگر اجازه داشته باشم، مایلم نکتهای را توضیح دهم. منظور از موسیقیدرمانی، یک چارچوب علمیِ مستقل و متمایز است که به هیئت یک رشته دانشگاهی، از دهه پنجاه میلادی، مطرح و تثبیت شده است. موسیقیدرمانی به روشها، مدلها و تکنیکهایِ بالینیِ استانداردشده مبتنی بر شواهدی میپردازد که مانند سایر رشتههای علمی، قابلیت بازآزماییِ تجربی دارند. به نظرم مهم است که به تمایز میان موسیقیدرمانی بهعنوان یک علمِ آکادمیکِ مدرن و پدیدهای مثل زار بهمثابه یک آیین قومی توجه داشته باشیم. بدیهی است که هر کدام، کارکردهای خودشان را دارند. امروزه موسیقیدرمانی حوزههای متنوعی را در برمیگیرد؛ برای مثال در سالهای اخیر، پیوند موسیقیدرمانی با «موسیقیشناسی قومی»، رهیافتی میانرشتهای را بهوجود آورده که تحت عنوان «موسیقیدرمانی قومی» طبقهبندی میشود.
شما روی آیین زار مطالعه و پژوهش انجام دادهاید؛ دستاورد این مطالعات چه بود؟
بله؛ زمانی که در آلمان دانشجو بودم، با جمعآوری منابع مکتوب و فایلهای صوتی-تصویریِ در دسترس، مطالعهای را روی مراسم زارِ جزیره خارگِ خلیجفارس انجام دادم. آن مطالعه نشان میدهد که حالات شخصِ «زاری» شباهت زیادی به سیمپتُمهای اختلال اِسکیزُفِرنی دارد. در بخش اصلی آن مطالعه، شیوههای مورد استفاده در مراسم زار برای شخص زاری را بررسی کردهام و وجوه اشتراک آن را با مداخلاتِ بالینیِ شناختهشده در موسیقیدرمانیِ مربوط به اختلال اسکیزفرنی تطبیق دادهام. بهعنوان یک دانشآموختۀ موسیقیدرمانی فکر میکنم بهرسمیتشناختن و اشاعه موسیقیدرمانی در همه جای دنیا از جمله ایران امری ضروری است؛ با این مهم که میراثدار آیینهای قومی باشیم.
بهعنوان یک متخصص موسیقیدرمانگر، موفق شدهاید سازی هم ابداع کنید که کاربرد موثر درمانی دارد، اگر ممکن است در خصوص ساز ابداعی خود بیشتر توضیح بدهید.
سازی که مدنظر شماست «چَنگِتَن» نام دارد. یک سازِ درمانیِ زهیْ چوبی، هارمُنیک و سیّار است که برای انجام فعالیتهای [موسیقی]درمانی و آموزشی بهکار میرود. بعد از آشنایی و ساخت «مُنُکُرد» در آلمان بود که طرح چَنگِتَن را پرداخته کردم و ساخت و تولید آن را از بهمنماه ۱۳۹۸ همراه با آقای میثم امینی – سازساز و نوازنده – در تهران آغاز کردهایم.
چَنگِتَن نمونه توسعهیافته مُنُکُرد است. مُنُکُرد یک ابزار اندازهگیری و موسیقایی است که ابداع آن را با فیثاغورس – فیلسوف و ریاضیدان یونانی – میشناسیم. وجهتسمیۀ مُنُکُرد این است که آکُردهایی به شکل مُنُوْ (تکصدا) خلق میشوند. نسخه باستانی مُنُکُرد مانند بِریمبائُوْیِ برزیلی قوس داشته که در آن، دهان نوازنده یا کاسۀ کدوتنبل، نقش جعبه فرکانس تشدید را ایفا میکند. در دوره معاصر در مناطقی مانند آفریقا، خاورمیانه، خاور دور، بومیان آمریکا و یوگسلاویِ سابق نیز از سازهایی استفاده میشود که قوسهایی شبیه به قوسهای سازهای باستانی دارند. این قوسها را لولههای لرزشی (Röhrenzittern) نیز نامیدهاند که از آنها بهمثابه نخستین نمونههای سازهای زهی یاد میشود. مُنُکُرد در اواخر قرن دوازدهم میلادی طوری توسعه پیدا کرد که با تعبیه شستی روی آن، کِلاویکُرد ساخته شد. این، نقطه آغاز شکلگیری سازهای شستیدار است. البته مُنُکُرد پیش از فیثاغورس نیز وجود داشته؛ چینیها، عربها و بابلیها با چنین ابزار-سازی، مدار سیارات را محاسبه میکردهاند.
در قرن بیستم، نخستین مُنُکُرد را هانس کایزِر آلمانی ساخت. او که نظریهپرداز هنر و موسیقی بود، مبحث تحقیقات بنیادی فرازنواختهای مدرن (Modernen harmonikalen Grundlagenforschung) را بنیان گذاشت. هر مُنُکُردی که بعد از مُنُکُرد کایزِر ساخته شده، به مدلی اشاره دارد که او در اثر اصلی خود، کتاب آموزشی فرازنواخت (Lehrbuch der Harmonik)، تشریح میکند. در فوریه۱۹۵۰ برای نخستینبار اَلِکس پُنتویک –موسیقیدرمانگر سوئدی– مُنُکُرد را در موسیقیدرمانی بهکار گرفت. امروزه مُنُکُرد در موسیقیدرمانی پُرکاربرد و بسیار محبوب است.
چَنگِتَن چه ویژگیهایی دارد؟
رشتهسیمهای چَنگِتَن در سه گروه تقسیمبندی میشوند، به موازات یکدیگر قرار میگیرند و دارای سه کوک متفاوت هستند که در نتیجه، فرازنواختهای سه نت را همزمان پدید میآورند. جابهجایی چَنگِتَن آسان است. بنا به ملاحظات اِرگُنُمیک، صفحه زیرین آن به شکل یک قوسِ مقعر طراحی شده که بهراحتی روی قفسه سینه، شکم یا کمر انسان قرار میگیرد. نظرداشتِ اصل مناسبسازی در طراحی ساز چَنگِتَن، درمانجو را در قابی از صدا محصور و محاط میکند. محدوده صوتی چَنگِتَن، مطبوعترین فواصل موسیقی را با معیار هِرمَن فُن هِلمهُلتس بهدست میدهد. این فواصل عبارتند از: پنجمِ درست، هشتمِ درست و دوازدهمِ درست.
ساز چَنگِتَن سازی ملودیک نیست و نیاز به مهارت نوازندگی ندارد و حتی درمانجویان هم میتوانند آن را راحت اجرا کنند. بهکارگیری چَنگِتَن برای هر دو روش موسیقیدرمانیِ «پذیرا» و «فعال» مناسب است. اگر یک اجرای ملایم و آرامشبخش مورد نظر باشد، میتوان بهتناوب با دستهای راست و چپ سیمها را با نوک انگشتانْ آرام، یکنواخت و هَمشار، نوازش کرد که صدایی تکرنگ طنینانداز شود و بهمرور یک ملودی مطبوع و آرام در پسزمینه شکل میگیرد که در نتیجه امکان دستیابی به صدایی پایهای برای همنوازی با دیگر سازها در قالب بداهه نیز فراهم میسازد.
این ساز (چَنگِتَن) چگونه بر درمانجوها تاثیر میگذارد و اهمیت درمانی آن در چیست؟
چَنگِتَن تأثیر روانتَنکَردشناختی دارد؛ همزمانی انتقال مستقیم لرزانش و فرازنواختها، بدن را به یک «جعبه فرکانسِ تشدید» تبدیل میکند که برآیند آن، خودارتعاشی بدن است. این باعث نفوذپذیری، تنفس و آگاهی از بدن میشود. راجع به تأثیر درمانیِ مُنُکُرد روی افراد بستری در بخش مراقبتهای ویژه، مبتلایان به سرطان و زنان باردار، پروژههای تحقیقاتی فراوانی در دانشگاههای معتبر اروپا انجام شده است. پژوهشهای روانشناسیِ عصبشناختی ثابت میکند که استفاده از مُنُکُرد برای تقویت مهارتهای حرکتی، حافظه و ادراک تأثیر مثبتی دارد. همانطور که اشاره کردم، چَنگِتَن واریاسیونی از مُنُکُردهای درمانی است؛ پس غنیمت است که ضرورت تحقیقات درمانشناختی با تمرکز بر استفاده و کاربرد آثار درمانی چَنگِتَن را در ایران نیز بهرسمیت بشناسیم و در محیطهای پزشکی، درمانی و آموزشی بگسترانیم؛ چراکه چَنگِتَن قابل استفاده است برای درمانگران در کاردرمانی، گفتاردرمانی و درمانگریِ پایانه حیات، فیزیوتراپیستها، پزشکان، پرستاران، بهیاران، ماماها، مددکاران اجتماعی، آموزگاران مدارس، مربیان مهدکودکها، فعالانِ مراکز توانمندسازی و بازپروری، مربیان یوگا، هنرمندان و کسانی که در جستوجوی انتقال ارتعاشات مفید به منظورِ ارتقای سلامت هستند.
به نظر شما دلیل استقبال نکردن مردم ایران از این شیوه درمانی مفید چیست؟ آیا ناشناخته بودن آن در این زمینه نقشی دارد؟
فقدان درمانهای نوین تثبیتشده مانند موسیقیدرمانی، از اعوجاج حوزه درمانشناختی ایران نشات میگیرد که در سیطره مطلق سیاستمداران، متخصصان پُزیتیویست و بیمهگزاران سودسالار، محدود و محصور مانده. باید بدانیم که در حوزه درمانشناسی روزآمد جهانی، شیفتِ پارادایمی اتفاق افتاده است. تا جایی که مراکز درمانی معتبر، موسیقیدرمانگران را برای انجام عمل درمانی در آیسییو استخدام میکنند. اشاعه فرهنگ سلامت در جامعه، مستلزم تغییر رویکرد اساسی و بهروزرسانی حوزه درمانشناسی است که این، تازه میشود سلام و احوالپرسی. اما با کدام نوع و چه کیفیتی از موسیقی و پرسشهایی از این دست که در دانش موسیقیدرمانی پاسخ داده میشود. موسیقیدرمانی از دوران جنینی تا پایانه حیات انسان را در بر میگیرد. بههر روی، اگر نسل زنده امروز با هر سن و سالی دچار اختلال شوند، در واقع نمیدانند که باید به کدام مراکز درمانی و چه متخصصی مراجعه کنند. اولین گزینه، مراجعه به پزشک است که بهوضوح، از پس همه پیچیدگیهای موجود انسانی برنمیآید. قرص و پماد هم که مرهم آلام خاطرِ پریشیده نیست.
کارگاههای موثری را در ایران تحت عنوان «موسیقیدرمانی با فرهنگ سلامت» برگزار کردهاید، لطفا مختصری در مورد آن توضیح بدهید.
اهداف کلی این کارگاهها مبتنی بر پیشگیری از طریق روش موسیقیدرمانی است. با این هدف میخواهیم راه دیگری را که میشود به سلامتی رسید یا آن را حفظ کرد، تجربه کنیم. همچنین ارائه روش و آشنایی با امکانات صدا و موسیقی برای همه افراد جامعه که بتوانند موثر بودن این روشها را تجربه کنند و به این ترتیب مشارکت بیشتری در حفظ سلامتی خود و اجتماع داشته باشند، چراکه هدف اصلی یک رابطه درمانی برابر است با افزایش سطح کیفی و کمی زندگی. فرضیه بر این است که شناخت و تجربه موسیقیدرمانی میتواند در زندگی روزمره، از انجماد پیشگیری کند. از آنجایی که موسیقیدرمانی یک علم درمانی بدون کلام است، دسترسی به ناشناختههای شگفتانگیز را ممکن میسازد.
در این کارگاهها از هر چهار روش موسیقیدرمانی برای پیشگیری یعنی پذیرا، بداههپردازی/نوازی، خلاقیت مجدد و آفرینش استفاده میشود که تاثیراتی چون همآهنگی و همزمانی، رهایی و فعالسازی، تقویت و جهتدادن برای مغز ما دارد. به عبارتی در این کارگاهها در کنار اجرای موسیقی، بهطور مثال تنفس دیافراگمی و عمیق، آرامش بدن و استراحت دادن به عضلات و ماهیچهها، لرزانش آکوستیکی، قرار گرفتن در معرض صداهای طبیعی و کاهش درد جسمی مدنظر قرار میگیرد. برای پرداختن به مبحث پیشگیری عنوان کارگاهها را طوری انتخاب کردهام که شرکتکنندگان در همان ابتدای امر با الگوی ذهنی جدیدی مواجه شوند. به عبارتی، هر اندیشه، لحظات بعدی و در نتیجه آینده را تشکیل میدهد. بهطور مثال عنوان کارگاه «رهایی و رهسپار شادمانیشدن» به مبحث خشم میپردازد؛ دیدگاه ما این است که اگر ما شادمان باشیم در جایگاه خشم قرار نمیگیریم. همچنین عنوان دیگر کارگاه «ارزشمندی زندهبودن» است که به مبحث ترس میپردازد.
این کارگاهها در مجموع با چهار عنوان تعریف شدهاند. علاوه بر دو مورد ذکرشده، کارگاه «ارتعاش و هارمونیک» است که به مباحث آچارصدادرمانی و چَنگِتَن میپردازد و چهارمین کارگاه «بداههنوازی گروهی در موسیقیدرمانی» است که حاصل آن سیالیت و هدایت در سطح هوشیاری و خودآگاهی، پشتیبانی از ارتباطِ با دیگران و اعتمادسازی، لمس خاطرات و تجربیات، خودانگیزی و آنانگی(قرار گرفتن در لحظه) است که خوشبختانه این کارگاههای دو روزه ۱۶ ساعته در جاهای مختلف ایران برگزار کردهام.
شما افزون بر ابداع ساز چَنگِتَن، بنیانگذار آچارصدادرمانی در ایران نیز هستید، آچارصدا چیست؟
آچارصدا واژهای ترکیبی به پیشنهاد من است در برابر واژه فرانسویِ Diapason. آچارصدا ابزاری از فولاد ضدّزنگ یا کریستال، با خلوص صوتی، بدنه مقاوم، دوره نوسان طولانی، و با فرکانسهای مختلف است. آچارصدا ابزاری دقیق است که امکان ساماندهیِ داخلیِ ما را با ایجاد فرکانسِ رزونانس فراهم میآورد. رزونانس در اینجا بهمعنای دادن و گرفتنِ متقابل است: از یک سو، «در رزونانس بودن» مستلزمِ باز بودن و تمایل به پذیرش خودمان برای ارتعاشات سالمی است که در بیرون بهوجود میآیند و، از سوی دیگر، مستلزم استفاده از تواناییِ ذاتی برای پاسخگویی به روند بهبود درونیِ خود است.
ارتعاش و فرکانس را میتوان اساس هر حرکت یا چرخشی دانست. امروزه ارتعاشات و فرکانسهای زیادی از قبیل صداهای بسیار بلند و اشعۀ ماوراءبنفش در اطراف ما وجود دارند که ممکن است به دستگاه عصبی ما آسیب برسانند و آن را دچار اختلال کنند. صداها از هر منبعی که باشند ممکن است برای سلامت ما مفید یا مضر باشند. واقعا همهچیز درحالِ ارتعاش است. فلسفه درمانِ ارتعاشی بهوسیله آچارصدا بر این اصل استوار است که همهچیز در جهان درحالِ ارتعاش است و این ارتعاشها را میتوان انتقال داد.
با این توصیف، آچارصدادرمانی را چگونه تعریف میکنید؟
با این فرض که بدن انسان هارمونیپذیر و ریتمدار است، میتوان چنین تصور کرد که بدن ما نوعی ارکستر است و چوب این ارکستر همان آچارصداست که بهیاریِ آن، اعضای مختلف بدن طوری هدایت میشوند تا به اندازه ارتعاش مطلوب خود درآیند و از این طریق به ساماندهی و همآهنگی رسند. آچارصدادرمانی روشی درمانی است با قابلیت لرزانش آکوستیکی برای درمان و نیروبخشی که، با استفاده از ارتعاشِ آچارصداهای معیّن، به هماهنگسازی دوباره، رهایی از اختلالات، و ساماندهیِ میدان انرژی بدن کمک میکند.
آچارصدادرمانی بر کارکرد سلولی و دستگاه عصبی چگونه تاثیر میگذارد؟
بدن انسان حدودا از هفتاد درصد آب تشکیل شده است. آبْ ارتعاشات را چهاربرابر سریعتر منتقل میکند. در بدن، ارتعاشات آچارصدا جذب میشوند و انسدادهای شدید را میگشایند. هر سلول بدن درنتیجۀ این ارتعاشات بهآرامی ماساژ داده میشود و اصطلاحاً کوک میشود.
تحقیقات علمی نشان دادهاند که لرزش منتقلشده از آچارصدا به سلولهای عصبی و سلولهای لایه درونرگی و سلولهای ایمنی باعث تحریک ماده نیتریکاُکسید میشود که تأثیری حیاتی بر وضعیت سلامت ما دارد. دستگاه عصبی ما با صدای آچارصدا مرتعش میشود. هنگامیکه بدن در معرض ارتعاش قرار میگیرد، بسته بهنوع منبع، در آن فرکانسِ رزونانس مثبت یا منفی ایجاد میشود که میتواند ساختار ظریف سلولهای بدن را تحت تأثیر قرار دهد. سلولهای بدن به فرکانسهای مشخصی واکنش نشان میدهند. هنگامی که سلولها سالم هستند یا بهعبارتی، در «کوکِ مطلوب» هستند همانند آچارصدا ارتعاش را بازتاب میدهند.
پژوهشها اثبات کردهاند که آچارصدادرمانی را میتوان، از سویی، بهمنظور کاهش نگرانی و اضطراب و ایجاد توازن در دستگاه عصبی، و از سوی دیگر، برای افزایش میزان تمرکز و مقدار خواب عمیق و به قصد پیشگیری از همایستاییِ یاختهها بهکار گرفت؛ همچنین آچارصداهای مختلف بر ریتمهای بیولوژیکی یا ساعت بیولوژیکی ما تاثیر میگذارند و اجازه میدهند ما با چرخههای طبیعی هماهنگ شویم.
سخن پایانی؟
دقت روشهای مذکور کماکان جای ارتقا دارد. هوشمندی و تخیل درمانشناختیِ پژوهشگران، بهیاری تحقیقاتی که در دیگر رشتههای علمی انجامگرفته، میتواند عرصه کاربرد آچارصدادرمانی و ساز درمانی چَنگِتَن را در ایران گسترش دهد و پهنههای جدیدی کشف کند.
انتهای پیام