به گزارش همشهری آنلاین به نقل از تسنیم، امیر شایان مهر، در کانال تلگرامی خود نوشت: غروب پنج شنبه اطلاع دادند که برنامه فردای رئیس جمهور را پوشش دهم. طبق روال اسامی ۴نفر را به عنوان تیم تصویربرداری و فنی ارسال کردم، گفتند فقط یک نفر کفایت میکند. از برنامه پرسیدم، پاسخ دادند بازدیدی سر زده.
اواخر شب مجددا خبر دادند نماز صبح فرودگاه باشید، گویا ماجرا بیش از یک بازدید است.
خوشحالم که احتمالا دولت طبق رویه سابق، در روز اول کاری میخواهد مشهد برود و در ایام محدودیت تردد، توفیق زیارت دارم! نزدیک پاویون فرودگاه بودم که گفتند بیایید ترمینال ۴؛ پس قاعدتا جدا از رئیس جمهور پرواز میکنیم. در هواپیمای کوچک جاگیر شدیم که اقای رئیس هم آمد و برصندلی ردیف نخست نشست.
«با سلام خدمت مسافران محترم، مقصد ما اهواز و مدت سفر یک ساعت است» هواپیما آماده برای تیک آف بود که خلبان بلاخره تیم خبری را از جهالت خارج کرد و فهمیدیم صبح یک روز تابستانی عازم خوزستانیم.
اما فقط ما در بیخبری نبودیم، اوضاع مدیران عالی استان هم کمی از ما بهتر بود!
امام جمعه، استاندار و ۴.۵ نفر عضو اصلی شورای تامین ساعت ۹ و نیم پنج شنبه شب به جلسه محرمانهای دعوت شده بودن که تا ۱۲ شب طول کشیده بود و آنجا از سفر رئیس جمهور مطلع شده بودند؛ با این شرط که به احدی سفر رییس جمهور را اطلاع ندهند. اما فراهم کردن برخی مقدمات، ضروری بود.
نخستین دقایق جمعه، استاندار به معاونینش خبر میدهد ساعاتی دیگر وزیر کشور به اهواز میآید و به مدیرکل بهداشت هم گفته میشود وزیر بهداشت برای سرکشی از بیمارستانها عازم اهواز است. ۷صبح؛ روی باند فرودگاه چند نفر از مدیران که برای استقبال از وزیر آمده اند، شاهد پیاده شدن رئیس جمهور هستند.
اقای رئیسی بدون وقفه عازم پروژه جمع آوری فاضلاب شد. پروژه، جمعهها تعطیل است و شب قبل به مدیران و مهندسانش گفتهاند فردا فرمانده سپاه برای بازدید میآید و چندنفری حضور داشته باشید.
برنامه بعدی حضور در بیمارستان رازی است، اصلیترین مرکز رسیدگی به بیماران کرونایی اهواز. پیشتر وزیر بهداشت به آنجا رفته و رئیس بیمارستان بیخبر از حضور رئیس جمهور مشغول ارائه توضیحات است. که خودرو آقای رئیسی وارد حیاط شلوغ بیمارستان شد. مردم و پرستاران متعجب، خود را به رئیس رساندند.
مردی که همسرش را شب گذشته از دست داده و در تلاش بود تا بتواند با وزیر بهداشت چند دقیقهای گفتگو کند ناگهان رییس جمهور را مقابل خود دید و ۴-۵ دقیقه با حرارت و عصبانیت با رئیس جمهور درد دل کرد. او ایستاد تا صبحتهای مرد داغ دیده تمام شود سپس وارد بخش کرونایی بیمارستان شد.
رئیس بیمارستان گفت وارد این بخش نشوید، آلوده است، جواب شنید برای دیدار همینها آمده ام، البته ۲ تا ماسک هم زده ام. برخلاف شایعات نه کسی از حضور او خبر داشت و نه بازدیدی از بخش اورژانس پیش بینی شده بود که از قبل بخواهند آنجا را مرتب و خالی از بیمار کنند.
از بیمارستان سریعا راهی فرودگاه شدیم، اینبار مقصد را میدانم، روستای جفیر در اطراف هویزه. ساعت ۱۰صبح است اما از آسمان آتش میبارد، گرمای داخل بالگرد بدتر از بیرون است و ۴۰دقیقه پرواز. نزدیک روستا فرود میآییم. ۴۰-۵۰ نفر از شیوخ و جوانان منطقه جمع شدهاند و منتظر فرمانده سپاه خوزستان.
گفته شده فرمانده برای افتتاح طرح آبرسانی میآید! اما ناباورانه برگرد رئیس جمهور حلقه میزنند و با مهمان نوازی همیشگی شان، اشعار زیبای عربی را میخوانند. گرمای ۴۵درجه و حضور در حیاط حسینیه بدون سایه بان در کنار کثرت استفاده از تلفن باعث شده تا گوشی مدام هشدار بدهد که امکان فعالیت ندارد!
جوانان حاضر در برنامه که دل پری داشتند و گوش شنوایی یافته بودند، یکی پس از دیگری در آن آفتاب سوزان پشت میکروفون رفتند و بیپرده و بدون لکنت با رئیس جمهور حرف زدند. ما که در آنجا سایهای گیر آورده بودیم و بطری خنک آب معدنی! اما آقای رئیس در صف اول روی صندلی زیر آفتاب.
مسیر بازگشت با بالگرد بیشتر طول کشید!
آقای رئیسی از مناطق هورالعظیم، رفیع و دشت آزادگان که مشکلات آبی داشتند، بازدید کرد. بالاخره میرسیم به استانداری. ظهر از سرتیم حفاظت نقل میکنند که رئیس جمهور از برنامههای سفر ناراضی است و میگوید چرا اجازه حضور بیشتر میان مردم را نمیدهید؟
عصر ۲ جلسه فشرده تنظیم شده یکی با سران عشایر و دیگری شورای مدیران استان، مهمانانی که صبح امروز و بعد از رسانهای شدن سفر، به این جلسه دعوت شده اند. جلسات ۵ساعت طول میکشد و نزدیک اذان مغرب است که میگویند حرکت کنید، نماز را در فرودگاه خواهیم خواند.
به فرودگاه شهید سلیمانی اهواز میرسیم اما خبری از آقای رئیس نیست. مطلع میشویم که در مسیر به یکی از محلات محروم اهواز رفته تا نماز را در جمع مردم بخواند. با اصرار به یکی از راننده ها، پس از نماز، خود را به محله منبع آب میرسانیم.
مردم در اطراف و داخل مسجد جمع شده اند، اگرچه محرومیت در منطقه مشهود است، اما مشهودتر از آن امید در چشمان مردمی است که رئیس جمهوری با انگیزه را میان خود دیدهاند که از حل واقعی مشکلات سخن میگوید.
ساعت ۱۰ شب، در حالیکه ماسک صورتمان از شدت گرما و تعریق مچاله شده، از مهماندار پرواز آب خوردن طلب میکنم. آنقدر گرم است که همراهان دنبال چای لیپتون میگردن بلکه یک روز چای نخوردن را در هواپیما جبران کنند! کمی بعد شام را میآورند؛ یک تی تاپ، مقداری مغز آجیل و یک آبمیوه داغ.