به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، «محمد صادق الحسینی» نویسنده و تحلیلگر برجسته لبنانی و ستون نویس روزنامه البناء در مقالهای به تحولات اخیر افغانستان و شکست آمریکا در این کشور و نتایج آن پرداخت و نوشت، علیرغم همه آنچه که درباره شکست آمریکا در افغانستان و خروج نظامی غیر منظم و نیروهای واشنگتن از این کشور در سطح اقتصادی یا سیاسی یا نظامی مطرح میشود؛ اما پیامدهای استراتژیکی این شکست برای آمریکا و ناتو هرگز مورد تجزیه و تحلیل علمی عینی قرار نگرفته است؛ موضوعی که پشت پرده دلایل واقعی شکست آمریکا در افغانستان را به عنوان مقدمهای برای آغاز بحث درباره پیامدهای استراتژیک آن فاش میکند.
به این منظور لازم است ابتدا دلایل اصلی اهمیت استراتژیک افغانستان را مورد بررسی قرار دهیم. افغانستان کشوری است که برخی اهمیت راهبردی آن را درک نمیکنند و نقش آن در جهان تنها منحصر به استعمار غربی و در راس آن ایالات متحده بوده که به نام مبارزه با تروریسم به استعمارگری در افغانستان پرداختند.
اما اهمیت استراتژیک افغانستان به چند عامل بر میگردد:
- عامل اقتصادی که مربوط به موقعیت جغرافیایی حساس و بسیار مهم افغانستان است. این کشور در مرکز قاره آسیا قرار دارد و بدین ترتیب اصلیترین نقطه مشترک تجارت نه تنها در میان کشورهای خاورمیانه بلکه به سمت روسیه و کشورهای اروپای شرقی تا قاره آفریقا و دو قاره آمریکا محسوب میشود.
بر این اساس موضوعی که میتواند موجب ثبات و توسعه در افغانستان گردد گسترش و تسهیل اجرای پروژه جاده ابریشم جدید چین است که موفقیت آن موجب یک تحول عظیم اقتصادی در نقاط مختلف جهان بعد از جنگ جهانی دوم می شود.
- عامل سیاسی که به اهمیت ژئوپلتیک افغانستان در منازعات سیاسی بین المللی میان قدرتهای بزرگ بر میگردد. این موقعیت افغانستان موجب ایجاد یک درگیری گسترده میان روسیه و انگلیس و در نهایت آغاز جنگی علیه افغانستان شد؛ جایی که اشغالگران انگلیسی در سال 1838 حمله نظامی ضد فغانستان آغاز کردند که تا سال 1842 ادامه داشت و نتیجه آن شکست انگلیس و عقب نشینی کامل نیروهای این کشور از افغانستان بود.
دومین حمله نظامی انگلیس علیه افغانستان که با هدف تسلط بر این کشور به منظور آمادگی برای اشغال سایر کشورهای آسیای مرکزی مانند ازبکستان و تاجیکستان و ترکمنستان و قرقیزستان بود در سال 1878 آغاز شد و تا سال 1880 ادامه داشت و با عقب نشینی دوباره نیروهای انگلیسی از افغانستان در سال 1881 به پایان رسید.
تلاشهای انگلیس برای اشغال افغانستان با خروج نیروهایش از این کشور در سال 1889 به پایان رسید و انگلیسیها بعد از پایان جنگ جهانی اول و شکست آلمان حملات خود علیه افغانستان را از سر گرفتند. این عملیات نظامی نیز با امضای توافقنامه صلح میان دولت وقت انگلیس و شاهزاده عبدالله خان در سال 1919 به پایان رسید و بعد از آن نیز دولت موقت افغانستان تشکیل شد.
این موارد نشان میدهد که درگیری بین المللی بر سر افغانستان موضوع تازهای نیست و ثبات سیاسی افغانستان به دلیل ماهیت استراتژیکی که دارد برای کشورهای اطراف آن نیز بسیار مهم بوده و در این میان روسیه و ایران به دلیل تاثیر مستقیمی که شرایط افغانستان بر منافع امنیت ملی آنها دارد این کشور را در اولویت توجهات خود قرار دادهاند و به دنبال ایجاد ثبات سیاسی در آن هستند. پاکستان و چین دو کشور دیگری هستند که به شکل اساسی به ثبات سیاسی در افغانستان اهمیت میدهند.
با توجه به موارد فوق قطعا نتیجه این شکست آمریکا در افغانستان از نظر اهمیت و تاثیر بر جایگاه و قابلیتهای آمریکا سرعت افول آن را افزایش میدهد. شاخصهای افول امپراطوری آمریکا طی دوره اخیر به شکل زیر است:
- آمریکا و متحدان آن در ناتو از جمله ترکیه ابتکار عمل را نه تنها در منطقه و آسیای مرکزی بلکه در سطح بین المللی از دست دادهاند و این ابتکار عمل به چین و روسیه و ایران واگذار شده است.
در اینجا روسیه از ادامه تمرینات نظامی مشترک با ترکمنستان و تاجیکستان و ازبکستان در مرزهای این کشورها با افغانستان خبر میدهد که در واقع به معنای آن است که روسیه و حضور نظامی خود را جهت جلوگیری از گسترش هرج و مرج احتمالی از افغانستان به داخل این کشورها که همسایه روسیه هستند افزایش میدهد. این امر به معنای پیشرفت استراتژیکی عظیم روسیه در منطقه آسیای مرکزی است که به طور عینی در خدمت منافع چین و ایران قرار دارد و ثبات سیاسی را در این منطقه را تقویت میکند.
همچنین لازم است به تماسها و رایزنیهای چین و ایران با طالبان جهت اطمینان از امنیت در مرزهای این کشورها با افغانستان اشاره شود. از سوی دیگر خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان مقدمهای برای افزایش فشارها جهت خروج این نیروها از سراسر غرب آسیا شده و حتی در آسیای شرقی نیز کشورهایی همانند ژاپن و کره جنوبی درخواست خروج نیروهای آمریکایی را آغاز کردهاند.
- سقوط پروژه اشغالگری آمریکا در جهان عرب و همچنین نابودی پروژههای اشغالگری این کشور در آسیای مرکزی.
در این شرایط جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به درخواست مردم لبنان یک اقدام استراتژیک بسیار مهمی انجام داده که هدف آن شکست محاصره اقتصادی آمریکا و اروپا ضد ایران و سوریه و لبنان میباشد. در همین زمینه سخنگوی وزارت امور خارجه ایران تاکید کرد که صادرات سوخت ایران به لبنان یک موضوع مستقل ایرانی بوده و هیچ کس حق مداخله و حتی اظهار نظر درباره آن را ندارد.
این بدان معناست که پروژه جنگ اقتصادی و مالی علیه سوریه و لبنان بعد از شکست پروژه جنگ نظامی آمریکا علیه این دو کشور در 10 سال گذشته شکست خورده است.
- برگزاری اجلاس بغداد به منظور بررسی تحولات منطقه با حضور دکتر حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه جدید ایران.
برخلاف آنچه که واشنگتن و تلآویو در حال برنامهریزی برای آن هستند اجلاس بغداد قطعا منجر به رقابت میان کشورهای عربی برای ازسرگیری روابط با سوریه و نزدیک شدن به ایران به منظور پیدا کردن راه نجاتی از فضای متشنج منطقه میشود ، به ویژه بعد از همه دستاوردهایی که محور مقاومت به ثبت رسانده است.
البته باید به مداخلات فرانسه در اجلاس بغداد و اقدامات کشورهای اروپایی برای دستیابی به منافع خود از این اجلاس اشاره کنیم. در واقع میتوان گفت که «امانوئل ماکرون» رئیس جمهوری فرانسه از جانب آمریکا مامور شده بود نشان بدهد که فرانسه و ناتو همچنان نقشی را بازی میکنند که منافع مشترک اروپایی-آمریکایی را تامین میکند. اما واقعیت این است که سفر ماکرون به بغداد و موصل و دیدار وی با شماری از روحانیون مسلمان و مسیحی واقعیت را تغییر نداده و ماکرون و هیئت او به اهداف خود نرسیدند.
اما در این شرایط وزیر امور خارجه ایران بلافاصله به دمشق رفت تا بر هماهنگی فعالیتهای دیپلماتیک ایران و سوریه در چارچوب آمادگی نظامی محور مقاومت و قدرت آن تاکید کند؛ قدرتی که قطعاً به حذف پایگاه نظامی صهیونیستها از سرزمین فلسطین و آزادسازی قدس منجر میشود و به امپراتوری و هیمنه آمریکایی تا ابد پایان خواهد داد.
انتهای پیام/