به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، این روزها سریال تازهای با عنوان " 9 غریبه کامل" محصول شبکه HULU در حال پخش است. این سریال بر اساس رمانی به همین نام نوشته "لیان موریارتی" ساخته شده و طراح CREATOR آن "دوید ای کلی" است؛ نویسنده و طراح سریالهایی مانند "دروغهای کوچک بزرگ " و "تباهی" است که اولی را نیز بر اساس رمانی به همین نام از "لیان موریارتی" نوشته و خلق کرده است که در هر سه آنها نیز نیکول کیدمن بازیگر مطرح هالیوودی بازی میکند.
این سه سریال به نوعی ارتباط مضمونی و موضوعی جالبی با یکدیگر دارند؛ هر سه آنها درباره دروغ و پنهانکاریهایی است که در زندگی میان آدمها رخ میدهد اما اینکه این دروغها منجر به چه کنش و واکنشهایی میان آنان میشود و آنها برای حل این چالشهایی که علیه آنان فضا را متشنج میکند، چه میکنند اصلیترین گره و جذابیت سریالهایی است که این نویسنده و طراح فیلمنامه مینویسد.
البته ای کلی سریالهای دیگری نیز تولید کرده و یا در دست نگارش دارد. اینطور که درباره او گفته میشود، او دارای سبک و روش خاصی در نگارش داستانها و فیلمنامههای خود دارد. بطور کلی کلیات و بخش اساسی داستان را باید نوشت و بعد ایدههایی را برای شخصیتهای داستان باید خلق کرد. او میگوید که باید خوششانس بود که یک نفر بعد از این بتواند این ایدهها و جزئیات داستانی را با یکدیگر ارتباط داد و فیلمنامه قسمتهای سریال را نگارش کرد. در واقع کلی بیشتر در مقام طراح و خالق یک فیلمنامه عمل میکند و هر قسمت به کمک او توسط یک نویسنده دیگر نگاشته میشود. برای همین است که او عموماً در طول سه یا نهایتا چهار روز فیلمنامه اصلی یک سریال را مینویسد و بیرون میدهد و بعلت همین سرعت بالا در نگارش داستان توانسته یکی از پرکارترین نویسندههای سریالها باشد.
البته ناگفته نماند اقتباس از روی رمانها ضمن اینکه کار را از جهت داشتن مایه اولیه داستان راحتتر میکند، سختی کار را برای داشتن یک فیلمنامه وفادار نسبت به اصل کتاب هم سختتر میکند.
اما داستان 9 غریبه کامل به فضای 9 سرخ پوست کوچولو نوشته آگاتا کریستی شباهت بسیار زیادی دارد. حتی یکی از شخصیتها در قسمت اول به این موضوع اشاره میکند که مانند آنها در حال رفتن به یک خانه آرامش برای بازگشت توازن به روح و بدنمان هستیم. ماجرا نیز همین است یک گروه 9 نفره که شامل یک خانواده سه نفره، یک زن و یک مرد میانسل تنها، یک زوج جوان و یک زن سیاه پوست مجرد و همینطور یک مرد تنهای دیگر است، به خانه آرامشی در منطقهای زیبا و آرام میروند تا بتوانند مدتی را اصطلاحاً ریلکسیشن کنند.
پوستر "فیلم و سپس هیچکس باقی نماند"
صاحب این مکان فردی است روسی به نام ماشا با بازی نیکول کیدمن. ماشا آنها را تحت نظر دارد و در قالب فردی که قرار است تا آنان را آرامش دهد و تمدد اعصاب برای آنان ایجاد کند، بیشتر گویا هدف دیگری در سر دارد. این موضوع در پایان قسمت دوم این سریال نمایان میشود، زمانی که او به کارمندان خود میگوید باید "پروتکل بعدی را آغاز کنند" زیرا آنها بخاطر مشکلاتی که دارند میخواهند خانه آرامش را ترک کنند. این موضوع در کنار گرفتن خون از آنان و همینطور نظارتهای پنهانی ماشا نشان میدهد که گویا خانه آرامش چندان هم خانه آسایش نیست و بیشتر مکانی است مرموز که چیز دیگری پشت پرده دارد.
در داستان "و سپس هیچکس نماند" که کریستی آن را بر اساس شعری به نام "10 سرخپوست کوچولو" نوشته و فیلمی به همین نام توسط "جرج پولاک" در سال 1965 ساخت، فضای داستانی بسیار به 9 غریبه کامل شباهت دارد. در آنجا نیز 10 نفر که توسط افرادی به جزیرهای برای مهمانی دعوت شدهاند، به خانهای بزرگ میروند. آنها همدیگر را نمیشناسند و یک حس بدبینی میان آنان وجود دارد. آرام آرام شاهد قتل نفر اول هستیم. بعد از یک به یک نیز کشته میشوند و معلوم نیست که چه کسی میان آنان در حال کشتن ایشان است. اما هرچه هست معلوم میشود که بجای افرادی، یک نفر است که آنان را دعوت کرده و گویا همان او در حال کشتن ایشان است. همه آنها قبل از سفر به این خانه مرگ در قتل یک انسان به نوعی سهیم بودند و حالا در این خانه آنان، عدالت در مورد آنان اجرا میشود.
البته نمیتوان گفت که 9 غریبه کامل نیز همین داستان را دارد و شاید حتی تمام این شباهت اتفاقی باشد اما هرچه هست اینکه در این داستان نیز این افراد گذشته و ماجرایی برای خود دارند که مورد توجه ماشا قرار گرفته است. ماشا نیز خود دارای گذشتهای است که بخشی از آن را برای مهمانان تعریف میکند البته معلوم نیست که او واقعیت را بطور کامل تعریف کرده است. باز در اینجا دروغ و پنهانکاری را میبینیم که تم اصلی سریال و داستان را شکل داده است.
این دروغها چه بر سر مهمانان خانه آرامش میآورد و چه خواهد شد؟ بنظر میرسد که سرنوشت آنان بگونهای با یکدیگر گره میخورد و اتفاقات جالب دیگری رخ خواهد داد. باید دید و البته اینجا نمیتوان تمام داستان را لو داد تا جذابیت سریال از دست نرود.
اما اینکه چرا داستانهایی با محوریت دروغ ساخته میشود، ارتباطی به جامعه و روزگار ما دارد؟ از قضا این مضمون آنقدر با زندگی و سرشت انسان خصوصاً در روزگار معاصر قرابت پیدا کرده است که اگر بگوییم خواست مکتوم اولیه فرهنگی و اجتماعی این داستانها بر اساس جامعه و مردم است، بعید نیست. اما در هر حال دروغگویی و تلاش مخاطب برای فهمیدن حقیقت همواره مایه خوبی برای نوشتن داستان و ساخت فیلم و سریال بوده است و بدون نظر به جامعه و مشکلات و معضلات فرهنگی نیز این مضمون در دنیای سرگرمی همواره در جذب مخاطب جواب داده است.
کیدمن در این سریال نقش یک انسان مرموز و بازیگر را به خوبی ایفا میکند. او با بازی در نقشها و آثار رازآلود که درباره دروغ و خیانت بوده است، یک بازیگر کاربلد برای بازی در رُلهای آدمهای مرموز است.
بازیگران البته چندان در ایفای نقشهای خود به خوبی انتخاب نشدهاند و در انتقال حس خود به مخاطب الکن و مبهماند. سکانسهای سریال از شاخهای به شاخه دیگر میپرند و مدام با جزئیات کمرمق آن را پر میکنند. همین ایراد در سریال تباهی نیز وجود داشت. آنجا نیز در خلال داستان اصلی بعضاً جزئیاتی داخل داستان گنجانده شده بود که نبود آنها نیز چندان صدمهای به اصل ماجرا و داستان نمیزد و بیشتر برای پر کردن وقت هر قسمت بود. شاید این نقد به همان روش نگارش ای کلی برگردد که داستانها را بصورت پروژهای طراحی و سپس با همکاری نویسندگان دیگر نگارش آن را تکمیل میکند و گسترش میدهد. این رویه نگارش فیلمنامه نیز برای سریالهای تلویزیون و نمایش خانگی ما نیز باب شده و فردی به عنوان طراح و سرپرست نویسندگان در کنار دیگر نویسندگان فیلمنامه را مینویسد.
در هر حال "9 غریبه کامل" در حال حاضر یک سریال جمعوجور و جالب است که دیدن آن میتواند تجربه جالب دیگری برای فکر کردن درباره ماهیت حقیقت و نسبت آن با دروغ باشد.
انتهای پیام/