فیلم سینمایی «سایه / Shadow» ساخته درخشان ژانگ ییمو یادآور فیلمهای تماشایی پیشینش نظیر «قهرمان» و «خانه خنجرهای پران» است اما این اثر سبک بصری متفاوتی نسبت به آنچه تاکنون از مبارزه هنرهای رزمی دیدهایم را با خود به همراه دارد که علاوه بر برخوردار از قدرت سرگرمی، جهان بصری بینظیر و به شدت خاصی دارد که از سبک نقاشی قلمموی جوهری مخصوص چین نشات گرفته است.
به گزارش «تابناک»؛ شاید تنها کسی که جرئت استفاده از یک چتر در صحنه مبارزه را داشته باشد «ژانگ ییمو» است. یکی از بزرگترین کارگردانان صاحب سبک چینی با ساخت فیلم «سایه / Shadow» دوباره به گذشته بازگشته است. فیلم «سایه» یک حماسهی هنرهای رزمی پرادعا و سخت و عجیب است در سبک آثاری مثل «خانهی خنجرهای پران / House of Flying Daggers»، «قهرمان / Hero» است. صحنههای ابتدایی اثر چنان پیچیده، سخت و البته خستهکننده اند که میشود گفت آثای «ژانگ ییمو» از زمان ساخت «دیوار بزرگ / The Great Wall» چند قدم به عقب رفته است.
صحنه اوج اکشن فیلم به حدی اغراق شده است که بینندگان احتمالا دوست دارند کمی حماقت و سادگی به جای آن ببینند. این صحنه پر از مبارزان پرنده، شمشیرزنان مرد و شمشیرزنان زنی است که دههها هنرهای رزمی سریع و با شدت است، چیزی که در اثر برندهی اسکاری مثل «ببر غران، اژدهای پنهان» نیز دیده ایم.
همچنان باید بر این نکته تاکید کرد که در «سایه» نیز ما میتوانیم حس حضور «ییمو» را کاملا درک کنیم چرا که او سبک خاص خود و همچنین نوع طراحی صحنهای که در تمام دوران کاریش امضای او بوده را همچنان با خود به همراه دارد؛ طراحی صحنهای که در آثای مثل «ذرت سرخ / Red Sorghum»، «جو دوو / Ju Dou» و «فانوس قرمز را برافراز / Raise the Red Lantern» دیده بودیم.
در دوران افسانهای چین باستان، سه حکومت بر سر تصاحب شهر «جینگ سیتی» با یکدیگر میجنگیدند. خاندانهای یانگ و پی با یکدیگر متحدد شدند تا خاندان سوم را شکست بدهند. اما خاندان یانگ در نهایت شهر «جینگ سیتی» را برای خود نگه داشت، مسئلهای که باعث شکلگیری اختلافاتی شد. خوشبختانه و یا شاید هم بدبختانه، حاکم خاندان پی(ریان ژنگ) مصمم است تا به هر طریق ممکن صلح را حفظ بکند. او به فرمانده خود میگوید که: «هیچوقت از جنگی صحبت نکن که نمیتوانی آن را ببری».
فرمانده اصلی ارتش او(با بازی چائو دنگ) دچار جراحات شدیدی در جنگ شده است اما تمام چیزی که برای او اهمیت دارد این است که دوباره برای بازپسگیری شهر «جینگ سیتی» به جنگ بروند. او به پادشاهش میگوید که: «هیچ فرمانروایی نمیتواند بر خلاف میل مردمش عمل کند».
فرمانروا به سخنان او گوش نمیدهد اما فرمانده محبوبش را نیز برای این کار اعدام نخواهد کرد. او صرفا قصد تحقیر او را دارد و این کار را با دستور به کوتاه کردن موی وی اجرایی میکند. فرمانده با این کار مجبور میشود تا با همسرش به خوانندگی دوره گردی دو نفره برود و عملا تبدیل به یک انسان عادی میشود، حالتی که او در آن میتواند دربارهی انجام کارها به روشی که دوست دارد نقشه بکشد و حتی واقعا با همسرش هم دورهگردی و نوازندگی و خوانندگی بکند(نقش همسر او را لی سان بازی میکند). البته این چیزی است که ما آن را باور میکنیم.
این طور که مشخص میشود فرمانده بیش از حد تصور ما آسیب دیده بود. به نظر او یک فرد عادی با ظاهر شبیه به خود را آموزش داده تا جای وی را در دربار بگیرد و بر طبل جنگ بکوبد. فرمانده «واقعی» شبیه به یک راهبر به نظر میرسد به این خاطر که پادشاه جوان قول میدهد تا خواهرش را به ازدواج یکی از اعضای خاندان یانگ در بیاورد صرفا برای اینکه بتواند در مقابل از او (با بازی شیائوتونگ گوآن) بخواهد به قصر وی آمده و همدمش بشود اما خاندان یانگ از این حرفها گستاخ تر اند و تاوان این کار را با خون خود خواهند داد.
«ژانگ ییمو» به عنوان کارگردان و نویسنده مشترک این اثر بیش از نیمی از این فیلم را با این پیچیدگیها پر کرده است، مسائلی که هم غامض اند و هم وقتگیر. خیلی جذابتر و سرگرمکنندهتر است اگر صرفا بخواهیم بر روی ترکیب رنگی که آقای «ییمو» برای فیلمش انتخاب کرده است تمرکز بکنیم.
«سایه» درست مثل یک سایه است؛ یک ترکیب زغالی سیاه، خاکستری و سفید با رنگ سبزی که در نماهای خارجیتر بسیار خفه و پوشیدهشده در میان مه و باران همیشگی گاها قابل دیدن است. این ترکیب رنگی دقیقا به اندازهی رنگ سبز در فیلم «خانه خنجرهای پران»، رنگهای سمبلیک قرمز و طلایی «جو دوو» و همچنین رنگهای سرخفام و سیاه در «فانوس قرمز را برافراز» ماندگار و بینظیر است.
درست همانند وقتی که آن سبک طراحی بصری و تمام آن زیرنویسهای لعنتی(برای افرادی که چینی بلد نیستند) در آستانهی به خواب بردن بینندگان اند، «ییمو» صحنههای اکشن را در بخش طولانی سوم فیلم به سر ما میریزد. اگر صادقانه بخواهم بگویم، این صحنهها بیش از حد حجیم و اغراق شده اند و مقادیر زیادی از تکنیکهای مبارزات چینی با بامبو را دارند که کمی خستهکننده میشود. این فیلم همتراز «قهرمان» یا «خانهی خنجرهای پران» نیست. اما همچنان یکی از بهترین آثار رزمی سالهای اخیر است.