به گزارش گروه روی خط رسانه برنا، به نقل از اعتماد، ایران و عربستان سعودی سرانجام دور یک میز برای گفتوگو نشستند. گفتوگوهایی که نه در تهران و نه در ریاض بلکه در بغداد و در نتیجه به ثمر نشستن تلاشهای مصطفی کاظمی، نخستوزیر عراق برگزار شد. دو بازیگر مهم منطقهای در روزهایی تلاش برای کاستن از اختلافها و سرمایهگذاری بر اشتراک نظرها را آغاز کردند که در ایران حسن روحانی جای خود را به ابراهیم رییسی داده و دولت سیزدهم هم مانند دولتهای قبل شعار اولویت با همسایگان است را تکرار میکند. در حالی که ایران و عربستان سعودی مذاکرات پشت درهای بسته را با کمترین درز اطلاعات و اخبار به خارج از اتاق مذاکره پیش بردهاند برخی از موفقیتآمیز بودن این رایزنیها و برخی از متوقف شدن آن به دلیل پارهای از اختلافها سخن میگویند. با اینهمه حسین امیر عبداللهیان، وزیر خارجه دولت جدید در ایران میگوید که در حاشیه کنفرانس منطقهای حمایت از عراق که هفته گذشته در بغداد برگزار شد با همتای سعودی خوش و بش داشته و به نقل از او تاکید میکند که ریاض منتظر جابهجایی کامل قدرت در ایران است تا رایزنیها با تهران را از سر بگیرد. پیش از نشست بغداد با علیرضا عنایتی، دستیار وزیر خارجه و مدیر کل خلیجفارس گفتوگویی داشتیم که بخش کوتاهی از آن درباره شرکت ایران در کنفرانس منطقهای حمایت از عراق و نگاه تهران به این روند پیش از سفر هیات ایرانی به عراق منتشر شد. عنایتی در این گفتوگو تا حدودی از چند و چون مذاکرات میان ایران و عربستان میگوید و معتقد است که رویکرد جدید عربستان سعودی چیزی فراتر از یک تاکتیک است.
از مهمترین سوژه این روزها که مذاکرات ایران و عربستان سعودی است آغاز کنیم. خبر آغاز این مذاکرات ابتدا در رسانههای غیرایرانی منتشر و در داخل ایران از سوی مقامهای مربوطه ابتدا نه تایید و نه تکذیب شد اما در نهایت مورد تایید قرار گرفت. با توجه به تغییر دولت و برای اطلاع افکار عمومی از اینکه وزارت خارجه دولت دوازدهم به عنوان یکی از بازیگران این مذاکرات در چه وضعیتی این روند را آغاز و تحویل میدهد، میفرمایید که تاکنون چند دور مذاکره میان ایران و عربستان با میانجیگری عراق برگزار شده است؟
در حقیقت تلاشهای عراق برای برگزاری گفتوگو میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی موثر واقع شد و هیاتهای دو کشور سه دور گفتوگو در بغداد (پایتخت عراق) برگزار کردند. این گفتوگوها از فروردینماه آغاز و بهطور متوسط به مدت سه ماه و هر ماه یک دور انجام شد و در دور سوم به اینجا منتهی شد که با توجه به روی کار آمدن دولت جدید در ایران و پیش رو بودن مناسک حج در عربستان، برگزاری دور چهارم به زمانی که برای طرفین مناسب است، موکول شود. در آن مقطع سعودی هنوز تصمیم مدنظر برای برگزاری حج به صورت داخلی از بیم شرایط کرونایی را نگرفته بود.
تا جایی که خاطرم هست دور سوم قبل از برگزاری انتخابات بود.
چرا مذاکرات در «سطح امنیتی» آغاز شد؟ گفته شد که مذاکرات را شورای عالی امنیت ملی یا نمایندگانی از این نهاد پیش میبرند و البته نمایندگانی از وزارت خارجه و سایر نهادها هم حضور دارند. چرا محوریت مذاکرات با وزارت خارجه نبود؟
از طرف ایران این مذاکرات یک تصمیم اساسی از طرف نظام بود. نظام و حاکمیت تصمیم گرفت چنین گفتوگوهایی را با طرف سعودی برگزار کند و در ترکیب هیات ایران از تمام نهادهای ذیربط حضور داشتند. ما بیش از آنکه به عنوان مذاکرات و اینکه چه کسی مذاکرات را برگزار کرد نگاه کنیم باید به ترکیب هیات شرکتکننده نگاه کنیم که این ترکیب کاملا فراگیر بود.
وزارت خارجه هم در این ترکیب حضور داشته است.
چرا عراق در این میان وارد صحنه شد؟ کشورهای بسیاری در این سالها برای میانجیگری ابراز آمادگی کرده بودند و حتی در برخی مقاطع مقامهای ایرانی میگفتند که ما برای گفتوگو با سعودی نیازی به میانجی نداریم و به محض آنکه اراده سیاسی در تهران و ریاض شکل بگیرد ما میتوانیم این مذاکرات را آغاز کرده و وارد مرحله تنشزدایی شویم. چه اتفاقی افتاد که ناگهان نخستوزیر عراق موفق شد تهران و ریاض را در بغداد پشت میز مذاکره بنشاند؟
کلمه میانجی یک بار حقوقی دارد. اگر بخواهیم دقیق صحبت کنیم باید بگوییم تلاشهای عراق برای انجام یک گفتوگو میان ایران و عربستان نتیجه داد. ما از این تلاش استقبال میکنیم و این امر را مخفی نمیکنیم که با سرعت گرفتن تلاش عراق ما به آن پاسخ مثبت دادیم.
فرض تصریح شده در سوال شما که ایران میگوید ما و عربستان نیازی به میانجی نداریم، درست و جملهبندی دقیقی است. ما دو کشوری هستیم که میتوانیم بیواسطه با یکدیگر گفتوگو و مسائل را طرح کنیم. گفتوگو همواره دو بخش دارد: 1. رفع سوءتفاهمها، کاهش تنش و رفع موانع موجود 2. افزایش همکاری و گشودن افقهای گستردهتر برای پیشبرد اهداف. ما در هر دو بخش برای گفتوگو با عربستان سعودی هیچ مشکلی نداشتیم و الان هم مشکلی احساس نمیکنیم. آن فرض اولیه برای ما کماکان وجود دارد که میتوانیم با عربستان سعودی مستقیم گفتوگو کنیم.
این نکته که ما به تلاشهای عراق پاسخ مثبت دادیم درست است. در سالهای پیش از قطع رابطه عربستان با ما، این رابطه دچار سردی شده بود و برخی کشورها در همان زمان به ما اعلام کردند که آماده اقدام هستند. ما هیچکدام از این تلاشها را مردود نشمردیم و به افراد یا کشورهایی که در این وادی قصد ورود داشتند، گفتیم حاضریم چرا که ما این را یک تلاش خیرخواهانه برای منطقه و توسعه دامنه همکاریهای منطقهای میدیدیم؛ لذا از آن استقبال کردیم. در این برهه زمانی بهطور مشخص تلاشهای عراق در کنار استقبال ایران و تبلور اراده در طرف سعودی به تکمیل تمام اجزای لازم برای آغاز مذاکره و گفتوگوها منتهی شد.
برخی گمانهزنیهای رسانهای که با توجه به سفرهای چند وقت اخیر نخستوزیر عراق شاهد عینی هم برای آن وجود دارد، میگوید که شاید کشور چهارمی هم در میان بوده - بهطور مشخص ایالات متحده- که از تلاشهای عراق برای میانجیگری میان ایران و عربستان استقبال کرده است. به خصوص که در دوره آقای ترامپ عربستان کاملا در آن جناح قرار داشت اما در دوره ریاستجمهوری جو بایدن میبینیم که از مذاکره با ایران استقبال میکند. آیا وزارت خارجه در جریان این مذاکرات نشانهای از استقبال ایالات متحده از تلاشهای مثبت عراق برای تنشزدایی از رابطه تهران و ریاض دید؟
به نظر ما در دوره کنونی فضای اداره (اوضاع به شکل) ترامپ استمرار ندارد. فضایی که در آن تنش، اعمال فشار بر کشورهای منطقه و افزودن بر دامنه تنش در منطقه ما وجود داشت. اکنون ما کمتر احساس میکنیم که دولت جدید امریکا در مباحث منطقهای ادامهدهنده آن سیاست تشدید بحران باشد. البته ما مذاکره یا گفتوگو با عربستان را منهای متغیرهای بیرونی تعریف میکنیم. اگر عربستان سعودی در دوره دونالد ترامپ هم آمادگی گفتوگو را داشت یا اگر تلاشهای عراق در آن دوره هم به ثمر مینشست ما از اینکه با عربستان وارد گفتوگو شویم هیچ گونه تحفظ و ابایی نداشتیم. مساله منطقه باید با متغیرهای منطقهای سنجیده شده و به تبع برونداد آن را بر این اساس ارزیابی کرد. ما با این دیدگاه که متغیرهای فرامنطقهای را در مسائل منطقهای دخالت بدهیم بیگانه هستیم.
ایران در 8 سال گذشته بارها و بارها پیشنهادهای متفاوتی را برای تنشزدایی از رابطه با عربستان مطرح کرده بود که سعودی با هیچکدام موافقت نکرد. آقای ظریف در مصاحبهای که من با ایشان داشتم اشاره کردند در هفتههای ابتدایی وزارت خارجه ایشان بود که پیامی را به عربستان سعودی دادند و پاسخ مناسبی دریافت نکردند. چه مسائلی باعث شد اینبار عربستان پای میز مذاکره بنشیند؟
مقدمه فرمایش شما کاملا درست است. جمهوری اسلامی ایران همواره نه فقط در برابر عربستان که در مواجهه با جمیع همسایگان رویکرد خود را مبتنی بر همکاری حداکثری تعریف کرده است. در دورههای مختلف، روسای جمهور پیشین و فعلی، وزرای خارجه و سخنگوها همواره بر این موضوع که ما در جمهوری اسلامی ایران خواهان گسترش مناسبات با همسایگان خود هستیم و از این عنوان «گسترش مناسبات» هیچ کشوری مستثنی نیست و در مواجهه با همسایگان استاندارد دوگانه نداریم، تاکید داشتند.
ما میتوانیم آنچه را که مد نظرمان است ابراز و برای تحقق آن تلاش کنیم اما اینکه طرف مقابل این آمادگی را داشته باشد، به تصمیمهای او باز میگردد. در ایران هم دولتهای پیش از دولت یازدهم و هم دولت آقای حسن روحانی با همین سیاست حرکت کرد. روسای جمهور دولتهای قبلی سفرهایی را در سطح ریاستجمهوری به عربستان سعودی انجام دادند. ما فکر میکنیم که همکاری ایران و عربستان به عنوان دو کشور مسلمان به نفع مسائل جهان اسلام و منطقه و توسعهدهنده همکاریهای منطقهای خواهد بود. این رابطه فقط یک مناسبات دوجانبه میان ایران و عربستان نخواهد بود بلکه مناسباتی است که ممکن است بر سایر مسائل مربوطه هم تاثیر بگذارد.
در پاسخ به بخش دوم سوال شما که چرا عربستان سعودی در این مقطع مذاکره را پذیرفت، به نظر من شاید اکنون این مساله برای عربستان بیشتر ملموس است که با رویکردهای سیاسی و گفتوگو با هدف توسعه همکاریهای منطقهای بیشتر میتوان منافع موجود در منطقه را تامین کرد. شاید عربستان به این نتیجه رسیده که با راهحلهای گفتوگومحور و سیاسی فضای همکاری در منطقه بهتر پیش میرود تا رویکردهای خشونتآمیز نسبت به مسائل و تکیه بر جنگ یا اعمال شرایط یکسویه. شاید عربستان سعودی احساس کرد که الان در منطقه و فرامنطقه شرایط برای تغییر رویکرد و اتخاذ رویکردی مبتنی بر گفتوگو با ایران فراهمتر است.
ممکن است اشتباه هم فکر کنم اما به گمان من، عربستان سعودی رویکرد جدیدی را برای منطقه یا در تعامل با مسائل منطقه در پیش گرفته است. ممکن است از گذشته رسوباتی باقی مانده باشد که عربستان همچنان آنها را در نظر بگیرد یا برخی بنیادها را همچنان مدنظر قرار دهد اما در حوزه کار منطقهای، عربستان سعودی به شکل نسبی دیدگاه خود را نسبت به تعامل با مسائل منطقه تغییر داده و شاید بخشی از آن ناشی از مسائل فرامنطقهای باشد که در حقیقت این فضا را برای عربستان سعودی ایجاد کرده است. در مجموع این تصویر را من دارم که عربستان در گفتوگوهای خود و حل موضوعاتی که با ما دنبال میکند، جدیت دارد.
اشاره کردید که احساس میکنید عربستان رویکرد جدیدی را در پیش گرفته است. به غیر از تلاش سعودی برای تنشزدایی با قطر و آغاز مذاکره با ایران چه نشانههای دیگری را میبینید؟ آیا تغییر سیاستی در سوریه یا یمن از سوی سعودی مشاهده میکنید؟
درباره رویکرد سعودی در یمن اگر شرایط امروز را با شرایط ماه مارس سال 2015 که نیروهای موسوم به ائتلاف - که در واقع نوک پیکان آن عربستان سعودی بود- به صورت ناگهانی نقطه نقطه یمن را بمباران کرده و این فضا را تا الان که شش سال و نیم شده حفظ کردند، مقایسه کنید، میبینید که عربستانی که ائتلاف علیه یمن را رهبری و این کشور را بمباران کرد و اکنون هم به محاصره این کشور ادامه میدهد، امروز از ابتکار صلح برای به شمول گفتوگو درباره برقراری آتشبس برای حل مساله یمن سخن میگوید. اکنون ادبیات سعودی این است که ما خواستار پایان این وضعیت هستیم لذا در یمن هم ما رویکرد به ظاهر متفاوتی را از سوی عربستان میبینیم. سعودی میتواند این به ظاهر را به واقع تبدیل کند و تبدیل آن به واقع با رفع محاصره از یمن ممکن است. اگر رفع محاصره (زمینی و دریایی) به عنوان ضلع اول این مثلث صورت بگیرد دو ضلع دیگر شامل برقراری آتشبس و آغاز گفتوگوی یمنی- یمنی هم قابل تحقق هستند. البته این را هم اضافه کنم که تمام این به اصطلاح تقدم و تاخر گامها به صحنه یمن، یمنیها و دولت نجات ملی و انصارالله باز میگردد و ما در اینجا صرفا از مواضع سعودی مسائل را تبیین میکنیم.
گفته شد که مذاکرات میان ایران و عربستان امنیتی است و ما واژه امنیتی را بیش از هر کلمه دیگری از سیاسی تا غیره در توصیف این مذاکرات شنیدیم. آیا ایران یا عربستان سعودی پیششرطی برای آغاز این مذاکرات داشتند؟
خیر.
مذاکرات میان ایران و عربستان سعودی امنیتی یا با رویکرد امنیتی نیست بلکه در ترکیب طرف ایرانی از تمام نهادهای ذیربط حضور دارند. در گفتوگو با عربستان در هر سه بعد مسائل مرتبط یعنی دوجانبه، منطقهای و فرامنطقهای گفتوگو کردیم. مسائل فرامنطقهای همکاری کشورها در مجامع بینالمللی و در سازمانهایی مانند سازمان کنفرانس اسلامی را شامل میشود. دیدگاه ایران این بود که ما در همه ابعاد میتوانیم با طرف مقابل گفتوگو کنیم و موضوع منحصر به یک بعد و فراموش کردن سایر ابعاد نیست. ما معتقد هستیم که این ابعاد متفاوت هم مانند ظروف به هم پیوسته و مرتبط میتواند بر هم تاثیر و تاثیر بگذارد. به این معنا که اگر مناسبات دوجانبه ایران و عربستان وارد مرحله نوینی بشود حتما زمینه برای گفتوگوها و همکاریهای منطقهای ایران و عربستان فراهم شده و این امر میتواند به ارتقای جایگاه منطقهای دو کشور هم منتهی شود.
ایران و عربستان میتوانند در حوزههای فرامنطقه مانند حقوق بشر یا محیط زیست یا هر چه که در قالب سازمانهای چندجانبه میشناسیم باهم همکاری مفید و موثر داشته باشند. بنابراین محصور کردن دامنه گفتوگوهای ایران و عربستان به گفتوگوهای امنیتی، تقلیل شأن مذاکراتی ایران و عربستان است.
به لحاظ حقوقی قطع ارتباط متقابل صورت نگرفته است. مثلا با کشور دیگری طرف مقابل ارتباط را قطع کرده و کشور ما هم متقابل رابطه را قطع کرده است. اما در رابطه با عربستان قطع یکجانبه رابطه صورت گرفت به این معنا که متعاقب اقدام عربستان به قطع رابطه، ما هم روابط را قطع نکردیم که اکنون نیاز باشد طرفین در یک زمانی به توافقی برای برقراری روابط برسند. این شرایط، کار را به نحوی تسهیل میکند به این معنا که عربستان سعودی هر زمان که تصمیم بگیرد نمایندگی خود را در ایران افتتاح کرده و سفیر یا رییس نمایندگی اعزام کند متعاقبا ایران نسبت به ترتیبات کاری خود با عربستان اقدام خواهد کرد. از نظر ما بازگشایی سفارتخانه، حضور نمایندگان دیپلماتیک، تعیین فردی به عنوان سرپرست نمایندگی و ارتقای سطح روابط و مناسبات به سطح سفیر با مانعی یا تحفظی از سوی ایران روبهرو نیست. اما اینکه این پروسه طی میشود یا نه و آینده چگونه خواهد بود نیازمند برگزاری دورههای بعدی مذاکرات است تا ببینیم که به چه شکل خواهد بود. آیا دور بعدی برگزار خواهد شد و روند به چه شکلی ادامه پیدا میکند به تحولات پیش رو بستگی دارد. ولی این را میتوانم بگویم که حتما به اندازه این سه دور گفتوگوی انجامشده میان ایران و عربستان، فضای مثبتی را فی مابین شاهد هستیم.
در آغاز هر دولت گفته میشود که دیپلماسی منطقهای اولویت اصلی سیاست خارجی دولت مزبور دارد. با این وجود میبینیم که بهرغم شعارها دلایل عدم پیروزی در تحقق این شعار در دولتهای اتفاقا با رویکرد متفاوت سیاسی در ایران، باز هم خروجی رابطه با کشورهایی چون عربستان به خصوص پس از تحولات بهار عربی یا بیداری اسلامی چندان متفاوت نیست. به این دلیل که یکی از بیشترین اختلافها با سعودی یا برخی دیگر از کشورهای منطقه درباره سوریه یا یمن بوده است. به نظر میرسد تا زمانی که هم ایران و هم طرف مقابل تغییری یا تعدیلی یا اصلاحی در راهبردهای منطقهای یا تعاریف خود از منافع و هزینه این راهبردها ندهند نتیجه متفاوتی حاصل نشود. فکر میکنید با نگاه به گذشته رابطه ایران و عربستان میتوان اشتباهات (از هر دو سو) را جبران کرد و آیا اصلا لزومی برای چنین اصلاحی قائل هستید؟
آنچه ایران گفته و میگوید یک روبنا یا شعار با هدف مصرف داخلی و منطقهای نیست بلکه ایران واقعا به همکاری دو و چندجانبه و منطقهای در ابعاد مختلف سیاسی و اقتصادی باور دارد. از سوی دیگر مساله مهمی به نام همکاریهای فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، تمدنی وجود دارد که این منطقه در این بخش بسیار غنی است و میتواند در بخش غیر دولتی به عنوان ارتباطات مردمی این ارتباطها را بین واحدهای سیاسی تحکیم کند. مردم منطقه با این آداب و رسوم و فرهنگ و تاریخ کاملا آمیخته هستند و این امتیاز بزرگی برای دولتهای منطقه است که از این قرابتهای فرهنگی که بخش مهمی از آن به اسلامی بودن این فرهنگ و تعلق ما به اسلام بازمیگردد، برای تعمیق روابط استفاده کنند. حتما در منطقه فقط یک هدفگذاری یا آرزو نمیتواند ما را به سرمنزل مقصود برساند و باید واقعا برای این مجموعه تلاش کرد و این کار هم باید متقابل باشد. اگر ایران ندای همکاریهای منطقهای را میدهد در طرفهای مقابل هم باید پاسخ مثبت و اولویتی به این همکاریهای منطقهای داده شود. ما تاثیر متغیرهای بیرونی را بر مسائل منطقه نمیتوانیم فراموش کنیم و این تاثیرها متاسفانه تاثیرات منفی و بازدارندهای هستند. اگر شما بپرسید که تاثیر عوامل فرامنطقهای بر مسائل منطقه چیست و بیشتر تسهیلکننده است یا بحرانآفرین؟ باید بگویم که حتما عوامل تسهیلکنندهای نبوده و تنشآفرین هستند. نظامیگری و نظامی کردن منطقه ما در قالبهای مختلف - از احداث پایگاه خارجی تا فروش سلاح و وجود نیروهای مسلح - منطقه را چه در خشکی و چه در آب به یک پادگان بسیار بزرگ با مشارکت کشورهای منطقه تبدیل کرده است. ما اگر در منطقه بخواهیم به یک تعریف جدید برسیم باید از امنیتیسازی مسائل که بیشتر هم توسط نیروهای خارجی دامن زده شده و اتخاذ رویکردهای نظامیمحور که نمونه بارز آن را در جنگ یمن میبینیم، فاصله بگیریم و به تعریف جدیدی مبتنی بر همکاری اقتصادی و تجاری برسیم. منطقه نیازمند تغییر این رویکرد است. ما در منطقه خلیج فارس هیچ سازمان اقتصادی و تجاری نداریم و حتی شورای همکاری خلیج فارس هم بر مبنای یک ایده امنیتی تشکیل و ادامه حیات داد.
الان هم اگر ما دیدگاههای کشورهای خلیج فارس را در شورا نگاه کنیم، میبینیم که بیشتر از آنکه ابعاد اقتصادی و تجاری از جمله پول واحد، ارتباط راهی و بانک مرکزی مشترک باشد، مبنای کار بیشتر براساس یک نگاه سیاسی و امنیتی است.
تنها یک نهاد غیرسیاسی و غیرامنیتی با سابقه 5 دههای در منطقه به نام راپمی وجود دارد که ناظر بر همکاریهای دریایی و زیستمحیطی است. این نهاد در برگیرنده 8 کشور - اعضای جنوبی شورای همکاری خلیج فارس + ایران و عراق- است. راپمی تنها سازمان مشترک موجود در منطقه ما است که بهرغم آنکه یک محیط کاملا غیرسیاسی است اما سالهای متمادی است که تشکیل جلسه نداده است.
ما اگر بخواهیم در منطقه تغییری ایجاد کنیم باید رویکرد خود را مبتنی بر اقتصاد، تجارت، فرهنگ، جامعه، مردم و البته مبتنی بر همکاریهای سیاسی قرار دهیم. باید از بلوکبندیهای امنیتی خودداری کرده و حتی اگر به مقوله امنیت نگاه میکنیم - که امنیت برای همه ما از ایران تا عراق و کشورهای حاشیه خلیج فارس مهم است- این امنیت باید از طرف کشورهای منطقه تامین شود. ورود عنصر بیگانه هم مخل امنیت و هم مانع از توجه به سایر ابعاد همکاری مورد نیاز منطقهای است.
رویکرد ما در خلیج فارس و کشورهای منطقه روشن است. اساس کار ما بر همین محورهایی که گفتم یعنی همکاریهای منطقهای، گسترش مناسبات و همکاریهای سیاسی است و واقعا در این امتداد هم حرکت کردیم.
به عنوان نمونه از سال 2003 عراق جدیدی در این منطقه شکل گرفت و رویکرد ایران نسبت به عراق از 2003 تا 2021، منهای اینکه در عراق چه کسی حاکم است - این مساله جزو امور داخلی این کشور است و به ما ارتباطی پیدا نمیکند- حمایت از عراق و روند سیاسی در این کشور و گسترش مناسبات بوده است. حجم تجارت ایران با عراق به شمول خدمات فنی و مهندسی بالغ بر 13 میلیارد دلار است و این یک نمونه از رویکرد ایران نسبت به یک همسایه خیلی نزدیک و دارای مشترکات فراوان است. نگاه ما به عمان گسترش مناسبات است و در حالی که ما در دو طرف تنگه هستیم همکاری مستمر، تبادل نظر و مشورتهای بسیار نزدیک میان دو کشور برقرار است. حجم تبادل تجاری ما از 200 یا 300 میلیون دلار به بالغ بر 1 میلیارد دلار تا پیش از شیوع ویروس کرونا رسید. همکاری ما با امارات (متحده عربی) بهرغم اینکه با هم اختلافنظر سیاسی داریم بالغ بر 12 تا 13 میلیارد دلار است.
ایران دیدگاههای خود مبتنی بر همکاری با کشورهای منطقه را پیش میبرد و معتقد است اگر در جایی مشکل، سوءتفاهم یا علامت سوالی وجود دارد، گفتوگو با یکدیگر بهترین و شاید تنهاترین وسیله برای پیشبرد منافع است. تجربه چندینساله من میگوید که دست دوستی از طرف ایران نسبت به همه کشورهای منطقه بدون استثنا دراز است. هرکسی که این دست را گرفته و فشرده شاهد اقدامهای مفید و موثر ایران بوده است. ایران در دهههای متمادی نشان داده که یار قابل اعتماد و دوست معتمدی برای کشورهای منطقه است. نمونه خیلی نزدیک که همه ما آن را لمس کرده و با آن زیستهایم بحث ایران، عراق و کویت است. کویت در زمان جنگ تحمیلی کاملا آشکار در کنار عراق قرار گرفت و از بیان این نکته ابایی هم نداشت اما زمانی که کویت توسط عراق بلعیده شد و مورد تجاوز قرار گرفت کشوری به نام ایران، تمام گذشته مناسباتی با کویت را فراموش کرده و تمام مرزهای خود را به روی کویتیها گشود تا وارد ایران شوند. بسیاری از کویتیها تا رفع اشغال در ایران زندگی کردند و برخی از آنها هم از ایران به سایر کشورها رفتند. بنابراین ما کسی نبودیم که بخواهیم انتقام دورهای را از کشور مشخصی بگیریم و در کویت در عملیات خاموش کردن چاههای نفت این کشور مشارکت کردیم و همین الان هم در سالگرد این ماجرا، نام ایران در کنار آن 11 کشور کمککننده ذکر میشود. ایران چه به عنوان بحث نقطهای و چه روندی همواره کمککار بوده و هیچگاه به دنبال افزایش دامنه هیمنه خود نبوده چرا که این مسائل در قاموس ایران جایی ندارد. ایران با احترام به حاکمیت ملی تمام کشورها خواستار یک همکاری دوجانبه و چندجانبه در منطقه است.
ما سیاست خارجی منطقهای پرهزینهای داریم یا خیر؟ شما مشخصا به دو، سه کشوری اشاره کردید که شکی در تعاملگرایی ایران در مواجه با این کشورها نبوده است. اما کشورهایی که ما متهم هستیم سیاست خارجی تهاجمی در آنها داشتهایم مثل لبنان سوریه، یمن یا بحث محور مقاومت، اتهامی است که به ما در این خصوص وارد شده و متاسفانه به قدری فضای رسانهای هم بعضا در اختیار کشورهای مقابل ما بوده که حتی در میان افکار عمومی ما جای خود را پیدا کرده است. عربستان سعودی و دوستانش در دورهای ما را متهم کردند که به دنبال هلال شیعی هستیم. شما به عنوان کسی که سالهای سال دیپلمات ما در این منطقه بودید فکر میکنید ما سیاست خارجی پرهزینهای داشتیم و اگر نه چرا تا این اندازه متهم میشویم و حتی نتوانستم افکار عمومی خود را روشن کنیم؟
اگر ما در سوریه بودیم به درخواست دولت سوریه بود، اگر در عراق بودیم و کمکهای مستشاری کردیم به درخواست دولت عراق بود. ما هیچگاه اصول و قواعد بینالملل را در این موارد نقض نکردیم بلکه مبتنی بر یک فرمول حرکت کرده و پیش رفتیم. شعاری مانند هلال شیعی توسط پادشاه اردن به منظور عدم شکلگیری فضای همکاری در منطقه شکل گرفت اما ما به این هلال شیعی معتقد نیستیم. ما معتقد هستیم که یک همکاری منطقهای و بین جهان اسلامی برای این منطقه ضروری است و باید در این امتداد حرکت شود. ممکن است اتهاماتی هم از سوی کشوری علیه کشور دیگر صورت بگیرد. مشخصا درباره یمن، از ابتدای این بحران، محمدجواد ظریف (وزیر خارجه پیشین) یک طرح یا ابتکار 4 مادهای مبتنی بر همین سه ضلعی است که امروز میبینید را مطرح کرد.
امروز هم معتقد هستیم که امور یمن باید توسط خود یمنیها تدبیر شده و پیش برود لذا ما برای حل مشکلات منطقه، راهحلهای سیاسی را پیشنهاد و از آن حمایت میکنیم و فکر میکنیم که جنگ، خشونت و زور عاملی برای تامین منافع در منطقه نیست. در مقابل میبینیم مجموعهای که ممکن است در طرف مقابل قرار بگیرد با عنصر جنگ و خشونت و تروریسم وارد معرکه میشوند. نمونه این مساله را در عراق و سقوط موصل و نزدیک شدن داعش به بغداد و تهدید مناطق اقلیم شاهد بودیم. شما تصور کنید که طرف مقابل با یک رویکرد تروریستی و نظامیمحور وارد معامله منطقه شده و اگر طرف ایران براساس درخواستی که از طرف عراقی صورت گرفت در این موضوع ورود نکرده و کمک مستشاری نمیکرد الان نمیدانستیم که منطقه ما با چه وضعیتی روبهرو بود. در همان زمان نقشهای از سوی داعش منتشر شد که برخی از کشورهای منطقه هم در حوزه فرماندهی دولت خودخوانده داعش گنجانده شده بودند. یعنی این وضعیت صرفا محدود به عراق نبود و به جاهای دیگری هم تسری پیدا میکرد. من فکر میکنم که ما باید این اقدام ایران را در مواجهه با تروریسم و برخورد با نظامیگری و تلاش برای برقراری تامین ثبات و امنیت در منطقه ارج بنهیم.
نسبت ما با جریان حشدالشعبی در عراق چیست؟ هر زمانی که در عراق پیرامون این گروه اتفاقی رخ میدهد مقام سیاسی جدیدی بر این جریان سهلگیری یا سختگیری میکند بلافاصله همه آن را پیامی برای ایران میدانند و همزمان ما میدانیم که بخشی از مردم عراق اعتراضهایی به شکل پراکنده گاه به گاه به حمایتهای ایران از این جریان یا آنچه آنها دخالت ایران در مسائل داخلی عراق میدانند وارد کردهاند و به نمایندگیهای ما در عراق حمله میشود. ما به این اعتراضها و انتقادها چه پاسخی داریم آیا این هم نوعی نظامیگری نیست؟
حشدالشعبی یک بخشی از نیروهای نظامی و امنیتی عراق است. ما هیچ قضاوتی نسبت به حشدالشعبی منهای یک نیروی سازمانی درون حاکمیتی عراق نداریم. ما به لحاظ اصول و قواعد و چارچوبهای بینالمللی موظف هستیم از حاکمیت عراق، یکپارچگی این کشور و تصمیمات داخلی عراق در این چارچوب حمایت کنیم. بقیه آنچه در عراق اتفاق میافتد چه در قالب حشدالشعبی و چه نیروهای مبارزه با تروریست و فرماندهی عملیات مشترک یا هر عنوان دیگری جزو حاکمیتی عراق و امور داخلی این کشور است. ما هیچگونه دخالتی در این امور نداریم و نمیتوانیم داشته باشیم.
حشدالشعبی یک مولود عراق جدید است. بعد از آنکه مرجعیت عراق فتوایی در رد جریانهای تروریستی، داعش و جریانهای تکفیری داد این نیرو شکل گرفت و الان هم به موجب مصوبه پارلمان عراق جزو نیروهای نظامی و امنیتی عراق هستند. بنابراین قضاوت ما نسبت به حشد قضاوت ما نسبت به دولت عراق و دیدگاه ما نسبت به حشد دیدگاه ما نسبت به دولت عراق است. اینکه دولت عراق به عنوان یک حاکمیت یکپارچه با استفاده از نهادهای مختلف تحت اختیار در بسط اعمال حاکمیت خود به سراسر عراق چگونه عمل کرده و پیش میرود به خود این کشور مربوط است.
اگر ایراد یا اعتراض جنبههای منطقی و دقیق داشته باشد قابل مطالعه است و حتما مورد توجه قرار میگیرد از جمله اینکه مناسبات ما با عراق در بخش تجاری الان کاملا به نفع ایران است. در حقیقت صادرات ایران بیشتر است و ممکن است این دیدگاه وجود داشته باشد که باید یک توازن تجاری در صادرات و واردات برقرار شود. این ایراد کاملا قابل مطالعه است و میتوان مکانیسمهایی برای این یافت که اگر عراق کالایی دارد که میتواند چه در مبدا و چه در صادرات مجدد مورد استفاده در ایران قرار بگیرد حتما از این موضوع استقبال میکنیم. اگر نکتهای و ایرادی یا بحثی وجود دارد در قالبهای مختلف میتواند مورد بحث و گفتوگوی بین طرفین قرار بگیرد.
ایران کشوری است که در دو دههای که در آن هستیم مناسبات تجاری خود را با عراق گسترش داده و صادرات خدمات فنی و مهندسی ما در جای جای عراق قابل مشاهده است. و برق ایران بخشی از برق عراق را تامین میکند و گاز ایران در خدمت نیروگاههای عراق برای تولید برق قرار میگیرد. زمانی که به هر دلیلی در ایران اختلال فنی یا مشکلی ایجاد میشود بلافاصله این تاثیر در عراق قابل مشاهده است که مثلا افت فشار یا افت نیروگاهی ایجاد میشود. الان 8 گذرگاه رسمی بین ما و عراق شبانهروز و 5 بازارچه تجاری فعال است. مجموعا 13 گذرگاه رسمی و غیررسمی میان دو کشور وجود دارد که حتی در دوره کرونا این گذرگاهها تعطیل نشد و طرف ایرانی و عراقی با رعایت پروتکلهای بهداشتی تلاش کردند که این فضا میان ما و عراق باز بماند. دیدارهای مردمی در قالب گردشگری زیارت و سلامت بین ایران و عراق جاری است. همین الان که در دوره کرونا است بسیاری از مردم عراق برای سفر زیارتی یا درمانی به ایران مشتاق هستند. اربعین یک فاکتور بسیار مهم بین ایران و عراق است. حتی اگر به سابقه دور تمدنی و فرهنگی ایران و عراق هم بازنگردیم و همین وضعیت کنونی بین دو کشور را معیار قرار بدهیم، میبینیم که ایران کمککار خوبی برای عراق بوده و متقابلا عراق هم در مناسبتهایی به ایران کمک کرده و این هم همکاری میان ایران و عراق فرای محیطی که ممکن است بعضا ایجاد شده باشد محیط صمیمی و پیشرونده است.
تا چه اندازه رابطه ما و عراق از متغیری به اسم ایالات متحده که ما میدانیم چه میزان همکاریهای امنیتی و سیاسی با عراق دارد تاثیر گرفته است. مثلا پس از خروج ایالات متحده از برجام و بازگشت تحریمها بسیاری از کشورها به دلیل وابستگیای که به سیستم مالی ایالات متحده در سطح بینالمللی وجود داشت نتوانستند بدهیهای خود را به ایران پرداخت کنند و همزمان زمزمههایی هم شنیده شد که درباره عراق هم این است. آخرین وضعیت چگونه است و آیا گشایشی در پرداخت بدهیهای عراق صورت گرفته است؟ تا چه اندازه میتوانیم رابطه خود با کشورهای حاشیه خلیج فارس و البته عراق را بدون فاکتور ایالات متحده مدیریت کنیم بدون آنکه از رابطه با امریکا تنشزدایی شده باشد؟
باز به مسائل منطقه بازمیگردیم. ما فکر میکنیم که مسائل منطقه با همکاری کشورهای منطقه قابل حل است و فاکتور و متغیر اصلی کشورهای منطقه هستند که باید براساس مصالح و منافعی که مدنظر دارند روابط را تنظیم کنند. ما بر همین اساس در 2 سال گذشته ابتکار صلح هرمز را آماده و به همه کشورهای منطقه ارایه کردیم. در طرحی که ارایه شد مناسبتهای منطقهای و همکاری کشورهای منطقهای اولویت اساسی پیدا کرده است. در عین حال در همان متن اصول و قواعد و ضوابط بینالمللی هم مورد توجه قرار گرفته یعنی ما براساس همکاری فی مابین با کشورهای منطقه در محیط بینالمللی زندگی میکنیم و آن اصول و قواعد بینالمللی هم مورد توجه ما است.
در سال 2016 یک نامه از طرف امیر کویت به نیابت از کشورهای شورای همکاری تنظیم شد و در اختیار ایران قرار گرفت. در آن نامه رویکرد کشورهای شورای همکاری برای کار مشترک با ایران نشان داده شده بود. منتها این نامه آخر دوره ریاستجمهوری باراک اوباما و ابتدای دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ تنظیم شد و در نتیجه محیط بیرونی تحتالشعاع یک فضای بیرونی قرار گرفت.
بله، آن نامه از سوی شش کشور شورای همکاری بود و صرفا نامه امیر کویت نبود بلکه امیر کویت به نیابت از شورای همکاری این نامه را نوشته بود. در آنجا به همکاریهای مشترک منطقهای پرداخته شده بود. اما در آن زمان فضای بیرون منطقه بر فضای منطقه تاثیر گذاشت و آن نامه در حقیقت فریز شد اما نمیگویم که از بین رفت. الان با شرایط جدیدی که ما در منطقه احساس میکنیم این مناسبات باید مورد بازنگری قرار گرفته و مبتنی بر همکاری باشد. ما دو عنصر برای این کار داریم: نامهای که ار طرف شورای همکاری نوشته شد و میتواند احیا شود و ابتکار ایران با نام هرمز و ویژگی این دو هردو این است که از درون منطقه است.
من تصور میکنم اصول و ارکان آن طرح حتما مورد توجه دولت سیزدهم قرار خواهد داشت. ممکن است اضافات یا تعدیلهایی داشته باشد و در حقیقت ما با این جمله از یک رویداد یا واقعیت پیشی میگیریم اما آن متن براساس چارچوب ارایهشده که مبتنی بر اصول و دیدگاههای حاکمیتی ایران است نوشته و ارایه شد. اما در رابطه با سوال شما، موکدا برخی کشورها از طرح صلح هرمز استقبال کردند و میتوانم بگویم که هیچ کشوری آن را رد نکرد.
بله، بیپاسخ گذاشتند ولی بیپاسخ گذاشتن به معنای ردکردن نبود. به این معنا نیست که مثلا عربستان یا کشور دیگری بگوید که این طرح مفید نیست و ما این را قبول نداریم و برخورد منفی با آن بکنند. هیچکدام از این کشورها چه در بخش دوجانبه و چه از طرف شورای همکاری برخورد سلبی با این طرح نکردند. این در حالی است که در شورای همکاری معمولا در هر اجلاسی اتهامهای بسیار زیادی علیه ما مطرح میشود و ما هم همواره انتقاد داریم که شما یک نسخه تکراری را دایم به عنوان اتهامها علیه ایران منتشر میکنید که نسخه منسوخی است و ما به رویکرد جدیدی در منطقه نیاز داریم. شورای همکاری نسبت به طرح صلح هرمز هیچ رویکرد منفی نداشته و آن را رد نکرده و اگر همین کف برخورد کشورهای منطقه با طرح صلح هرمز را هم معیار قرار دهیم، میبینیم که هر طرحی که چه از سوی ایران و چه طرف مقابل ارایه میشود میتواند مقدمهای برای ارتقای سطح همکاری باشد.
طرح یا پیشنویس ما یک طرح مدون، منظم و غیرقابل تعدیل نیست بلکه آنچه ما ارایه دادیم یک چارچوب با قابلیت تعدیل است و کشورهای منطقه میتوانند این چارچوب را معیار قرار داده و نظرات خود را ارایه کنند. میتوانیم در سایه گفتوگو با یکدیگر به یک متن مدون، منظم و قابل اجماع برسیم. متن ارایهشده توسط ایران یک متن 100 درصدی نیست که بگویم سایرین به آن بپیوندند بلکه یک پیشنویس و ابتکار است که میتوان آن را چکشکاری یا تنظیم مجدد کرد یا حتی طرح جایگزینی برای آن ارایه داد. مثلا عربستان، امارات، قطر، کویت، عمان یا هر کشور دیگری میتواند بگوید که من نسخه ایران را تعدیل میکنم و این کاملا امکانپذیر است. تاکید میکنم آنچه از طرف ایران واقعیت دارد این است که کشورهای منطقه باهم همکاری کرده و مناسبات دوجانبه را توسعه دهند. این به این معنا نیست که صرفا ایران با فلان کشور رابطه را توسعه دهد بلکه مثلا کشور (بی) میتواند رابطه خود با کشور (سی) را توسعه دهد. ما به همکاریهای چندجانبه و بینابینی فکر میکنیم و تصور نمیکنیم که بلوکی متشکل از شش کشور و یک کشور دیگر به نام ایران وجود داشته باشد و این شش کشور و ایران باید با هم گفتوگو کنند.
عملا تجربه نشان داده تا زمانی که ما نتوانستیم از رابطه با ایالات متحده تنشزدایی کنیم، تا زمانی که ما وارد بازار جهانی به عنوان یک بازیگر معمولی نشدیم تا زمانی که این حصار اقتصادی که دور ما کشیده شده برداشته نشده باشد، همه این حرفهای خوب که میزنیم و نیتهای قشنگی که داریم برای منطقه خلیج فارس که اکثر بازیگران در آن امنیت خود را برونسپاری کردند و وابستگیهای اقتصادی و نظامی و سیاسی شدید به ایالات متحده دارند، عملا خروجی برای ما وجود نخواهد داشت. تا وقتی با غرب تنشزدایی نکنیم من از برقراری رابطه با امریکا حرف نمیزنم بلکه از تنشزدایی صحبت میکنم - مثل دوره دو سال پس از برجام- در این منطقه هم نمیتوانیم محصول سیاستهای خود را درو کنیم.
ما حتما در منطقه دنبال تنش نیستیم.
ما در منطقه تنش نمیخواهیم اما فرامنطقه تنشهایی داریم که بر مناسبات منطقهای ما تاثیر گذاشته. مثلا ما که به دنبال تحریم نبودیم و برای رفع آن هم مذاکره کردیم و مجدد به ما تحمیل شد.
آنها هستند که تنش را به منطقه ما تزریق میکنند.
ما به دنبال این تنش نیستیم. اگر هر کشوری در بیرون از منطقه به فکر نظامیگری، دخالت یا اعزام نیروی نظامی به این منطقه و ایجاد تنش است باید در مشی و روش خود تجدیدنظر کند و بگذارد که کشورهای منطقه براساس منافع خود در منطقه تصمیم بگیرند. این هم یک قاعده کلی است و به خلیج فارس صرفا اختصاص ندارد. یعنی کشورهای حوزه مدیترانه درباره امور مرتبط به خود تصمیم میگیرند و در آنجا هم حضور هرگونه عنصر خارجی یا دخالت خارجی مردود است.
حرف من این است که اگر ما همین امروز تصمیم بگیریم با عراق یا هر کشور دیگری قرارداد جدید ببندیم زمانی که نمیتوانیم پول آن را دریافت کنیم، راههای تبادل مالی نداریم و مجبور هستیم راههایی برای دور زدن تحریم پیدا کنیم. این شرایط ما را در موقعیت ضعف به نسبت سایر کشورها قرار میدهد.
بله ولی این ملامت متوجه طرف ایرانی نیست.
بله، ملامت متوجه ما نیست اما هزینه آن را مردم ما پرداخت میکنند.
ملامت متوجه طرف خارجی است که بدون دلیل اقداماتی انجام میدهد و از برجام خارج میشود و تحریمهای یکجانبه علیه ایران وضع میکند و فراتر از آن به دیگران فشار میآورد که شما هم در این تحریمها مشارکت کنید. ما از عراق مطالباتی حدود 6 تا 7 میلیارد دلار داریم و واقعا طرف عراقی تلاش میکند این مبلغ را پرداخت کند.
این به اصطلاح دست ظالمانهای است که از طرف امریکا بر این موضوع اعمال شده و مانعتراشی میکند برای آنکه این کار صورت نگیرد. ما گاز یا برق را در قالب قرارداد خرید و فروش به عراق میفروشیم، چگونه ممکن است که ما کالایی را به کشور بفروشیم و امکان دریافت مبلغ آن را نداشته باشیم؟ مگر آنکه شاهد یک اقدام خلاف حقوق و نظام و اخلاق بینالملل باشیم که در این پدیده خود را مستولی میکند. با همه این سختیها و دشواریها ما گشایشهایی را از طرف عراقیها داشتیم و بخشی از این مطالبهها در قالب بحثهای تجاری یا خرید واکسن پرداخت شده و طرف عراقی تلاش میکند این مطالبهها را بیشتر پرداخت کند.