کرونا بیشتر از هر کسی برای مادران کرونایی ایجاد اذیت میکند . مادران کرونایی علاوه بر تحمل بیماری باید به فکر اعضای خانواده هم باشند. تهیه غذا از همه چیز برای مادران کرونایی سخت تر است. کار خوب برخی مادرها برای کمک به مادران کرونایی را در این مطلب میخوانید.
گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ مادر باشی و قافیه را به کرونا ببازی، چندین گل بیشتر از بقیه از او میخوری! میدانی چرا؟ چون آنقدر حواست پی بچهها و خواب و خوراکشان است که یادت میرود باید از خودت در مقابل حملات زهردار آن ویروس منحوس محافظت کنی. و امان از وقتی که مقاومت مادر بشکند...
خوب که نگاه کنی، در روزهای خاکستری کرونایی، بدترین اتفاق، گرفتار شدن مادر خانواده در دام این ویروس منحوس است، اتفاقی که مساوی است با فلج شدن تمام خانواده. و تا مادر نباشی، نمیتوانی عمق این شرایط سخت را درک کنی. همین همزادپنداری مادرانه هم بود که مقدمهای شد برای شکلگیری پویش «احسان مادرانه»؛ حرکت خودجوشی که توسط «مادران میدان» برای حمایت از مادران مبتلا به کرونا راهاندازی شد. این روزها اگر از گروه بزرگ «مادرانه»(در پیامرسان «بله») و 1800 عضو دغدغهمندش در شهرهای مختلف سراغ بگیرید، یقینتان میشود برای انجام کار جهادی نیاز به تشکیلات و امکانات آنچنانی نیست. اعضای مهربان و باصفای این گروه با ابتکارشان در تهیه غذاها و خوراکیهای مقوی برای مادران مبتلا به کرونا، اثبات کردهاند هر خانه میتواند یک پایگاه جهادی باشد. برای آشنایی بیشتر با این پویش مادرانه، با گزارش ما همراه باشید.
گروه مجازی «مادرانه» که در روزهای پرهیاهوی منتهی به انتخابات ریاست جمهوری در فضای مجازی شروع به کار کرد و مادران باانگیزه عضو آن در سراسر کشور به سهم خود تلاش کردند با گپ و گفتهای دوستانه مردم را به حضور در انتخابات تشویق کنند، بعد از آن آزمون مهم هم به فعالیت خود ادامه داد تا بستری باشد برای نقشآفرینی مادران در حوزههای مختلف جامعه. و زمینه این فعالیتهای اجتماعی خیلی زود برای اعضای گروه فراهم شد. «مریم برزویی»، نماینده مادران خلاق و فعال شهر سبزوار در گروه مادرانه، چراغ اول را روشن میکند و برای تشریح این فعالیتها، گریزی میزند به ماجرای یک طرح محیط زیستی و میگوید: «مدتی قبل، از طریق رسانهها از موضوع کمبود غذای دام در کشور باخبر شدیم. همین کافی بود برای اینکه پویش جمعآوری «خشکاله» را در گروه مادرانه سبزوار راهاندازی کنیم. بهاینترتیب که قرار گذاشتیم دیگر پوست میوههای مصرفی در خانه را دور نریزیم.
با تفکیک زبالههای خشک و تر، این پوست میوهها را خشک میکردیم و از طریق میوهفروشان محلههایمان به دست دامداران میرساندیم تا بهعنوان غذای دام استفاده کنند. حرکت کوچکی که ما در سبزوار شروع کردیم، به تدریج در شهرهای دیگر هم شروع شد و خوشبختانه اتفاقات خوبی رقم زد. در برخی شهرها با توجه به محدودیت خانههای آپارتمانی، مساجد محلهها پای کار آمدند و فضایی را برای خشک کردن پوست میوهها اختصاص دادند. بعد از مدتی، این کار را به یک گروه تخصصی در حوزه محیط زیست واگذار کردیم و آنها هنوز هم با همکاری مادران این طرح را ادامه میدهند.»
«با سخنرانی حضرت آقا در روزهای اول محرم درباره طغیان دوباره کرونا و لزوم ادامه پیدا کردن رزمایش مواسات و همدلی، برنامه کاری جدید ما مشخص شد. در بررسی میدانی که انجام دادیم، متوجه شدیم شرایط در محلهها خیلی بحرانی است؛ تعداد زیادی بیمار مبتلا به کرونا در خانهها هستند که کسی را ندارند به آنها رسیدگی کند و مواد غذایی مقوی برایشان تدارک ببیند. در این میان، بدترین حالت وقتی بود که مادر خانواده گرفتار کرونا شده باشد. با توجه به اینکه اکثر اعضای گروه قبلاً تجربه ابتلا به کرونا را داشتیم، میدانستیم ضعف شدید ناشی از این بیماری واقعاً انسان را زمینگیر میکند و مادر در این حالت حتی توان آماده کردن غذا برای فرزندانش را هم ندارد. اینطور بود که تصمیم گرفتیم پویش «مواسات و احسان مادرانه» را برای رسیدگی به خانوادههایی که مادر یا همه اهل خانه مبتلا به کرونا شده بودند، راهاندازی کنیم.
دوستان گروه مادرانه مشهد قبلاً فعالیت مشابهی را با همکاری یک مسجد شروع کرده بودند و از آنها ایدههای خوبی گرفتیم. ما فکر کردیم میتوانیم این کار را ابتدا از دل گروه خودمان شروع کنیم و بعد هرکس در محله و فامیل خودش این حرکت را ادامه دهد. با خودمان گفتیم اگر هرکس به بیماران اطراف خودش رسیدگی کند، شاید دیگر هیچ بیماری تنها نماند. از همان ابتدا با یک پزشک متخصص طب سنتی هم مشورت کردیم و ایشان چند فهرست از غذاها و خوراکیهای مقوی برای ایام بیماری و دوران نقاهت بیماران مبتلا به کرونا ارائه کرد که مبنای کار ما شد.»
خیلی طول نکشید که آوازه طرح کوچک و جمعوجوری که مادران سبزواری از خانه و محله خود کلید زده بودند، همهجا پیچید و دامنه این پویش مادرانه آنقدر گسترده شد که بانیانش را هم غافلگیر کرد: «قرار ما این بود که هرکس در خانه خودش با مواد غذایی که دارد، غذاهای مقوی برای مادران مبتلا به کرونا درست کند. آن اوایل با توجه به تعداد مادران داوطلب، فقط میتوانستیم 5، 6 خانواده دارای بیمار کرونایی را تحتپوشش قرار دهیم. غذاهای تقویتی مثل نخودآب و انواع سوپهای مقوی درست میکردیم و به همراه آبمیوه به درب منزل بیماران میبردیم. برای توزیع بستههای غذایی هم، یا منتظر برگشتن همسرانمان از سر کار میماندیم و با خودروی شخصی این کار را انجام میدادیم یا از طریق پیک و اسنپ اقدام میکردیم. اما در ادامه، کار برایمان سخت شد.
راستش را بخواهید، اصلاً قرار نبود برای این کار از دیگران کمک نقدی و غیرنقدی جمع کنیم اما کمکم از بعضی از اعضای گروه و خیّرانی از خارج گروه، چنین کمکهایی دریافت کردیم و شرایط برای گسترش کار فراهم شد. حالا نمیدانستیم چطور باید بیماران را شناسایی کنیم و بعد، برای حملونقل غذاها به محلههای مختلف چه کنیم. اینجا هم لطف خدا شامل حالمان شد و در جریان رایزنیهایمان با گروههای مختلف، با یک خیریه آشنا شدیم که از مدتی قبل سرکشی به خانوادههای دارای بیمار کرونایی را شروع کرده بودند؛ برایشان کپسول اکسیژن میبردند و خریدهایشان را انجام میدادند. اما ظرفیت و امکانات لازم برای اینکه هر روز برای این بیماران غذا تدارک ببینند، نداشتند. وقتی گفتیم ما اتفاقاً روی تهیه غذا برای این بیماران و خانوادههایشان متمرکز شدهایم، خیلی برایشان جالب بود. درواقع انگار ما و این خیریه سر راه هم قرار گرفته بودیم که خدمترسانی همدیگر را تکمیل کنیم. از همانجا همکاری ما شروع شد. حالا هر روز ساعت 10 صبح، یکی از اعضای خیریه به درِ خانههای مادران گروه میرود، غذاها را تحویل میگیرد و به آدرسهای موردنظر میرساند.»
گاهی بساط عیش خودش جور میشود...
«قرار بود خدمترسانی به مادران مبتلا به کرونا را جمع خودمانی اهالی گروه مادرانه سر و سامان بدهند اما نمیدانیم خیّران ناشناس و بزرگوار از کجا با ما و حرکتمان آشنا شدهبودند که مرتب ما را با لطف و کمکهای بیدریغشان غافلگیر میکردند. یک روز یک آقای محترم تماس گرفت و گفت: «میخواهم 700 کیلو سیب از محصول باغمان در دماوند به پویش مواسات شما هدیه کنم.» حالا من غیر از اینکه در ذهنم داشتم به این فکر میکردم این حجم سیب را چطور بین مادران تقسیم کنیم و چقدر از آن را آبگیری کنیم و...، یکدفعه یاد گفتوگوی چند ساعت قبلمان با مادران گروه افتادم. داشتیم درباره این موضوع همفکری میکردیم که: حالا که سیب گران شده، چه جوری آب سیب برای بیماران آماده کنیم؟ از کجا میتوانیم سیبهای مناسب آبگیری تهیه کنیم که ارزان هم باشد؟... با خودم گفتم: کار خدا را ببین؛ ما داشتیم به سیبهای لکدار و ارزان فکر میکردیم اما سیبهای درجه یک دماوند به دستمان رسید.»
حالا دیگر مریم برزویی و همراهانش در گروه مادرانه، به مواجهه با این اتفاقات شیرین عادت کردهاند؛ اتفاقاتی که نشان میدهد لطف آن بالایی شامل حالشان و پشت حرکت جهادیشان است: «از این محبتهای پیشبینینشده، فراوان داشته و داریم. مثلاً بعد از مدتی، با خودمان گفتیم با توجه به گرانی برنج، بیاییم برنامه غذایی را کمی تغییر دهیم. دیگر برنج کیلویی 35 تومان در سوپها نریزیم و به جایش از سویق و جوانهها برای لعاب سوپ استفاده کنیم. در عوض، برنج را برای طبخ غذاهای پلویی مقوی برای دوران نقاهت بیماران کنار بگذاریم. اما این دلمشغولی ما خیلی کوتاه بود چون با یک تماس از طرف یک فرد ناشناس، صورت مسئله کاملاً پاک شد. آن فرد خیّر، 700 کیلو برنج نیمدانه مناسب سوپ برایمان فرستاد؛ آن هم برنج درجهیک ایرانی...»
حق بچهها محفوظ است
مادرانی که تجربه دستوپنجه نرم کردن با ویروس منحوس کرونا را داشتهاند، خوب میدانند بزرگترین دغدغه یک مادر در آن شرایط سخت بیماری، ناتوانی در رسیدگی به وضعیت فرزندانش و بهانهگیریهای آنهاست. همین موضوع هم باعث شده اهالی گروه مادرانه در تدارک بستههای پرمحبتشان، بچهها را از قلم نیندازند: «به طور طبیعی، بچهها از غذاهایی که برای مادران بیمار تدارک میبینیم، خوششان نمیآید و خیلی زود از سوپ و آبگوشت و اینجور غذاها خسته میشوند. به همین دلیل، به این فکر افتادیم که در بسته غذایی که برای خانههای دارای بیمار مبتلا به کرونا میفرستیم، غذاها و خوراکیهایی مختص بچهها هم بگذاریم. و نمیدانید چقدر از این ایده استقبال شد...
به تدریج، سهم بچهها در بستههایمان بیشتر و خوراکیهای مختص آنها، متنوعتر شد. در یک مقطع، چند نفر از مادران گروه اعلام کردند میتوانند به هر میزان لازم باشد، کیک و کلوچه درست کنند. ما هم از فرصت استفاده کردیم و شکر و آرد زیادی که خیّران به دستمان رسانده بودند را تحویل این مادران دادیم و عملیات کیکپزی شروع شد. بهاینترتیب، بستههایمان با کیک و کلوچه ویژه بچهها، پر و پیمان شد. بعدتر، هدایایی شامل ماشین، کتاب داستان، دفتر نقاشی، گل سر و... هم برای بچهها تدارک دیدیم که حسابی خوشحال و سرگرمشان کرد.»
مادر دغدغهمند سبزواری مکثی میکند و لبخندبرلب ادامه میدهد: «من مدتی قبل در حوزه «زنان پشتیبان جنگ» یک کار پژوهشی داشتم. این روزها که همت و تلاش اعضای گروه مادرانه برای حمایت از بیماران مبتلا به کرونا را میبینم، مدام به یاد روزهای دفاع مقدس میافتم که بانوان در پشت جبهه برای رزمندگان نان میپختند، مربا درست میکردند و...»
اما خالی از لطف نیست سراغی بگیریم از مادران فعال مشهدی که با حرکت جهادی بی سر و صدایشان در حمایت از بیماران کرونایی، شروعکننده این زنجیره محبت بودند. «فاطمه ذاکری»، نماینده مادران مشهد قبل از هر چیز ذکر خیری میکند از مسجدیهای گمنامی که فارغ از هیاهوهای معمول، مدتهاست سنگ صبور و کمک حال بیماران مبتلا به کرونا هستند: «از وقتی خبردار شدیم اهالی مسجد «حجت المهدی (عج)» به بیماران مبتلا به کرونا رسیدگی میکنند، برای کمک به آنها اعلام آمادگی کردیم. گاهی سوپ و نخودآب و... میپختیم و به دستشان میرساندیم، گاهی خوار و بار ارزاق جمع میکردیم، و در یک مقطع هم در پویش سیب و عسل با آنها همکاری کردیم. حرکت این دوستان مسجدی که در گمنامی این زحمات را متقبل میشوند، واقعاً ارزشمند و تاثیرگذار است. آنها روزانه حدود 200 ظرف سوپ آماده میکنند و همراه آب سیب یا آب هویج، دمنوشهای گیاهی و گهگاه عسل به در خانه بیماران میفرستند.»
همکاری با جهادگران مسجدی، مسیر را برای اهالی گروه مادرانه مشهد روشن و به آنها کمک کرد رسالت خود را بشناسند: «بعد از اینکه مشهد به لحاظ ابتلا به کرونا در وضعیت قرمز قرار گرفت، جمع زیادی از اعضای گروه مادرانه و خانوادههایشان هم گرفتار این ویروس شدند. با یک بررسی اجمالی، دیدیم اغلب این دوستان، هیچکس را ندارند که در روزهای بیماری از آنها مراقبت کند. هرکدام 2، 3 فرزند کوچک هم داشتند و این، شرایط را برایشان سختتر میکرد. بنابراین به این نتیجه رسیدیم که اولویت با رسیدگی به همگروهیهای خودمان و خانوادههای آنهاست.
برنامه جدید را در گروه اطلاعرسانی کردیم و با همکاری اعضای گروه توانستیم بستههای غذایی و خوراکی تقویتکننده به در خانه همگروهیهای بیمارمان بفرستیم؛ بعضیها سوپ درست میکردند، تعدادی از اعضای گروه شیربادام یا آب سیب طبیعی تدارک میدیدند، بعضی مادران برای تقویت بیماران، نخودآب با عصاره قلم یا گوشت گوسفند درست میکردند و بعضیها هم کمپوتهای خوشمره خانگی آماده میکردند. البته در پویش احسان مادرانه، باقی اعضای خانواده هم فراموش نمیشوند و برای آنها هم غذاهای متنوعی تدارک میبینیم.»
«همه ما میدانستیم مهمترین کمکی که میتوانیم برای مادران بیمار انجام دهیم، سرگرم کردن فرزندانشان است تا مادر بتواند با آرامش استراحت کند. اینطور بود که بعضی مادران گروه روی نیازهای بچهها در این خانههای دارای بیمار، متمرکز شدند. علاوهبر آماده کردن غذاهای پلویی، کباب تابهای، ساندویچ و کیک ویژه بچهها، بعضیها ایده قرض دادن اسباب بازی را هم مطرح کردند. میدانید، روحیه بچهها طوری است که بهترین اسباب بازیها را هم داشته باشند، اسباب بازی بچههای دیگر توجهشان را جلب میکند و بازی کردن با آنها برایشان جذاب است. اینطور بود که ایده امانت دادن اسباب بازی، در ذهنمان جرقه زد. نیازی به هزینه کردن برای خرید اسباب بازی جدید نبود. اسباب بازیهای بچهها از خانههای اعضای گروه بهعنوان امانت به خانههای مادران بیمار میرفت تا بچههای آنها را سرگرم کند.
فقط هم این نبود. یکی از مادران داوطلب شد و گفت: من میتوانم با خانههای مادران بیمار تماس بگیرم، با بچههایشان حرف بزنم و برایشان شعر و قصه بخوانم تا حتی برای دقایقی هم شده، سرگرم شوند و بهانهگیریهایشان مادر بیمارشان را اذیت نکند. این کار خلاقانه، با قرار دادن هدایایی برای بچهها در کنار بستههای غذایی، تکمیل شد؛ مثلاً کاربرگهایی شامل نقاشیهای کودکانه برای بچهها میفرستادیم تا با رنگآمیزی آنها، سرگرم شوند و فکرشان از بیماری مادر رها شود.»
حس میکنم این غذاها از بهشت رسیده...
از فاطمه ذاکری و باقی مادران دغدغهمند مشهدی بپرسی، هر روز انگیزهشان برای این پرستاری ویژه و از راه دور بیشتر میشود، بس که دعاهای قشنگ و بازخوردهای دلنشین از طرف مادران گرفتار کرونا دریافت کردهاند: «تماسها و پیامهای محبتآمیزی که از مادران بیمار دریافت میکنیم، واقعاً برای ما قوت قلب است. آنقدر از ته دل برای اعضای گروه مادرانه و دستاندرکاران این پویش دعا میکنند که هر روز انرژی ما برای ادامه این کار بیشتر میشود.
یک روز که برای بچهها ساندویچهای سادهای تدارک دیده بودیم، پیامی با این مضمون از یکی از مادران به دستمان رسید: «نمیدونید، نمیدونید بچههام چقدر از دیدن ساندویچها خوشحال شدن... از صبح داشتن گریه میکردن که: ما سوپ و آبگوشت و نخودآب نمیخوریم. یه غذای جدید درست کن. اما من توان از جا بلند نداشتم. امروز وقتی در خانه رو زدن و بسته غذایی شما رسید، انگار دنیا رو به بچههام دادن. اون ساندویچها انگار از بهشت براشون رسیده بود. اونها با خنده و شادی ساندویچ میخوردند و من، یک گوشه نشسته بودم و اشک میریختم از اینهمه محبت و انسانیت شما. واقعاً خدا چقدر مهربونه که به دل یک عده مؤمن میندازه که اینطور بچهها رو شاد کنن... انشاءالله همهتون حاجت روا بشید.»
امام حسین (ع) را واسطه کردیم، مهرمان به دلشان نشست
شروع پویش احسان مادرانه در تهران اما حکایت دیگری داشت. «محدثه فلاح زاده»، نماینده مادران تهران دستمان را میگیرد و میبرد به روزهایی که مانده بودند بر سر دوراهی اشتیاق و تردید: «وقتی عکسهای فعالیت خودجوش و زیبای مادران مشهدی در حمایت از بیماران مبتلا به کرونا را در گروه مادرانه دیدیم، اشتیاقی در دلمان ایجاد شد که حرکت مشابهی را شروع کنیم. اما یک تردید جدی، مانع میشد. با خودمان میگفتیم: آیا در تهران با این پراکندگی و تفاوت مناطق و محلات، میشود چنین پویشی را اجرا کرد؟ آیا میشود غذا درِ خانه بیماران مبتلا به کرونا فرستاد؟ در این شرایط حساس، اصلاً از ما میپذیرند؟
چیزی که تردید ما را از بین برد، تاکید دوستان درخصوص شرایط بحرانی خانوادههایی بود که مادر در آنها گرفتار کرونا شدهاست. ما هم از فضای خاص ایام محرم و ظرفیت -نذریهای آن استفاده کردیم و دلمان را به دریا زدیم و کارمان را با ارسال بسته غذایی برای 2 مادر بیمار مبتلا به کرونا شروع کردیم. باورمان این بود که هیچکس از هیچ قشری، غذای نذری را رد نمیکند و در عمل هم، همینطور شد و همه خانوادهها غذاهای ما را با آغوش باز قبول کردند.»
شمال شهر و جنوب شهر نداریم؛ بیمار همدلی میخواهد
مادران تهرانی با اینکه دیر رسیده بودند اما عزمشان را جزم کردند که برای قوت قلب دادن به مادران بیمار کم نگذارند. در این میان، قول و قراری با هم گذاشتند که شد خط قرمزشان در این احسان مادرانه: «با خودمان شرط کردیم اول، حمایتمان فقط مختص افراد گروه خودمان نباشد و دوم، فقط خانوادههای کمبضاعت را شامل نشود. میدانید، در این شرایط خاص، اصلاً بحث نیاز مادی خانوادههای جامعه هدف، مطرح نیست. بحث، بحث درماندگی انسان در مقابل ویروس هزارچهرهای است که باعث شده حتی عزیزان هم به ناچار از او فاصله بگیرند. بنابراین فرقی ندارد پولدار باشی یا تنگدست، ساکن شمال شهر باشی یا جنوب شهر. کرونا که بیاید، همه در شرایط یکسانی قرار میگیرند و به دلیل ملاحظات بهداشتی، تنها میمانند. اینطور بود که با خودمان شرط کردیم هر بیماری از هر منطقه و محله تهران با هر وضعیت مالی معرفی شد، با کمال میل به او خدمت کنیم.
پویش که کلید خورد، اهالی گروه مادرانه با وجود تمام مشغلهها و مسئولیتهایشان در خانه، پای کار آمدند و برای تهیه غذاهای مقوی برای مادران مبتلا به کرونا سنگ تمام گذاشتند. این مادران عزیز آنقدر با جان و دل برای تدارک این غذاها وقت و انرژی میگذارند که هر روز انگار دارند برای مهمانان عزیزی تدارک میبینند.
اهالی گروه مادرانه تهران هم مثل دوستان دیگر شهرها، حتی به فکر بچههای مادران بیمار هم هستند و با قرار دادن اسباببازی در کنار غذاها، دل آنها را هم شاد میکنند. اینهمه عشق و محبت در حالی است که آنها اصلاً دریافتکنندگان این بستههای غذا و هدیه را نمیشناسند.»
وقتی خوب شدی، پرچم را تو به دست بگیر
«با خودمان قرار گذاشتیم در این پویش، اولویت با خانوادههایی باشد که در آنها مادر مبتلا به کرونا شده. در بسیاری موارد، همسر و گاهی تمام خانواده این مادر هم گرفتار ویروس شدهاند و گاهی هم، شرایط شغلی همسر طوری است که امکان رسیدگی به او را ندارد. البته بگذریم که بعضی مادران آنقدر عزت نفس و مناعت طبع دارند که اصلاً حاضر به پذیرش هیچ کمکی نیستند و ما باید با لطایفالحیل راضیشان کنیم. یکبار با منزل مادر بیماری که معرفی شده بود، تماس گرفتیم که اطلاع دهیم میخواهیم برایشان بسته غذایی تقویتی ارسال کنیم. اما هرچه اصرار کردیم، قبول نکرد. با این حال، با تاکید دوستانی که از شرایط وخیم این مادر اطلاع داشتند، غذا را دم در منزلش بردیم. باورش نمیشد ما کوتاه نیامدهایم و با اینکه ممکن بود قبولمان نکند، به در خانهاش رفتهایم.
خلاصه بسته غذا را پذیرفت و یک ساعت بعد که با او تماس گرفتیم، زد زیر گریه. گفت: «دیشب واقعاً مستأصل شده بودم. نه میتوانستم از جا بلند شوم و چیزی درست کنم، نه میتوانستم از کسی کمک بخواهم. وقتی شما بسته غذا را آوردید، یک دل سیر گریه کردم. دلم آرام شده بود که خدا مرا تنها نگذاشته. خوشحال بودم که در اطرافم انسانهایی هستند که به فکر امثال من هستند و بیماری من برایشان مهم است.» فلاح زاده مکثی میکند و از ترفندی که خیلی وقتها باعث میشود مقاومت مادران بیمار شکسته شود و حاضر به پذیرش کمک مادران میدان شوند، اینطور میگوید: «وقتی میبینیم مادری از روی حجب و حیا یا عزت نفس حاضر نیست کمک ما را قبول کند، میگوییم: کاری ندارد که؛ وقتی از شر کرونا خلاص شدید و حالتان خوب شد، شما پرچمدار این پویش احسان مادرانه شوید و به مادران دیگری که گرفتار این ویروس شدهاند، خدمت کنید. همین جمله، بهاصطلاح گارد آنها را باز میکند و دیگر پذیرش کمکهای ما برایشان سخت نمیشود.»
باور میکنید؟ شما باعث شدید من دعا کنم...
این یک حرف شعاری یا امید واهی برای خوشحال کردن مادران بیمار نیست. در همین مدت کوتاه، به لطف خدا کم نبودهاند مادران بیماری که پشت کرونا را به خاک مالیدهاند و بعد از بهبودی، به جمع مادران میدان ملحق شدهاند: «یکی از روزها، مادر بیماری در یکی از محلههای شمال شهر به ما معرفی شد. از عکسهای پروفایلش میشد حدس زد کمی با ما تفاوت دارد. چند ساعت بعد از اینکه بسته غذایی شامل سوپ، غذای پلویی مقوی و آبمیوه را برایش فرستادیم، تماس گرفتیم تا مطمئن شویم به دستش رسیده. در جواب گفت: «باور میکنید اشکهایم بند نمیآید؟ امروز خیلی حالم بد بود، آنقدر که نمیتوانستم روی پاهایم بایستم. اما بسته شما که رسید، ورق برگشت. همهچیز از همان نوشتهای که روی سوپ چسبانده شده بود، شروع شد. نوشته بود: «مادر عزیز! قبل از درست کردن این سوپ، وضو گرفتم و در مراحل آماده کردنش، زیارت عاشورا خواندم و برای سلامتی شما دعا کردم. انشاءالله هرچه زودتر خوب شوید...»
راستش را بخواهید من اصلاً سوپ دوست ندارم اما آن سوپ را با میل عجیبی خوردم و همان لحظه احساس کردم یک معجون شفابخش وارد بدنم شده. آرام شده بودم و خیلی راحت توانستم بخوابم. تا چشمهایم گرم شود، مدام زیر لب برای شما دعا میکردم. همسرم که تعجب کرده بود، گفت: چی میگی؟ گفتم: دارم برای کسانی که این سوپ و غذاها را آماده کردهاند، دعا میکنم. این را که شنید، تعجبش بیشتر شد چون من اصلاً اهل دعا کردن نیستم. حالا که با شما صحبت میکنم، کاملاً احساس میکنم حالم بهتر شده. انگار جان تازهای گرفتهام.» محدثه فلاحزاده نفس بلندی میکشد و با لبخند ادامه میدهد: «ارسال غذا برای این خانواده 4 نفره که همگی گرفتار کرونا شده بودند را تا 6، 7 روز ادامه دادیم. بعد از آن بود که یک روز این خانم برایمان پیام ارسال کرد و ضمن تشکر، با اعلام خبر سلامتی نسبیاش به ما اطمینان داد دیگر خودش میتواند به امور خانه برسد. او البته یک پیام دیگر هم داشت. نوشته بود: «من هم دوست دارم در این پویش با شما همکاری کنم. شما و طرحتان را به همه دوستان و آشنایانم هم معرفی خواهم کرد.»
همه میتوانند در این احسان مادرانه سهیم باشند
«هیچکس از برکات این احسان مادرانه محروم نیست و هرکس به هر شکلی برایش مقدور است، میتواند در این پویش مشارکت کند. برخی عزیزان تصور میکنند چون توانایی مالی برای کمک ندارند یا شرایط پخت سوپ و غذا برایشان فراهم نیست، نمیتوانند سهمی در این حرکت داشته باشند اما اینطور نیست. سهم عزیزانی که در فراخوان ما برای جمعآوری شیشه و بطری برای سوپ و آبمیوه شرکت کردند و خیال ما را بابت تأمین این ظرفها راحت کردند، کمتر از آنهایی که بانی غذا شدند، نیست.»
نماینده مادران تهران در گروه مادرانه در پایان میگوید: «برای ما خیلی زود روشن شد در این پویش، کارها با تدبیر کس دیگری پیش میرود و ما در این میان فقط وسیلهایم. به لطف خدا در هیچ مرحلهای برای تهیه غذای بیماران دچار مشکل نشدیم و تا امروز همهچیز فراتر از حساب و کتابهای ما جور شده است. برای مثال، ما خیلی دوست داریم کنار سوپ و غذاهایی که مادران با عشق و علاقه میپزند، آبمیوه طبیعی هم بگذاریم و یک بسته غذایی کامل برای مادران بیمار و خانوادههایشان بفرستیم. یک روز که دنبال پیدا کردن بانی برای آبمیوه بودیم، یکی از مادران تماس گرفت و گفت میخواهد 100کیلو سیب از محصول باغ خودشان برایمان بفرستد و الان فقط یک آدرس میخواهد.
غافلگیر شده بودیم. آنچه رسیده بود، خیلی بزرگتر از چیزی بود که ما طلب کرده بودیم. خلاصه من آدرس منزل خودمان را دادم و تا بار سیب برسد، بالکن را خالی کردم. سیبها که رسید، با کمک دختر و پسرم، سیبهای سالم را از سیبهای لکهدار مناسب آبگیری جدا کردیم. فردای آن روز که در تدارک آبگیری سیبها بودیم، خیّر دیگری تماس گرفت و گفت میخواهد بانی 40پرس سوپ بلدرچین شود. از ترکیب این دو هدیه غیرمنتظره، یک بسته غذایی ویژه و مقوی شامل سوپ بلدرچین، آب سیب و میوه سیب آماده شد که به 40خانه دارای بیمار مبتلا به کرونا رسید.»
*برای آشنایی بیشتر با پویش «احسان مادرانه» و مشارکت در این حرکت، به گروه «مادرانه» به نشانی https://ble.ir/madaranemeidan مراجعه کنید.