باور موجود در جامعه ایران در ارتباط با رشتههای دانشگاهی، باوری ارزشگذاری شده است. دوکسای{دیدگاهی خاص است که تمایل دارد خود را به مثابه دیدگاه جهان شمول ارائه و تحمیل کند} موجود در این باره، قائل به وجود رشتههای دانشگاهی پرآوازه مانند پزشکی، مهندسی و حقوق است. این رشتهها در جامعه ایرانی و باور عامه، منزلت بالایی را تصاحب کردهاند. محققان در پژوهشی با عنوان «کشاکش رشتهها در میدان دانشگاهی» آوردهاند، این منزلت بالا متاثر از عواملی مانند درآمدزایی بالا، کارکردهای عینی و ملموس و رفع نیازهای زیستی و پایهای مردم جامعه است.
این پژوهش توسط مهدی ژیانپور دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه اصفهان، آرش حسنپور دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس و علیرضا نیلی دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت دولتی دانشگاه آزاد اسلامی خوراسگان انجام شده که نشان میدهد، رشتههایی وجود دارند که اگرچه منزلت اجتماعی والایی ندارند اما در گفتمان روشنفکرانه و نخبهگرایانه، مهم ارزیابی میشوند.
علوم اجتماعی و در راس آن، جامعهشناسی در دهههای اخیر پس از گذر از مراحل تاسیس، پایهگذاری، کسب مشروعیت، تثبیت و استقلال، اکنون به جایگاه متمایز و مستقلی در همجواری با رشتههای دیگر آکادمیک دست یافته و این مسئله باعث شده تا به طور خاص از دهه هفتاد شمسی این رشته در ایران از علمی صرفا حاشیهای به حوزه اصلی بحث و گفتوگو تبدیل شود. این وضعیت نوظهور، میدان دانشگاهی در ایران را به لحاظ آرایش و ترتیبات درونی و ساختاری متحول گردانید.
به طوری که اکنون میدان دانشگاهی در تصاحب و تسلط نمادین رشتههایی مانند پزشکی، مهندسی و حقوق نیست و در این میدان، قطبهایی مانند جامعهشناسی، فلسفه و هنر نیز موجودیت و نضج گرفته و صورتبندی میدان دانشگاهی را تغییر دادهاند. شرایط جدید فرهنگی و اجتماعی موجب شده تا در حوزه علوم انسانی برای متقاضیان ورود به کنکور، جامعهشناسی از اولویت اول و دوم برخوردار شود. در دهههای اخیر، بسیاری از دانشجویان مقاطع ارشد و دکتری، از فارغ التحصیلان رشتههای پزشکی و مهندسی هستند.
حیات جامعهشناسی در ایران اگرچه جدید و نسبت به بسیاری از رشتههای علوم اجتماعی مانند حقوق و علوم سیاسی موخر است؛ اما با این وصف، جامعهشناسی اکنون با قابلیتهای کلی از قبیل داشتن انجمنهای علمی و حرفهای، مجلات علمی، استادان زیاد، گروههای آموزشی و حدود ۲۰۰ هزار دانشجو در مقاطع متعدد، توانسته است موقعیت ویژهای برای خود فراهم کند. همچنین نیاز مبرم جامعه به شناخت پدیدهها و مسائل اجتماعی باعث میشود که روز به روز بر اهمیت این رشته به عنوان یک حرفه افزوده شود.
این اقبال از آنجا ناشی میشود که این رشته علمی از توانایی بالایی برای پاسخگویی به بسیاری از مسائل اجتماعی برخوردار است. جامعهشناسی اگرچه جوانترین دانش اجتماعی است، اما قابلیتهای شگرف این رشته غیر قابل تردید است. جامعهشناسی به مثابه مشغولیتی وسوسه انگیز که پیوسته جامعهشناسی را برای طرح سوال خنثی بیشتر و بیشتر اغوا میکند.
بر این اساس و برای معنادهی به این واقعیت که در میدان دانشگاهی در برابر سلسله مراتب اجتماعی- اقتصادی با شاخص رشتههایی مانند پزشکی و مهندسی، سلسله مراتب جدیدی با شاخص رشتههایی مانند جامعهشناسی و هنر شکل گرفته است. مشکلاتی که ناشی از تفاوت میان شناخت عملی و عالمانه و به ویژه مشکل خاص گسست از تجربه بومی و اعاده شناختی باز میگردد، به بهای این گسست به دست میآید.
در واقع، میدان دانشگاهی زمینه قدرت و نیز نظام قشربندی را بازنمون میسازد. در میدان دانشگاهی این تقابل و رقابت در کسوت دو سلسله مراتب اجتماعی و فرهنگی رشتههای دانشگاهی خود را نشان میدهد. بنابراین دارا بودن این سرمایه در میدان دانشگاهی به طور عام و در میدان علوم اجتماعی به طور خاص، امری تمایزبخش و مرجعیت بخش است. اساسا به نظر میرسد سرمایه فرهنگی در چنین میدانی و دارا بودن میزان در خور توجهی از آن در ابعاد مختلف، جایگاه فرد را در میدان مزبور ارتقا داده، در کشاکش نمادین بین رشتههای دانشگاهی جایگاه محکمتر و موقعیت برابری برای دانشجویان این رشته رقم خواهد زد.
این حجم از سرمایه فرهنگی برای دانشجویان و دانشآموختگان این رشتهها، همان کارکرد تمایز بخشی را ایفا میکند که منزلت اجتماعی رشته حقوق و پزشکی برای عاملات آن. میل فزایندهای که در سالهای اخیر نسبت به تغییر رشته در سطح کارشناسی ارشد به رشته جامعهشناسی در بین دانشجویان رشتههای فنی و پزشکی به وجود آمده، خود شاهدی بر فربهی میدانهای روشنفکرانه و رقابت منزلت فرهنگی با منزلتهای اجتماعی – اقتصادی است.
به بیانی دیگر، اگر سرمایه فرهنگی متجسم را نوعی اندوخته فرهنگی در طی سالیان متمادی در بسترهایی مانند خانواده بدانیم، میتوان گفت در این بعد دانشجویان جامعهشناسی کمی از دانشجویان طراحی صنعتی عقب هستند، اما به نظر میرسد، به طور ناخودآگاه دانشجویان جامعهشناسی در شرایط کنونی سعی کردهاند، این فاصله را با پیشتازی در بعد عینیت یافته سرایه فرهنگی پر کنند. پویشهای کنونی دانشجویان جامعهشناسی در حوزه مصرف کالاهای فرهنگی، بیانگر عزم و تلاش آنان برای کسب سرمایه فرهنگی است.
سرمایه فرهنگی عینیت یافتهای که با تلاشهای فردی و شخصی به مثابه عنصری تمایزبخش و معنابخش در خرده میدان علوم اجتماعی، به رشته جامعهشناسی و دانشجویان، هویتی جدید میبخشد. ورای این رقابت میان این دو سلسله مراتب، یافتههای این پژوهش نشان میدهد این حجم از سرمایه فرهنگی برای نهادیسازی منزلت فرهنگی کافی نیست. به عبارت دقیقتر، اگرچه رشته جامعهشناختی دارای بالاترین میزان سرمایه فرهنگی در بین رشتههای دانشگاهی است، اما کماکان نمره سرمایه فرهنگی دانشجویان این رشته از متوسط نظری تعریف شده پایینتر است.
این نهادیسازی منزلت فرهنگی مستلزم حجم بالایی از سرمایه به طور کلی، دارا بودن میزان بالایی از سرمایه فرهنگی در ترکیب سرمایه و انتقال این حجم و ترکیب سرمایه با شیب مثبت به نسل بعد در فرآیند مسیر سرمایه است. مجموع این ویژگیها، به وجود آورنده رشتههای دانشگاهی خواهد بود که هویت رشتهای خود را براساس منزلت فرهنگی برمیسازند.
این پژوهش در مجله جامعهشناسی کاربردی منتشر شده است.
انتهای پیام