پایگاه خبری « سی جی تی ان » قبل از سحرگاه ۳۱ اوت که آخرین هواپیمای آمریکایی از افغانستان خارج شد و به برتری آمریکا در خاک این کشور پایان داد، خروج کامل به کابوسی برای سیاستگذاران آمریکا، مردم افغانستان و سربازان تبدیل شد.
در ادامه این مطلب آمده است به دلیل کوته نگری و گستاخی، وقایع افغانستان به سقوطی مملو از بدبختی، کشتار، خونریزی، تخریب، جنایت جنگی منجر شد و سیاستگذاران آنرا به جنگ و خروجی ننگین و رسواکننده تبدیل کردند. افغانستان برای مدتی طولانی از اتفاقاتی که به دلیل این خروج غیرمسئولانه روی خواهد داد رنج می برد.
با این حال امریکا پس از این شکست درس لازم را نمی گیرد. به همان دلایلی که سیاستگذاران سابق آمریکا نیز در وقایع گذشته هرگز درس نگرفتند. در دوران مدرن، آمریکا در جنگ های بسیاری خارج از خاک خود شرکت کرد. ابتدا ویتنام، سپس لبنان، افغانستان و عراق. جنگ کشورها را از درون ویران می کند و هسته مرکزی جامعه را از هم می پاشد و بر روی زیرساخت های اقتصادی تاثیرات جدی می گذارد و موجب جراحت های فیزیکی و روحی می شود.
نسل جدید در آمریکا از تهدید و خطرات جنگ آگاه نیست. هنگامی که آمریکا افغانستان را ترک کرد بسیاری از افغان ها به ویژه آنهایی که دولت آمریکا کمک کرده بودند احساس کردند به آنها خیانت شده است و در جریان تخلیه از افغانستان نیز کنار گذاشته شده اند.
بسیاری از بازنشستگان نیروهای آمریکایی و ناتو در شگفتی به سر می برند و از وضعیت کنونی انتقاد می کنند زیرا روند بازسازی و تلاش های صد تروریستی به مدت ۲۰ سال که آنها در آن شرکت کرده بودند بی فایده و پوچ شد. برای بسیاری این سوال مطرح شده است که آیا ارزشش را داشت؟
درس هایی که باید گرفت
در اینجا چندین درس برای قدرت های جهانی به جا می ماند. راه حل برای بحران های جهانی که شامل جنگ و خشونت می شود باید از راه های سیاسی امتحان شود نه از راه های نظامی. قدرت نظامی تنها یک ابزار است و سلاح ها لزوما پیروز جنگ ها نیستند و موجب اصلاحات در طولانی مدت نمی شوند.
جنگ بدون استراتژی و اهداف مشخص حتی پس از دو دهه تلاش و هزینه های میلیاردی محتوم به شکست است. به علاوه آگاهی از فرهنگ بومی و هنجارهای اجتماعی و روان شناسی مردم یک کشور بسیار حائز اهمیت است. هر کشوری در هر جای دنیا به نسخه دموکراسی مانند دموکراسی آمریکا نیاز ندارد و لازم نیست غرب " تمدن " خود را به همه یاد بدهد. با نگاه به وضعیت کنونی افغانستان، آمریکا باید درس های خودش را گرفته باشد.
از این گذشته سرزنش کردن متحدان در طولانی مدت اثرات خوبی نخواهد داشت. آمریکا باید مسئولیت اشتباهات خود را بپذیرد تا اینکه کشور جنگ زده ای را رها کند.
اروپا نیز باید درس های خودش را از این اتفاق بگیرد و از امریکا بر سر هر مسئله ای حمایت نکند.
افغانستان فراتر از کابل، هرات و مزار شریف است. تمرکز متحدان بر روی این شهرها و روندهای بازسازی با مرکزیت آنها بود. به علاوه فساد و ناکارآمدی دولت افغانستان و اشخاص برجسته این کشور نشان داد چرا بیش از چند روز طول نکشید تا طالبان کنترل کشور را بدست آورد.
حال جامعه بین الملل و به ویژه سازمان ملل متحد می بایست استراتژی روشنی درباره آینده افغانستان در پیش بگیرند. هیچ قدرتی نباید اجازه داشته باشد تا یک کشور را رها کند. پناه دادن به پناهندگان استراتژی کوتاه مدت است.آمریکا می بایست افغانستانی امن را تضمین می کرد تا افراد تحصیل کرده و قشر متوسط این کشور می توانستند در کشور خودشان بمانند و به کار و تحصیل ادامه دهند.
مسیر پیش رو
طالبان یک واقعیت بوده و هست. حالا زمان آن رسیده که کشورهای غربی این واقعیت را بپذیرند. جهان باید به طالبان با دیدگاه یکی از سهامداران مهم افغانستان برای ساختن صلحی پایدار نگاه کند. قدرت های جهانی باید استراتژی کار با طالبان را برای بدست آوردن اعتماد میان دو طرف به کار بگیرند.
جهان باید پیشگام شود و برنامه ای برای کمک به مردم افغانستان ارائه دهد تا جلوی بحران انسانی که در این کشور در حال وقوع است را بگیرد. مردم افغانستان بیش از همیشه نیاز به حمایت جامعه جهانی برای بقای خود دارند.
روند بازسازی با نظارت ناظران بین المللی باید از اهداف مورد تمرکز افغان ها باشد. بازیگردانان منطقه ای از جمله پاکستان، روسیه و چین در انتظار روابط کاری سازنده با دولت فراگیری که قرار است طالبان معرفی کنند می باشند.
311311