به گزارش خبرنگار تشکل های دانشگاهی خبرگزاری فارس، جمیله علمالهدی استاد دانشگاه شهیدبهشتی در دومین نشست از سلسله نشست های تخصصی فصل تحول با عنوان «گفتمان دولت سیزدهم؛ عدالت و عقلانیت» که در سالن کنفرانس کتابخانه مرکزی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد، درباره ریشه رخ دادن بی عدالتی گفت: شاید ریشه ای ترین بی عدالتی وقتی اتفاق می افتد که خود عقلانیت مورد اصالت تعادل خارج می شود.
وی افزود: چالش اصلی در دولت سیزدهم در رویکرد عدالت خواهانه این دولت و رویکرد فساد گریزی آن است، همراه با ماموریت هایی که برای تامین معیشت مردم دارد. این رویکرد خودش چالش برانگیز است. اگر در این دولت بر مفهوم های جدید اقتصاد دانش بنیان هم متمرکز شویم میبینیم این چالش ها، چالش های خیلی خیلی پر رنگی است.
علم الهدی افزود: با نگاه واقع گرایانه و انتزاعی اگر نگاه کنیم هر روز و در هر دقیقه که می گذرد تعدادی انسان از طریق تولد طبیعی و در خانواده وارد زندگی اجتماعی میشوند و چه بخواهیم و چه نخواهیم این اتفاق دارد رخ می دهد و از همان لحظه ورود انسان به زندگی اجتماعی و به جهان طبیعی همراه با آغاز حیات عقلی است و این آغاز حیات عقلی با یادگیری همراه است و به محض اینکه انسان وارد حیات طبیعی می شود حیات عقلی خودش را با یادگیری شروع می کند.
وی افزود: یادگیری از نظامات اجتماعی شروع میشود و اولین نظام اجتماعی که انسان با آن درگیر می شود زبان مادری است و نظام معنایی عاطفی خاصی که با آن خانواده می گوییم.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: یاد گرفتن یعنی تعقل کردن و برای این تعقل ورزی یک محتوایی لازم است. خوشبختانه انسان موفق شده تعقل ورزی را به صورت تاریخی جمع کند و آن را به نسل های تازه خودش منتقل کند. در یک تقسیمی که حکمای ما داشتند و تا حدودی متاثر از تعالیم دینی ما بوده، این موضوع به سه قسمت حکمت نظری، حکمت عملی و صناعت تقسیم می شود.
وی با توضیح حکمت نظری، حکمت عقلی و صناعت و ارتباط این سه گفت: عصر جدید چند ویژگی دارد. مهم ترین ویژگی و سر آغاز عصر جدید انقلاب صنعتی است. در انقلاب صنعتی، اقتصاد هم صنعتی شد، وقتی اقتصاد صنعتی شد قسمتی که در گذشته تحت تاثیر حکمت عملی و حکمت نظری بود خودش به قدری بزرگ شد که بخشی از اقتصاد را فربه کرد و وقتی این قسمت فربه شد اتفاقات بدی رخ داد.
علم الهدی افزود: این قبل و بعد مقداری تسامح دارد. مهمترین قسمت از این بود که در حکمت نظری، علوم متولد شدند. یعنی حکمت نظری دیگر از شاخههای خودش جدا شد و روش های بسیار بسیار پیچیده ای پیدا کرد و بسیار رشد کرد و به صورت انفجاری و معجزه آسا متکثر شد و چیزی که خیلی کم دیده میشود این است که دانش های نظری تبدیل شدند به حرفه، حرفه به معنای کار تخصصی.
این استاد دانشگاه یادآور شد: حکمت نظری بدین ترتیب هم متکثر شد، هم حرفهای شد و هم وابسته به اقتصاد شد. یعنی اقتصاد ما حکمت نظری را در خدمت گرفت و در اینجا بود که قسمت اصلی کار که حکمت عدالت بود کم کم به حاشیه رفت.
وی تاکید کرد: در حکمت عملی اغلب اموری که به حکمت عملی مربوط می شد به دانش تخصصی و حرفهای تبدیل شد. مثلاً سیاست به علوم سیاسی مبدل شد و به یک حرفه و تخصص خاص دارای خدمات عملی مربوط شد. مثلاً سیاست به علوم سیاسی مبدل شد و یک حرفه و تخصص خاص دارای خدمات مشورتی و تخصصی. همچنین فارغ التحصیلان تخصصی اخلاق هم به همین شکل به دانش تخصصی تبدیل شد و گروهی متخصص در این کار به تولید و توزیع دانش خدمات دست زدند. منزل هم خیلی کوچک شد و از منزل بزرگی که نهاد خانواده به عنوان نهاد تأثیرگذار و سیاست اقتصاد در ان بود به یک به منزل کوچک تبدیل شد.
علم الهدی گفت: با این اتفاقی که رخ داد اتفاق دیگری رقم خورد و آن این بود که نگاه انسان به طبیعت از نگاه به یک شخص مودب و باهوش و با شعور و هدفمند تبدیل شد به یک ماشین و سیستم و یک اکوسیستم.
وی افزود: البته قصه به اینجا ختم نشد بلکه این اتفاق برای جامعه هم رخ داد و جامعه نیز شخصیت زدایی شد و به عبارت دیگر جامعه دیگر یک شخصیت با شعورِ مستقلِ دارایِ فکر و اندیشه و دارایِ هدف نبود.
علم الهدی گفت: اتفاق دیگر این بود که سیطره ماشین از ماشین های صنعتی که کار و تولید را انجام می دهد به ماشین های اجتماعی رسید. به عبارت دیگر ماشین های سیستم های اجتماعی جایگزین شخصیتهای اجتماعی شدند و از نهادهای اجتماعی به عنوان سیستمهای اجتماعی یاد میشد. مثلاً سیستم علم، سیستم سیاست.
وی ادامه داد: در اینجا هم ماشین ها چند نسل داشتند، نسل اول ماشین ها نسل ماشین های دستی بودند. نسل ماشین های دستی بالاخره یک مسئولیتی داشتند، یک کسی آنها را تولید کرده بود و با اصول آنها آشنا بود و می توانست آن را به حرکت درآورد. در حوزه سیاست نسل اول ماشین ها احزاب سیاسی بودند. کسانی که احساس می کردند قیم مردم هستند و قرار است آنها برای مردم و به جای مردم فکر کنند. اینها نسل ماشین های اولیه بودند که معمولاً به شخصیتهایی نسبت داده می شدند ولی ماشین های اجتماعی مکتبهای فکری بودند.
این استاد دانشگاه گفت: مکتبهای فکری به فیلسوفان و اندیشمندان بزرگ نسبت داده می شدند و با نظرات آنها جابجا میشدند و پیروانی را پیدا می کردند و در آن ماشین ها کار می کردند اما متاسفانه کار به اینجا نیز پایان نپذیرفت و نسل دوم ماشین ها یعنی ماشینهای خودکار متولد شدند.
علم الهدی تصریح کرد: ماشینهای خودکار سازمانهای بروکراتیک بودند که به شدت علم و سیاست و بخشهای مختلف را تولید و بازتولید می کردند و کار می کردند بدون آنکه شما سر آنها را پیدا کنید و نمی دانستید اصلا این ماشینهای خودکار به کدام شخص وصل است. دانشگاهها نمونه ماشینهای خودکار بودند که به طور خیلی عجیبی گسترش پیدا کردند و کار علم را به سرانجام می رساندند. علم را تولید و توزیع می کنند و به صورت خودکار آن را تنظیم میکند و کسی را نمی شود آنجا پیدا کرد که مسئولیت کار را داشته باشد و کسی را نمی شود دید که بتوانیم سر صحبت را با او باز کنیم و بگوییم کار درست است یا غلط.
وی گفت: ماشین ها به صورت خودکار به تولید و توزیع علم و حتی توزیع خدمات علمی دست می زنند و به عبارت دیگر همان دانش های تخصصی را آنها تولید و توزیع میکنند و همان متخصصان را آنها پرورش میدهند و همان خدمات تخصصی را ارائه میدهند و به صورت خودکار همه اینها را تنظیم می کند.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: در حوزه دولت و سیاست هم اتفاقاً ماشین های خودکاری برای تولید قانون و اجرای قانون پدید آمد و بروکراسی بسیار بزرگی ایجاد کرد و این بروکراسی و بسیار بزرگ بهصورت خودکار توسط کارشناسانی که اصلاً نمی شناسیم و نمی بینیم شان و هیچ کدام مسئولیت کارشان را بر عهده نمیگیرند و هیچکس هدفمندی را نمی تواند دریابد و نمی تواند با انها وارد گفتگو شود دارد، اتفاق میافتد.
وی ادامه داد: تغییر جامعه در قالب ماشین های اجتماعی ادامه پیدا کرد تا اخیراً به نسل سوم ماشین ها رسیدیم. نسل سوم ماشین های اجتماعی، ماشین های باز و خود تنظیم گر هستند. ماشین هایی که حتی از خودکاری به خود تنظیم گری رسیدند و کاملا هم باز هستند یعنی نمیتوانیم آینده آنها را پیش بینی کنید.
این استاد دانشگاه گفت: پیدایش این سه نسل از ماشین ها ویژگی عصر جدید است که ما در آن زندگی میکنیم اما اتفاقی که افتاد این بود که همزمان با همه این مسائل متاسفانه یا خوشبختانه تولد طبیعی انسان ادامه دار. انسان محکوم به حیات عقلی است و چه بخواهد چه نخواهد محکوم است که حیات عقلی داشته باشد بنابراین وجود سیستمهای ماشینی نسل اول، دوم و سوم و وجود حضور همزمان انسان مختار عاقلی که محکوم به حیات عقلی است به نظر میرسد عصر جدید را با یک چالش بسیار بزرگ با عنوان چالش نزاع انسان و سیستم روبرو کرد.
وی گفت: امروز انسانها با سیستم ها در جنگ هستند و در واقع در عصری که اومانیسم مسلط بود و به نام انسان و سروری انسان حرکت شروع شد بیشترین ضربه و صدمه به انسان وارد شد و به نام انسان علیه انسان اقدام شد و این وضعیت شرایط را بسیار پیچیده کرد و متاسفانه انسان به دلیل شرایطی که محکوم به آن است یعنی شرایط تاریخی که در آن قرار دارد در نسل های مختلف ماشین ها گیر کرده است. لذا از درون ماشین ها با ماشین هاست و از ماشینی به ماشینی پناهنده میشود برای اینکه با سیطره ماشین ها و با سیطره سیستم ها و سیطره مکانیسم های کنترلی مخالفت کند و مبارزه کند.
علم الهدی افزود: چیزی که بحران را خیلی تشدید میکند این است که اینها گاهی همراه می شوند برای اینکه چیزی را از بین ببرند و گاهی کاملاً در تقابل با هم قرار می گیرند. بنده از اینجا می خواهم به وضعیت جمهوری اسلامی ایران برسم.
وی افزود: وضعیت جمهوری اسلامی ایران به شدت پیچیده تر است. یکی از دلایل آن هم انقلابی است که اتفاق افتاده است. انقلاب وجوه مختلفی دارد ولی یک وجه آن که خیلی عجیب و غریب و شگفتی زا بوده، بحث حضور حکیمِ حاکمِ عادل است.
این استاد دانشگاه افزود: از سال ۵۵- ۵۶ مردم متوجه یک پدیده و شگفتی با عنوان حضور حاکمِ حکیمِ عادل و پیوند خوردن عدالت و حکومت و حکمت در یک شخص شدند. برخی ها امیدوار بودن این موضوع با خاتمه طبیعی زندگی امام پایان پذیرد اما این طور نشد و این اتفاق ادامه پیدا کرد و حضور حکیمِ حاکمِ عادل هنوز هم چالش برانگیز است و تنها در ایران وجود دارد و در هیچ جای دیگری نیست. این یکی از ویژگیهای مدرن بودن جمهوری اسلامی است و شاید اصیل ترین خصلت آن است.
علم الهدی اضافه کرد: دومین اتفاقی که رخ داد و باز تنها ویژگی ایران است حضور قوی سنت دینی است که در هیچ کشور و جامعه اینقدر سنت دینی حضور قوی ندارد و همین حضور قوی تقاضا و مطالبات عمومی را برای پیدایش، پرورش، رشد و مسئولیت حکیم حاکم عادل افزایش داده است. مردم هنوز برای امام حسین گریه می کنند، مردم هنوز سخنان امیرالمومنین را تکرار میکنند. مردم مفهوم ولایت را دنبال می کنند. مردم خواهان حکیمان حاکم عادل هستند. این وضعیت اتفاقی است که اتفاقا از ایران به سمت کشورهای دیگر هم سرایت کرده است. الان مراسمهای آیینی ما بیشتر معطوف به عدالت و حکمت شده و پدیده انتظار ما را به شکل خیلی پررنگی به زندگی روزمره گره میزند و همه دنبال آن حکیم حاکم عادل هستند و همه میدانند باید ۳۱۳ نفر را تامین کند که او بیاید و بنابراین در همه مسئولان او را جستجو می کنند، یعنی در طبقات مختلف حاکمیتی دنبال چنین شخصی هستند. همین موضوع شک و تردید و بی اعتمادی مردم را هم بیشتر میکند چون اغلب میبیند گاهی اشتباه شد و میگویند تصور کردیم این حکیم است و عادل است اما دیدیم اینطور نیست.
وی در ادامه با اشاره به اقتصاد لیبرالیسم و سوسیالیسم گفت: این دوگانه لیبرالیسم و سوسیالیسم واقعاً کشنده است که خود این این شک ها و تردیدها را خیلی زیاد میکند و فربهی الگوی طبقاتی را افزایش میدهد. یعنی هر چقدر بیشتر در این دوگانه غرق می شویم این فربهی الگوی طبقاتی و نگاه اقتصادی را افزایش میدهد.
این استاد دانشگاه افزود: چهارمین مسئله جمهوری اسلامی حضور همزمان نسلهای سهگانه است. هم بروکراسی وحشتناک نسل دوم هست، هم شبه حزب هایی که قیم مابانه قصد تصمیم گیری به جای مردم را دارند و هم نسل سوم که متاسفانه بدون هیچ نوع آمادگی و پیش بینی سراسر جامعه و نسل جوان تازه به دوران رسیده که قصد عقل ورزی دارد و محکوم به حیات عقل ورزی است و میخواهد این کار را انجام دهد را وارد این میدان کرده است.
وی ادامه داد: پنجمین چالش اصلی جمهوری اسلامی شکل گیری و تداوم اندیشه مقاومت است. به هرحال آنتی مدرنیسمی که از سال ۵۶ شروع شد به تدریج توسعه پیدا کرد و ریشه کرد و مرتب این ریشه ها بیشتر و بیشتر میشود و همواره دنبال این است که این مقاومت و همترازی را بیشتر کند و امروز مردم هرگز نمی پذیرند بهعنوان یک کشور جهان سومی با آنها رفتار شود و در همه چیز خودشان را با کشورهای توسعه یافته مقایسه میکنند.
علم الهدی گفت: این موارد که در جمهوری اسلامی وجود دارد برای دولت سیزدهم مشکلات را خیلی تشدید کرده است. اتفاقات ناگواری که در طی این چند سال رخ داده بخشی از این ماجرا است و اتفاقاً اتفاقات خیلی شیرینی که در همینجا افتاده و همین اندیشه مقاومت که رشد کرده و حضور حکیمان حاکم عادل که در قالب شهدا و به خصوص سرداران شهید خودشان را نشان دادند، شهادت سردار سلیمانی و معرفی شهیدسلیمانی به عنوان حکیم حاکم عادل واقعاً شگفتی زاست و مردم به دنبال افرادی شبیه شهید بزرگوار هستند و در ایام انتخابات میگفتند ما کسی را می خواهیم که مانند شهید سلیمانی یا نزدیک به این شهید باشد.
وی گفت: بنابراین به نظر میرسد چالش ما بخشی مربوط به کارآمدی ها و مشکلاتی است که وجود داشته و بخش عمده ترین آن مربوط به نقطه های امتیازی است که در ایران شکل گرفته و توقعات مردم را بالا برده است.
این استاد دانشگاه گفت: نتیجه انتخابات اخیر نشان داد که رای مردم به اخلاق، حکمت، عدالت و فساد گریزی است و آنهایی هم که در انتخابات شک داشتند، در مورد راستیآزمایی آن شک کردند و شک آنها هم در این بود که کسانی که آمدند و دست بلند کردن آیا همان حکیم حاکم عادل را می توانند نشان دهند. برای همین کسانی که هم در انتخابات شرکت نکردند دنبال اخلاق و اصول اخلاقی و عدالت بودند و این شعارها را قبول داشتند.
وی افزود: مشکل بزرگتری که در دولت سیزدهم با آن مواجه هستیم این ظرفیتهای متنوعی است که این ماشین های سه گانه دارند و درخواست مطالبه ای که در دو قالب آزادیخواهی و عدالت خواهی خودش را نمایش می دهد یعنی آزادیخواهی و عدالت خواهی با هم همراه هم شدند و دولت سیزدهم مجبور است به هر دو جواب دهد.
علم الهدی تاکید کرد: با رویکرد عدالت خواهانه و ضد فساد ای که دولت سیزدهم دارد از یک طرف میخواهد به توزیع عادلانه امکانات و فرصت ها دست بزند و از طرفی سیستمهایی که قرار است این کار را بکنند خودشان از عدالت و حکمت دور شدند، چون سیستم هستند.
وی گفت: دولت دنبال توزیع عادلانه فرصت هاست اما سیستم هایی که می خواهند این هدف را دنبال کنند، از عدالت دور هستند. اکنون باید جریان تحولی در دانشگاه ها جدی تر وارد شود اما عدم ظرفیت های لازم برای برپایی عدالت، پرخاشگری سیاسی را بیشتر می کند که همین پرخاشگری سیاسی یکی دیگر از چالش های دولت بوده و می تواند برای دولت بن بست ایجاد کند.