عصر ایران؛ مهرداد خدیر- محبوبیت فزایندۀ «احمد مسعود» و مقاومت «پنجشیر» در برابر طالبان در افغانستان و نزد افکار عمومی در ایران با گرایشهای سیاسی و عقیدتی و سبکهای زندگی متفاوت، اسباب شگفتی و تأمل شده تا جایی که اقتدارگرایان را خوش نمیآید و به دیدۀ تردید یا تحقیر به آن نگاه میکنند و اگرچه روی شان نمی شود متهم کنند اما از برخی از هواداران و حامیان مسعود در ایران، میپرسند: مگر نمیگفتید «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»؟ یعنی پس چگونه در این فقره به بیرون ایران، نظر دارید؟
اما راز این همه محبوبیت «احمد مسعود» و توجه افکار عمومی به او و نگرانی از سرنوشت پنجشیریها چیست؟ در پاسخ به این پرسش 14 دلیل یا گمانه را می توان آورد:
1. هر چند شعار اشاره شده در استناد منتقدینِ توجه به فرزند احمد شاه مسعودِ شهید، از جانب همۀ معترضان سال 88 سر داده نمیشد ولی این نکته قابل یادآوری است که افغانستان هم به حوزۀ تمدنی ایران یا ایران فرهنگی تعلق دارد و مسعود به اعتبار زبان فارسی، هموطن ماست.
به عبارت دیگر دو نوع هموطن داریم. یکی همۀ هممیهنان اعم از پارسیزبان وغیر پارسیزبان که در این خاک ریشه دارند و زندگی میکنند و اگرچه زبان مادریشان پارسی نیست اما به گواه شناسنامه، ایرانیاند و البته غالبا با زبان پارسی هم آشنا و علاقهمندند و نگاه ملی به زبان دارند نه تلقی قومی.
دیگری غیر ایرانیان پارسیزباناند و در سفر به سرزمینهای پارسی زبان میتوان این اشتراک را دریافت و جملۀ زبانزد شدۀ دکتر احسان یارشاطر - وطن من زبان فارسی است - اینجا مصداق دارد.
2. پس از شورش دوبارۀ طالبان دیگر رهبران افغانستان یا گریختند و کوچ کردند یا خانهنشین شدند یا خواسته و ناخواسته نقش مشارکت در پروژۀ القای تغییر سیمای طالبان را ایفا کردند. احمد مسعود اما با این که بیرون معرکه بود به پنج شیر بازگشت.
دنیا دید اشرف غنی رییس جمهوری وقت افغانستان چگونه به قول خود «با همان تنبان [شلوار] و دمپایی» و ناگهان افغانستان را ترک کرد ولی مسعود جوان بازگشت.
3. نَسَب خانوادگی در شرق هم چنان اعتبار فراوان دارد. در هند نسلهای بعدی گاندیها هم محبوبیت داشتند. چندان که پس از مهاتما نوبت به ایندیرا و بعد از او به راجیو گاندی رسید و البته عکس این داستان هم صادق است. سیکهای هند هم از گاندی مادر انتقام گرفتند و او را کشتند (به خاطر تخریب معبدشان) و هم از گاندیِ پسر. در پاکستان هم بینظیر بوتو دختر ذوالفقار علی بوتو نخستوزیر میشود و البته همانگونه که پدر اعدام شد او هم ترور و کشته می شود.
بدین ترتیب، احمد مسعود محبوب است چندان که پدرش احمد شاه مسعود محبوب بود. با این نگاه است که یک گرافیست ایرانی ا تصویر این پدر و پسر را در زمینه ای از پوستر انییمیشن مشهور «شیر شاه» می نشاند چرا که پدر به «شیرِ درۀ پنج شیر» شهرت داشت.
4. طالبان، نماد قرائت ارتجاعی و بنیادگرایانه از اسلام است و مسعود نگاه مدرنی دارد. این چالش در ایران هم وجود دارد و اصطلاح «اسلام طالبانی» در این 20 سال فراوان به کار رفته است. اصولگرایی رادیکال ایرانی البته تا قبل از ماجراهای اخیر همواره با طالبان مرزبندی میکرد. چرا که به رغم ستیزهجویی با نیروهای آمریکا و به رسمیت نشاختن اشغال از جانب ناتو، هویت مذهبی طالبها با تشیع سازگار نیست.
بدین ترتیب می توان گفت حمایت از مسعود، نفی اسلام طالبانی است.
5. وجه ملی و منطقه ای مسعود بر جنبه های ایدیولوژیک میچربد و ایرانیانی که نمی خواهند به گفتارها و تبلیغات رسمی تن دهند با حمایت از مسعود جوان هم این پیام را منتقل می کنند که اشتراک فرهنگی را بر پیوندهای ایدیولوژیک ترجیح می دهند.
6. هم در سیمای احمد شاه مسعودِ فقید و هم احمد مسعود جوان و خوشبختانه هنوز موجود، صمیمیت و اصالت و نجابتی است که به دل ایرانیان خوش نشسته است. به عبارت دیگر هر چه در آن طرف کراهت و زشتی می بینیم با پیشینۀ سبُعیت و خشونت، این طرف وجاهت است و زیبایی با صبغۀ مقاومت و صلابت و این صفات نزد ایرانیان ارزش مند است.
7. حمایت از احمد مسعود با فرهنگ عاشورایی سازگار است خاصه این که در نخستین پیام و در دعوت به قیام با بهره از همین فرهنگ ندای «هیهات منا الذله» سر داد.
این که او را دو راهی قرار داده اند که یا با طالبان بیعت کن یا بمیر و او مقاومت و دومی را انتخاب کرده اگر ملهم از فرهنگ عاشورایی نیست پس چیست؟
با این نگاه، دوست داشتن مسعود جوان و نگرانی برای پنج شیر اسباب تعجب نیست. تماشا و انفعال مدعیان انحصاری فرهنگ عاشورایی مایۀ شگفتی است که آیین ایستادگی و تن دادن به فشار و اجبار را به مراسم رسمی و مداحی شبه رپ و شرح چگونگی مصیبت به جای روایت چرایی حماسه فروکاسته اند و هر سال هم به لطف صدا وسیما غلیظتر می کنند.
8. این احتمال ولو اندک که بخشی از حمایتها و هواداریها از جانب منتقدان سردار سلیمانی باشد قابل نفی نیست اما آیا جز این است که در محبوبیت او هم مؤلفههای ایرانی نقش داشت و این که به دستور دشمنان ایران در بیرون این سرزمین به شهادت رسید و نقطۀ مقابل داعش تصویر میشد؟ اکنون نیز دو گانۀ طالبان – مسعود شکل گرفته و طبعا ایرانیان این طرف قرار می گیرند.
9. احمد مسعود بیش از آن که یک شخص و سوپر من باشد با یک جغرافیا پیوند خورده و جاذبهها و ویژگیهای پنجشیر هم بی تأثیر نیست. کما این که ما خود از نمادهایی چون دماوند، کویر و اروند استفاده میکنیم. در شاهنامه هم فردوسی «البرزکوه» را به عنوان نقطۀ امید نشان میدهد. فریدون در البرزکوه، پرورش یافته و قیام میکند و ضحاک را شکست میدهد. رستم هم برای مقابله با افراسیاب در البرزکوه آماده می شود. با همین نگاه است که «علیرضا قره باغی» در سرودۀ خود، به پنجشیر به سان البرز کوه مینگرد:
ای سرفراز سیمین/ ساییده سر به پروین/ البرز کوه دیرین/ نادیده خواب شیرین/ ای درّۀ غم وکین/ این بار هم به آیین/ از چهره باز کن، چین...
10. توجه و محبوبیت احمد مسعود نزد ایرانیان حاوی این پیام مکرر است که جوهرۀ انقلاب 57 ایران هم اسلام طالقانی بود نه اسلام طالبانی و امروز که چهل و دومین سالگرد درگذشت طالقانی است این یادآوری مناسبت دارد. میلیون ها نفر پشت سر طالقانی در راه پیمایی تاسوعا و عاشورا راه پیمایی کردند و در مجلس خبرگان قانون اساسی بالاترین رأی را به او دادند و در نماز جمعه به او اقتدا و با حضور میلیونی با پیکر او وداع کردند.
هر بار هم که مجال انتخابات نسبتا آزاد فراهم بوده اکثریت مردم این گرایش را برگزیده اند. انتقاد از سکوت و مماشات در مقابل طالبان دعوت به یک جنگ دیگر نیست. اعلام ترجیح آن نگاه است.
11. احمد مسعود مرد است اما نزد زنان ایرانی هم محبوب است. راز آن را باید در ضدیت طالبان با زنان دانست. نگاه سنتی زن را در قابی جز همسر و مادر نمی تواند تصورکند. واژۀ «همسر» البته ساخت ایرانیان است. در نگاه طالبانی زن، متعلقه و ضعیفه است و از آنِ دیگری. در کودکی پدر و بعدتر شوهر و از این رو «زن» با هویت مستقل برای آنها قابل فهم نیست.
ابراز علاقه به مسعود حاوی پیام پنهان به حامیان آن نگاه در ایران هم هست که گاه در قالب اصرار بر حضور در ورزشگاه خود را نشان می دهد و سال هاست که با برتری در دانشگاه ها جلوه کرده و به زودی و اگر محدودیت های کرونا نباشد شاهد چالش بر سر حضور زنان در ورزشگاه در بازی مقابل کره جنوبی در مهرماه هم خواهیم بود.
12. طالبان در صدد تبدیل جمهوری اسلامی به امارت اسلامی است و نسبتی با صندوق رأی ندارد. احمد مسعود اما از جمهوریت و دموکراسی و دولت فراگیر و همه شمول سخن می گوید. با این نگاه دفاع از احمد مسعود در ایران نه جانبداری از یک شخص که تبلیغ ارزشهای مدرن است.
در دو انتخابات اخیر در ایران هر چند اصول گرایان از این که در مسابقه های بی رقیب برنده شدند ابراز خوش حالی می کنند ولی داستان برای بدنه و نیروهای فکری اصول گرا متفاوت است و در سرمقالۀ نشریۀ «عصر اندیشه» به وضوح انعکاس یافته است. نشریه ای که دوست ندارد خود را اصولگرا توصیف کند و به جای «انقلابی» ، «در پی آرمان گرایی واقع بینانه» می نویسد: «با اقبال زیر 50 درصدی رکورد کاهش مشارکت شکست و نشانه ایاست از شکاف مردم و حکومت که در سال های اخیر عمیق تر شده است.... امواج نارضایتی جامعه را درنوردیده است. از نیروهای اجتماعی که با عنوان "ارزشی" توصیف می شوند تا اقشاری که با الگوهای رسمی متفاوت اند و مدرنیته حضور بیشتری در زندگی آنان دارند همگی تلخ کام اند و تغییر شرایط را می طلبند.»
احمد مسعود نقطۀ مقابل طالبان است و در مقابل اندیشۀ سردار سلیمانی قرار ندارد تا در صدا و سیما تقبیح شود. بلکه به عکس دستگاه تبلیغات رسمی است که نمی داند چگونه سکوت یا انفعال در برابر طالبان را توجیه کند؟ ابتدا کوشیدند از تغییر آنها بگویند و بعد مشخص شد این تطهیر به جایی نمی رسد و گفتند نباید تحریک شوند ولی سیاست «نه تحریک و نه تطهیر» هم منافاتی با نگرانی برای پنج شیر و پی گیری وضعیت مسعود و دفاع از حقوق اقوام غیر پشتون ندارد.
13. دفاع و اعلام حمایت از احمد مسعود این انتظار را هم ایجاد می کند تا ببینیم انبوه کسانی که در حال تئوری پردازی بوده اند دربارۀ طالبان و پنج شیر چه تحلیلی دارند. آیا رییس کنونی مجلس که تا قبل از تشکیل دولت آقای رییسی برای هر موضوعی موضع می گرفت و پی گیری انتخابات آمریکا در ایران را نکوهش می کرد و می گفت «گرانی ها به پاستور ، بهارستان، میرداماد و باب همایون ارتباط دارد، نه جورجیا و آریزونا» و در یک جمله برای بیان دیدگاه سیاسی نام چند منطقه در تهران و آمریکا را می آورد نه از «احمد مسعود» که از «پنجشیر» به مثابه یک منطقه نام خواهد برد یا همین که آمریکا رفته برای ما کافی است؟
14. کسانی چون احسان شریعتی نیز از زاویه ای دیگر و در چارچوب مبارزۀ فکری با افراط گرایی کور و بنیاد گرایی قهقهرایی می بینند و احمد شاه مسعود را در ادامۀ سید جمال در افغانستان، اقبال لاهوری در پاکستان و علی شریعتی در ایران.
جدای همۀ اینها و از منتقدان حمایت از احمد مسعود در میان اقتدارگرایان داخلی می توان پرسید اسطوره و قهرمان هم نباشد ناظر به ارزش های مدرن است و بهتر از این نیست که جوانان ما به جای آن که سرگرم سلبریتیهای میانمایه (و بعضی حتی فرومایه) باشند از او بنویسند؟ گزینه دیگری در مقابل او سراغ دارید؟ لابد ملا عبدالغنی برادر!