به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جنجالهای «دهه هشتادیا» تا پیش از این معمولاً در فضای مجازی و حولِ رخدادهایِ عجیب و غریبی شکل میگرفت. یادمان هست که یکی از همین «دهه هشتادیا» همین چند ماه پیش، در لایوی چه حرفهایی زد و چه انگشتها که به حیرت بر دهان ماند؛ چه نگرانیها که ایجاد شد و چه رگِ گردنها که باد نکرد...
حاصل آن همه هیاهو فقط همان هیاهوها بود و خیلی زود هم ماجرا فروکش کرد. گویا کسی هم در اندیشهی چارهجویی برنیامد.
این بار اما جنجالِ «دهه هشتادیا» دربارهی «دهه هشتادیا» است. این نوجوانان که در میان تولیدات فرهنگی و هنریِ کشور تقریبا فراموش شدهاند، مدتی است که اندک توجهی به آنها میشود؛ همین اندک توجه هم البته همراه با حاشیه بود.
مؤسسه «مأوا» نماهنگی با عنوان «دهه هشتادیا» ساخته که موضوعش آهنگی محرمی است که با حضور همین دهه هشتادیا و البته دو تن از مداحانِ معروف و یک بازیگرِ شناخته شده ساخته شده است.
این نماهنگ با انتقادها و واکنشهای عجیب و غریبی مواجه شد. انتقادهایی که گاهی به شدت تند و گاهی هم به شدت طرفدارانه بود.
این بار اما قرار شد که خودِ دهه هشتادیا بیایند و نماهنگِشان را نقد کنند.
قرار در کافه نخلستان بود. صندلیها دور میزی بزرگ چیده شده و کیکی و آبی و اندکی هم میوه برای هر شخص فراهم شده است. حوضِ زیبایی آن کنارِ ماجراست. پوسترِ نماهنگِ «دهه هشتادیا» بر دیوار نصب شده است. نوجوانانی از نقاط مختلف تهران و دیگر شهرها آمدهاند.
همه جور تیپی در نشست دیده میشود؛ از آن پسرِ نوجوانی که تیپی خفن و امروزی دارد تا آن پسر نوجوانی که محاسنِ خلوتش را مرتب کرده و پشتِ لبش هم به تازگی سبز شده است.
دخترانِ نوجوان هم هستند؛ از آن چادریهای محجبه بگیرید تا دخترانی با تیپِ امروزی و البته نه خیلی خفن!
نوجوانان نشستهاند و منتظرند. ساعت نزدیکِ پنجِ غروبِ چهارشنبه 17 شهریور 1400 است.
قرار است عبدالرضا هلالی و محمدحسین پویانفر هم بیایند؛ به هر حال این دو مداحِ معروف در نماهنگِ «دهه هشتادیا» نقش مهمی دارند.
اول از همه اما سیدبشیر حسینی مشاور این پروژه از راه میرسد. کیفی نوجوانانه به دوش دارد و ماسکی مشکی بر صورت؛ لبتاپش را روی میز میگذارد؛ سلبریتیوآر به همه سلام میدهد و تقریبا همه را تحویل میگیرد.
تیزری جذاب و متفاوت پخش میشود که در دل خودش سرود ملیِ جمهوری اسلامی ایران را هم دارد. دهه هشتادیا ایستاده و البته دست به سینه زمزمه میکنند سرود ملی را...
نماهنگ «دهه هشتادیا» هم پخش میشود. به جز دهه هشتادیا، افراد دیگری هم در سالن هستند؛ خانوادهها، گروه فیلمبرداری، کارکنانِ کافه و چند مهمانِ دهه هفتادی و حتی دهه شصتی.
هنگام پخش نماهنگ، هر کسی مشغول کاری است؛ یکی پچپچ میکند و دیگری سر در گوشی دارد و آن دیگری هم دنبال جایی برای کلاهکاسکتش است. در این میان اما دهه هشتادیا میخکوبِ دیدنِ نماهنگِ «دهه هشتادیا» هستند.
نماهنگِ «دهه هشتادیا» را در لینک زیر ببینید:
"دهه هشتادیا" با حضور هلالی و پویانفر منتشر شد + ویدیو
سیدبشیر حسینی جلسه را شروع میکند: «ما اینجاییم تا شما به ما نمره بدید. چراغ قرمز یا سفید یا شایدم کارت طلایی بهمون بدید بریم مرحله بعد.
امروز میخوام که هر کسی نظرش رو مشتی، خانمونه و مردونه بیان کنه.
بزارید واسه شروع یه نظرسنجی کنم. بعد از این همه کار که در این سالها واسه نوجوونا داشتیم؛ نظرتون درباره این کار(نماهنگ دهه هشتادیا رو میگه) موافق بود یا مخالف؟
این چند وقت از قول شماها حرفهای زیادی زده شد. ادعا کردن که نوجوونا این کار رو ندیدن و نپسندیدن.
دفتر مشقم جلوم بازه و دوس دارم نظر تک تکتون رو بشنوم.
قرارمون این باشه که هر کسی خواست نظرش رو بگه، اول ماسکش رو برداره (البته فقط اونی که حرف میزنه ماسکش رو برمیداره، بقیه همه ماسکا روی صورتشون هست)، اسمش رو بگه و خودش رو هم با یه ویژگی معرفی کنه.»
همه چیز از سمتِ دختر خانوما شروع میشود.
فاطمه واثق هستم از قم، نوجوانِ جدی: مشکل بزرگی که این نماهنگ داشت این بود که هیچ دختری در نماهنگ نبود.
سیدبشیر حسینی: نقص جدی این کار تک جنسی بودنشه.
حسنا هستم 16 سالمه از تهران، نوجوان منتقد شایدم نقاد: «جامعه ما فقط پسرا نیستن. این نماهنگ شعری داشت که کلمههاش توی زندگی روزمره ما دهه هشتادیا هست.
چارچوب شکنیِ قشنگی در این نماهنگ بود. همه پیرهن مشکی یقه آخوندی نداشتن. یکی تیشرت تنش بود و یکی هم شلوار جین پوشیده بود. اینا به واقعیتِ ما بیشتر نزدیکه. به نظرم موزیکش هم خیلی خوب بود. موزیک واسه جذب نوجوونا خیلی مهمه.
سیدبشیر حسینی(خطاب به نوجوونای داخل مجلس): چند نفرتون در روز به طور معمول اینستاگرام رو روزانه چک میکنن؟
همه دستاشون رفت بالا.
سیدبشیر حسینی: چند نفرتون اَکانت خودتون رو دارید؟
همه دستاشون رفت بالا.
سیدبشیر حسینی: چند نفرتون اَکانت فعال به نام خودتون دارید؟
همه دستاشون رفت بالا.
سیدبشیر حسینی: چند نفرتون بازخوردای این کار(نماهنگ دهه هشتادیا) رو پیگیری کردید:
تقریبا نصفِ نوجوونای حاضر در مجلس دستشون رفت بالا.
نگین هستم 16 ساله از تهران؛ نوجوون فعال هستم: بیشتر کسایی که این کار رو نقد کرده بودن دهه شصت و دهه هفتادی بودن. گفته بودن که این کلیپ واسه دهه هشتادیا خیلی دیره و اونا دیگه بزرگ شدن. اما این کلیپ واسه دهه هشتادیای متولد سال 1385 به بعد بود. یه سری از نقدا هم بوی کینه و حسادت میداد.
عطیه ضرابیاول هستم، 18 سالمه و هنوز دانشجو نشدم، در آستانه دانشجو شدنم، نوجوونِ صلح طلب هستم: چرا رفتید سراغ دهه هشتادیا؟
مخاطب کلیپتون بچههای 11 تا 20 ساله هستن. من در حوزه شعر فعالم. این کلیپ در اینستاگرام پخش شده و توی شعرش کلمات اینستایی داره؛ ولی خودِ اینستاگرام توصیه کرده که بچههای 11، 12 و 13 ساله نباید وارد اینستا بشن. پس شما چرا این کار رو واسهشون توی اینستاگرام پخش کردید؟
یه ضعف دیگهای که کارتون داشت اینه که دنبال لایک و کامنت از سلبریتیها بودید. اینطوری به بچهها میگید که دنبال دیده شدن باشن.
در ضمن بهتره از تشکراتمون از کلمههای فرانسوی استفاده نکنیم (اینو خطاب به عبدالرضا هلالی گفت که توی آخر ویدیو از واژهی «مرسی» استفاده میکنه.
سیدبشیر حسینی: بچهها شاعر این کار(نماهنگ دهه هشتادیا) کیه؟
فقط یه نفر میدونستن که شاعر این کار سعید پاشازاده است.
سیدبشیر حسینی: چند نفرتون گوشی دارن؟
همهی نوجوونای حاضر در مجلس دستشون رفت بالا به جز یک نفر.
سیدبشیر حسینی: جستجو کنید ببینید معروفترین شعر سعید پاشازاده کدومه؟
حاصل جستجوی نوجوونای حاضر در مجلس این بود که شعرِ معروفِ «عشق یعنی...» و «نوکریامو و سینهزنیامو...» مال پاشازاده است.
یکی از پسرای نوجوان، نوحهی «نوکریامو...» را خواند. خوشگل هم خواند. بیخود نیست به این نسل لقبِ «گودزیلا» دادهاند. تقریبا بیشترشان مسلط به امور بودند و از اینکه نظرشان را بگویند هیچ استرسی نداشتند. هر جا هم لازم بود راحت میخواندند.
سیدبشیر حسینی: پاشازاده یکی از معروفترین شاعرای دستگاه اباعبدالله است. کلی از شعرای محمود کریمی و کلی از شعرای دیگه مال پاشازاده است.
پاشازاده دهه شصتیه و توی نماهنگِ «دهه هشتادیا» متفاوتترین شعر عمرش رو گفته.
سیدبشیر حسینی: در جمع شما کسی هست که صدا کردنِ امام حسین با کلمهی «جذاب» رو بیادبی بدونه؟ ما واسمون شما مهم بودید. شاید نسلهای دیگه بگن ما با این کلمات به امام حسین عرض ارادت نکردیم.
قرار بوده این نماهنگ رو دهه هشتادیا بپسندن. اگر دهه شصتیا و هفتادیا نپسنندیدن فدا سر شما.
زهرا توکلی 16 ساله از تهران، نوجوونِ هنرمند: به کار بردن کلمههای جذاب و خفن که مالِ ادبیاتِ ما دهه هشتادیا است، خیلی خوب بود. اینا کلمههاییه که ما به طور روزمره استفاده میکنیم. البته شاید میشد از «چجوری سوتیهامو بشمارم» در جای بهتری استفاده بشه.
رسانههای الان به نوجوونا اهمیت نمیدن و تولید محتوا واسه ما ندارن. واسه استارتِ تولید محتواهایِ اینجوری، خیلی خوبه به نظرم.
سیدبشیر حسینی: در دنیا ژانری داریم به نام «تینیجر» که سالانه فیلمها و موزیکها و آثار زیادی در این ژانر واسه نوجوونا ساخته میشه. در ایران ما چند سریال تینیجری داریم؟ سالی چندتا فیلم سینمایی تینیجری ساخته میشه؟
ما بالغ بر 18 میلیون و 400 هزار نوجوون در ایران داریم.
فاطمه سادات مطلبی، نوجوون با انگیزه: در این شرایط کرونایی ما هیچ کدوم نمیریم گیم نت، اما نوجوونایی که توی کلیپ شما هستن، توی گیم نت هستن. این واسه ما باورپذیر نیست.
نوجوان پسر: روزی چهار ساعت گِیم بازی میکنم.
سیدبشیر حسینی: چند نفرتون گِیم بازی میکنید؟
تقریبا همه دستاشون رفت بالا.
در ادامه قرار شد مشخص بشه که بین نوجوانهای حاضر در این نشست، بیشترین رکورد بازیهای کامپیوتری در یک روز دست چه کسی است.
یک نفر گفت که روزی چهار ساعت بازی میکنم. دخترخانمی گفت وقتی که بازی میکردم پیش میآمد که روزی 6 ساعت هم در روز «پاپ جی» بازی میکردم. نوجوانِ پسری گفت وقتی حسش باشه تا 7 ساعت در روز هم بازی میکنم. وقتی میبازی دیگه حال نداری و حسش نیست.
سیدبشیر حسینی: رکورد بیشترین ساعت خواب در یک شبانه روز دست کیه؟
یکی 10 ساعت، یکی روزانه 12 ساعت، دخترکی 15 ساعت و دخترخانم دیگری ادعا کرد که یک بار 21 ساعت در روز خوابیده است.
سیدبشیر حسینی: کسی در جمعتون هست که سر کلاس آنلاین دودره بازی در نیاورده باشه؟
تقریبا هیچ کسی دستش را بالا نبرد؛ یعنی همه حداقل یک بار هم که شده در کلاس آنلاین دودرهبازی درآوردهاند.
سیدبشیر حسینی: رکورد دودره بازی دست کیه؟
یکی از دخترخانمها گفت که همه کلاسای آنلاین را خوابیده است و البته همه درسهایش را هم قبول شده است؛ این کلمات را با تکبر و فخرفروشیِ بسیار بر زبان آورد؛ منظورش این بود که یعنی من اینقدر خفنم که اینجوری تونستم بپیچونم.
یکی از پسرا با حجم بزرگی از اندوه و سرخوردگی گفت که متأسفانه زمان امتحاناتشان به تعطیلات کرونایی نخورده و امتحاناتشان حضوری بوده است.
سیدبشیر حسینی: تا حالا جای همکلاساتون حاضری زدید؟
یکی از دخترخانمها اعتراف کرد که نه تنها جای همکلاسش حاضری زده، بلکه جای او امتحان هم داده است و روایت را اینگونه تعریف کرد: یک بار در کلاس آنلاین، معلم گفت که باید امتحان بدهید. به دوستم تلفن زدم، جواب نداد. رمز و آیدیاش را داشتم، وارد شدم و با تمرکز و دقت و سرعت، هم امتحان خودم را دادم و هم امتحان دوستم را...
سیدبشیر حسینی: کسی هست دوست مجازی نداشته باشه؟
دستها همه بالا میرود، تنها یکی از پسران و یکی از دختران دستشان بالا نرفت.
سیدبشیر حسینی: دوست غیر ایرانی دارید؟
دخترکی دستش را بالا برد و گفت که دوستی امریکایی دارد. یکی از پسران دوستی افغانستانی و یکی دیگر دوستی پاکستانی داشت. گویا در این عرصه، کمکاری کردهاند یا نخواستند لو بدهند.
سیدبشیر حسینی:در سال 1374 اینترنت برای اولین بار به ایران وارد شده است. الان دهه هشتادیا امکاناتی دارند که در تاریخ بینظیر است و نسلهای دهه هفتادی، شصتی و پنجاهی نداشتهاند.
امیرحسین سورانی نوجوان بازی باز: 12 ساعت در روز بازی میکنم (این آمار را البته به انگلیسی گفت، یعنی حاضر به لو دادنِ این آمار نبود و حسینی به انگلیسی از او پرسید و او هم به انگلیسی جواب داد.)
این نماهنگ خیلی خوب بود؛ از همه لحاظ. دهه هشتادیا در عصری بزرگ شدن که با پیشرفت تکنولوژی همیشه همراه بودن. نمیشه حتی در دوران کرونا به گیمنت نرفت.
اونجایی که (به بخشی از نماهنگِ «دهه هشتادیا» اشاره دارد) پسره میگه مورد تشویق بزرگترا قرار بگیریم و اون یکی میگه بزرگترا فحشمون ندن، تشویق نخواستیم. این نکته خیلی درستی بود. بزرگترا به دهه هشتادیا زور میگن. یکی از همکلاسیام عاشق هنر بود و میخواست بره رشته هنر، ولی باباش مجبورش کرد بره رشته ریاضی بخونه. این زورگوییه. همین که میگن گیمنِت نرو، خودش زورگوییه.
سیدبشیر حسینی: گیم نتها خیلی تک جنسیتی شده است. گیم نت برای دخترا و پسرا خیلی متفاوت است.
همین مجموعهی «مأوا» (پدیدآورندهی نماهنگِ دهه هشتادیا) چندی پیش دو کلیپ با عنوانهای « دریای آرامش» و «گره» داشت که نقش دختران در آنها خیلی پررنگ بود.
از شما میخواهم که از محدودیتهای دخترانِ نوجوان برایمان بگویید.
یکی از دختران:یک ماه باید با مامانت خوب باشی و مِنتکشی کنی تا شاید بزاره یه روز با دوستات بری بیرون.
دختری دیگر: در لباس پوشیدن هم خیلی زور میگن.
سیدبشیر حسینی: وقتی میخواید یه موسیقی رو پیدا کنید تا بشنوید، چقدر زمان میبره؟
یکی از پسران گفت که 30 ثانیه زمان میبرد. یکی از دختران گفت سرعت اینترنت پایین است و یک دقیقه طول میکشد. یکی دیگر هم گفت سرعت هرچقدر هم پایین باشد، حداکثر 2 دقیقه طول میکشد.
سیدبشیر حسینی از روحانیای که در مجلس حاضر بود، خواست تا پاسخ این پرسش را نسبت به زمان خودشان بدهد؛ یعنی زمانی که او نوجوان بوده، اگر میخواسته به یک موزیک دسترسی پیدا کند، چقدر باید زمان صرف میکرد؟
روحانیِ دهه شصتی: من دهه شصتی هستم. زمانی که ما نوجوان بودیم، باید خیلی از مغازهها یا فروشگاههای فروش نوار کاست را سر میزدیم. دسترسی خیلی سخت بود. در بهترین حالت یک نصفه روز طول میکشید تا آن آهنگِ مدنظر را پیدا کنیم.
در این جلسه، علاوه بر دهه هشتادیا، کسانی بودند که دهه شصتی و یا دهه هفتادی بودند. یکی از این خانمهای دهه هفتادی گفت: به عنوان یه دهه هفتادی برام جذاب نبود (منظورش نماهنگ دهه هشتادیهاست). الان که نظر بچهها رو میبینم خیلی دنیای متفاوتی دارن. خیلی نسبت به ما پیشرفت کردن. خانوادهها هم سوادشون بیشتر شده. دنیای ما کتاب و مدرسه بود. دنیای ما خیلی عجیب بود.
خانم دیگری که معلم و روانشناس کودک و دهه هفتادی بود، گفت: دهه هشتادیا عجیب هستن البته نه خیلی زیاد. بزرگترها باید نحوه برخورد با آنها را بدانند. در دورانی زندگی میکنیم که بچهها دنیای متفاوتی دارند. نمیتوانیم مقایسه کنیم. بچههای دهه 90 و 80 هر کدام ویژگیهای خودشان را دارند.
بازی کردن هم خوب است، خودم گیم بازی میکنم و پیش آمده که 13 ساعت در یک روز بازی کردهام.
بازی کردن بد نیست اما باید حدی برایش تعین شود.
پسرِ نوجوون:«خفن» از حرفای روزمره ماست. اما امام حسین علیهسلام مقامش والاست و شاید بهتره وقتی میخوایم خطاب به ایشون صحبت کنیم، ادبی صحبت کنیم. ولی خفن به نظرم ایرادی نداره.
پسر نوجوون:من خودم گاهی به امام حسین میگم «امام حسین خیلی خفنی.» من به زبان خودم با امام حسین حرف میزنم. آیا به کسی بگی جذابی حرف بدیه؟ توی این کلیپ هم خودمونی حرف میزدن و به نظرم اصلا بد نیست.
پسرِ دهه هشتادی متولد سال 1381: این کلیپ میخواد فقط ظاهر دهه هشتادیا رو ببینه. وقتی واقعیتها را نمیبینی دیگه موضوع کاملا مشخصه. ارگانی این کار را ساخته که کاملا مذهبیه و با پول بیتالمال اداره میشه. جامعه ما فقط آدمای مذهبی نیستن.
پسر نوجوون که خودش را نوجوانِ انقلابی معرفی میکند: وقتی میگه خفنترین تصمیم زندگیمه. یعنی خفن رو خطاب به امام حسین نمیگه. من نوجوان انقلابی هستم.
محمدحسن واثق یازده ساله از روستای رحمت آباد استان اصفهان (با برادرش در جلسه بود که دوقلو بودند): به این نماهنگ نمره 20 میدم.
محمدحسین واثق یازده ساله از روستای رحمت آباد استان اصفهان هستم، نوجوان خلاق: به این کلیپ نمره 18 میدم. چون از ریتم شاد به ریتم غمگین رفتید. دوست داشتم شاد باشه تا آخر یا اینکه تا آخر غمگین باشه.
سیدبشیر حسینی: خفنترین تصمیمون اینه که دهه هشتادیای 2 رو بسازیم. حالا سؤالم از شما اینه که این نماهنگ دوم چطوری باشه؟
نوجوان متولد سال 1385: در قرآن آمده است که پیامبر خود را با صدای بلند خطاب نکنید. یکی از روحانیون گفته است که این نماهنگ مشکل فقهی نداشت. این شعر هم مشکل فقهی شاید نداشته باشد.
اما چه اجباری بود که این کلیپ در گیم نت ضبط شود؟ نوجوانان ما آیا در خیابان و پارک و کلاسها نیستند؟
چه لزومی داشت دو تا مداح به آخر کار اضافه شود؟
راستی تا یادمان نرفته بگوییم که قرار بود عبدالرضا هلالی و محمدحسین پویانفر هم به این جلسه بیایند، ولی گویا پیچونده بودن!
سیدبشیر حسینی: از مداحان به این دلیل استقاده کردیم تا این شکاف نسلی را جبران کنیم؛ این یعنی این افراد با تفاوت نسلی که دارند و با توجه به تفاوت زبانی، میتوانند از کار همدیگر لذت ببرند.
در عصر جدید سه شعار داشتیم، اولین شعار دیده شدن بود. سال 1397 من مخالف بودم و میگفتم نگید دیده شدن!
اما امروز میگویم که دیده شدن بخشی از ماجراست.
نماهنگ «دهه هشتادیا» را مبتنی بر پژوهش ساختیم. خودم تا الان بیش از 10 هزار صفحه مطلب درباره نوجوانان نوشتهام.
ادعا میکنم که من دهه هشتادیها را بیشتر از شما میشناسم.
این پژوهش(کتابچهای در دست سیدبشیر حسینی بود که به آن اشاره میکرد) چهار و نیم میلیارد هزینه برایش شده است که متعلق به تهران و 31 شهر است.
حدود هفتاد و هشت هزار نوجوان در این پژوهش بودهاند.
کسانی درباره این کار(اشاره به نماهنگ دهه هشتادیا) داد و بیداد کردهاند که حتی یک کار برای دهه هشتادیا هم نساختهاند.
فقط زمانی که به شما(اشاره به نوجوونهای دهه هشتادی) نیاز دارند شما را آینده ساز میدانند و... اما در زمانهای دیگر به فکرتون بودند؟
این یک هفتهی پس از پخشِ نماهنگِ «دهه هشتادیا» فهمیدیم که دهه هشتادیا چقدر مهم بودن! تا الان این دهه هشتادیا رو جدی نمیدیدند.
بحثها بالا میگیرد. یکی از نوجوانانِ حاضر در جلسه، بحث را دوطرفه میکند و ایرادهایِ اعتقادی به کار میگیرد. به هیچ وجه هم کوتاه نمیآید. سیدبشیر حسینی آمارهای هولناکی را به او نشان میدهد. او اما باز هم قانع نمیشود و مرغش یک پا دارد. صدای اذان میآید. خانوادهها منتظر بچههایشان هستند. جلسه به صورت رسمی تمام میشود اما غیر رسمی همچنان ادامه خواهد داشت...
انتهای پیام/