ستاره حجتی- همشهری آنلاین:
گرگان را به نام تاریخش میشناسند؛ شهری با بامهای سرخ سفالین و کوی و برزنهایی که با دیوارهای آجری مزین شده بود. شهری که دارالمومنان نام داشت و از مناره سلجوقی منحصربهفرد مسجد جامع تا جنگلهای زیبای هیرکانیاش که به ثبت جهانی رسیده، شهره عام و خاص در ایران است. منطقهای که تاریخ باستان آن را به نام هیرکان میشناخت و تاریخ معاصر به آن نام استرآباد داد، اما از سال ۱۳۱۶ نام گرگان بر آن نهاده شد و حالا ۲۰ شهریور هر سال، سالروز این نامگذاری، روز گرگان خوانده میشود؛ روزی که از سال ۱۳۹۵ در تقویم ملی ایران نیز ثبت شد.
معلمی بیش از یک آموزگار
نمیتوان از فرهنگ امروز این کهن دیار حرف زد و نام حسین میرکاظمی را نیاورد. معلم، شاعر، نویسنده و صاحب یک کتابفروشی و انتشارات کوچک. میرکاظمی را با کتاب یورت بیشتر میشناسید. شخصی که علاوه بر آموزگاری از زمان تدریس در سپاه دانش در تکالیف دانشآموزانش جمعآوری قصههای عامیانه و اشعار ادبیات شفاهی را میگنجاند. خودش میگوید: فارغالتحصیل رشته تعلیم و تربیت از دانشگاه تهران هستم و از سال ۱۳۴۲ به استخدام آموزش و پرورش گرگان درآمدم.
از سال ۱۳۴۷ با هدایت و راهنماییهای استادم، توران میرهادی با عزمی راسخ پا به عرصه حفاظت و صیانت از قصههای فولکلور گذاشتم و بیش از ۴ دهه به جمعآوری این داستانها مشغول شدم. در تمام سالهای تدریسم برای علاقهمندکردن نسل جوان به فرهنگ و قصههای محلی تلاش کردم. از میرکاظمی ۱۸ اثر رمان، داستان کوتاه و قصهها و افسانههای عامیانه به چاپ رسیده است.
شاعری در رجعت به شاعری
استاد پرویز کریمی از دیگر نامهای آشنای ادبیات گرگان و البته علاقهمندان به عصر طلایی ادب دهه ۴۰ و ۵۰ ایران است. غزلسرایی که احمد شاملو او را آینده غزل ایران نام نهاد و تنها شاعری است که در مجموعه شعر خوشه ۶ شعر به او اختصاص داده شده. همچنین فریدون مشیری در یکی از سرمقالههای مجله آدینه به نقد و تحسین شعر کریمی جوان پرداخت، اما سرنوشت با پرویز جوان چندان مهربان نبود و مشکلات خانوادگی ۲۵ سال او را از شعر و شاعری دور انداخت.
کریمی که مدتی است بهدلیل کهولت سن و شیوع کرونا چندان در محافل ادبی گرگان حضور ندارد، میگوید: بازگشت به شعر تنها راه زندگیام بود. ۲۵ سال همهچیز را کنار گذاشته بودم، اما هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش. او ادامه میدهد: تلاشم طی این سالها فقط در شعر نو نبوده و دلم میخواست غزل هم در کمال خودش باشد. از پرویز کریمی مجموعه پرچین و آبشار ابریشم منتشر شده است.
مردی برای تاریخ
استاد اسدالله معطوفی، تاریخنگار و مورخ گرگانی است که ادعای بزرگی نیست اگر بگوییم بیش از هر تاریخنگار دیگری ورقهای روزگار باستان تا امروز این منطقه را کنار زده و از آن نوشته است. معطوفی در سال ۱۳۳۵ در محله سبز مشهد گرگان به دنیا آمد. طی همه سالهای عمر در این شهر زندگی کرد و همچنان به حیات و فعالیتهایش ادامه میدهد.
علاقهمندان به تاریخ او را با کتابهای اوسانه زندگی نگاهی بر فولکلور گرگان، استرآباد و گرگان در بستر تاریخ ایران، تاریخ فرهنگ و ادب گرگان و استرآباد، تاریخ ۴ هزار سال ارتش ایران، تاریخ ۴ شهر ترکمن نشین، انقلاب مشروطه در عصر استرآباد و البته کتابهای دیگری میشناسند. او که تمام عمر بیکمترین حاشیهای به فعالیتهایش مشغول است تنها گلایهاش را معطوف به حوزه نشر کتاب میکند و میگوید: گرانی کاغذ و اوضاع بد نشر و کتاب نه اجازه انتشار به مولفان میدهد و نه امکان عمومی شدن همه تالیفها را. فکر میکنم دغدغه انتقال یافتهها به جامعه بزرگترین دغدغه هر مولفی باشد.
میان کاغذهای مطبوعات
اما نمیشود درباره فرهنگ زنده و پویای امروز گرگان حرف زد و پای جراید را به میان نکشید. سخن از مطبوعات گلستان که به میان میآید ۲ نام را نمیتوان از یاد برد. احسان مکتبی معلم، با وجود تدریس در دانشگاه و تصدی پستهای مدیریتی، روزنامهنگار و صاحبامتیاز روزنامه محلی گلشن مهر هم است؛ جریدهای که ۲۰ سال است تحولات امروز استان را ثبت و ضبط میکند. پس از تعطیلی روزنامه گلستان ایران در سال ۱۳۸۱ تا امروز بهعنوان تنها روزنامه استان به فعالیتش ادامه میدهد.
نام بسیاری از روزنامهنگاران و فعالان رسانه گلستان با نام گلشن مهر و مکتبی گره خورده و بسیاری از اهالی رسانه استان فعالیت حرفهای خود را در این مطبوعه محلی آغاز کردند. نام دیگری که نمیتوان از کنار آن عبور کرد استاد فروزان آصف نخعی است. مردی که اگر چه سالیان طولانی در مطبوعات حرفهای پایتخت مشغول بود، اما شاید بتوان او را گسترشدهنده روزنامهنگاری حرفهای و روزآمد گلستان خواند. دورههای روزنامهنگاری حرفهای که برای بیشتر رسانههای استان رایگان برگزار شده، تلاش بیادعای نخعی در تربیت روزنامهنگاران و خبرنگاران حرفهای این
استان است.
مشاهیر و بزرگان عرصه ادب و فرهنگ گرگان به همین چند نام ختم نمیشوند. نامهای زیادی است که میتوان چون سیاههای بلند و طوماری آنها را بهخاطر آورد. اگر فقط برای مدت کوتاهی در این شهر سکونت داشته باشید، خواهید دید تلاش برای بهتر شدن آن هم به شکلی گروهی و اجتماعی بخشی از خصوصیت گرگانیهاست. یکی به زبان محلی ترانه میسراید، یکی داوطلبانه اسناد آن را بایگانی میکند. یکی وبلاگ به زبان گرگانی میسازد. در شورای شهر همیشه حاضرند و مطالبهگر. گرگان زنده است. زنده به مشاهیر امروزش و به نسلی که میخواهند شهرشان آباد باشد و با شکوه مانند تاریخ بهیادماندنیاش.