حلقه گمشده در وجود تمام جوانانی که در نهایت برچسب اراذل و اوباش را به دوش می کشد،عزت نفس است و در گزارش زیر به بررسی ماجرای چهار قتل هولناک در ورامین پرداختهایم که در ادامه خواهید خواند.
قتل در ورامین بعد از چند سال درگیری بین عدهای از اهالی اتفاق افتاد. بعد از به قتل رسیدن یک جوان در ورامین، کری خوانی دوستان او در اینستاگرام و فحاشی طرف مقابل دعوا باعث شد که دوستان مقتول با خشم مقابل قهوه خانهای در افسریه بروند تا از فردی که فحاشی کرده بود انتقام بگیرند. اما آنها در تیراندازی مرگبار، دو فرد بی گناه را به قتل رساندند. بعد از دستگیر شدن دو متهم به قتل؛ این بار برادر یکی از معاونین قتل در درگیری اول در ورامین به رگبار بسته شد و به قتل رسید. رسیدگی به این پرونده در جریان رسیدگی قضایی قرار دارد.
در ندامتگاه تهران بزرگ، این طرف میز من نشسته ام و سمت دیگر او. اما درک درستی از جهانی از در آن نفس میکشد ندارم.
حرف هایش را گوش میدهم، اما حلاجی آن در ذهنم، و درک منطقی که با آن بزرگ میشوند برایم سخت است.
متهمی که روبروی من نشسته به اتهام مشارکت در قتل دستگیر شده، اما منکر اتهامش است.
قدرت؛ در قاموس آنها معنایی دارد که با آن بیگانه ام. برای او قدرت یعنی عربده کشی! یعنی با کت و بازوی باز راه رفتن. هر کس همراهان و طرفدارانش بیشتر باشد قدرتمندتر است؛ و آنجا که کسی برای او قد علم کند، قدرت در قمه و فحاشی مفهوم پیدا میکند.
قدرت برای او یعنی زور بازو تا پای جان! حتی اگر قدرت نمایی تا پای گرفتن چهار جان شیرین هم پیش رود؛ در فرهنگ آنها عقب نشینی و به اصطلاح خودشان کم نیاوردن جایی ندارد.
نان هم نداشته باشند بخورند، اما پول باشگاه را مهیا میکنند! تا پشت بازوهایشان از قدرتمندان دیگر کم نیاورد. چاقو بکشی قمه میکشند که کم نیاورند! و خیلی وقتها هر خلافی را دستاویز میکنند تا در برابر ماشین و سر و وضعت کم نیاورند. اعتیاد در بین آنها زیاد است. لابد میخواهند در برابر کسی که به آنها موادمخدر تعارف میزند کم نیاورند!
خودشان به کسی که اهل دعواست میگویند شر! به کسی که اهل خانه و خانواده است و اعتیاد ندارد، میگویند سر به راه! اما با اینکه مفاهیم انسانی در ذهنشان درست جا افتاده؛ فرهنگ رفتارشان هنوز مغلوب کم نیاوردن است. فقط کافی است یک نفر پیدا شود و این مفهوم ساده را از فرهنگ آنها پاک کند. شاید خیلی از فجایع در میان آنها حذف شود.
این آنها که میگویم؛ تنها خطاب به حمید که روبروی من نشسته نیست. خطاب به همه مردم این سرزمین است که درگیر این فرهنگ هستند. فرهنگی که روحشان را میخورد، اعتماد بنفسشان را میبلعد و با ساخت قدرت پوشالی؛ آنها را همواره مغموم حلقه گمشدهای در وجودشان میکند.
طیب سیری در جریان درگیری به قتل رسیداتهامت چیست؟میگویند مشارکت در قتل!
تو چه میگویی؟من این اتهام را قبول ندارم.
ماجرا چه بود؟هفت هشت سالی میشد که با عدهای از اهالی محل درگیری داشتیم. در بعضی اخبار نوشته اند که درگیری ما طایفهای بود، اما درگیری بین گروهی از رفقا با گروهی دیگر رخ داده بود. یک بار من میخواستم رفقا را آشتی دهم. یک پرونده قضایی به خاطر درگیری باز شده بود. بعد از اینکه آن پرونده بسته شد، رفقایم گفتند آشتی صوری بوده! فقط دعوا؟!
بعد از هفت هشت سال که از درگیری گذشت بالاخره در یک نزاع یکی از افراد که طرف دعوای ما بود به ضرب چاقو به قتل رسید که نامش طیب سیری بود. طیب از جوانان محبوب محل بود. سر به راه بود و اهل موادمخدر و خلاف نبود؛ و الان تو به اتهام مشارکت در قتل طیب سیری بازداشت هستی؟
بله. اما من این اتهام را قبول ندارم. در نزاع شرکت داشتم، اما نقشی در قتل او نداشتم.
برگردیم به هفت هشت سال قبل. علت درگیری شما با بقیه جوانهای محل چه بود؟دلیل و انگیزه خاص و مشخصی نداشت. اتفاقی نیفتاده بود که کینه آن باعث انتقام شود. فقط کل و کل سر مسائل پیش پا افتاده بود که ادامه دار شد.
قتل وحشتناک
دو بیگناه در جریان درگیری ورامینیها کشته شدند
پس تا اینجای داستان جان یکی از جوانان محبوب محل به خاطر کل کل سرمسائل بیهوده گرفته شد!بله! بعد از آن باز هم کری خوانی در فضای مجازی بین دوستان ما و طرف دعوا که رفیقشان کشته شده بود صورت گرفته بود. البته آن زمانی که آن کری خوانیها رخ داد، من به اتهام مشارکت در قتل طیب در زندان بودم. بعد از اینکه رفقای طیب از توهین دوستان ما ناراحت شدند، با اسلحه به افسریه رفته بودند و یک قهوه خانه را که گمان میکردند فرد هتاک آنجاست؛ به رگبار بسته بودند. در جریان این تیراندازی سه رهگذر که از مردم بی گناه بودند مورد اصابت گلوله قرار گرفته و دو نفر آنها به قتل رسیدند. یکی از مقتولان یک راننده اسنپ بود. مجروح این حادثه هم پسربچهای نوجوان بود که شنیده ام حدود ۱۳ سال سن دارد.
گفتی که این حادثه چهار کشته داشت. جریان چهارمین قتل چه بود؟برادر من به قتل رسید! چند ماه بعد از اینکه دو نفر از طرف دعوای ما به خاطر قتل در افسریه بازداشت شدند، برادر من را در تاریکی شب کنار جاده ورامین به رگبار بستند.
اعتیاد داری؟نه! من و برادرم دنبال اعتیاد و موادمخدر نبودیم.
تو فکر میکنی این آدم کشیها بر سر کل کلهای بی اساس تا چه زمانی ادامه پیدا میکند و راه حل تمام شدن کدورت و درگیری چیست؟قبلا برای آشتی دادن اقدام کرده بودم، اما الان دیگر نمیدانم راه حلش چیست. خون وسط افتاده و بحث انتقام است!
گمان میکنم حلقه گمشده در وجود تمام جوانانی که در نهایت برچسب اراذل و اوباش را به دوش میکشد، عزت نفس است. احساس ارزشمندی که در انسانی گم شود، برای اثبات ارزش خود به زور متوسل میشود. از سوی جامعه به خاطر شرارت تحقیر میشود و باز زور بیشتری میزند. این دور باطل ادامه پیدا میکند تا جایی که شخصی مثل حمید را روبروی من مینشاند. او نه ادبیات لات مابانه دارد، نه خالکوبی و نه اعتیاد! ظاهرش مثل یک جوان معمولی است که فرهنگ غلط کارش را به اینجا کشاند./ سلام نو
منبع خبر "
پارسینه" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد.
(ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.