علیرضا تابش همزمان با 21 شهریور ماه روز سینما، در یک گفتگوی سوال و جوابی از وضعیت امروز سینمای ایران در دوران کرونا سخن گفت و درباره واژه فیلم های ارگانی توضیحاتی داد و همچنین در بخشی از گفتگویش با ایسنا گفت:عمده سرمایهگذاران فیلمها از آنجا که دنبال منافع اقتصادی خود یا شهرت هستد و دغدغه فرهنگ و هنر و زنده بودن سینما را ندارند، با کوچکترین اتفاقی که افتاد، از عرصه تولید کنار کشیدند و اگر بنیاد فارابی و نهادهای شبیه فارابی نبودند، این تهدید و خطر میتوانست باعث شود سینمای ایران تعطیل شود. البته بیکاری گسترده کارکنان سالنها و نبود فیلم برای سالن سینما نوعی تعطیلی است، اما فیلم دیدن که تعطیل نشده. مردم ما بیش از گذشته دارند فیلم میبینند. چون بسیاری از تفریحات و رفت و آمدها و دید و بازدیدها کمتر شده و همه مجبورند در خانهها بنشینند و بهترین سرگرمی فیلم دیدن است. پس باید ورود فیلمسازان خوب را تسهیل کرد، باید به تنوع ژانر بیشتر از گذشته فکر کرد چون توجه به تنوع ژانر برای ذائقه مردم الزامی است.
در ادامه مشروح این گفتگو را می خوانیم:
در برخی رسانههای سینمایی طی این سالها، فیلمهای ارگانی اصطلاحی بود که رایج شد، بنیاد سینمایی فارابی این نوع نگاه را قبول دارد؟
در ایران، بنیاد سینمایی فارابی به عنوان «نهاد ملی سینما» ایفای نقش میکند، نقشی که با اهمیت است. تشکلی که خیلی از کشورها هم دارند؛ فارابی را می توان با نهادهایی مثل سیانسی فرانسه یا مرکز ملی فیلم فنلاند و صربستان همتراز دانست. این بنیاد در حقیقت نهاد ملی سینماست. وقتی میگویند «فیلمهای ارگانی» و اسم فارابی را میآورند، نه تنها به موضوعی اشاره می کنند که سالهاست مصداق مشخصی ندارد، بلکه از اساس برخاسته از نگاه نادرستی است. نقش ما، نقشی همچون یک متولی است و نگاهمان به سینما نیز نگاهی جامع و فارغ از سوگیری است. پیش از هرچیز باید توجه داشت که سینمای ایران، متعلق به همه سینماگران است و نه فقط یک عده خاص، در فهرست فیلمسازها و فیلمهایی که فارابی آنها را حمایت کرده، طی این سالها تنوع اندیشه و جغرافیا و قومیت و... را لحاظ کردهایم. اگر فارابی فقط میآمد برای یک فیلم مشخص، صفر تا 100 پول میداد، آن حرفها و تلقیها شاید درست بود، اما وقتی همه جریانهای سینما دارند میآیند ارتزاق میکنند، نگاه منصفانهای نیست که این فیلمها را ارگانی بنامند.
این تعبیر ارگانی، ظلم به افرادی است که میآیند و تلاش میکنند تا در فضایی سخت و رقابتی که فقط فیلمهایی با سرمایه مبسوط میتوانند وارد این عرصه شوند، دیده شوند، در جشنواره ها حاضر شوند و تجربهی رقابت خودشان را انجام بدهند. قطعاً باید باعث افتخار سینمای ایران باشد که کارگردان فیلم اول و فیلمنامهنویسی مثل ارسلان امیری، به عنوان یک فیلمساز مستعد با تلاش خودش توانسته فیلم بسازد. به کدام نهاد یا سرمایه گذاری می توان تکلیف کرد که بیاید و در حوزه فیلم های پرریسک یا متفاوتی مثل «زالاوا» یا حتی «یدو» سرمایهگذاری کند؟ حمایت از این آثار وظیفه نهادی به نام فارابی است، اساساً یکی از وظایف بخش های دولتی و حاکمیتی همین دست حمایت هاست. بنیاد سینمایی فارابی را نمیتوان با نهادهای خاص همچون سازمان فرهنگی اوج مقایسه کرد. آنها خط مشی و اهداف مشخص خودشان را دارند.
و تازه به تمام این موارد، بحرانهای ناشی از بیماری کرونا و تعطیلی سالنها، و حضور پرقدرت سامانه های VOD و جریان پر زور سریال سازی را اضافه کنید تا متوجه نقش حیاتی بنیاد فارابی در حمایت و تیمار درخت پربار سینمای ایران شوید. این دست عبارات نمی تواند ما را از انجام وظایف خود بازدارد، گرچه ممکن است برخی مدیران از این طعنه ها آزرده شوند اما وظیفه و رسالت ما و بنیاد مشخص است و باید در همان جهتی که قانون و ساختار حکمرانی فرهنگی مشخص کرده است حرکت کنیم. طبیعتاً یکی از اهداف این هجمهها، تخریب وتضعیف نهاد فارابی است. یعنی میخواهند اقدامات و تاثیرات آن را بیارزش جلوه دهند. در حالی که بنیاد فارابی در خارج از ایران به عنوان یک نهاد اثرگذار و معتبر شناخته شده و به نوعی مرجعیت فرهنگی و بینالمللی دارد.
سال گذشته در جشنواره فیلم فجر، جوایز خوبی نصیب محصولات بنیاد فارابی شد!
جوایز و جشنواره ها تنها بخشی از چرخه ی زیست آثار سینمایی هستند. سال گذشته که جشنواره فجر در شرایط کرونایی برگزار شد، یکی از دوستان میگفت در یک جمعی نشسته بودم و داشتم اختتامیه جشنواره را نگاه میکردم. آنها میگفتند خب دیگر! خودشان جشنواره برگزار کردهاند و خودشان هم به خودشان دارند جایزه میدهند!! این طرز تفکر منصفانه نیست و باید اصلاح شود این جوایز را بنیاد فارابی نبرده، بلکه نصیب سینمای ایران شده است بنیاد فارابی هم وظیفه خودش را در قبال سینمای ایران انجام داده است. سینما مادر و سرچشمه ی مجموعه ای از آثار فرهنگی است، آنچه باید تصحیح شود، نوع نگاه به سینماست، پشت این نوع عبارات در حقیقت شکلی از طرز تلقی وجود دارد که شاید بتوان نام آن را نگاه سنتی، یا ناقص به سینما دانست، اگرچه جوایز می توانند برای یک اثر در کوتاه مدت اعتبار خلق کنند، اما سینماگران ما دیر یا زود ناچار خواهند شد این اهمیت بالایی که به جوایز و جشنواره ها می دهند را رها کنند و زیست بوم یا اکوسیستم نوین آثار سینمایی را درک کنند. بقای یک اثر سینمایی، تنها به جوایزی که کسب می کند نیست. در این اکوسیستم جدید، شاید کسب جوایز امتیاز چندان مهمی تلقی نشود و سینماگران ما در آینده باید این نگاه جدید را، که مبتنی بر بقای طولانی مدت یک اثر سینمایی در دنیای مخاطب و بازتولید مفاهیم آن در سطوح مختلف زندگی است را تمرین کنند. اجازه دهید یک مثال بزنم، فیلمی مانند فیلم "هامون" آقای مهرجویی به خاطر جوایزی که گرفته است تبدیل به یک فیلم کالت شده است؟ آیا نسلهای متفاوتی که از این فیلم تاثیرگرفته اند به خاطر جوایز جشنواره ای بوده است؟ طبیعی است که اینگونه نیست، بلکه این اثر مشخصاتی داشته که توانسته مستقیماً با مخاطب خود در طول زمان ارتباط برقرار کند و به زیست خود در این اکوسیستم ادامه دهد.
مولفهها و رویکردهای بنیاد سینمایی فارابی در این سالها شفاف است، از زبان اهل سینما هم این نقاط قوت، گاه بیان شده است. ما در سالهای اخیر تلاش کرده ایم در حمایت از تولید آثار سینمایی این نگاه را تمرین کنیم، برنامه ریزی برای تعیین سطح و تعداد مخاطبان، تنظیم برنامه ی کسب و کار و ارزیابی پیش از تولید اقتصادی همه بر این مبنا در بنیاد فارابی تمرین شده اند و به همین دلیل هم برخلاف برخی از منتقدین یا سینماگران، جوایز در جشنواره ها تنها یکی از شاخص هایی است که موفقیت آثار را بر اساسش می سنجیم و از شاخص های تخصصی تر نیز برای ارزیابی عملکرد فیلم هایی که از آنها حمایت کرده ایم نیز استفاده کرده و می کنیم.
رسانه ها در شکل دهی این نوع نگاه به سینما چقدر موثرند؟
باید دقت کنیم که رسانههای خاص دارند به بهانه جشنواره فیلم فجر و یا پایان دورة 8 ساله یک دولت، این موضوعات را کنار هم میگذارند. در گزارشی به عملکرد دبیران جشنواره فجر پرداختند که کجاها چه ضعف یا چه دیدگاهی داشتهاند و البته از دید خودشان. یک جایی هم نهادی مثل فارابی را زیر سوال بردند؛ در حالی که بنیاد سینمایی فارابی طبق سیاستهایی که شفاف هم اعلام کرده، فعالیت داشته و هر سال هم دستش پر بوده است. اگرچه برای تمام جناح های سیاسی و روزنامه نگاران تابع سیاستهای جناحی احترام قائلم، اما تاریخ چندان اهمیتی به نظر جناح های سیاسی نمی دهد و عملکرد نهادها را منصفانه تر قضاوت خواهد کرد. من مدافع همة رویکردها و تصمیمات سینمایی دولت، که خیلی بهتر از این میشد انجام بشود، نیستم. یک جاهایی در جلسات کارشناسی، منتقد هم هستم. هر فرد آرمانگرا و کمال گرایی، همیشه دوست دارد کارها به نحو مطلوبتری انجام شود و یا این که تیم مدیریتی سینما منسجمتر عمل کند. اما شرایط به گونهای رقم خورده که از طرفی یک عده آثار متفاوت سینمای ایران را، به ناحق «فیلمهای ارگانی» میگویند، از آن سو هم که با جماعت منتقدان سیاسی و نه هنری روبهرو هستیم. آنهایی که قاطعانه و از قبل تصمیمشان را گرفته اند اینطور نشان دهند که سازمان سینمایی برنامه نداشته و بنیاد فارابی هم که کار شاخصی انجام نداده و.... طنزآمیز این است که کلیدواژه و جمله شاخص آنها این است که چرا مدیران بنیاد سینمایی فارابی در این سالها از حجم تولیدات مستقلشان نسبت به گذشته کاستهاند و میگویند ما تسهیلگر هستیم. خب این یکی از سیاستهای ما بوده است، آنها این را نمیگویند که اساساً این سیاست بنیاد فارابی است و بر اساس مطالعات ما، راهبرد اصلی برای بقا در این زیست بوم جدید، همین بوده است و رسماً هم در مقاطع مختلف علناً اعلام شده است. بنیاد فارابی به عنوان نهاد ملی سینما همیشه در تعامل با بخش خصوصی، جوانها و فیلم اولیها این را اعلام کرده است که به میدان بیایید و ریسک این حضور شما را ما میپذیریم. من قصد ارائه ی آمار در این گفتگو را ندارم ولی علاقه مندان می توانند به عملکردهای اعلام شده بنیاد سینمایی فارابی مراجعه کنند تا دریابند این بنیاد تا چه حد در ورود نسل خلاق و جدید سینماگران ایرانی به حوزه فعالیت حرفه ای موفق عمل کرده است.
یعنی نقش حمایتی بنیاد فارابی به نوعی محل بحث است. منظور از تسهیلگری یا مشارکت چیست؟
اتفاقاً این همان چیزی است که ارسلان امیری کارگردان فیلم «زالاوا» پارسال در نشست خبری فیلم در جشنواره فجر گفت و تأکید کرد که بنیاد سینمایی فارابی ریسک تهیه کننده فیلم را پایین آورد و مسوولیت فیلمسازی امثال من را قبول کرد، این کار وظیفه ذاتی هر نهاد ملی سینما است. گاهی اوقات مطرح کردند که تشکلهایی مثل حوزه هنری، اوج و... رقیب بنیاد سینمایی فارابی شدهاند اما آنها ماهیتاً نمیتوانند رقیب فارابی باشند. مدیرانی هم داشتیم که در نگاه خود توقع داشتند فارابی کمپانی بشود در حالی که فارابی کمپانی فیلمسازی نیست. بنیاد فارابی نقش پدرانه ای در سینمای ایران دارد. ما رسالت ملی در سینمای ایران داریم و توجه مان به مفهوم کلی سینماست: فعالان سینما و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران . ما وظیفه داریم طوری برنامهریزی کنیم که «سینما بماهو سینما» و نه صرفاً با نگاه ایدئولوژیک در ایران سرپا باشد. ما در واقع باید نگاه کنیم و ببینیم مولفهها و پارامترهای کلی برای جریان داشتن امر سینما در جامعه و سپهر فرهنگی، هنری و اجتماعی جامعه چیست؟ البته همواره یک سری اولویتهای بنیاد فارابی با توجه به بودجه و برنامههایی که از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی به آن منتقل میشود انجام میشود و بنیاد متعهد است که آنها را اجرا کند. در این سالها، هم نگاه ملی و فرهنگی داشتهایم و هم نگاه استراتژیک. هم رویکردهای قدرت ملی را لحاظ کرده ایم و هم توجه به این که اساساً برای حفظ جایگاه ذات سینما در ایران در کدام زمانه چه نیازهایی داشته ایم. با توجه به تغییر شرایط جامعه، چه میزان نیروی جوان در هر سال باید وارد عرصه فعالیت فیلمسازی شوند، چقدر به فیلم اولی نیاز داریم و چقدر به تهیه کننده اول، تا چه میزان باید روی فناوریها، دستاوردها و رویکردهای نوین سینمایی تمرکز کنیم. یک زمانی در اوایل دهه ۶۰ ، بنیاد فارابی تشخیص داد فیلم الگو وجود ندارد و آمد صددرصد وارد تولید شد کارگردان و تهیه کننده را هم خودش تعیین کرد ، یعنی هم تولید کننده محض بود و هم مشارکت میکرد، بعد به این نتیجه رسید که بخش خصوصی نیاز به حمایت دارد... اگر شما به عملکرد سینمای ایران در طول سی و چند سال گذشته دقت کنید، میبینید که چیزی حدود ۷۵۰ عنوان فیلم (کم و زیاد) در فهرست فیلمهای بنیاد سینمایی فارابی قرار میگیرد، فارابی هیچ وقت دنبال این نبوده که جای کسی را تنگ کند بلکه همیشه دنبال این بوده که مسیر برای آمدن دیگران هموار شود، زمینه های تعالی سینما، احیا و تداوم روند منطقی و حیات طبیعی سینما را فراهم کند. من از تمام دورههای مدیریت فارابی، و همه عزیزانی که عکسشان به عنوان مدیرعامل اینجا روی این دیوار است دفاع میکنم. میدانید چرا! چون هر مدیرعاملی آمده و روی این صندلی نشسته، نمیتوانسته صرفاً به سلیقه خودش کار کند، یعنی نگاهی که در معماری ابتدایی بنیاد سینمایی فارابی وجود داشت، آنقدر جامع تنظیم شده که هر مدیری آمده، براساس همان اساسنامه و البته با اقتضائات زمان خود جلو رفته... حتی همین بخش خصوصی که گاهی وقتها به نقد فارابی مینشیند، محصول طراحی و برنامهریزی و حمایت همین فارابی است! سالهای آغازین دهه 70 اگر به انبار فارابی میرفتید، با آنکه عنوان اصلی انبار، نگاتیو و دوربین بود اما اگر صورت اموال انبار را بررسی میکردید، چیزی حدود 160-170 قلم جنس از وسایل و ملزومات گریم، چسب زخم، انواع خون، انواع رنگ پوش صورت، وسایل صدابرداری، وسایل نورپردازی، تجهیزات حرکتی ، انواع لامپ و انواع فیلتر، در این انبار موجود بود. میخواهم بگویم فارابی، سینمای ایران را طی سه دهه پله پله بالا برده است. حالا این بخشهای سختافزاریاش بود. در بحث نیروی انسانی؛ هم این که سینما صدابردار میخواهد، بازیگر میخواهد، تهیه کننده میخواهد و بعد به ابعاد نرمافزاری و رویکردهایی میرسیم که در فیلمنامهنویسی، گفتمانسازی، انتشارات، بحثهای نظری، رسانه و مطبوعات و... وجود داشته است. فارابی در تمام این حوزهها به مقتضای زمان و حسب ضرورت ورود کرده و عمل کرده و نتیجهاش هم امروز قابل بررسی است و چیز پنهانی نیست.
آنچه بازهم مایلم هم به منتقدان و هم به سینماگران به صورت کلی یادآوری کنم، تغییرات سریع و جدی در اکوسیستم صنعت سرگرمی و به ویژه صنعت تصویر در جهان است. نباید چشم بر این تغییرات بست، بازار محتوا در ایران از پررونق ترین بازارهاست و جوانان ما از پیگیرترین اقشار در حوزه سینما و صنعت تصویر هستند، اما ما تا چه حد توانسته ایم از این زمانی که جوانان مان برای سینما و صنعت تصویر جهان وقت می گذارند را به خودمان اختصاص دهیم؟ پرسش هایی از این دست پرسش های جدی امروز ماست، افق دید و وسعت نگاه جامعه سینمایی کشور، چه در بعد حاکمیتی و چه در جامعه هنرمندان باید تغییر کند و این اساس فعالیتی بوده است که ما در این سالها در بنیاد فارابی برای تحققش تلاش کرده ایم.
به ظرفیت حقوقی اساس نامه بنیاد فارابی اشاره کردید، این ایده برای تأسیس بنیاد فارابی از کجا آمد؟
بنیاد سینمایی فارابی، یک نهاد ملی برای سینما بوده و هست و از نظر ماهیت حقوقی، فارابی تنها سازمان و نهادی در جغرافیای سیاسی حقوقی جمهوری اسلامی ایران است که مثل آن وجود ندارد و از نظر تعریف وظایف، هیأت مدیره و هیأت عامل، دومی ندارد چرا؟ برای این که از ابتدا درست پیریزی شده است. اوائل دهه 60 و حسب ضرورت آن زمان و متأثر از جریان انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگی به وجود میآید و مدیران، سیاستگذاران و برنامهریزان وقت براساس جمله هوشمندانه و جامع حضرت امام خمینی(ره) درباره سینما، حرکت نوین مسیر سینما را طراحی میکنند. نکته جالب این که پیش از انقلاب با امضای نخستوزیر وقت (هویدا)، ریاضی رئیس برنامه و بودجه مجلس شورای ملی و رئیس مجلس سنا، به این جمعبندی رسیده بودند که چون تمام تلاش و تمرکز پهلوی دوم، در حوزه سینما در اداره کل تولید فیلم وزارت فرهنگ و هنر شکل گرفته، ساز و کار مدیریت سینما را ناکارآمد کرده است چرا که معتقد بودند سینما صرفاً در چارچوب ساختار دولتی وزارت فرهنگ و هنر پاسخگو نیست و باید به سمتی دیگر حرکت کرد. لذا در دهه پنجاه مقدمات تاسیس فرهنگسرای نوبهار و کانون فیلم در این چارچوب فراهم میشود و حتی "شرکت سینمایی توژ" به میدان میآید. با وقوع انقلاب اسلامی و براساس پیگیریهایی که صورت گرفت، ایده اولیه تاسیس بنیاد را زندهیاد ریپور و جمال امید مطرح میکنند. آن تجارب، مطالعات و سوابق با مدیریت جوان و جدید انقلابی با محوریت مهندس سیّدمحمّد بهشتی و همکاران و یارانشان گسترش مییابد و هستهی اولیه بنیاد با رویکرد نوین و مترقی برآمده از انقلاب اسلامی، تأسیس میشود. با این رویکرد، دو سال بعد از آغاز جنگ تحمیلی، ما شاهد بهترین و مترقیترین دستاوردها هستیم و تمام این برنامهریزیها در سالهای سخت جنگ با شرایط بودجه و فشار جنگ انجام شده است.
شیوع کرونا چه تأثیری روی زنجیره تولید، نمایش، جشنوارهها و بازارهای فیلم گذاشت؟ در بنیاد فارابی چگونه با کرونا روبرو شدید؟
در اسفند پارسال (1398) که یادتان است؟ برخی میگفتند خرداد کرونا میرود! ما جلساتمان را از نوروز سال 99 آنلاین برگزار کردیم، زیستمان تغییر کرد، بخشی از جشنوارههای سینمایی آنلاین برگزار شد و بخشی از جشنواره فیزیکی برگزار شد. تولید فیلم هم متوقف نشد، در دمای 50 درجه جنوب و آبادان فیلم «یدو» و «دسته دختران» و چند اثر دیگر در همان روزهای سخت کرونایی تولید شد. سالی بود که در تاریخ 37 ساله بنیاد سینمایی فارابی و سینمای ایران به نظرم تجربهای از آن نداشتیم.
ضمناً بنیاد سینمایی فارابی، در فروردین 1399 نخستین نهادی بود که سند مبتنی بر مطالعات پیشینی، در مورد مخاطرات و آینده ی سینما به سازمان سینمایی ایران ارائه کرد و بسیاری از اتفاقات تلخی را که امروز شاهدش هستیم در آن سند، پیش بینی و راه حل هایی برای آن ارائه شده بود. فکر می کنم ما تنها نهادی بودیم و هستیم که چنین سندی را ارائه کرده ایم و باید در آرشیو اسناد وزارت ارشاد هم موجود باشد، اما اینکه چقدر به آن سند عمل شد، دیگر به ما برنمی گردد. ما تلاش کردیم بخشی را که بنیاد متولی آن بود تا حد مقدور انجام دهیم.
البته، پیشبینی میکردیم که سینما در سال 1399 با توجه به شرایط اقتصادی کشور، نسبت به سال 98 یک شرایط انقباضی خواهد داشت. هم شرایط اقتصادی و تامین مالی تولید فیلم سختتر میشود و هم شرایط ساخت و تولید مشکلتر میشود و در نتیجه نه در تولید و نه در اکران، شرایط 98 تکرار نخواهد شد. با توجه به شیوع کرونا و محدودیت برای حضور مردم در سالنهای سینما و تاثیر آن روی اکران، ما باز هم سال گذشته با توجه به وجود بنیهها، ظرفیتها و دیدگاهها به دلیل درک شرایط پیشین و آیندهنگری، مسیر درستی را در بنیاد فارابی پیمودیم. ما و همکارانمان چهارم فروردین ماه 99 داشتیم سر فیلمنامه با هم در جلسات مجازی بحث میکردیم. لذا با پیشبینیهایی که انجام شد، آن دورهی خواب و بیتوجهی را به فرصت تبدیل کردیم لذا آنچه که برای تولیدات، در جشنواره فجر سال گذشته اتفاق افتاد، نتیجه یک برنامهریزی و مدیریت به هم پیوسته، کارشناسانه و مسوولانه بود. این توجه و احساس مسوولیت اگر نبود، به راحتی چراغ سینما، سال 99 و در روزگار کرونا خاموش میماند. ما خیلی راحت میتوانستیم سینما نداشته باشیم و جشنواره هم برگزار نکنیم. خیلی راحت میشد در سینما را بست، اما اینگونه نشد. کما این که با یک ابلاغیه ستاد کرونا، میتوان در تمام رستورانها و خانهها را هم بست. اما جامعهای که زنده است، جامعهای که حیات دارد و جامعهای که به آینده ایمان دارد نه در خانهاش میتواند بسته بشود و نه خیابانهایش میتواند سوت و کور باشد و نه در سینمایش را میتوان قفل کرد.
تکلیف این فیلمهایی که تولید میشود و در سالنها اکران نمیشود، چیست؟
بسیاری از فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی در همه دنیا دچار بحران شده است. باید بحران را مدیریت کرد. این شرایط نباید ما را به سمت نیستی و مرگ هدایت کند. ما باید مقاومت بکنیم. بله! خسارت و ضرری که وارد میشود در جامعه تقسیم میشود. الان این فشار و شرایطی که وجود دارد، به تکتک آحاد ملت وارد شده و سازمانها، ارگانها، دولت و تمام نهادها تا آنجا که بتوانند، جور این خسارت را میکشند.
در دنیا، ما به گام های آخر این بحران نزدیک می شویم، اما زندگی و زیست بوم همه هنرها، از جمله سینما تغییر کرده است، سینما دیگر هیچ گاه به دوران پیش از کرونا برنخواهد گشت، بلکه قویتر از پیش، با یک بازوی قوی به نام ابزارهای اینترنتی کار خود را پیش خواهد برد. ما نیز ناچاریم خود را با این شرایط جدید منطبق کنیم و به جای انکار و اصرار بر ملاک های پیشین، این زیست بوم متفاوت و پسادیجیتال را به رسمیت بشناسیم.
وضعیت کشورهای خارجی در مواجهه با این بحران چگونه بوده است؟
بحران کرونا در چند صد سال اخیر، یک تجربه ویژه برای بشر بود. حتی نمیشود آن را با ویروس اسپانیایی مقایسهاش کرد چرا که آنجا اصلاً چیزی به نام پاندمی مفهوم نداشت. پاندمی زاییده فرآیند جهانی شدن است. دیگر الان نمیتوانید بگویید آقا! مثلاً من در سلامت باشم و برای چینیها هر چه اتفاق افتاد، افتاد. در چین یک اتفاقی میافتد، اثراتش را در آمریکا میبینید. یکی از چیزهایی که فرآیند جهانی شدن، آن را تسریع کرده، همین است. الان سویه های جدید کرونا خیلی قوی، سخت و غیرقابل تحمل است... ؛ واقعیت این است که ما در کشورمان دیر عمل کردیم و مفهوم پاندمی را هیچ کدام از ما نمیفهمیدیم یعنی چه. برای این که خیلی خوشبینانه فکر میکردیم و تصورمان این بود که بالاخره یک زمان انتهایی برای این موضوع میتوانیم تعیین کنیم؛ در حالی که چنین چیزی نبود. جزو اولین دستههایی که از کرونا آسیب دیدند اهل هنر، سینمادارها، فیلمسازها و کسانی بودند که در حوزه تئاتر و موسیقی دارند کار میکنند! در این فضا کدام چشمانداز اقتصادی را میتوان تصور کرد؟ رویکرد این بود که این وضعیت دوران گذرا است. البته خوشبینانهترین حالت آن برای این که اقتصاد فرهنگ به حالت عادی برگردد، زمانی بین 3 تا 5 سال است. یعنی حداقل بین 3 تا 5 سال آینده ما در اقتصاد فرهنگ به حالت قبل از کرونا برنخواهیم گشت. این مدت طول میکشد تا از لحاظ اقتصادی به شرایط قبل از کرونا برگردیم.
مشکلی که الان وجود دارد، این است که شرکتهای بزرگ سینمایی جهان دیگر سرمایه تولید فیلم جدید را ندارند. فیلم جیمزباند که قرار بود در نوامبر 2020 اکران شود، اما هنوز اکران نشده است، به خاطر این که سرمایهاش میسوزد. بیش از صد میلیون دلار هزینه کرده و این برنگشته است. اکثر فیلمهایی که به اکران رفتند، شکست خوردند. تنت شکست خورد، نولان شکست خورد. با این که سینماها آنجا باز بود و می توانستند تا پنجاه درصد تماشاگر بپذیرند. اما این اتفاق نیفتاد. اتفاقی که الان دارد میافتد، چه بخواهیم یا نخواهیم امکانی به اسم VOD Platform و نتفلیکس و آمازون وجود دارد که در دوران کرونا نمونههای آن چند صد برابر شده است. نمونهاش همین نماوا و فیلیمو در ایران. حتی شیوه تولید در نتفلیکس عوض شده به دلیل این که فرصت نمی کند حالا میگوید برو بساز، بیا به من بفروش! مخاطبش را صرفاً مخاطب آمریکایی لحاظ نکرده و مخاطب جهانی دارد. میگوید فیلمساز ترک! تو بیا، برو در ترکیه فیلم بساز. من میخرم، با اسم نتفلیکس برایم پخش کن. اسپانیایی! تو بیا این کار را بکن. برزیلی! تو بیا این کار را بکن. مناسبات تولید فیلمهای سینمایی و مفهوم فیلم سینمایی تغییر پیدا کرده است. تجربهی فیلم دیدن دسته جمعی تبدیل به تجربه فردی و یا محدود به خانواده شده است، یا در برخی موارد شکل جدیدی از دیدن دسته جمعی فیلمها به وجود آمده که تصور آن تا پیش از این غیر ممکن بود، شما الان سری به سالن های واقعیت مجازی پخش فیلمهای سینمایی مثلا در پلتفرم BigScreen بزنید، از تمام دنیا دور هم جمع شده اند و در یک سالن واقعیت مجازی مشغول دیدن فیلمهای سینمایی هستند، حتی تصور این وضعیت در دو سال گذشته طنزآمیز به نظر می رسید. سینما از سالن و پرده فیزیکی سینما به شکل نمایش خانگی و عینک های واقعیت مجازی دآمده است. مناسبات تولید، توزیع و پخش متفاوت شده است. این هر سه را باید به شکل یک زنجیره ببینیم. بازارهای سینمایی و جشنوارههای سینمایی هم به همین شکل تأثیر گرفتهاند. بحث این است که آیا چیزی به اسم event سینمایی به مفهوم آن جشنوارههای بزرگ جهانی و حتی مراسمی مثل اسکار آیا آن معنای خودش را دارد یا نه؟ به شکل یک سوال جدی دارد بحث میشود. آیا آن مراودات اجتماعی در شرایطی که باید فاصلهگذاری رعایت شود و این امکان که در یک مکان بسته شما بتوانید یک تجربه جمعی را به اشتراک بگذارید محقق میشود یا نه! اینها همه زیر سوال رفته است؛ ممکن است حالا بعد از سالها به حالت عادی برگردد. چندی پیش خانم مرکل، صدراعظم سابق آلمان در سخنان خود میگفت، حداقل تا دو سال دیگر این ماسک با ماست. این ماسک فقط یک پارچه نیست. این ماسک تمام مناسبات فردی و اجتماعی ما را تحت تأثیر قرار داده و اصلاً سبک زندگی و حتی سبک رفتارهای دینی ما را دستخوش تغییرات کرده است. رابطه آدم با خدا، رابطه آدم با طبیعت و رابطه آدم با خانواده و فرزندش تغییر پیدا کرده است. قطعاً سینما شاید نزدیکترین مدیوم باشد که اینها را دارد نمایش میدهد و اثرش را باید قاعدتاً در امسال و سالهای آینده ببینیم. اینها مباحثی است که باید به شکل جدی در سازمان سینمایی، خانه سینما و با حضور اهل فن از حوزههای مختلف، آسیبشناسی شود. بدون تعارف، در عرصه هنری تنها سرمایه بینالمللی که ما داریم، سینما است. و اگر به هوش نباشیم این را هم از دست میدهیم. قدرت نرم یا صادرات اصلی فرهنگی ما سینما است. اگر این را از دست بدهیم، جایگزین آن چیست؟ باید بیشتر در موردش صحبت کنیم.
چشماندازی برای تغییر سیاستهای تولید و اکران وجود دارد؟
با آسیبشناسی روی این معضل، میتوان شرایط را ترسیم کرد. شیوه تولید ما تحت تاثیر تحولات تکنولوژیک، تغییر کرده است؛ ما به تولید 100 فیلم در سال رسیده بودیم. در حالی که الزاماً همه این فیلمها اکران نمیشود. یعنی اگر به آمار اکران نگاه کنید، 5 تا 10 درصد از فیلمهای ما اکران میشوند و برای اکران در سالن، سر و شکلی دارند. تعدادی فیلم هم روی پرده میروند که صرفاً اکران شده باشند و مثلاً حقوق حرفهای و صنفی تهیه کننده و کارگردان (که پروانه ساخت و نمایش گرفته) رعایت شود و او پاسخگوی سیستم بوروکراسی و اداری در سازمان سینمایی باشد. از آن طرف در همین شرایط و با توجه به تحولات تکنولوژی و وجود توسعهی زیرساختهای مخابراتی یا ارتباطی و اطلاعرسانی در کشور، کرونا اسباب مطرح شدن جدی پلتفرمهای رسانهای شد و شیوه جدیدی از عرضه و ارائه فیلم شروع به کار کرد و در ادامه به چالش کشیدن مباحث حقوقی و طرح جدید ابعاد حقوقی فیلمها در نسبت با همهی ذینفعان مطرح شد. از طرفی امروز در سینمای جهان وقتی بررسی میکنید، میبینید که دیگر ما با نوعی از تولیدات مواجهیم که به آن میگویند تولید نتفلیکسی؛ یعنی الزاماً دیگر تولید منتج به پرده سینما نباید باشد؛ یعنی تولید نمیشود که حتماً وارد سازوکار هالیوود و توزیع سنتی سینما شود. میتواند تولیدی انجام شود که برای پلتفرمها ساخته شده است. البته با توجه به ابعاد اقتصادی کار در حوزه نمایش خانگی این اتفاق افتاده، اما ما میتوانیم در تولید تک برنامهها و تک فیلمها به این موضوع توجه بکنیم و در واقع بیاییم بین آن رویکرد حرفهای و مطالبهای که در نسبت با سینمای حرفهای مطرح است و نیاز اجتماعی و فرهنگیای که در حوزه نمایش خانگی وجود دارد، با تغییر سیاستها و رویکردهای حرفهای، شیوهی جدیدی را تبیین بکنیم که الزاماً همه فیلمها نروند پروانه ساخت سینمایی و پروانه نمایش بگیرند و بعد بیایند پشت خط اکران و شورای صنفی و در صف اکران بمانند. باید این شرایط را مدیریت کرد و سینما به سمتی برود که تولیدات از آن مطالبه نمایش الزامی در سالن سینما و روی پرده سینما، کوتاه بیایند و از این طرف با همکاری و هماهنگی بین پلتفرمهای سینمایی، تغییر سیاستگذاریها و تأمین شرایط اداری و بوروکراسی تولید، به چشماندازی منطقی رسید. سال 98 موسسه رسانههای تصویری تعطیل شد. آیا وظایف این موسسه، به لحاظ اجرایی، مالی، حقوقی و مدیریتی به بنیاد سینمایی فارابی ارجاع شده یا نشده؟ این را باید از خودمان سوال کنیم که در شرایط کنونی از بنیاد فارابی چه توقعی داریم؟ آیا بنیاد آمادگی سازمانی و اجرایی این کار را دارد یا ندارد؟ ما باید این را آسیبشناسی و شناسایی کنیم و متناسب با ظرفیت و نیاز پاسخ مناسب را ارائه کنیم تا بحران را مدیریت کنیم.
حالا این آمادگی وجود دارد یا نه؟
با توجه به شرایط کرونا و معضلی که برای اکران سینمایی آثار پیش آمده، شاید این تهدید بتواند یک فرصت را برای تولید بیشتر برای پلتفرمها و فضای مجازی ایجاد کند. البته اگر سازوکارهای اقتصادیاش درست تعریف شود و سهم فروش فیلمها و سرمایهگذاری در شبکههای VOD و پلتفرمها طوری تنظیم شود که بتواند برگشت اقتصادی مناسبی برای فیلمها به وجود بیاورد. امروز ارتباط مردم با پلتفرمها قویتر از پیش است و مخاطب هر شب و هر هفته، نیاز به دیدن فیلم و سریال جدید دارد ضمن آن که هزینه فیلم دیدن در پلتفرمها نسبت به هزینه سینما رفتن بسیار کمتر است... علاقه مردم به فیلم دیدن، کم نشده و در دوره کرونا بیشتر هم شده است، سازمان سینمایی باید در نسبت پلتفرمها با تولید کنندگان، روابط جدیدی را تنظیم کند که بتواند نیازها و مطالبات اهالی سینما را هم تأمین کند. این همه دانشجو و کارگردان و فیلمساز جوان میتوانند برای پلتفرمها فیلم بسازند و تولید آثار سینمایی، تعطیل نشود. خوشبختانه سال 99 این اتفاق رخ داد. عمدة سرمایهگذاران فیلمها از آنجا که دنبال منافع اقتصادی خود یا شهرت هستد و دغدغه فرهنگ و هنر و زنده بودن سینما را ندارند، با کوچکترین اتفاقی که افتاد، از عرصه تولید کنار کشیدند و اگر بنیاد فارابی و نهادهای شبیه فارابی نبودند، این تهدید و خطر میتوانست باعث شود سینمای ایران تعطیل شود. البته بیکاری گسترده کارکنان سالنها و نبود فیلم برای سالن سینما نوعی تعطیلی است، اما فیلم دیدن که تعطیل نشده. مردم ما بیش از گذشته دارند فیلم میبینند. چون بسیاری از تفریحات و رفت و آمدها و دید و بازدیدها کمتر شده و همه مجبورند در خانهها بنشینند و بهترین سرگرمی فیلم دیدن است. پس باید ورود فیلمسازان خوب را تسهیل کرد، باید به تنوع ژانر بیشتر از گذشته فکر کرد چون توجه به تنوع ژانر برای ذائقه مردم الزامی است. نمیشود فقط یک نوع سریال یا فیلم خاص نشان داد. تهدید کرونا میتواند برای رسیدن به تولید بیشتر، فرصت باشد به شرط آن که روابط تولید و عرضه، قوانین و مقررات وسهم فیلم ایرانی و خارجی و ... دقیق تبیین شود. آثار خارجی که به شکل غیرقانونی و بدون پرداخت کپی رایت عرضه میشوند، میتواند یک تهدید باشد. پلتفرمها به راحتی فیلم خارجی را دوبله میکنند و آنها را با زیرنویس و با کیفیت پایین نمایش میدهند و پول خوبی هم عایدشان میشود، برای صاحبان این پلتفرمها، سرمایهگذاری برای فیلم ایرانی، تولید فیلم ایرانی یا خرید رایت فیلم ایرانی با قیمت منصفانه و مناسب، از کمترین اهمیت برخوردار است. چارچوب تعیین کردن برای پلتفرمها میتواند باعث شود صنعت تولید فیلم در ایران، علیرغم این که صنعت نمایش و عرضه در سالن سینما بخاطر کرونا به ورشکستگی رسیده، چشمانداز بهتری داشته باشد و مجددا رونق تولید اتفاق بیفتد. با برنامهریزی درست و آیندهنگری میتوانیم کاری کنیم که سینما به عنوان مهمترین دستاورد فرهنگی ایران، تعطیل نشود و بتوانیم یکی از تولید کنندگان بزرگ این عرصه باشیم.
انتهای پیام