به گزارش خبرنگار تشکل های دانشگاهی خبرگزاری فارس، سعید طلوعیان از ادوار اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان طی یادداشتی نوشت: اگرچه مسئله جوانگرایی، جوانسازی و لزوم استفاده از نیروهای جوان در مسئولیت های حکومتی همواره به عنوان یک هدف و آرمان مورد توجه بوده است اما در میان نیروهای انقلاب، این مسئله با مطرح شدن موضوع « تشکیل دولت جوان حزب اللهی برای علاج مشکلات کشور» از سوی رهبر انقلاب به صورت جدی پیگیری شد و رسانهها و تحلیل گران جریان انقلاب در سالهای منتهی به انتخابات 1400 به صورت یک گفتمان به پیگیری تشکیل دولت جوان اقدام کردند.
رمضان سال 98 بود که رهبر انقلاب در دیدار تشکل های دانشجویی با خوانش دوباره بیانیه گام دوم انقلاب و یادآوری نقش جوانان در تحقق آن، مطالبه شکل گیری «دولت جوان» را مطرح کرده و آن را پایانی بر غصه های دانشجویان، جوانان و خود عنوان کردند: « اگر شما امروز حرکت کنید توطئه های نرم دشمن که مهم ترینش فلج کردن نسل جوان است خنثی میشود. اگر شما جوانان زمینه را برای روی کارآمدن دولت جوان و حزب اللهی فراهم کنید غصه های شما تمام میشود و این غصهها فقط مخصوص شما نیست.»
بنابراین ایده تشکیل دولت جوان را باید مهم ترین ریل گذاری گفتمانی آیت الله خامنه ای معطوف به قوه مجریه -که محور دستگاه های اجرایی کشور است- در دو سال اخیر فهم کرد. اگرچه پیش از این نیز رهبر انقلاب همواره به موضوع بهره گیری از نیروهای جوان تاکید داشتند اما ایده پردازی تشکیل «دولت جوان» گامی فراتر از تاکیدهای پیشین و در حقیقت طرح لزوم تغییر اتمسفر و فضای نهادهای اجرایی کشور و غلبه حضور جوانان بود.
علاوه بر وجود یک فضای مطالبه گری میان نیروهای سیاسی با سلایق مختلف برای جوانگرایی در درون حاکمیت و دولتها، موضوع دیگری که جوانگرایی به عنوان یکی از لوازم آن مطرح میشود ضرورت گردش نخبگان است. گردش نخبگان یکی از مهم ترین موضوعاتی است که در سالهای اخیر ضرورت آن در سیستم حکمرانی کشور احساس شده است.
گردش نخبگان به عنوان یکی از مهم ترین نظریات حوزه علوم سیاسی نیز مورد توجه بوده است. نظریه گردش نخبگان یکی از مهم ترین نظریات علوم سیاسی در حوزه جامعه شناسی سیاسی است. دغدغه این نظریه وجود فرآیند گردش نخبگان در یک نظام سیاسی است.
کارکرد گردش نخبگان، جلوگیری از تمرکز و انباشت قدرت در دست نخبگانی معدود و بالارفتن احتمال سوءاستفاده از قدرت و شکل گیری فساد است. در حقیقت دوره محدود حکمرانی به عنوان ضمانتی برای عدم تمرکز قدرت و امکان سوءاستفاده از آن در این نظریه مستتر است. حضور نخبگان معدود در یک حوزه، به شکل گیری کلونی های سیاسی ای میانجامد که با بهره برداری از انحصار خود دست به فساد میزنند.
این نظریه تاکید میکند اگر کانالی برای ورود به قدرت وجود دارد، کانالی برای خروج از آن نیز باید وجود داشته باشد تا دوباره فضایی برای ورود نخبگان جدید فراهم شد. تداوم این رویه به پویایی یک سیتسم سیاسی میانجامد. علی الخصوص نظام های سیاسیای که بر انتخابات تاکید دارند گردش نخبگان و جابجایی انها را یکی از مهم ترین دلایل پویایی انتخابات و افزایش مشارکت سیاسی میدانند.
اگر مردم احساس کنند که بر اثر ایستایی نخبگان معدود در مصادر قدرت، کلونی های سیاسی شکل گرفته و به قبضه مادام العمر قدرت پرداخته اند نسبت به مشارکت سیاسی بی رغبت میشوند و این موضوع متعاقبا شکاف بین مردم و نظام سیاسی را تعمیق میبخشد.
در این دیدگاه جوانگرایی یکی از مهم ترین روشهای گردش نخبگان محسوب میشود. چرا که سیاستمداران و مدیران جوان به عنوان ورودی های جدید به سیستم حکمرانی موجب پویایی در نظام سیاسی میشوند، به جلوگیری از کلونی های محدود قدرت کمک میکنند و کارآمدی و تحرک مکانیسم های اجرایی را بالا میبرند. بنابراین جوان سازی خود در یک معنا به معنای گردش نخبگان نیز هست، گردش نخبگانی که دغدغه های بسیاری را در رابطه با آسیب های تمرکز قدرت برطرف میکند.
کادرسازی و پرورش نیروی متخصص (کارگزاران امر) یکی از مهم ترین کارکردهای برجسته سازمانها و دستگاه های اجرایی(ساختار) است. مبنای این سخن آن است که هویت، ماهیت، سرنوشت و امورات یک دستگاه مهم اجرایی، قائم به شخص نباشد و مدیران با تربیت نیرو و ارتقا دادن به نیروهای زیردست، به بازتولید مدیران جدید برای نهاد خود دست بزنند. متاسفانه سیاست مدیران اجرایی در ایران، درست مخالف این امر است. مدیران علی الخصوص در سطح کلان، با برنامه ریزی برای حضور بلند مدت خود در یک جایگاه، تعمدا به کوتوله سازی زیر دستان خود روی آورده و نیروهایی را هم که خود تمایل به رشد و پیشرفت دارند را حذف میکنند تا به عنوان آلترناتیوی برای آنها مطرح نشوند.
در این رابطه ذکر مثالی به روشن شدن این گزارهها کمک خواهد کرد. با تصویب قانون منع به کارگیری بازنشستگان در دستگاه های اجرایی توسط مجلس، شاهد مقاومت دستگاه های مختلف در برابر این قانون بودیم. در این میان استدلال یکی از سازمان برای مقاومت در برابر این قانون و ابقای بازنشستگان در جایگاه های مدیریتی آن بود که جایگزینی برای این مدیران ندارند. اگر به کنه استدلال فوق بیاندیشیم نکات طرح شده در سطور فوق را تائید خواهیم کرد. مدیران مذکور در حقیقت با دست و پا کردن این استدلال اعتراف میکنند که ما نتوانسته ایم به تربیت نیرو دست بزنیم و در کنه این کلام هم این گزاره مستتر است که ما خود آگاهانه به کوتوله نگه داشتن زیر دستان اقدام کرده ایم تا خود تا ابد(مرگ) در این سمت ابقا شویم. مدیری که نتواند پس از سالهای مستمر حتی یک نفر نیرو برای دستگاه اجرایی تربیت کند، در حقیقت ماهیت و سرنوشت آن دستگاه را نیز به خود گره میزند. این موضوع درباره برخی نهادهای خاص بسیار خطرناک به نظر میرسد.
برای حل این معضلات میباید معماری نوینی در استفاده از نیروی انسانی در دولت شکل بگیرد. این معماری نوین معطوف به کادرسازی و پرورش نیرو و تربیت مدیران جدید است. جوان سازی از لوازم این تربیت نیرو است.
انتهای پیام/