به گزارش مشرق، اول همین دیماه بود که در اختتامیه چهارمین دوره جایزه داستان تهران، از «جایگاه ادبی نویسنده و فیلمنامهنویس باسابقه کشور»، تجلیل شد. این نویسنده و فیلمنامهنویس هم کسی نبود جر اصغر عبداللهی که روز گذشته با وجود مبارزه طولانی، مغلوب سرطان شد. چهرهای که در شهر آبادان به سال ۱۳۳۴ به دنیا آمد. دوران تحصیلش در رشته نمایشنامهنویسی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران ناتمام ماند و نوشتن داستان را از ۲۶ سالگی برای نوجوانان آغاز و در دهه ۱۳۶۰ دو مجموعه داستان کوتاه منتشر کرد. هرچند کلاسهای داستاننویسی و فیلمنامهنویسیاش در دهه ۸۰ و ۹۰ محل حضور تشنگان نویسندگی بود اما همگان میدانند که عبداللهی نقش پررنگی در سینمای اجتماعی دهه ۶۰ و ۷۰ داشت. عبداللهی در دهه ۶۰ در تعدادی از فیلمها دستیار کارگردان هم بود و شاید همین علاقه او را به ساخت فیلم «یک قناری، یک کلاغ» با بازی حبیب رضایی و هنگامه قاضیانی در سال ۹۵ کشاند. فیلمی که البته زیاد دیده نشد. شاید برخی او را بیشتر این اواخر و با نوشتن فیلم سینمایی «خداحافظی طولانی» فرزاد موتمن بشناسند اما بهتر است بدانیم که عبداللهی در ۳۱سالگی وارد سینمای ایران شد و فیلمنامه «حریم مهرورزی» را برای ناصر غلامرضایی نوشت. فیلمی که در زمان خودش بسیار دیده شد و حتی بارها از تلویزیون آن را دیدیم. اکثر فیلمنامههای عبداللهی در فهرست پرفروشهای سینمای ایران بودند و حتی سریال «آشپزباشی» او هم طرفداران زیادی در تلویزیون داشت، هرچند حاشیههای فراوانی هم داشت.
بیشتر بخوانید:
سایه سنگین فانتزیهای امنیتی بر سر «خانه امن»/ چگونه کارگردان در نقش «منجی» ظاهر میشود؟!
«جهیزیهای برای رباب»، «جستوجو در جزیره»، «خانه خلوت»، «بندر مهآلود»، «در کمال خونسردی»، «بهخاطر هانیه»، «خواهران غریب»، «مرسدس»، «غریبانه»، «عینک دودی» و «خداحافظی طولانی» ازجمله فیلمنامههای مهم کارنامه او است. عبداللهی در مقام فیلمنامهنویس، دو بار نامزد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شد که یکبار برای فیلمنامه فیلم «خانه خلوت» این جایزه را از آن خود کرد. ویژگی مرحوم عبداللهی در دوران کاریاش و طی نوشتن نزدیک به ۳۰ فیلمنامه همکاریاش با کارگردانهای مختلف بود. برای کیومرث پوراحمد، فیلم زیبا و پرفروش «خواهران غریب» و فیلم شریف «بهخاطر هانیه» را نوشت و با مسعود کیمیایی، «مرسدس» تولید شد. همکاریاش با مهدی صباغزاده، «خانه خلوت» را ساخت و «عینک دودی» محمدحسین لطیفی هم با قلم او ساخته شد. دایره گسترده فضاهای داستان و فیلمنامههایش و همچنین شناختش از سینمای اجتماعی باعث شده بود کارگردانان متعدد و با اذهان مختلف بتوانند با او همکاری کنند. عبداللهی در داستانها و فیلمنامههایش نشان داد که هم جنوب کشور را میشناسد و هم جنوب تهران را. شناخت عمیقش از طبقه متوسط و حتی ضعیف و همچنین تسلطش بر درام و ملودرامهای خانوادگی کارنامه او را قابلتوجه و اعتنا کرده است. آدمهای ملموس و اکثرا ضربهخورده و شکستخورده یا غمگین و عاشق در آثار عبداللهی را میشناسیم که همانند برخی فیلمها و سریالها از مریخ نیامدهاند. عبداللهی شهر و مردم شهرش را بهخوبی میشناخت حتی اگر در خوزستان یا تهران زندگی میکرد و اتکای بیشترش به تجربیات زیستهاش بود و حتی در کلاسهایش هم تاکیدش بیشتر روی تجربیات و مشاهداتش بود تا ارائه جزوات و نکات کنکوری!
اصغر عبداللهی سابقه تدریس در دانشگاه، نوشتن تلهفیلم و نمایشنامههای متعددی را نیز در کارنامه خود داشت و مقالاتی تحقیقی نیز نوشته بود؛ ازجمله روایتگری قصه در «افرا» (۱۳۸۶)، چگونه چه فیلمنامهای بنویسیم آقای سید فیلد؟ (۱۳۸۱)، بررسی تطبیقی رمان و فیلم شازده احتجاب نوشته هوشنگ گلشیری/ بهمن فرمانآرا (۱۳۸۱) و… اصغر عبداللهی داستانهایی نیز نوشته بود؛ ازجمله آفتاب در سیاهی جنگ گم میشود (۱۳۶۰)، در پشت آن مه (۱۳۶۴)، آبیهای غمناک بارُن (۱۳۸۵). برای او تا همین دیماهی که داخلش هستیم، بزرگداشتی گرفته نشده بود. آنهایی که در داستاننویسی و ترجمه دستی بر آتش داشتند، میدانستند که عبداللهی چه وزنه سنگینی برای ادبیات معاصر ماست. عباس جهانگیریان، نویسنده و پژوهشگر تئاتر و ادبیات نمایشی درباره بزرگداشت عبداللهی نوشته بود که این اتفاق خیلی پیش از این باید میافتاد و چهار دهه عرقریزان اصغر به چشم نیمهباز نیامد. مهدی غبرایی، مترجم نامآشنای ادبیات داستانی هم نوشت: «اصغر عبداللهی را از آن روزگار در نشر چکامه که مرتب سعادت دیدار دست میداد، ندیدهام. چه خوب است که در حیات کسی بزرگش بداریم؛ که او بزرگ هست و نیازی به گفتن ندارد. هر کجا هست، خدایا به سلامت دارش.» البته مرحوم عبداللهی شانس داشت که حتی روی تخت بیماری، اما مراسم بزرگداشتش را دید و مانند خیلی از هنرمندان حسرت به دل نماند. تاثیر اصغر عبداللهی روی شلوغی سینماهای دهه ۶۰ و ۷۰ انکارنشدنی است و نوشتههایش، تهیهکنندگان و در کل سینمای ایران را صاحب فروشهای بالا کرد و فیلمهایی مانند «بندر مهآلود»، «در کمال خونسردی» و «غریبانه» تنها نمونههایی از فیلمهای پرفروشی هستند که عبداللهی آنها را نوشت و باعث رونق سینمای ایران شدند.
یکی از دلایل کمکار شدن نویسندههایی مانند اصغر عبداللهی در دهه اخیر، فاصله گرفتن سینمای ایران از نشان دادن واقعیات جامعه بود. القای یک سبک زندگی جدید و مرفه و ارائه یک تصویر آرمانی از شهر به جای تصویر واقعی، مجال را برای هنرمندانی چون او کم کرده است. شاید آنهایی که با «خداحافظی طولانی» متعجب شدند، نمیدانستند که نویسندهاش چه تسلطی روی مردم حاشیهنشین شهرها دارد و زندگی آن طبقه را از نزدیک دیده است. خداحافظی طولانی میتوانست ادامه پیدا کند و تکرار شود یا حتی زودتر ساخته شود اما در سینمای ایران تهیهکنندگان و کارگردانانی هستند که دلشان نمیخواهد سینما حقیقت را بگوید. عبداللهی را سرطان برد تا اینبار با او خداحافظی طولانی کنیم.