به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم ، «ناصر قندیل» تحلیلگر برجسته عربی و سردبیر روزنامه البناء درباره واکنشهای داخلی و خارجی به واردات سوخت از ایران به لبنان در مقالهای نوشت، سخنان «نجیب میقاتی» نخست وزیر جدید لبنان درباره اینکه «عبور کاروانهای حامل سوخت ایران از سوریه به سمت لبنان بدون رویههای دولتی انجام شده و به معنای نقض حاکمیت لبنان است»، سوالاتی درباره مفهوم حاکمیت در مسئله کاروانهای حامل کالا از زاویه قانونی و طبق استانداردهای بین المللی مطرح میکند؛ زیرا از زاویه سیاسی مشخص است که مقاومت از تعهد به رویههای دولتی خودداری نکرده است. بلکه این دولت است که تلاش میکند وانمود کند که هیچ ارتباطی با ورود کاروانهای حامل سوخت ایران به لبنان ندارد تا به این ترتیب بتواند از تحریمهای ایالات متحده جلوگیری کند.
در واقع اظهارات نجیب میقاتی در خصوص نقض حاکمیت لبنان بر مبنای یک هدف سیاسی مطرح شده و گفتن اینکه واردات سوخت ایران به لبنان جدا از دولت این کشور انجام شده با هدف جلوگیری از اعمال تحریمهای ایالات متحده بوده که مستلزم بررسی و تحلیل است.
نخستین سوال در اینباره آن است که تا زمانی که ما درباره تحریمهای بین المللی که تجارت با ایران به هر روشی را ممنوع میکند صحبت نمیکنیم، تحریمهای ایالات متحده علیه لبنان در صورت واردات سوخت از ایران چه توجیه قانونی دارد؟ پاسخ به این سوال را میتوان در معاهده «لاهه» در بند مربوط به مفهوم اشغالگری یافت؛ به این صورت که اگر کشور دیگری بخواهد اراده خود را به یک کشوری تحمیل کند به معنای اشغالگری بوده و نقض حاکمیت محسوب می شود. در واقع سیطره اراده خارجی در امور داخلی یک کشور و مداخله آن بر تغییر جهت حاکمیت در این کشور مفهوم اشغالگری داشته و غیر قانونی است.
بنابراین اکنون این سوال مطرح میشود که اگر ترس از تحریمهای آمریکا وجود نداشت آیا دولت لبنان باز هم ورود کاروانهای حامل سوخت ایران را نقض حاکمیت لبنان میدانست؟ یا اینکه واردات کالای ضروری از یک کشور چگونه میتواند در قالب نقض حاکمیت تعبیر شود.
با این تفاسیر مشخص میشود این آمریکاست که بر امور داخلی لبنان مسلط شده و بر تصمیمات دولت این کشور تاثیر میگذارد. آیا واقعاً اگر دولت لبنان بخواهد مانع واردات سوخت ایران از طریق سوریه شود یک تصمیم حاکمیتی گرفته است یا اینکه سایه اراده آمریکا روی این تصمیم خواهد بود؟
در این مرحله سیطره آمریکا بر تصمیم حاکمیتی لبنان صراحتا میتواند در قالب اشغالگری معنا شود؛ چراکه ایالات متحده در سرزمینی که متعلق به خودش نیست اعمال قدرت و قوانینی را که از مراجع قانونی حاکمیت نشأت نمیگیرد بر آن تحمیل میکند. سوال مهم که در این زمینه باید به آن توجه کنیم این است که آیا دولت لبنان و موسسات مستقل آن تاکنون آنچه را که لازم است برای جلوگیری از این اشغالگری آمریکاییها و رهایی لبنان از آن انجام دادهاند یا تسلیم شده و ناتوانی خود را اعلام کردهاند؟
آیا همه این موارد از نظر حقوق بین الملل توجیه قانونی دارد و اشغالگری آمریکا در اینجا مشروع است و به رسمیت شناخته میشود؟ آیا مقاومت که در برابر اشغالگری و اراده خارجیها اقدام میکند نامشروع است؟
مقاومت مسلحانه زمانی جواب میدهد که طرف اشغالگر به دنبال تحمیل اراده نظامی خود بر یک کشور باشد. اما در شرایطی که کشوری مانند آمریکا به دنبال تحمیل خواستههای خود و تعیین شرایط تجارت و عبور و مرور در لبنان باشد شکستن این اراده و سیطره نیز مستلزم اقدام متقابل است. در اینجا بحث مقاومت مسلحانه مطرح نمیشود؛ بلکه در شرایطی که دولت از اعمال حق حاکمیتی خود و جلوگیری از سیطره بیگانگان بر کشور شانه خالی کرده، این حق مشروع مقاومت است که به نمایندگی از مردم- همانگونه که هنگام تجاوز نظامی از کشور در برابر دشمن دفاع میکند- در اینجا نیز به حمایت از مردم و کشور بپردازد.
طبق مفهوم حقوقی حاکمیت کسی که حاکمیت کشوری را نقض میکند کسی است که خود را صاحب اختیار تعیین قوانین آن کشور به جای مقامات داخلی آن میداند و با توجه به تعاریف قانونی، اشغالگر محسوب میشود. این درحالی است که مقاومت در غیاب دولت و بی توجهی آن به اقدام ضد اشغالگری و ارادههای خارجی میپردازد.
در واقع مقاومت از نظر قانونی نماینده مردم در اعمال حاکمیت و مقابله با اشغالگری محسوب میشود؛ زیرا این آمریکاست که قوانین خود را بر خلاف شیوههای حاکمیتی و قوانین دولتی به لبنان تحمیل میکند.
انتهای پیام/