به گزارش ایسنا، نجمیه پوراسمعیلی، کارشناس مسائل غرب آسیا و پژوهشگر مؤسسه مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران در یادداشتی با این مقدمه می نویسد: روشن است که آمریکا قصد دارد از طریق کاهش تعهدات نظامی برای هم پیمانان خود، تمرکز خود را بر جبهههای دیگر و به صورت مشخص بر چین قرار دهد. این تصمیم آمریکا سبب شده است که برای مثال عربستان برای مقابله با تهدیدهایی که به ویژه از سوی نیروهای انصارالله در یمن و جمهوری اسلامی ایران احساس می کند، به دنبال یافتن گزینههای جایگزین باشد.
سایت آمریکایی بریکینگ دیفنس [1]«breakingdefense» که یک مجله دیجیتالی استراتژی، سیاست و فناوری دفاعی است، در 14 سپتامبر 2021 (23 شهریور 1400) اعلام کرد که «عربستان در مورد امکان خرید سامانه گنبد آهنین با رژیم صهیونیستی تماس گرفته است». این تصمیم پس از آن اتخاذ شده است که آمریکا بدون سرو صدا سامانههای دفاعی «تادTHAAD » و «پاتریوت Patriot» را از عربستان خارج کرد.
منابع این رژیم اعلام کرده اند که عربستان سعودی به طور جدی در حال بررسی گزینههای جایگزین است که در کنار گزینههایی مانند چین و روسیه، گزینه رژیم صهیونیستی نیز حضور دارد. منابع دفاعی این رژیم گفته اند «اگر هر دو کشور تأیید واشنگتن را دریافت کنند، این معامله، واقعی خواهد شد. سعودیها چندین سال است در مورد چنین سیستمهایی با اسرائیل مذاکرات سطح پایینی داشتهاند، اما هنگامی که مشخص شد آمریکا سامانههای پدافند هوایی خود را از پادشاهی عربستان خارج خواهد کرد، مذاکرات، انرژی بیشتری به خود گرفت. انتظار میرود که واشنگتن به دلیل فروش این سامانههای اسرائیلی به کشورهای دوست خلیجفارس، اعتراض نکند».
چنانچه این امر محقق شود، بایستی آن را تداوم روندی دانست که با عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی آغاز شد. عربستان از یک سو با توجه به وجههای که بهواسطه وجود کعبه در این کشور برای خود در جهان قائل است، یعنی «قلب جهان اسلام» (آنگونه که در سند چشمانداز 2030 این کشور آمده است) و همچنین نقشی که برای خود در حمایت از فلسطینیان و کمک به آنها قائل است، نمیتواند بهصورت سریع و بهیکباره به عادیسازیهای کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی بپیوندد. بلکه به دنبال آن است که ابتدا شاهد عادیسازی دیگر کشورهای عربی با تلاویو باشد و سپس خود نیز به آنها بپیوندد. زیرا هر چقدر تابوها بیشتر بشکند، عادیسازی برای عربستان نیز راحتتر خواهد شد. در این صورت عربستان به بهانه این که کشورهای جهان اسلام راضی به عادیسازی روابط شدهاند، خود نیز به پیروی از آنها با این رژیم عادیسازی روابط را انجام می دهد. از سوی دیگر به نظر میرسد که عربستان به دنبال آن است که ابتدا در حوزه نظامی و امنیتی با رژیم صهیونیستی روابط برقرار کند و سپس در نهایت روابط به حوزه سیاسی نیز تسری یابد.
برقراری روابط درحوزه امنیتی، نظامی و به ویژه اطلاعاتی، با این رژیم، مختص عربستان نیست و سایر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیز برای مقابله با تهدیدات، به صورت مشخص، تهدیدی که از سوی جمهوری اسلامی ایران احساس می کنند، برقراری و تعمیق روابط در این حوزه را در اولویت دستورکارهای خود قرار داده اند. برای مثال میتوان به عقد قرارداد امنیتی میان رژیم صهیونیستی و امارات تنها چند روز پس از توافق میان این دو برای ایجاد روابط دیپلماتیک اشاره کرد. همچنین میتوان به اخبار مربوط به تلاش و واسطه گری چهرههای دولتی این رژیم برای فروش محصولات یک شرکت صهیونیستیِ تولید نرم افزارهای جاسوسی (NSO) به کشورهای حاشیه خلیج فارس، از جمله بحرین، عمان، عربستان سعودی و دو امیر نشین رأس الخیمه و ابوظبی در امارات متحده عربی اشاره کرد.
چنانچه این روند تداوم یابد، باید گفت؛ به نظر میرسد که آمریکا با خروج خود از منطقه از یک سو هزینههای خود را کاهش داده و از سوی دیگر موفق شده است که با تغییر جایگاه رژیم صهیونیستی در منطقه از یک عامل ناامنی به یک شریک (اگر نخواهیم بگوییم شریک قابل اعتماد) برای کشورهای عرب منطقه، ضریب امنیتی این رژیم را ارتقا دهد. با توجه به توانمندی رژیم صهیونیستی، به ویژه در حوزه جنگندهها و جنگ الکترونیک میتوان گفت کشورهای منطقه که به عادیسازی روابط با این رژیم پرداختهاند و درصدد تعمیق روابط خود با آن هستند، امنیت خود را به امنیت رژیم صهیونیستی پیوند زدهاند. از این رو، آنچه در منطقه درجریان است شکلگیری نوعی «خودیاری منطقهای» است. خودیاری منطقهای به این معنی است که کشورهای یک منطقه با اتکای بیشتر به خود تا به کشوری خارج از منطقه، در صدد تأمین امنیت برای کشور خود باشند.
هنوز زود است که درباره نقش و جایگاه این رژیم در شبکهِ ایجاد شدهِ احتمالیِ خودیاریِ منطقهای در آینده سخن گفت اما آنچه که میتوان با قطعیت بیشتری گفت، آن است که برخلاف آنچه که نظریههای کارکردگرایی و نوکارکردگرایی برای تحلیل و تبیین همگرایی در اروپا بیان میکنند و آغاز آن همگرایی را از حوزه نرم اقتصادی میدانند و معتقدند که به تدریج به همگرایی در سایر حوزهها تسری مییابد و بر این باورند که حوزههای سخت نظامی و امنیتی آخرین حوزه خواهد بود، اما با توجه به عادیسازی روابط کشورهای منطقه با رژیم صهیونیستی و با توجه به نقش و اولویت مسائل امنیتی در این منطقه، همگرایی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با این رژیم، از حوزه سخت نظامی و امنیتی آغاز میشود و سپس به حوزههای دیگر مانند محیط زیست، اقتصاد تسری مییابد تا در نهایت بتواند حوزه سیاسی را نیز پوشش دهد.
انتهای پیام