یوسف افضلی، معاون فرهنگی ستاد بازسازی عتبات عالیات که از دوران کودکی با حاج قاسم و خانوادهاش ارتباط داشت، از تلاشهای این سردار مقاومت قبل از انقلاب و پس از آن میگوید.
او معتقد است که حاج قاسم مرد میدان بود و با توجه به ولایتپذیری هر زمانی که حس میکرد، نه از راه دور بلکه در صحنه حاضر میشد و با رفتارها و منطقی که داشت همه را به خود جذب میکرد تا مشکلات را در کوتاهترین زمان برطرف کند.
بخشی از گفتوگو با او را درباره نحوه آشنایی با سردار دلها و خاطراتی که باهم داشتند، میخوانیم:
با سردار قاسم سلیمانی چطور آشنا شدید؟
من با حاج قاسم همشهری و همدیار بودم و این دلیلی شد تا ارتباطی نزدیک و خانوادگی داشته باشیم و این ارتباط همچنان با خانواده ایشان ادامه داشته باشد.
عملیاتی هم با او همراه بودید؟
از بُعد نظامیگری با ایشان همرزم و همراه نبودم. ولی چون هر دو زاده شهرستان «رابُر» در استان کرمان بودیم، ارتباط خانوادگی و نزدیکی داشتیم. رفت و آمدهای خانوادگیمان به خصوص با برادر ایشان زیاد بود؛ تا جایی که با سهراب، برادر حاج قاسم وارد دستگاه قضایی شدیم و تهران آمدیم و قبل از بازنشستگی با دستخط حاج قاسم در ستاد بازسازی عتبات عالیات مشغول خدمت شدم.
محتوای آن دستخط چه بود؟
حاج قاسم در دستخطی خطاب به رئیس وقت ستاد بازسازی عتبات نوشته بود: «برادر عزیز! جناب آقای پلارک باسلام... جناب آقای افضلی که از مدیران بسیار خوب و متدین و بسیجی هستند را در مجموعه ستاد بازسازی عتبات بکارگیری نمایید (به صورت شایسته)».
از نظر شما مهمترین ویژگی سردار قاسم سلیمانی چه بود؟
صحبت کردن درباره سردار سلیمانی، خیلی سخت است. ویژگیهای فراوانی داشت. یکی از ویژگیهایی او، زمانشناسی بود. هر زمان که احساس میکرد باید وارد میدان شود و به مردم خدمت کند، وارد میشد. حاج قاسم با منطقی که در رفتار خود داشت بر خانواده و اطرافیان بسیار اثرگذار بود. در نوجوانی نیز در کرمان موقعیت ایجاد شد که ایشان در دوران شاه فعالیتهای انقلابی داشته باشد و عکس امام (ره) را برای اولین بار به رابر آورد. ایشان پرورش یافته مکتب عاشورایی، حسینی و امام خمینی (ره) بودند.
پس از پیروزی انقلاب، موقعیت ایجاد شد که وارد سپاه شود و پس از آن وارد جنگ ۸ ساله شد. بعد از آن نیز در شرق کشور، ناامنی به وجود آمد و اشرار جنوب کرمان و سیستان و بلوچستان ناامنیهایی را ایجاد کردند و ایشان با هدف برقراری امنیت، ولی نه به زور اسلحه بلکه با رفتار و منشی که در کار خود داشت، این ارتباط را برقرار کرد و اماننامه داد.
یادم میآید آن موقع که در دستگاه قضایی کرمان خدمت میکردم، دستگاه امنیتی افرادی که شرارت میکردند به زندان آورده بود و حاج قاسم برای آزاد کردن آنها بسیار پیگیری کرد و میگفت من به آنها اماننامه دادهام. رفتار حاج قاسم سلیمانی به قدری در افراد تاثیرگذار بود که حتی افراد شرور با پای پیاده از جیرفت کرمان به پابوس امام رضا (ع) رفتند. جالب اینجاست که همین شرور کشور، تا مدتی امنیت یک منطقه را بر عهده گرفت!
مهمترین اقدامات سردار سلیمانی برای توسعه اعتاب مقدسه عراق چه بود و با چه روشی در برههای که حتی سفر به عراق به راحتی انجام نمیشد، برنامهریزی کرد؟
در عراق سه برنامه کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت برای عتبات در نظر گرفته شد. در برنامه کوتاهمدت حدود ۶ ماه خادمان به نظافت آنجا پرداختند و در میانمدت نیز بیش از ۱۵۰ پروژه از قبیل کاشیکاری، سنگکاری، تعویض درها و ترمیم انجام شد. برنامه بلندمدت نیز طرح توسعه حرمها بود که در این برنامه صحن و شبستان حضرت زهرا (س) بیش از ۲۲۰ هزار متر مربع توسعه یافت. خود سردار میگفت اینجا به حرم آقا امام علی (ع) متصل شد و برای اولین بار در جهان اسلام چنین پروژهای برای حضرت زهرا (س) ساخته شد.
طی جلسهای در مشهد، امام جمعه مشهد، آقای سیداحمد علم الهدی، رئیس هیأت امنای ستاد بازسازی در استانها به حاج قاسم اعلام کرد که ستاد بازسازی کاری کرد که حضرت علی (ع) را از خجالت حضرت زهرا (س) درآورد و این کار بسیار ارزشمند بود. در نجف نیز، حدود ۹۵ درصد کارها صورت گرفته است. در حرم امام حسین (ع)، صحن و شبستان حضرت زینب (س) با بیش از ۱۴۰ هزار متر مربع ساخته میشود که حدوداً مساحت حرم را ۱۴ برابر میکند.
حاج قاسم به توسعه عتبات اهمیت زیادی میداد. ابتدا عراقیها ساخت صحن و شبستان حضرت زینب (س) را نمیخواستند به ایران بدهند. با این وجود ایران همچنان برای توسعه حرم حسینی اصرار داشت. میگفتیم کار ایران در توسعه حرم علوی را ببینید، اگر خوب بود توسعه حرم سیدالشهدا (ع) را هم به ما بدهید. شیخ عبدالمهدی، نماینده آیتالله سیستانی در کربلا، بیمار و چند روزی در خانه خود بستری شد. خود شیخ مهدی اینگونه روایت میکند: «بعد از اذان صبح یک شیخ معتمد که از دوستان لبنانیام است، با من تماس گرفت و گفت کربلا چه خبر است؟ من هم گفتم من مریض هستم. به من گفت: مریضی شما خوب میشود. بعد بحث داعش را هم مطرح کردم و گفت که داعش هم تمام میشود و دوباره از من پرسید که داخل حرم چه خبر است؟ من هم مکث کردم. اما او گفت که من خواب دیدم امام حسین (ع) به سمت بابالرأس و بابالقبله حرکت میکردند و چند نفر پشت ایشان بودند که شما (شیخ عبدالمهدی) و آیت الله بهجت ایرانی هم در آن بین بودید که ناگهان حضرت فاطمه زهرا (س) از زیر چادرش، حضرت زینب (س) را به آیتالله بهجت ایرانی داد. من هم با شنیدن این خواب، داستان ساخت صحن حضرت زینب (س) و پیشنهاد ایرانیان را مطرح کردم که او هم گفت فوری این کار را انجام بده».
ساعت ۱۰ همان روز از طرف شیخ عبدالمهدی که تولیت شرعی حرم سیدالشهدا (ع) است، با دوستان ستاد بازسازی عتبات تماس گرفته شد که ساعت یک در حرم باشید. شیخ عبدالمهدی در جلسهای با مسؤولان ستاد بازسازی عتبات در حالی که گریه میکرد، گفت که قرارداد صحن و شبستان حضرت زینب (س) با ایران منعقد میشود که در نهایت هم کار توسعه حرم حسینی در فاز نخست در قالب احداث صحن حضرت زینب (س) به ایران واگذار شد.
در جلسهای که در ستاد بازسازی عتبات با حضور حاج قاسم برگزار شد، ایشان میگفت که ستاد بازسازی مثل جبهه است و ستاد بازسازی عتبات کارهای بسیاری انجام داده و نظام جمهوری اسلامی بهترین یادگاریها را در عراق گذاشته است و ملت ایران را در عراق با این کار پیوند داده است.
آخرین دیدار با سردار سلیمانی چگونه بود و به چه مباحث و نکاتی اشاره کردند؟
۲۰ روز قبل از شهادت ایشان در یک جمع خانوادگی بودیم که من در محضر ایشان بودم. آن روزها اغتشاشات در عراق بود که از ایشان چند سوال پرسیدم. گفتم وضعیت عراق چه میشود؟ که ایشان گفت که مشکل خاصی ندارد و مسئلهای نیست. بعد با توجه به ناآرامیهای عراق از او پرسیدم که جریان عتبات چه میشود؟ حاج قاسم در جوابم گفت که من به رئیس ستاد عتبات گفتم یک روز کار عتبات نباید تعطیل شود. چون بزرگترین و ماندگارترین آثار نظام جمهوری اسلامی ایران، ساخت و ساز حرمها و پیوند میان شیعه و جهان اسلام است.
بعد از او پرسیدم که سختترین روز شما در مبارزه با داعش و مبارزه با تروریست چه روزی بود؟ گفت سختترین روز من آن روزی بود که داعشیها در مسیر جاده بغداد به سامرا و کاظمین میخواستند به کربلا بیایند و حرمها را مورد تعرض قرار دهند. من مثل گندم برشته یا به عبارتی مانند اسپند روی آتش، بیقرار بودم که خدا را شکر جلوی آنها گرفته شد. سپس از ایشان پرسیدم که برای انتخابات ۱۴۰۰، بین مردم بحث این است که شاید شما تشریف بیاورید. از آنجایی که ایشان باهوش بود و فراموشکار نبود، رو کرد به من و گفت: «آقای افضلی! من جواب شما را یکبار دیگر هم دادهام».
حدود ۱۰ سال پیش که سوار هواپیما با ایشان به کرمان میرفتم، از ایشان سوال کردم که برای فرماندهی سپاه شما مطرح هستید. ایشان گفت که آخرین سمت من در نظام جمهوری اسلامی این است که شهید شوم یا هر اتفاقی که بیفتد و یا بازنشست شوم در نیروی قدس باشد؛ دیگر برای من خیلی سخت است که در نظام جمهوری اسلامی بخواهم مسؤولیت بپذیرم.
در مراسم تشییع سردار سلیمانی سخنرانی مقتدرانه زینب سلیمانی را شاهد بودیم و اخیرا در محضر رهبری فاطمه سلیمانی نامه حاج قاسم را قرائت کرد. سردار چطور توانسته با وجود اینکه کمتر در خانواده حضور داشته فرزندانی بدین شکل تربیت کند؟
نیاز نیست حتما فرد کامل در خانواده حضور داشته باشد. همان مدت کوتاه حضور در خانه هم اگر رفتار و روش صحیحی داشته باشد، کفایت میکند. حاج قاسم، تربیت یافته خانواده مذهبی و پرورش یافته مکتب عاشورایی بود. در زمانی که حاج قاسم در ایران بود، روزهای جمعه در کنار خانواده، از مداحی دعوت میکرد تا برای خانواده به صورت خصوصی روضه بخواند. فردی که از نظر معنوی این فضا را برای فرزندان خود ایجاد میکرد، قطعا فرزندانش پرورش یافته او خواهند شد. فرزندان ایشان سادهزیست، خوش اخلاق و بسیار مردمی هستند. زینب سلیمانی به نظر من خود حاج قاسم است. زینب خانم دختر ایشان، با توجه به رابطه صمیمی که با هم داشتند، اکثر سفرها همراه حاج قاسم بود و مسلط به زبان عربی و انگلیسی است و مانند پدرش ثابت قدم در گفتار و عمل است.
حاج قاسم بسیار با فرزندان خود مهربان بود و به تعلقات دنیوی وابستگی نداشت. ولی دو نفر از خانواده را بیش از حد دوست داشت و آن هم نوههایش بودند. یک هفته قبل از شهادت همه را جمع کرد. اما اواخر انگار که میدانست باید برود، کمتر به سمت نوههایش میرفت چون آنها هم خیلی حاج قاسم را دوست داشتند و وقتی از هم دور بودند، ناراحتی میکردند.
یکی از نکات مهم در زندگی سردار سلیمانی ولایت پذیری است.
ایشان به آقا بسیار علاقه داشت. یادم است که رفته بودیم رابُر برای دفن پدرشان و تا سوم ایشان آنجا ماندند. وقتی از رابُر به کرمان برگشتیم، یکی از دوستان تعریف میکرد حاج قاسم در ماشین حالتی عجیب پیدا کرد و آه کشید. فکر کردیم خسته هستند. به ایشان گفتیم شما کمی استراحت کنید. گفت نه خسته نیستم. گفتیم پس چرا این آه را کشیدید و چرا اینقدر ناراحت هستید؟ گفت برای اینکه من سه روز است که از آقا خبر ندارم.
ایشان با وجود نفوذ و محبوبیتی که داشت، از هیچ حزب و جناحی طرفداری نمیکرد. این رفتار دلیل خاصی داشت؟
دقیقا. حاج قاسم وابسته به هیچ حزبی نبود و خط قرمز ایشان خط ولایت بود. در فامیل و افراد نزدیک ما، افرادی هم بودند که چادری نبودند، اما حاج قاسم هیچ گاه کسی را سرزنش نمیکرد، بلکه با رفتار و منشی منطقی، طرف مقابل را مجذوب میکرد و هیچگاه تحکمی برخورد نمیکرد. هیچ وقت در جمع هیچ تذکری نمیداد و میگفت که در جمع کسی نصیحتبردار نیست. نظرشان این بود که اثر منفی خواهد داشت.
یکی از دوستان تعریف میکرد و میگفت که روزی یک دختر بدحجاب از او درخواست کرد که با ایشان عکس بیندازد. من به حاج آقا گفتم من اگر بودم، با این دختر عکس نمیانداختم، چرا عکس انداختید؟ حاج آقا به من گفت که عزیز من! اینها فرزندان ما هستند، جوانان ما و آینده کشورمان هستند و هر درخواستی داشته باشند باید بتوانیم به آن عمل کنیم.
۲۷۲۷